اول تیرماه ۹۷ فراخوانی تحت عنوان “فراخوان عمومی، سرنگونی آری بدست مردم و برای حاکمیت مردم نه توسط قدرتهای خارجی” در سایت سازمان کارگران انقلابی (راه کارگر) -ازاین پس سکا(راه کارگر)- انتشار یافت. در این فراخوان ضمن اشاره به “دولت ترامپ” و زیر پا گذاشتن برجام و تهدید “ایران” به “شدیدترین تحریمهای تاریخ” و طرح این پرسش که آیا دولت آمریکا میخواهد سیاست جرج بوش و طرح هولناک وی را در مورد “کشور ما” بیازماید؟ از تجربه عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و یمن و پیآمدهای خونبار این سیاست که حتا میتواند به “موجودیت کشور پایان دهد” سخن رفته است. فراخوان همچنین بعد از اشاره به ائتلافی که ترامپ، نتانیاهو و سلطان سعودی علیه جمهوری اسلامی بوجود آورده و این حقیقت که این ائتلاف نمیتواند “حامی آزادی و برابری و دموکراسی” باشد، چنین مطرح ساخته است که “نقدترین نتیجه تحریمهایی که ترامپ میخواهد بر ایران تحمیل کند، چیزی نخواهد بود جز تضعیف قدرت سازمانیابی متشکل مردم در برابر جمهوری اسلامی” و در پایان مینویسد “در چنین شرایطی، ما امضاء کنندگان زیر، اقدامات دولت ترامپ را پیش از هرچیز دیگر، ضربه ای آشکار و مختل کننده بر مبارزات در حال گسترش و ژرفش مردم ایران علیه رژیم جهنمی جمهوری اسلامی می دانیم و از همه نیروها و جریان های مدافع آزادی و برابری و به ویژه هواداران سوسیالیسم، تقاضا داریم با تمام قوا هدف های شوم دولت ترامپ را افشاء کنند و با جریان هایی مانند فرقه رجوی و چلبی های وطنی رنگارنگ به مقابله برخیزند”.
“فراخوان عمومی” که اساسا ثقل خود را روی اقدامات ترامپ، عواقب وخطرات ناشی از آن متمرکز ساخته و از عموم دعوت به عمل آورده است اهداف شوم ترامپ را افشا کنند، اما در مورد نظام و حکومتی که ۴۰ سال است بر “کشور ما” حکمروائی میکند، توده مردم را به انقیاد درآورده و باعث و بانی تنگناهای اقتصادی و معیشتی کارگران و زحمتکشان و تمام گرفتاریها و مشکلاتیست که جامعه در آن دست و پا میزند، به نحو حیرتآور اما معناداری سکوت اختیار نموده است. گیریم همه نیروها و جریانهای مدافع آزادی ، برابری و سوسیالیسم اهداف شوم ترامپ را افشا کردند (که البته افشا کردهاند، باید افشا کنند و افشا خواهند کرد) بعد چه؟ با نظام و حکومتی که ۴۰ سال حقوق اولیه و دموکراتیک کارگران و زحمتکشان را نقض و پایمال نموده، حکومتی که دین و دولت را بطور کامل در هم ادغام کرده، دهها هزار تن ازکمونیست ها و انقلابیون و کارگران مبارز را کشته و حبس کرده، میلیونها بیکار و کودک کار و خیابانی و معتاد و حاشیهنشین را روی دست جامعه گذاشته، تنفروشی و فروش اعضای بدن را وسیله ارتزاق ساخته، طبقه کارگر را از تشکلهای خود محروم و آن را به زیر خط فقر رانده است و نه فقط “ماجراجوئی” که هزار و یک فاجعه کوچک و بزرگ نیز ببار آورده است، با این حکومت چه باید کرد؟ کسی که نگران اقدامات دولت ترامپ در “تضعیف قدرت سازمانیابی مستقل مردم” در برابر جمهوری اسلامیست، چگونه است که ۴۰ سال سرکوب کارگران و ممانعت از تحزب و تشکل طبقه کارگر و تحمیل پراکندگی بر کارگران را از یاد میبرد؟
