بحث “حزب سیاسی” و استنتاجات عملی و مبارزاتی آن

مقالات

بحث “حزب سیاسی” و استنتاجات عملی و مبارزاتی آن

گفتگویی با حمید تقوایی در برنامه تلویزیونی سازمانده در کانال جدید

شهلا دانشفر: حمید تقوائی در کنار پلنوم اخیر حزب شما سمیناری داشتید ، تحت عنوان “حزب سیاسی”، اگر ممکن است، ابتدا تصویری عمومی از استنتاجهای عملی این بحث بدهید. سوالم اینست که کلا این بحث چه نتایج عملی برای فعالیت ما و برای مبارزاتی که امروز در جامعه به پیش میبریم و امر سازماندهی این مبارزات دارد؟

حمید تقوائی: اساس این بحث اگر بخواهم در یک جمله خلاصه بگویم این است که طبقهٔ کارگر باید به سیاست روی بیاورد و از قول کل جامعه در برابر حکومت و طبقه حاکم بایستد. این خیلی خلاصه جوهر این بحث است و وقتی که اینطور به مساله نگاه کنیم طبعا وظایف و فعالیتهای خاصی در دستور فعالان عملی‌ جنبش کارگری و رهبران عملی جنبش کارگری قرار می‌گیرد. سنتا وقتی از جنبش کارگری به معنی اخص کلمه صحبت می‌کنیم اولین چیزی که به ذهن میاید مبارزه کارگران برای خواستهای ویژه صنفی و مطالباتشان است. این البته مبارزه مهمی‌ است و همیشه در جامعه جریان دارد و باید آن را سازمان داد و تقویت کرد و به پیش برد. ولی‌ بحث حزب سیاسی تماما بر سر فراتر رفتن از این سطح هست. چون مبارزات طبقه کارگر بر سر خواست و مطالبات صنفی اش در واقع مبارزه یک طبقه تولید کننده است برای اینکه در شرایط بهتری نیروی کارش را بفروشد و دستمزدهای بهتری داشته باشد، حقوق بیکاری داشته باشد، بیمه ها، قراردادهای جمعی‌ و غیره و غیره …اینها همه مهم است و به زندگی‌ مستقیم همه کارگران مربوط میشود و هر روز باید برای آن جنگید. ولی‌ بحث حزب سیاسی بسیار فراتر از این است بحث حزب سیاسی بر سر این است که طبقه کارگر در عین حال باید به خودش حزبیت بدهد و مجموعه این حزبیت یعنی‌ به چالش سیاسی کشیدن قدرت طبقه حاکمه که در جمهوری اسلامی یعنی‌ مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی. برای این هدف باید توده مردم ، اکثریت عظیم مردم که از این رژیم متنفرند و خواهان سرنگونی آن هستند به صفوف طبقه کارگر بپیوندند، به این معنی که هر بخش جامعه راه حل طبقه کارگر برای مسائل خود را بپذیرد و نقد و اعتراض طبقه کارگر و شعارها و سیاستها و پلاتفرمهای کارگری در پاسخ به مسائل مختلف اجتماعی را قبول کند و حول این سیاستها بسیج شود و به حرکت در بیاید. فلسفه و اساس اینکه طبقه کارگر به حزب احتیاج دارد و اساس مبارزه فعالیت حزب این است: بسیج و سازماندهی نه تنها توده طبقه کارگر بلکه توده اکثریت مردم محروم و زحمتکش که از حکومت بورژوازی دل خوشی ندارد و میخواهند آن را سرنگون کنند، حول شعارها و راه حلهای طبقه کارگر برای مسائل مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی . تمام بحث حزب سیاسی بر سر این است و اگر از اینجا شروع کنیم در جنبه‌های زیادی میشود به وظایف مشخصی رسید.

