حسن رحمان پناه
بنا به گزارشات منتشرشدە ساعت ۱۲:۵ دقیقه ظهر روز چهارشنبه ١٣ اردیبهشت ١٣٩۶ انفجاری در معدن زمستانه یورت در منطقه خوش ییلاق آزاد شهر در استان گلستان رخ داد که در نتیجه آن ۸۳ کارگر مصدوم شدند. یکی از مسئولین معدن اظهار داشت ” این حادثە در فاصله هزار و ۲۰۰ تا هزارو ۵۰۰متری ورودی تونل شماره یک رخ داده است . به گفتە این مسئول معدن ” زمانیکە موتور دیزل از کار میافتد کارگران توسط یک دستگاه باطری که خارج از تونل تهیه کرده بودند، قصد روشن کردن موتور دیزل کشنده لوکوموتیو را داشتند که به محض برقراری اتصال با جرقه ایجاد شده تونل منفجر شده و تعداد زیادی از کارگران دچار حادثه میشوند.” از قرار معلوم یکی از دلایل اصلی این اتفاق دلخراش کە مرگ و مصدومیت دهها کارگر منجر شد ” ضعف دستگاه تهویه ۲۴ ساعته معدن و جمع شدن گاز متان در فضای معدن بودە است کە هنگام از کار افتادن موتور دیزل ، کارگران از معدن خارج میشوند و هنگام برگشتن و تعمیر دیزل، با روشن شدن آن، در اثر یک جرقه، و به علت تجمع گاز انفجار رخ میدهد.” این سخنان و دیگر اظهارات مسئولین معدن و مسئولین وزارت کار رژیم اسلامی به روشنی نشان می دهد کە عدم وجود ایمنی محیط کار از دلایل اصلی انفجار در معدن و جانباختن و مصدومیت بیش از ٨٠ کارگر بودە است . طبق آخرین گزارشات در این رویداد فاجعە بار متاسفانه ٣۵ معدنچی جان خود را از دست دادە و ۵٠ نفر دیگر نیز مصدوم شدەاند.گفتە میشود هنوز بیش از ٢٠ کارگر در داخل معدن و در عمق ١٨٠٠متری آن گیر افتادەاند.
این انفجار و حادثە دلخراش، متاسفانه اولین رویداد و مصیبت علیە کارگران در ایران نیست و بی شک آخرین آن هم نخواهد بود. در این فاجعه نه تنها ٣۵ کارگر شریف و زحمتکش جان باختند و قربانی سودپرستی سرمایەداران و دولت حامی آنان گردیدند و ۵٠ تن دیگر نیز مجروح شدند (کە معلوم نیست چند نفر از آنان بهبود می یابند و چند تن دیگر معلولیت را با خود تا پایان عمر همراه خواهند داشت)، بلکە زندگی و آیندە بیش از ٨٠ خانوادە کارگری با حدنصاب هر خانوادە ۵ نفر، یعنی جمعیتی حدود ۴٠٠ نفر به خیل گرسنەگان مطلق و فقرا و محرومان بی پناه جامعه امروز ایران افزودە شدند.
فاجعە کشتار کارگران در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی سرمایە به امری عادی، طبیعی و روزانه تبدیل شدە است. گوشە اخبار و حوادث روزنامەها و مطبوعات داخل کشور کە تقریبآ همه آنان مجوز حکومتی پخش و فرا نرفتن از خط قرمزهای رژیم را با خود دارند، مملو از اخبار کشتار کارگران در حین کار و در مراکز تولید است.
انفجار مرگبار معدن زمستانه یورت در “آزاد شهر” استان گلستان در حالی روی داده است که به گفته مسئولین وزارت کار و رفاه اجتماعی رژیم جمهوری اسلامی “هر سالە ١٨۴٠ نفر بر اثر حوادث ناشی از کار در کشور جان خود را از دست می دهند، حدود ۱۱هزار نفر در کشور دراثر آلایندگی ناشی از کار دچار بیماری می گردند و حدود ۲۶ هزار نفر هم قطع عضو می شوند.” این آمار از زبان مسئولین درجە اول وزارت کار و امور اجتماعی در شرایطی اعلام می گردد که بسیاری از حوادث محیط کار به اداره کار گزارش نمی شوند و یا در روزنامەها و کانالهای اطلاع رسانی پخش نمی گردند و در جایی ثبت نمی شوند.
