نشریه جهان امروز مصاحبه ای با صلاح مازوجی، یکی از رهبران کومه له، “در رابطه با نقش و جایگاه حزب کمونیست ایران” ترتیب داده است. صلاح مازوجی در این مصاحبه کوشیده است تاریخ کومه له، چگونگی تشکیل حزب کمونیست ایران و جدایی منصور حکمت و بسیاری از کادرهای حزب و کومه له از این جریان در سال ۱۹۹۰ را بازسازی و باز نویسی کند. این اولین تلاش کومه له برای تاریخ سازی و ارائه روایت دروغین از این تاریخ نیست و احتمالا آخرین هم نخواهد بود. پیش از این ابراهیم علیزاده طی چند مصاحبه تلاشی مشابه انجام داده است. این گفتگو ها نیز تلاشی برای ارائه روایت دروغین از چگونگی آغاز و ختم جنگ با حزب دموکرات، ایجاد حزب کمونیست ایران و نقش منصور حکمت در این رویداد ها و دلیل استعفای او از ح ک ا و حتی تحریف تاریخ جنبش چپ و کمونیستی ایران بمنظور کوچک کردن نقش منصور حکمت در رابطه با تحولات کومه له، ایجاد ح ک ا و در جنبش کمونیستی ایران بوده است. شبح منصور حکمت کومه له و ح ک ا را رها نمی کند. حال صلاح مازوجی که ظاهرا بعنوان رهبر جریان “کمونیستی” در این سازمان ابراز وجود کرده است، ضروری دیده است که خود را از زیر بار این شبخ خلاص کند. اما چرا؟
کومه له همیشه دو جریان ناسیونالیسم راست و چپ و یک گرایش کمونیستی را درون خود حمل کرده است. حال که رهبری شناخته شدۀ کومه له کاملا در دامان ناسیونالیسم راست جا خوش کرده است؛ از همکاری با جریان ارتجاعی اتحادیه میهنی و “مام جلال” و سکوت نزدیک به سه دهه مقابل جریانات ارتجاعی ناسیونالیست کرد در کردستان عراق، در برابر سرکوب جنبش کارگری و آزادیخواه و چپ در این منطقه، به نشست و همکاری نه تنها با سازمان زحمتکشان پرو رژیمی و ارتجاعی بلکه با خبات روی آورده است، گرایش چپ در این سازمان ظاهرا خود را متشکل ساخته است. خیزش توده ای و انقلابی در ایران این روند را سرعت بخشیده است. اما این جریان بویژه پس از نزدیکی با تعدادی سازمان و حزب چپ زیر فشار راست درون سازمانی خود را مجبور دیده است که بار دیگر تعلقش را به کیش کومه له باثبات برساند. مصاحبۀ بی مثمای اخیر با این هدف انجام گرفته است. اپورتونیسم محض!
با خواندن این مصاحبه کوتاه که در مقایسه با گفته های ابراهیم علیزاده بشکلی سربسته نوشته شده است، انسان لحظه ای با خود می اندیشد که چرا سی و پنج سال پس از تشکیل این حزب و در شرایطی که بحث اتحاد و نزدیکی جریات چپ و کمونیست صفحات نشریات و تلویزیون های سازمان های درگیر را در تحسین این حرکت پر کرده است، و برخی اعلام کرده اند که “این واقعه مهمترین رویداد جنبش کمونیستی ایران در صد سال اخیر است!” (جل الخالق!) رهبری “چپ” کومه له بیان این تحریفات و روایت های دروغین را ضروری تشخیص داده است. چه رویداد مشخصی این جریان را به تکرار طوطی وار روایتی که بارها پاسخ گرفته است وادار نموده است. جای دوری نباید رفت؛ فشار راست درون حزبی ارائه تعهد دوباره به مشترکات عقیدتی – سازمانی را ضرروی کرده است.
این اپورتونیسم نیاز به برخوردی مفصل و جامع ندارد؛ اما باید پاسخ بگیرد. اینها این چنین پنداشته اند که اکنون که کمونیسم کارگری درون جامعه و درون طبقه کارگر دارد بجلوی صحنه میاید، اما درون سازمانهایی که تحت این عنوان فعالیت می کنند عقبگرد محسوس انجام داده است، زمان مناسبی برای حمله به کمونیسم کارگری و منصور حکمت است. اینها مبارزۀ سیاسی را با مبارزۀ نظامی اشتباه گرفته اند. متوجه نیستند که یک تاریخ زنده را نمیتوان به همین سادگی بازنویسی کرد. نه تنها یک کوه ادبیات موجود است که این تحریفات را دود می کند و به هوا می برد، بلکه هنوز کمونیست های کارگری ای در صحنه اند که در این تاریخ نقش فعال داشته اند. این تاریخ را و آکتورهای واقعی آنرا مانند کف دستشان می شناسند و تا خون در بدن دارند از حقیقت دفاع می کنند.