فراموش ساختن جمهوری اسلامی و نقش آن در این ماجرا، مهمتر از آن سکوت و لاپوشانی عملکرد ارتجاع اسلامی در عرصه سیاستهای داخلی و خارجی و فروکاستن تمام آنها به “ماجراجوئی” از یک سو، تاکید و تمرکز یک جانبه بر سیاستها و اقدامات ارتجاع امپریالیستی و نماینده آن دونالد ترامپ، اگر حمایت مستقیم از جمهوری اسلامی نباشد (که هست) دست کم خارج ساختن آن از زیر ضرب است و البته که این موضع راست و ناسیونالیستی چنان عیان و آشکار است، که حتا صدای اعتراض و انتقاد نیروهای وابسته به این طیف، علیه سکا( راه کارگر) که طراح اصلی این فراخوان است را نیز درآورده است. آیا جز این است که در نزاع میان دو قطب ارتجاع، راه کارگر بیسروصدا و شرمگینانه در کنار ارتجاع اسلامی ایستاد؟ پوشیده نیست که ارتجاع امپریالیستی و در راس آن دولت امپریالیستی آمریکا، با دخالتهای آشکار خود، بسیاری از تغییر و تحولات منطقه خاورمیانه را مهندسی نموده و در راه تامین منافع اقتصادی و سیاسی خود تلاش و آلترناتیوسازی میکند. در راستای تامین همین اهداف و منافع غارتگرانه است که در نزاعش با جمهوری اسلامی آشکار و نهان با سازمانها، گروهها و احزاب سیاسی گوناگون بورژوایی و بورژوا – ناسیونالیستی وارد زد و بند شده و میشود. کم نیستند جریانهایی از این دست که دست همکاری به سوی دولت آمریکا و ترامپ دراز نموده و به ابزار دست ارتجاع امپریالیستی تبدیل شدهاند تا در این منازعه، نقش خرابکارانه و مورد دلخواه امپریالیسم آمریکا را ایفا کنند. برخی از این گروهبندیهای بورژوایی اپوزیسیون، پنهان نکردهاند که حتا خواهان تکرار ماجرای عراق در ایران هستند و از حمله نظامی آمریکا به ایران و مداخله به اصطلاح بشردوستانه آن استقبال میکنند و از تکراراین بحثها و آرزوها نیز شرم نمیکنند. قدرتهای امپریالیستی و درراس همه امپریالیسم آمریکا در منازعات و اختلافات خود با جمهوری اسلامی از این اپوزیسیون بهرهبرداری نموده و خواهدنمود. حمایت آمریکا از این اپوزیسیون و آلترناتیوسازی آن عموما تابعی بوده است از میزان تنش میان دو ارتجاع اسلامی و ارتجاع امپریالیستی. هر قدر تنش و اختلاف و دامنه نزاع میان این دو قطب ارتجاعی شدیدتر شود، امکان از قوه به فعل درآمدن این سیاست و استفاده از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی و ماجرای آلترناتیوسازی آمریکا نیز پر رنگتر میشود. گرچه دولت آمریکا آماده است تا با گرفتن چند امتیاز نان و آبدار، فتیله این نزاع را موقتا پایین بکشد، اما این واقعیتیست که این تنشها در شرایط حاضر به میزان کمسابقهای افزایش یافته است.
نیازی به گفتن نیست که همه سازمانها و احزاب مارکسیستی و هواداران سوسیالیسم باید این تلاشهای مذبوحانه و اهداف مداخلهجویانه ارتجاع امپریالیستی و نوکران آن را افشاء و سیاستهای تجاوزکارانه دولت امپریالیستی آمریکا را محکوم کنند. مارکسیستها و سوسیالیستها البته اگر از نوع سکا(راه کارگر) نباشند، برای مبارزه و مقابله با امپریالیسم و تحریمها و دیگر اقدامات ارتجاع امپریالیستی صرفا به محکوم کردن سیاستهای امپریالیسم آمریکا و نماینده آن ترامپ اکتفا نمیکنند بلکه برخلاف رفرمیستها و پرو رژیمها ،مبارزه علیه تحریمها و اقدامات ارتجاع امپریالیستی را از مبارزه با ارتجاع اسلامی برای سرنگونی نظام حاکم بر ایران تفکیکناپذیر میدانند. مبارزه علیه امپریالیسم و سیاستهای آن تحت هیچ شرایطی جدا از مبارزه علیه سرمایهداری و نظام حاکم بر ایران نیست.