طبق این گزارش و در مجموع تلفات بیان شدە ،میزان خصارات جانی طبقە کارگر ایران در محیط کار سالانه برابر با ٣٨٨۴٠ نفر است . بر اساس این آمار روزانه حداقل ۵ کارگر در محیط ناامن کار جان خود را در راه سودپرستی سرمایەداران از دست می دهند. طبق این آمار ماهانه بیش از ٣هزار کارگر به دلایل مختلف و در محیط های گوناگون کار دچار مصدومیت می شوند. آمار تلفات کارگران در محیط های کار در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بیشتر به جنگ و نبرد داخلی مسلحانه در یک کشور با تلفات سنگین انسانی و یا جنگ دو کشور علیە یکدیگر شباهت دارد تا با تلفات کارگران در محیط کار کە در آن روزانه سود سرمایەدارن زالوصفت را تآمین می کنند.
مرگ روزانه کارگران ، مقصر کیست؟
بعد از رویداد مرگ بار معدن “زمستانه یورت” در نزدیکی آزاد شهر در استان گلستان ، بلافاصلە بحث و جدال بر سر اینکە چه کس یا نهادی مسئول و مقصر این فاجعە است درگرفت. مقامات رژیم از مسئولین ادارە کار و امور اجتماعی دولت روحانی تا استاندار استان گلستان و مسئولین مستقیم معدن ، طبق معمول همیشگی خود و صاحبان کار و سرمایە، در نهایت بی شرمی ، کارگران و “بی دقتی” آنان را مسئول رویداد روز چهارشنبە معرفی کردند. چند کارگر نیز کە تن رنجورشان در میان گل و خاک و دود معدن نامعلوم و قیافە و سر و صورتشان مشخص نبود، از بعضی از کانالهای تلویزیونی ظاهر شدند و دروغ بیشرمانه دولت و کارفرماهای وابستە به آنان را تکذیب کردند. کارگران با زبان سادە و بدون پیچ و پناه دیپلماسی و سرکوب ، نبود امکانات ایمنی کە مسئولیت آن بر عهدە صاحبان کار است و دولت موظف به سرپرستی و نظارت و تامین آن می باشد را عامل اصلی انفجار معدن بیان کردند. به گفتە کارگران و مردم حاضر در محل نه تنها عدم وجود امکانات ایمنی مناسب در داخل معدن با طول ٢کیلومتر از جملە امکانات تصفیە کاز خطرناک و مسموم کنندە “متان”، بلکە نبود امکان به موقع کمک رسانی و اکیپ های مجرب و مجهز به امکانات پزشکی و نجات مصدومین ، کارگران کم تجربە ، اما فداکار در امور کمک رسانی را ناچار به وارد شدن به معدن اکندە به گاز متان برای نجات جان همکاران خود نمود کە گفتە می شود حدود ٢٠ تن از کارگران در حال کمک رسانی و نجات رفقایشان جانباختەاند. هر جنازەای کە از زیر خروارها خاک بیرون کشیدە می شد خبر داغدارشدن یک یا چندین خانوادە را با خود همراه داشت . اهمال کاری و مسئولیت ناپدیری دولت و مقامات مربوطە در نجات جان کارگران در شرایطی در داخل کشور رخ می دهد کە دەها و صدها تیم امدادرسانی با بهترین امکانات ایمنی ، پزشکی ، دارویی و نجات، همراه با صرف میلیاردها دلار در جنگ های ارتجاعی و ضد انسانی جمهوری اسلامی علیە رقبایش در کشورهای سوریە ، عراق ، یمن ، لبنان و جاهای دیگر فعالند و هزینە همه آنان را طبقە کارگر ایران روزانه با جان خود می پردازد.
امروز در ایران مصیب زدە تحت حاکمیت رژیم مذهبی، مرگ همچون سایە، کارگران را تعقیب میکند. از قرار معلوم “لوکوموتیو فرسودە” حامل طبقە کارگر ایران کە رانندە آن جمهوری اسلامی به نیابت از سرمایەداران ایران است، قصد توقف در هیچ ایستگاهی را ندارد و تنها در ایستگاه های مختلف مرگ ، مردگانش را پیادە می کند. این “لوکوموتیو” بی ترمز ، هر روز و هر ساله شمار بیشتری از کارگران این کشور را به کام مرگ می فرستد. آمارهای رسمی و دولتی حقایق مرگ خاموش طبقه کارگر ایران را بیان نمی کنند. کم نیستند کارگرانی که در جریان کار، در مناطق روستایی یا دور دست دچار مرگ یا مصدومیت شدید می شوند، اما کسی یا روزنامەای نامی از آنان نمی برد. به این مرگ های خاموش باید لیست دهها قربانی کار در کشورهای همسایە از جمله کردستان عراق و کشورهای حوزه خلیچ فارس را نیز اضافه کرد که سالانه هزاران کارگر به علت بیکاری راهی این کشورها می شوند و هر سال اجساد دەها تن از آنان تحویل خانوادەهایشان دادە می شود. مرگ های که نه دلیل رخداد و علت آن و نه دادن کمترین خسارات و جبران چنین فاجعەای شامل حال خانوادەهای قربانیان نمی شود.