شهلا دانشفر: وقتی که شما به مبارزات طبقه کارگر نگاه می‌کنید می‌بینید که در این جهت پیشرویهای زیادی کرده است. مثلا در اول ماه مه امسال ۱۰ تشکل کارگری قطعنامه میدهند و در آن خواستهای کل جامعه را بیان می‌کنند . یا در همین کوران مبارزات ۱ سال اخیر دیدیم که بطور مثال کارگران سندیکای شرکت واحد در مورد مضحکه انتخابات رژیم بیانیه دادند و اعلام کردندؤ ما نماینده ای در این انتخابات نداریم و خواستهای خودشان را طرح کردند و اعلام کردند که مبارزات کارگر سیاسی است، صنفی نیست. همینطور تشکلهای مختلف کارگری با بیانیه و اطلاعیه های خود سرکوب مبارزات مردم را محکوم کردند و غیره، آیا شما صحبتتان چیزی فراتر از این اتفاقات و تحولاتی است که‌ ما شاهدش هستیم؟

حمید تقوائی: بله این نکاتی‌ که شما میگویید همه نکات مثبت و امید بخش و قابل اتکایی است ولی‌ اساس بحث این است که این باید بیشتر گسترش پیدا کند و بخصوص در ذهنیت و در نحوه فعالیت و نحوه برخورد و جهت گیریی که فعالین جنبش کارگری دارند کاملا باید تثبیت شود. تشکلهای کارگری، فعالین کارگری باید به عنوان رهبران نه تنها طبقه خودشان بلکه رهبران جامعه، کسانیکه مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی را مورد بحث قرار میدهند و راه نشان میدهند و مورد نقد قرار میدهند شناخته بشوند. بحث اساسا بر سر نقد و اعتراض سیاسی به حکومت است و در این عرصه طبقه کارگر باید خیلی فعالتر از اینکه تابحال بوده است برخورد کند. این نکاتی‌ که شما میگویید همه قدمهای مثبتی است ولی‌ وقتی که شما به تصویر عمومی نگاه میکنید متوجه میشوید که در این انقلابی که در یک ساله اخیر جریان داشته و نقاط اوج شگفت انگیزی هم در آن مشاهده کردیم، آنطور که باید و شاید رهبران عملی کارگری به استقبال این انقلاب نرفتند، آنرا از آن خودشان ندانستند و به عنوان یک نیروی تعیین کننده در این انقلاب فریاد نزدند که این انقلابیست علیه سلطه بورژوازی و‌ جمهوری اسلامی با تمام کثافتها و ارتجاعش، با مذهبش و با شلاق و شکنجه و کشتار و کهریزک و غیره و غیره اش، نمانیده و محافظ سلطه طبقه ایست که فقط ما کارگرها میتوانیم به زیرش بکشیم و سرنگونش کنیم و به این اعتبار آنها را فرا بخوانند که با تمام قدرت باید در این انقلاب شرکت کرد. خود توده طبقه را سازمان بدهند و به حرکت در اورند و غیره. این جهت گیری من نمی‌گویم به هیچ وجه نبود ولی‌ خیلی ضعیف بود. اگر این تصویر عمومی را ملاک قرار بدهیم به نظر نمیرسداکثریت فعالین کارگری با این نگرش به قضیه نگاه کرده باشند، بر عکس در بعضی‌ از موارد بحث بر سر این بود که این انقلاب هست یا نیست ، این جنبش به طبقه کارگر مربوط است یا چقدر دعوای جناحها است. این نوع بحثها دست و پا گیربود و اجازه نداد با قدرت تمام و با تمام انرژیمان وارد این طوفان بشویم و در مکانی که واقعا شایسته جنبش کارگری در چنین تغییر و تحول اجتماعی هست قرار بگیریم. این