نکته بسیار مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که نظام سرمایهداری حاکم بر ایران با بحران جدی روبروست. وضعیت رژیم جمهوری اسلامی فوقالعاده وخیم و بحرانیست. تمام سیاستهای داخلی و خارجی رژیم با شکست و ناکامی روبرو شده است. سردرگمی ، بحران و بنبستی که رژیم در تنگنای آن گرفتار آمده، تاکنون سابقه نداشته است. اعتصابات فزاینده کارگری، اعتراضات تودهای رو به گسترش خیابانی رژیم را شدیدا تحت فشار قرار داده است. جمهوری اسلامی از پاسخگویی به خواستهای کارگران و زحمتکشان ناتوان است و هرگز تا بدین حد مستأصل و آسیبپذیر نبوده است. در چنین شرایطی که یک انقلاب اجتماعی میتواند جامعه را از بحران و تلاشی نجات دهد و در شرایطی که کارگران و زحمتکشان و عموم تودههای مردم در همین راستا برای رهایی از مشکلاتی که ۴۰ سال روی هم تلنبار شده در شکل گستردهای به مبارزه مستقلانه علیه نظم موجود روی آوردهاند تا رژیم جمهوری اسلامی را براندازند و خود اداره امور کشور را بدست گیرند، غفلت از این امر مهم و مشخص نکردن سمت ضربه اصلی و در همان حال بزرگ کردن خطر امپریالیسم و برافراشتن پرچم مبارزه به اصطلاح ضد امپریالیستی، چیز دیگری جز اعلام آمادگی برای همکاری با جمهوری اسلامی و “دفاع از میهن” نیست و درست در تحت چنین شرایطیست که از یک سو شاهد تحرک و تلاش بیشتر ارتجاع امپریالیستی و وابستگان و زائدههای آن در اپوزیسیون جمهوری اسلامی، و از دیگر سو شاهد تلاشهایی هستیم که با ترساندن مردم از تبدیل ایران به سوریه، لیبی و عراقی دیگر همراه است. تلاشهایی که تماما معطوف به حفظ نظام حاکم بر ایران و حمایت از آن است. نامههای سرگشاده، بیانیهها و فراخوانهایی از نوع فراخوان عمومی سکا( راه کارگر) نیز چه با حمایت مستقیم از جمهوری اسلامی چه با سکوت معنادار آن در برابر ارتجاع اسلامی و عملکرد آن و بسنده کردن به افشاء ترامپ و سیاستهای ارتجاع امپریالیستی، عملا مدافع جناحهای حکومتی یا کل ارتجاع اسلامی از کار درمیآیند.
این حقیقت که احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی بویژه در دورانهای پرتلاطم و متحول که با چرخشها و رویدادهای سیاسی مهم همراه است، ماهیت واقعی خود را بهتر برملا میسازند و شتاب تحولات سیاسی، جهتگیری این جریانات را به سمت طبقات اصلی جامعه و انقلاب یا ضد انقلاب سرعت میبخشد، پیوسته صحت خود را به اثبات رسانده است. شرایط متحول جامعه مدعیان چپ و سوسیالیست را وادار میسازد کلیگوئیها را کنار بگذارند و با اتخاذ تاکتیکهای مشخص، خود را نه آنگونه که میگویند و ادعا میکنند بلکه همانطور که واقعا هستند در معرض دید و قضاوت عموم قرار دهند.
این درست است که سانتریسم و مرکز نشینی از خصائل و عادات دیرینهی راه کارگر است، اما این هم حقیقتی است که در هر پیچ سیاسی راه کارگر به راست غلطیده و بارها استعداد خویش را برای تبدیل شدن به زائده بورژوازی و ارتجاع نشان داده است. بنابراین برخورد یک جانبه فراخوان عمومی سکا(راهکارگر) به ترامپ و امپریالیسم آمریکا، خودداری از برخورد با ارتجاع اسلامی که چهار دهه بر هستی آحاد جامعه چنگ انداخته است و بالاخره اتخاذ یک موضع بورژوا- ناسیونالیستی نه از روی تصادف که کاملا منطبق بر مشی سیاسی و تاکتیکهای این جریان است.