صلاح مازوجی در پاسخ به سوال اول آنچنان تاریخ چرایی شکست انقلاب ۵۷ و نقش جنبش چپ را بازگو می کند که خواننده ای که از این تاریخ بی اطلاع است تصور میکند کومه له پرچمدار و رهبر مارکسیسم انقلابی بوده است و پوپولیسم را با مبارزاتش حاشیه ای کرده؛ از آزادیخواهی و برابری طلبی، بویژه جنبش آزادی زن دفاع کرده است و بنیانگذار اصلی ح ک ا بوده است که تعدادی کمونیست دیگر به آن پیوسته اند.
“حزب کمونیست ایران در شرایطی تشکیل شد که با گذشت چهار سال از حاکمیت ضد انقلاب بورژوایی نیروهای چپ و رادیکال ایران با بحران و تشتت فکری روبرو شده بودند. روند انقلاب ایران و نقش عینی طبقه کارگر و جنبش توده ای در سرنگونگی رژیم دیکتاتوری شاه به بسیاری از باورها و مواضع پوپولیستی این جریان ها مهر بطلان کوبیده بود. تئوری های “ضد امپریالیستی” این جریان ها در برابر هیاهوی ضد آمریکایی ضد انقلاب اسلامی رنگ باخته بودند.”
خیلی جالب است، یکبار دیگر بخوانید! جنبش چپ “با بحران و تشتت فکری” روبرو شد و “روند انقلاب و نقش عینی طبقه کارگر و جنبش توده ای… به بسیاری از باورها و مواضع پوپولیستی این جریایان ها مهر بطلان کوبید.” به همین سادگی! بطور خودبخودی روند مبارزه توده ها مهر بطلان به مواضع پوپولیستی کوبید. همین جمله از عمق پوپولیسم نویسنده و این جریان سخن می گوید. رویداد مهم و تاریخی مبارزه با پوپولیسم و حاشیه ای کردن آن و برافراشتن پرچم مارکسیسم انقلابی و “صف مستقل طبقۀ کارگر” (که نویسنده بعنوان درک خود عنوان می کند) همه خودبخودی و در جریان مبارزات سرنگونی طلبانه طبقه کارگر و توده ها حاصل آمد. آیا یک مارکسیست عمیق و یک کمونیست جدی می تواند چنین ارزیابی و ارزیاب را جدی بگیرد؟ سکتاریسم و نفرت سازمانی تا چه حد؟
دریغ از یک اشاره به نقش مارکسیسم انقلابی، سازمان اتحاد مبارزان کمونیست و مبارزات شبانه روزی تئوریک و سیاسی منصور حکمت! ایشان ظاهرا کنگره دوم کومه له و قطعنامۀ دفاع پر شور از مارکسیسسم انقلابی و اتحاد مبارزان کمونیست را از خاطر برده اند؛ دعوت رهبری ا م ک به کردستان؛ نزدیکی سیاسی و سازمانی دو سازمان و برنامه مشترک را از خاطر برده اند. شاید این رویدادها نیز نتیجه روند خودبخودی انقلاب و نقش عینی طبقه کارگر و جنبش توده ای بوده است؟ ایشان دفاع کومه له از سازمان مجاهدین و ریاست جمهوری مسعود رجوی، قائل بودن به مقولۀ پوپولیستی “جنبش انقلابی خلق کرد،” را چگونه توضیح می دهند؟ چرا رهبری کومه له در همان اولین یا دومین ملاقات با منصور حکمت درباره کمک مالی گرفتن از عراق مشورت کرد و فقط پس از آنکه منصور حکمت اعلام کرد که اگر این کمک بدون قید و شرط باشد دریافتش کاری اصولی است کومه له تصمیم گرفت که این کمک را دریافت کند؟ تلاش منصور حکمت برای حاکم کردن و حفظ افق رادیکال و کمونیستی بر ح ک ا و کومه له بمدت ۸ سالی که در رهبری این حزب بود را آیا می توان با یک مصاحبه دل خوش کن از تاریخ پاک کرد؟ آیا ایشان فراموش کرده اند که به یمن فعالیت سیاسی و تئوریک خستگی ناپذیر منصور حکمت برای ارائه یک تبیین طبقاتی از دلیل حمله حزب دموکرات به کومه له و این جنگ خونین و سپس پیشنهاد آتش بس یکجانبه بود که موجب عقب نشینی دیدگاه آوانتوریستی و ناسیونالیستی بخشی از رهبری کومه له و مانع شکل گیری یک فاجعۀ تمام عیار شد؟ اسناد کنگره ۶ کومه له که دست بر قضا جریان چپ به آن می بالد را چه کسی تدوین کرد؟ آیا این کار رهبری فعلی و آن زمان کومه له بود؟ چگونه میتوانید آن اسناد را دلیل رادیکالیسم خود بدانید و نویسندۀ آن، منصور حکمت را به خرده بورژوا بودن متهم کنید؟ اگر کمونیسم کارگری یک جریان کمونیستی خرده بورژوایی بود چرا کلیه رهبری وقت کومه له و ح ک ا، منجمله آقای صلاح مازوجی، بعضویت فراکسیون کمونیسم کارگری درآمدند و در آخرین پلنومی که منصور حکمت در حزب بود و پس از اینکه اعلام کرده بود از حزب جدا خواهد شد اما قصد دارد بخاطر تامین و تضمین یک جدایی متمدن و با فرهنگ بالا و اطمینان حاصل کردن از اینکه خون از دماغ کسی نریزد خود را برای دفتر سیاسی کاندید می کند، کمیته مرکزی باتفاق آراء به او رای داد؟ اینها فقط چند نمونۀ کوچک از آن تاریخ عظیم است. هیچکس نمی تواند با قلم زدن در خفا خیال کند می تواند این تاریخ را تحریف کند و یک روایت دروغین از این تاریخ را تثبیت کند. فکر نمیکنم صلاح مازوجی اینقدر خام اندیش باشد. خیر، این تلاش فقط مصرف داخلی دارد.
در پایان نکته ای هم در مورد جنبش آزادی زن بگویم که صلاح مازوجی در مصاحبه اش سرکوب آنرا بعنوان یک رویداد مهم شکست انقلاب مورد اشاره قرار داده است. قطعا سرکوب جنبش آزادی زن نقش مهمی در سرکوب انقلاب و جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه داشت. اما یادآوری یک نکته برای ثبت در تاریخ حائز اهمیت است. فکر نمیکنم صلاح مازوجی نیاز به یادآوری داشته باشد که کومه له پیش از تشکیل حزب چه تشکیلات مردانه و مردسالارانه ای بود. حجاب زنان، که عده ای تازگی ها تلاش کرده اند آنرا حاشا کنند، در کومه له اجباری بود. مثال خود ما کسانی بودیم که با سازمان اتحاد مبارزان کمونیست به کردستان آمدیم. چقدر جنگیدیم تا روسری را با کلاه جانشین کردیم و سپس بکلی حذف! آپارتاید جنسی درون صفوف پیشمرگه، در کل سازمان و در مقرها را که حتما از خاطر نبرده اند. مبارزه با آپارتاید جنسی درون کومه له نیز یک دستاورد دیگر مارکسیسم انقلابی است. مارکسیسم انقلابی و اتحاد مبارزان کمونیست نقشی تعیین کننده در تغییر موقعیت زنان در تشکیلات کومه له ایفاء کرد. مقالات در نشریه داخلی “به پیش” در مورد برابری زن و مرد و لزوم مبارزه با مردسالاری در صفوف تشکیلات را باید یادآور شد. تسلیح زنان که ابتدا زیر فشار همین جنبش بشکل سمبلیک و مسلح کردن تعدادی زن در یک صف مجزای زنانه انجام گرفت و سپس زیر فشار و نقد به کل زنان تعمیم پیدا کرد، یک نمونۀ دیگر از رویدادهای تاریخی آن دوره است. ما این تاریخ را بخوبی می شناسیم و بخاطر داریم و اطمینان حاصل خواهیم کرد که حقیقت این تاریخ به ثبت رسد. نزدیک به سی سال است که رهبری کومه له به اشکال مختلف کوشیده است این تاریخ را تحریف و وارونه کند. و با هر تلاش برای این وارونه سازی چند قدم به ناسیونالیسم راست نزدیکتر شده است. باید گفت که این وارونه سازی حتی مصرف داخلی هم نمی تواند داشته باشد. اما باید هشداری باشد برای جریاناتی که از ظهور یک جریان چپ در کومه له سر از پا نمی شناسند. این کومه له است، تلاش برای الصاق صفت کمونیست رادیکال به آن اصلا تناسب ندارد.