مشاهده عمومی من است ولی‌ همانطور که گفتید در اول ماه مه، در اعتراض به انتخابات، در رابطه با زندانیان سیاسی مشخصا در تمام این قسمتها و جنبه ها فعالین کارگری و تشکلات کارگری قدم به جلو گذاشتند و اعتراضاتشان را فراتر از صرف مطالبات کارگری و مبارزات صنفی بردند و این نشان دهنده پتانسیل عظیم جنبش کارگری است. اولین قدمها برداشته شده ولی‌ باید پیشرویهای بیشتری در این جهت کرد.
نکته مهم دیگر این است که حزب کمونیست کارگری طبقه کارگر را نمایندگی‌ می‌کند و سیاستها، پلاتفورمها، اهداف و شعارهای این حزب، بخصوص سیاستهائی که در این یکساله اخیر در دستور گذاشت باید تبدیل بشوند به آن شعارها، سیاستها و اهدافی که فعالین کارگری به دست میگیرند و نه تنها به میان توده طبقه کارگر بلکه به میان جامعه میبرند و به این ترتیب حول سیاستها و شعارهای کارگری جامعه را بسیج میکنند. وقتی میگویم سیاستها و شعارهای کارگری منظورم مطالبات طبقه صنفی کارگر نیست، مبارزه علیه سنگسار یک سیاست و شعار کارگری است، جدایی مذهب از دولت و قطع دست مذهب از جامعه، و برسمیت نشناختن هیچ مذهبی به عنوان مذهب رسمی مملکت، این یک موضع کارگری است. آزادیهای بی‌ قید و شرط و مبارزه برای آزادی بی‌ قید و شرط، معضل اعدام و اعلام اینکه اعدام قتل عمد دولتی است، معضل آپارتاید جنسی‌ و ستم واقعا نابود کننده ای که در حق زنان روا میشود، تمام اینها مسائل و موضوع سیاستها و شعارهای کارگری است. به اعتبار واقعیتها و فاکتها و تجربه ای که ما داریم هیچ حزبی غیر از حزب کمونیست کارگری این پرچمها را بلند نکرده است و این سیاستها را بمیان مردم نبرده است. آنجایی که و تا حدی که این نظرات و مواضع وارد جامعه شده است مثل بحث سکولاریسم و یا مخالفت با نفس اعدام بخاطر این است که حزب کارگری جلو افتاده است و این پرچم را بلند کرده و این ابتکار را بخرج داده و امروز خوشبختانه نیروهای دیگر اپوزیسیون هم هرچند لنگان لنگان ولی‌ در این جهت در حال حرکت هستند. این را باید دید، فعالین جنبش کارگری باید این موقعیت حزب را ببینند و به این ترتیب سیاستها و شعارهای حزب و فعالیتهای حزب را به عنوان سیاستهای طبقه کارگر برای جامعه، برای زنان، برای جوانان، برای اقلیت های مذهبی‌، برای توده محروم علی العموم مطرح کنند. راه پیروزی طبقه کارگر بر بورژوازی و راه سرنگونی حکومت سرمایه چیزی جز این نیست که بدین ترتیب توده ها و بخشهای مختلف جامعه را که همه آنها عملا تحت ستم سرمایه هستند- چرا که در نهایت ریشه همه این مسائل در سرمایه داری است- اینها را بسیج کنیم حول شعارها و سیاستهای کارگری در عرصه های مشخص. این بینش و دید نمی‌گویم غایب است ولی‌ در بین فعالین کارگری ضعیف است. این نگرش به حزب و حزبیت و به سیاستهای کارگری در قبال مسائل جامعه را باید تقویت کرد. نکاتی‌ که گفتید قدمهای خیلی امیدوار کننده ای در این جهت است که باید این را تقویت کرد و گسترش داد.