مرگ های خاموش در ایران در شرایطی اتفاق می افتند که نه دولت و نه صاحبان سرمایە کمترین مسئولیتی در قابل جان کارگران متقبل نمی شوند، بلکه، سرمایەهای بادآوردە ، از جمله حیف و میل ، دزدی و رشوەهای دەها میلیارد دلاری که بعلت اختلافات جناحهای حکومتی نام رقبای یکدیگر را افشا میکنند سرزبانها است. یا میلیاردها دلاری کە سالانه جهت تقویت گروههای مافیایی و تروریستی اسلامی به عراق، سوریە، لبنان، فلسطین ، افغانستان و جاهای دیگر ارسال می شود، دزدی از دستمزد طبقه کارگر با حقوق ماهانه ٩٣٠هزار تومان یا پنج برابر پایین تر از خط فقر است کە با مرگ خاموش روزانه حداقل ۵ کارگر در محیط کار ، ابعاد این استثمار، فجایع و سود آندوزی و فربه شدن بیشتر اقلیت حاکم و طبقە سرمایەدار را توضیح می دهد. در اکثر اتفاقات منجر به مرگ کارگران و مصدومیت آنان ، دولت و صاحبان سرمایه “بی دقتی و بی مبالاتی” کارگر را دلیل مرگ به حساب می آورند تا از خود بعنوان مسبب مرگ کارگران سلب مسئولیت کردە و هیچگونه خسارت و هزینه مالی و مادی به بازماندگان قربانیان خاموش پرداخت نکنند.
“حسن هفده تن” معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مصاحبەای اعلام نمود ” به دلیل کاهش امنیت سرمایه گذاری، شرایط قراردادهای کاری تغییر کرده به طوری که بیش از ۹۰ درصد قراردادهای کار در سال گذشته، قرارداد موقت بوده است. این سخنان در شرایطی اظهار می شود کە روزانه شاهد ورشکستگی کارخانەها و مراکز تولید هستیم کە نتیجه آن بیکاری گستردە کارگران و در نتیجە تن دادن آنان به کار سخت و جان کن در مناطق مرگ آفرین از جملە معادن ناامن است . طبق برآوردهای جهانی ،معادن کار در ایران از ناامن ترین مکانهای کار در جهان هستند، اما جزو سودآورترین آنان نیز محسوب می شوند. در معادن ایران به عمق چند هزار کیلومتر، ساعت کار تا بیش از ١۴ساعت نیز به طول می کشد. حق دست کارگران ناچیز و گاهآ چندین ماه نیز از پرداخت این دستمزدها خبری نیست. بخش اعظم این معادن در اختیار دولت یا نهادهای وابستە به دولت از جملە مافیای سپاە پاسداران یا نهاد سرکوبگر بسیج مستضعفین هستند.
در کشوری کە به اعتراف مقامات مسئول و بلند پایەاش ” بیش از ٩٠ درصد قراردادها طی سالهای گذشتە، قرار داد موقت بودە” ، یعنی هیچگونه امنیت کاری و شغلی، قانون کاری کە به نفع کارگر باشد، بهداشت و درمان، حق اعتراض و تجمع و دهها مطالبه فوری و فوتی دیگر که به اندازە کار و نان برای کارگران ضروی است ، وجود نداشتە باشد و “لوکوموتیو مرگ” کارگران با رانندگی کسانی امثال “حسن روحانی، علی ربیعی، حسن هفدە تن ” و در جادە “ولایت مطلقە فقیە” با سرپرستی “علی خامنەای” بعنوان نماینده خدا بر بندەگان ، در حال عبور باشد ، پرواضح است کە وضع این طبقه از آنچه که هست نه تنها بهتر نخواهد شد ، بلکه روز به روز بدتر و مصیبت بارتر نیز خواهد گردید. مرگ خاموش روزانه کارگران و سکوت طبقە کارگر ایران در برابر این فجایع، تنها یکی از پیامدهای است که رژیم اسلامی بر این طبقە تحمیل کردە است . رویداد انفجار در معدن زمستانه یورت در “آزاد شهر” استان گلستان اولین رویداد خونین علیە طبقە کارگر ایران نیست ، اما به شک از مرگ بارترین آنان تا کنون محسوب می شود.