هر کس مواضع، سیاستها و تاکتیکهای راه کارگر را دنبال کرده باشد، بهسادگی میتواند نمونههای متعددی از این راسترویها را شاهد مثال آورد. تاکتیکها و مضمون شعارهای راه کارگر گاه نه فقط با طیفهای مختلف بورژوازی اپوزیسیون حتا راستترین جناح آن در بیرون از حاکمیت، حتا با لایههایی از بورژوازی درون حاکمیت نیز یکسان و منطبق بوده است. تجربه جنگ ایران و عراق و دفاع از میهن و بورژوازی خودی، ماجرای اصلاحطلبی و گزینش میان بد و بدتر نشان داد که این سازمان به اصطلاح سوسیالیست با توجیهات پوشالی نظیر مبارزه با امپریالیسم، دفاع از جناح به اصطلاح معتدلتر موسوم به اصلاحطلب و امثال آن، سرِ بزنگاه تمام ادعاهای “سوسیالیستی” خود را کنار مینهد و مدافع دو آتشه ارتجاع و منافع سرمایهداران میشود. همگان بخاطر دارند که راه کارگر همراه با سایر جریانهای کمونیست و انقلابی، انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری (سال ۷۶) را که خاتمی یکی از نامزدهای آن بود تحریم کرد. اما بلافاصله پس از پایان این مراسم و انتخاب خاتمی، هیات اجرایی راه کارگر که از شرکت مردم در انتخابات و انتخاب خاتمی ذوقزده و از کردهی خویش پشیمان شده بود، با صدور اطلاعیهای، انتخابات و انتخاب خاتمی را تایید کرد. هیات اجرایی راه کارگر با ذکر این که “در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست” با این “استدلال” که چون انتخابات مردم را به شرکت در آن و دفع نوری (ناطق نوری نامزد ریاست جمهوری و رقیب خاتمی) برانگیخته بود، راه کارگر هم باید تحریم انتخاباتی را ملغی میکرد. محمد رضا شالگونی نیز در همان زمان در مصاحبه با نشریه راه کارگر این موضعگیری را تایید کرد و شرمگینانه تاکتیک تحریم انتخابات را نفی کرد.
دنبالهروی راه کارگر از این یا آن جناح بورژوازی به یک مورد و دو مورد خلاصه نمیشود. محمد رضا شالگونی از رهبران وقت راه کارگر وسکا(راه کارگر) کنونی سال ۸۲ در مصاحبه با رادیو برابری میگفت با همه کسانی که مخالف رژیماند باید همکاری کرد. شالگونی میگفت با “بخش بزرگی از سرمایهداران که در دایره بورژوازی ممتاز نیستند باید همکاری کرد” و از این فراتر با “یک عده از مسلمانانی که حتا با رژیم همکاری داشتهاند و هنوز هم گوشه چشمی به آن دارند، “عقل سلیم” میگوید که به اینها باید توجه کرد”! ۱۰ سال بعد در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری (سال ۹۲) نیز موضعگیری سکا(راه کارگر) این بار در حمایت از رفسنجانی تکرار شد. شالگونی که همواره نقش مهمی در اتخاذ تصمیمات، مواضع و تاکتیکهای راه کارگر داشته است از اکبر هاشمی رفسنجانی که یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بود حمایت کرد.
شالگونی با این توجیه که خامنهای کشور را به شرایط فاجعهباری سوق داده و به “لبه پرتگاه” برده است و لذا باید کسی سکان کشور را بدست گیرد که “عقلگرا” و اهل سازش با آمریکا باشد، از رفسنجانی یکی از معماران اصلی “انقلاب اسلامی” و جمهوری اسلامی حمایت کرد. بسیاری از طرفداران آشکار و نهان جناحهای حکومتی و مدافعان نظم موجود، با توسل به “تندروی”ها و “ماجراجویی”های جناح خامنهای و اینکه ممکن است کشور را به آشوب و تجزیه و غیره بکشاند، دنبالهروی و حمایت از جناح مقابل خامنهای را توجیه کردهاند. شالگونی در گفتگو با رادیو سپهر ۲۷ اردیبهشت ۹۲ میگفت: “من از یک نظر فکر میکنم رفسنجانی قویتر بشود و دست بالا پیدا کند به نفع ماست” حرف صریح شالگونی در واقع شرکت در انتخابات و رای به رفسنجانی بود. البته شورای نگهبان نامزد محبوب سکا(راه کارگر) را حذف کرد و شالگونی و سکا( راه کارگر) فرصت نیافتند تمام ماهیت خود را به نمایش بگذارند.