شهلا دانشفر: یک پاسخی که بعضا از جانب برخی از فعالین جلوی ما گذشته میشود، این است که توازن قوا اجازه نمیدهد. میگویند در تظاهراتها کارگر معلم و همه بخشهای جامعه به صورت توده ای و وسیع و میلیونی شرکت کرده‌اند، اما وقتی که به مبارزات مشخص برمیگردد توازن قوا مهم است. اعتراض کارگر در کارخانه مورد تعرض نیروی انتظامی قرار میگیرد. و چهره های شناخته کارگری زیر ضرب قرار میگیرند. و همین الان می بینید که فشار بر روی رهبران کارگری شدت یافته و تعدادی از این کارگران در زندانند و از اینها بدرست بعنوان موانع صحبت میکنند. شما رابطه توازن قوا را با بحث خودتان چگونه پاسخ می‌دهید؟

حمید تقوائی: بحث من این نیست که نباید توازن قوا را در نظر نگرفت و همینطور بی گدار به آب زد، بحث سر اینها نیست، توازن قوا مشخص میکند که در مقابل رژیم چه تاکتیهایی باید بکار برد و یا رژیم چه کارهایی‌ می‌کند، این ملاحظات عملی و واقعی در همه موارد درست است، در تمام مبارزات صنفی و روزمره کارگران نیز اینها هست، در مبارزه سیاسی هم هست، در دل انقلاب هم هست و باید اینها را در نظر گرفت. بحث من در مورد جهتگیری و نگرش طبقه کارگر نسبت به اوضاع است. اگر آن نگرشی را که من الان گفتم دارند (که فکر نمیکنم اکثریت این را داشته باشند، خیلی ها همانطور که گفتم با شک و تردیدها و تامل به این جنبش انقلابی برخورد کردند) آنوقت دیگر مساله توازن قوا را میتوان در هر مقطع مشخصی بحساب آورد. من این را نمیپذیرم که به دلیل توازن قوا کارگران نمیتواند به غیر از خواست های صنفی حرف دیگری بزنند. کما اینکه حرفشان را زدند، نهادهای کارگری از جنبش زنان حمایت کردند، خواستار آزادی زندانی سیاسی شدند، علیه انتخابات بیانیه دادند. اینطور نیست که پرونده شان سنگینتر میشود. بخاطر اینکه این حرفها را حتی پسر سکینه آشتیانی نیز میزند و زیر تیغ جمهوری اسلامی نامه سر گشاده خطاب به دنیا مینویسد و می‌گوید در این مملکت عدالت وجود ندارد. مادرش هم زیر تیغ سنگسار است. کارگران هم بارها خطاب به اتحادیه کارگری نامه نوشتند، آیا نمی‌شود با همان سبک و شیوه با همان توازن قوا خطاب به مردم جهان نوشت که در این مملکت عدالت وجود ندارد بخاطر کیسها و پروندهای معیین کارگری و یا غیر کارگری؟ نمیشود نوشت ما میخواهیم مذهب امر خصوصی باشد و در دولت دخالت نکند؟ این حرفها را خیلی ها دارند میزنند، می‌دانم جنبش کارگری برای حکومت مساله حادتری است ولی‌ من فکر نمیکنم این مانع باشد. قبل از هر چیز مساله این است که با چه نگرش و سیاستی و چه جهت گیریی پا به میدان بگذارید. اینکه در هر شرایط مشخص و در هر توازن قوای مشخص در چه سطحی میشود فعالیت کرد هر فعال عملی حتما در نظر می‌گیرد و به پیش میبرد. بحث من قبل از هر چیز بر سر آن نگرشی است که آن فعال عملی‌ به خودش و جنبش کارگری و نقش آن و بخصوص به نقش حزب کارگری در این شرایط دارد، در مورد قدرت سیاسی فکر می‌کند چه باید کرد و غیره. کلید اینجا است. اگر این جهت گیری در آن جهت و سیاست و افق و کلا استراتژای ای باشد که یک کارگر سوسیالیست باید داشته باشد برای بزیر کشیدن طبقه حاکمه دیگر مسائل عملی آن چیزی است که فعالین حتما در نظر خواهند گرفت و در فعالیتشان بحساب خواهند آورد.

شهلا دانشفر: سوال دیگر میتواند این باشد که چقدر این بحث شما مربوط به اوضاع سیاسی معین است و چقدر یک بحث پایه‌ای و سیاسی است؟