در شرایطی طبقە کارگر و تمام مدافعین راستین این طبقە از روز گذشتە در سوگ مرگ ٣۵ تن از معدنکاران آزاد شهر و مصدومیت دەها تن از آنان به سر می برند کە این طبقە اگاهانه و عامدانه توسط جمهوری اسلامی و طبقە سرمایەدار ایران از سلاح نبرد رودرو علیە آنان یعنی سازمان و تشکیلات محروم شدە است . اگر طبقە کارگر ایران از سازمان رزمندە ، تودەای ، انقلابی و سراسری خود برای نبرد با دولت و سرمایەداران بهرەمند می بود، اکنون بایستی در دفاع از مرگ و مصدومیت ٨٠ تن از همکاران خود، جامعە را به اعتراض و اعتصاب می کشید. می توانست چرخ های تولید را از حرکت باز دارد . میتوانست دولت را به زیر بکشد. میتوانست امنیت کامل محیط کار را با اتکا به نیروی متحد و سازمانیافتە خود بر دولت و صاحبان کار تحمیل نماید . میتوانست مسئولیت تآمین آدامه زندگی خانوادەهای کارگران قربانی شدە در محیط کار را بر طبقە سرمایەدار ایران و دولت مدافع آن تحمیل نماید. میتوانست در برابر اراجیف و خزعبلات مسئولین دولت و صاحبان کار در معرفی کردن کارگران بعنوان “مقصر” انفجار روز چهار شنبە و دیگر قربانیان محیط کار، آنان را به پای میز محاکمە و دادگاهی بکشاند. خبر روزانه مرگ کارگران و بی حقوقی مطلق آنان فاجعەای به وسعت ایران است.
طبقە کارگر ایران در برابر جهنمی کە جمهوری اسلامی بر آن تحمیل نمودە، راهی جز متشکل شدن در تشکیلاتهای تودەای ، سراسری ، غیردولتی و همچنین تشکیلات حزبی خود در نبرد علیە حاکمان سرکوبگر و برای رهایی ندارد. ابزار طبقە کارگر در نبرد علیە جمهوری اسلامی و صاحبان سرمایە در ایران ، جهت ناظر نبودن در مرگ روزانه هم طبقەایهایش تنها اگاهی ،اتحاد و تشکیلات است. تشکلات موجود مرکب از فعالین کارگری جوابگوی مبارزە و رودرویی کنونی طبقە کارگر علیه طبقە سرمایەدار در ایران امروز نیست . آنچه اکنون شاهد آنیم، سرنوشت محتوم طبقه کارگر در “لوکوموتیو مرگ” با هدایت خامنەای و روحانی و سپاه پاسدارن نیست ، بلکه برگرداندن ورق به نفع این طبقە به شرط گذار از پراکندگی، تفرقە و نفاق درونی آن با اتکا به ایجاد تشکلات گستردە و مستقل کارگری ، با حضور گرایشات موجود در این جنبش و تحمل و جدال سازنده همراه با حفظ منافع طبقە ، وحدت در عمل و تفاوت در گفتار در جدل با نظام سرمایەداری در مبارزە برای تحقق خواستهای کل طبقە کارگر است. گام برداشتن جدی و جسورانه در راه ایجاد تشکلات مستقل کارگری با اتکا به نیروی خود کارگران، نه تنها اتکا به فعالین و پیشروان کارگری ، هم فرصت و هم امکانی است کە میتواند دیگر موانع سر راه وحدت طبقاتی کارگران را در تشکل های تودەای و مستقل آنان در مسیر پیشروی خود ممکن و هموار سازد.
در چنین شرایطی است کە به جای شرکت در مراسم سوگواری مرگ ٣۵ معدنکار روز چهارشنبە و مرگ روزانه حداقل ۵ کارگر در محیط کار ، شنیدن خبر مرگ سالانه بیش از ١٨٠٠ کارگر و مصدومیت نزدیک به ٣٧ هزار کارگر ، شاهد پیشرویهای این طبقە برای کسب دست آوردهای بزرگی طبقاتی و انسانی و به گور سپردن جمهوری اسلامی خواهیم بود .
١۴/ اردیبهشت/ ١٣٩۶