بنابراین راست روی، دنبالهروی از بورژوازی، دفاع از میهن و حمایت از ارتجاع اسلامی در حیات راه کارگر بیسابقه نیست. سکا(راه کارگر) بیهوده تلاش میکند با بحثها و پاسخهای بیربط و حاشیهای به منتقدین این فراخوان صورت مساله را پاک و ناسیونالیسم “ضد امپریالیستی” نهفته در آن را پردهپوشی کند.
علیه امپریالیسم و آلترناتیوهای دستساز آن و تلاش دولت آمریکا برای تحمیل جناحهای دیگر بورژوازی بر مردم ایران باید به مبارزه و افشاگری پرداخت. باید تلاشهای ارتجاع امپریالیستی و اپوزیسیون بورژوایی نوکران آن را افشا کرد. در این حرفی نیست. اما این هنوز تمام مطلب نیست و در بهترین حالت تنها جزئی از ماجراست. جریانی که این را میگوید اما بخش دیگر ومهم تر آن یعنی نحوه برخورد با ارتجاع اسلامی را نگفته باقی میگذارد و چه بسا با پر رنگ کردن بخش جزئی گفته شده، بخش مهم دیگر را به کلی در سایه قرار میدهد، او در واقع خواه ناخواه به این بخش یعنی قطب ارتجاع اسلامی پیوسته است. کسی که فقط بگوید من با امپریالیسم مخالفم با تحریمها مخالفم و با تلاشهای ترامپ و دولت آمریکا و تهدید به حمله نظامی و جنگ و غیره مخالفم اما نگوید مردم، کارگران و زحمتکشان ایران در مخالفت با این تحریمها و تهدیدها و احتمال حمله نظامی و جنگ و غیره چه باید بکنند، این فرد ولو خود را یک سوسیالیست بنامد اما یک ناسیونالیست و حامی شرمگین جمهوری اسلامی بیش نیست. وگرنه کسی که مخالف تحریم و جنگ و مخالف امپریالیسم و مخالف جمهوری اسلامیست، رژیمی که طی ۴۰ سال جامعه را و “کشور ما “را به این جا کشانده است از زیر ضرب خارج نمیسازد و صریح و روشن اعلام میکند؛ مردم برای نجات از شرّتحریم ها و معضلات اقتصادی که نظم حاکم ببارآورده است باید تکلیف خود را با این نظم و رژیم جمهوری اسلامی که پاسدار آن است یکسره سازند. باید به صراحت اعلام کند در شرایط و اوضاع حساس و بحرانی کنونی و گسترش نارضایتی و اعتراضات کارگری و تودهای، انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی و به زیر کشیدن تمام نظم موجود یگانه راه مبارزه توامان علیه امپریالیسم و جمهوری اسلامی و یگانه راه رهایی کارگران و زحمتکشان است.
این اما از جریان میانهبازی که مشخصه اصلیاش مواضع پاندولی و نهایتا دنبالهروی از بورژوازیست، انتظار بیهودهای است.
پیچهای سیاسی تندتر هنوز در راهاند. اوضاع هنوز به مرحله تعیینکننده نرسیده است. سازمانها و گرایشهای ماهیتا راست از قماش سکا(راه کارگر) شاید هنوز بتوانند وسط دو صندلی بنشینند و در لفافهای از الفاظ و کلمات، همدستی با ارتجاع و بورژوازی را پردهپوشی کنند. همینکه اما شرایط اندکی جلوتر برود و پیچ سیاسی تندتری فرا رسد، تمام پردهها کنار رفته و ماهیت واقعی “سوسیالیست”هایی از قماش سکا(راه کارگر) نیز بیش از این برملا میشود.