حمید تقوائی: این بحث تازه ای نیست و تنها بخاطر این شرایط نیست که این نظرات را مطرح میکنیم. این بحث همیشگی‌ ما بوده، مشخصا بحث حزب سیاسی با این نکاتی‌ که توضیح دادم بحث تازه ای نیست. بین کنگره دوم و سوم حزب این بحث مطرح شد تحت عنوان حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه و آنجا منصور حکمت بود که تز و نظریه حزب سیاسی را مطرح کرد. منتها این که امروز این قضیه دوباره روی میز آمده و مطرح میشود بخاطر طبعاً شرایط سیاسی بسیار حادی است که در جامعه است و در عین حال شرایط بسیار مساعدی برای پیشبرد و عملی کردن این نظرات. در این شرایط بحث حزب سیاسی میتواند بسیار کارساز باشد چون به یکی‌ از نکات ضعف اساسی فعالین جنبش کارگری و مشخصا چپ کلا در جامعه و در جنبش کارگری برخورد می‌کند. فعالیت با چنین دید و نگرشی از حزب سیاسی و مبارزه سیاسی طبقه کارگر بویژه در شرایط حاضر اهمیت پیدا میکند. کلید اینجا است. حرف ما به فعالین چپ در جنبش کارگری اینست که جنگی که می‌کنید یک جنگ سیاسی است، باید چهارچوب صنف را شکست و فراتر از آن را دید و فعالیت کرد و سازمان داد. این جنبه در این شرایط بسیار تعیین کننده و مهم است چون جمهوری اسلامی در شرایط بسیار ضعیف و بحرانی بسر میبرد. انقلابی شروع شده که از هر طرف پایه‌های رژیم را لرزانده است و در این شرایط کارگران، جنبش کارگری، جنبش چپ، حزب کمونیست کارگری باید آن قدمهای که شاید در شرایط عادی سالها طول می‌کشد چند روزه به جلو بردارد و به همین خاطر بحث حزب سیاسی و عرض اندام سیاسی طبقه کارگر در جامعه در این شرایط تعیین کنند میشود.

شهلا دانشفر: به عنوان آخرین سوال استنتاجات سازمانی و عملی‌ این بحث بطور مشخص چیست و در این رابطه خطاب به فعالین کارگری چه صحبتی دارید؟

حمید تقوائی: استنتاج این بحث این است که فعالین کارگری در ارتباطاتشان، در تبلیغاتشان، در تماسهایی که با دیگر فعالین و با توده طبقه دارند، این جهتگیری را محور قرار بدهند. در تبلیغاتشان، در ترویجهایشان، در آگاه گریشان، یعنی‌ در جنبه تبلیغی و جنبه آگاهی گری این بحث مهم است. این بحث که چرا فقط کارگران میتوانند در جامعه ایران آزادی بی قید و شرط را تثبیت کنند مهم است. و در همین پلنوم اخیر یک قطعنامه در این مورد داشتیم که استنتاج عملی زیادی از آن در میاید و کارگران باید این را در دست بگیرند و در محافلشان و در ارتباطاتشان این بحث را ببرند. و یا بیانیه ای داشتیم در مورد سکولاریزم و اعلام کردیم که از دید طبقه کارگر جدایی مذهب از دولت و قطع دست مذهب از جامعه به چه معنی‌ است. این را فعالین کارگری باید در صفوف خودشان ببرند. الان نیروهای اپوزیسیون دیگری نیز هستند، نیروهای بورژوازی اپوزیسیون که به نحوی دم از سکولاریزم، جدایی مذهب از دولت یا حقوق زن و غیره میزنند، این خیلی مهم است که جنبش کارگری بداند مواضع و خط سیاسی اش در این موارد چیست و حزبش چه می‌گوید؛ و کلا نقد کارگران به مسائل اساسی جامعه مثل مساله مذهب، مساله زنان، بی حقوقی مفرطی که در حق کل مردم ایجاد میشود، سرکوبگریها و دیکتاتوری، نبود آزادیها، چیست و راه حل کارگری این مصائب کدامست. اینها باید تبدیل شود به گفتمان جنبش کارگری و فعالین کارگری در رابطه با توده طبقه. همانطور که گفتم مبارزه بر سر مسائل اخص کارگران مثل پرداخت دستمزدها، اخراجها، نا ایمنی کار و غیره را باید مدام و با تمام قوا به پیش برد ولی تمام مساله بر سر فراتر رفتن از این عرصه است. یک فعال عملی‌ جنبش کارگر، یک فعال سوسیالیست جنبش کارگری در عین اینکه برای یک ذره بهبود در زندگی‌ هر روزه کارگران میجنگد، برای مطالبات اقتصادی و صنفی شان میجنگد، در عین حال در محافل، در ارتباطات، در میان توده طبقه خودش مدام این افق سیاسی را می‌گذارد که راه حل و نقد ما کارگران به کل نظام سرمایه داری و مصائب آن نظیر مساله مذهب، ستم کشی زن، سرکوبگریها و نبود آزادیها چیست و حول این طبقه کارگر را آگاه می‌کند و به پیش میبرد. از جنبه سازماندهی معنی آن این است که همین تشکلات و نهادها و هیات های کارگری که امروز وجود دارد در بیانیه و اطلاعیه ها و فراخونهایشان این جنبه را بیشتر مد نظر قرار بدهند و نباید حتما اول ماه مه برسد تا ما در فراخوانمان از حقوق زنان هم دفاع کنیم. اگر میبینیم که حکومت الان طرح عفاف را آورده و یک هجوم دیگری را بخصوص به زنان شروع کرده یک تشکل کارگری میتواند در این جهت اطلاعیه بدهد و بگوید که ما چه فکر می‌کنیم با همان فرم بندی هایی که در فضای سیاسی ایران میشود صحبت کرد. میتوانند بگوید که ما معتقد به آزادی پوشش هستیم، این نهاد، این کمیته، این هیات کارگری فکر می‌کند که این طرح عفاف ناقض حقوق اولیه زنان است و ما با این مخالفت می‌کنیم. و یا هر مساله سیاسی و اجتماعی دیگر که در این سطح مطرح میشود، حول این کارگران باید فعالتر بشوند. در نهایت بحث این است که یک فعال کارگری آیا خودش را به عنوان یک فعال جنبش سندیکای در نهایت میبید، به این معنا که دارد برای بهبود شرایط کار مبارزه می‌کند یا فراتر از آن خودش را یک رهبر سیاسی طبقه کارگر هم می‌بیند که باید طبقه را آماده کند برای اینکه قدرت سیاسی را بدست بگیرد، برای اینکه بورژوازی را سر نگون کند، برای اینکه کل جامعه را آزاد کند و این دومی‌ یک سری وظایف تبلیغاتی، ترویجی، سازماندهی، بروز علنی، اظهار نظرات در جامعه و یا بیانیه ها را در دستور قرار میدهد که به کل فعالیتهای عملی ما شکل و معنی سیاسی تازه ای خواهد داد.

شهلا دانشفر: خطاب شما در این بحث ها اساسا به فعالین و رهبران چپ کارگری و کمونیست است ولی‌ در رابطه با این بحث نقش فعالین حزب چیست ؟

حمید تقوائی: اساس قضیه به عهده فعالان حزب است. فعالین حزب نقش تعیین کننده دارند. چون در نهایت تمام بحث بر سر حزب و حزبیت است. جنبه سازمانی این بحث و جهت گیری قبل از هر چیز یعنی‌ حزب و حزبیت، یعنی‌ طبقه کارگر بدون حزب اش و بدون پیوستن به حزب در عرصه سیاسی نمیتواند در برابر بورژوازی و در برابر دولت و احزاب اپوزیسیون بورژوا قد علم کند، و در نتیجه مبارزات اش به عنوان طبقه استثمار شونده و در عرصه صنفی- اقتصادی برای بهبود شرایط فروش کار محدود میماند. معنی سازمانی آن این است که با مبارزه حزبی باید این محدودیت صنفی را بشکنیم. برای اینکه کارگران با نفس استثمار بجنگند و نه فقط با بهبود شرایط آن، برای اینکه نه فقط خودشان بلکه کل جامعه را آزاد کنند، و کلا برای اینکه رهایی، برابری، رفاه و آزادی را بتوان به تنها شیوه ممکنه یعنی‌ خلع ید سیاسی از بورژوازی متحقق کرد، به حزب احتیاج داریم. و این حقیقت را قبل از هر چیز باید فعالین حزب در جنبش کارگری به میان توده طبقه ببرند و به این سیاستها جلب کنند. بحث من صرفا عضوگیری نیست بلکه حول این سیاستها و شعارهای حزب نیروی طبقه را باید آگاه کرد، سازمان داد، بسیج کرد و به حرکت در آورد و این قبلا از هرچیز دست فعالین جنبش کارگری در حزب را میبوسد.