بحران کومه له و بازسازى ناسیونالیسم کرد- منصور حکمت

مقالات

۱
اختلافات درونى کومه له به نقطه جوش رسیده است. پس از یک دوره طولانى پنهانکارى هاى سیاسى بیهوده و صدور اطلاعیه هاى کلیشه اى در مورد توفیقات کنگره ها و مجامعى که اکنون معلوم میشود صحنه جر و بحث بوده و حتى نیمه کاره رها شده بوده اند، حال هر دو جناح سازمان رسما دیگران را به مداخله در این کشمکش فراخوانده اند. ظاهرا در یک قدمى انشعاب قرار گرفته اند.
۲
کاملا روشن است که جناح مهتدى در فکر ایجاد یک گروه ناسیونالیستى جدید در کردستان ایران است. نوعى شاخه ایرانى اتحادیه میهنى و یا نسخه جدید حزب دموکرات. قطعا توضیح این مساله صرفا با دگردیسى سیاسى شخصى عبدالله مهتدى و بلوغ تمایلات ناسیونالیستى همیشه مشهود او ممکن نیست. سوال اینست که چه عاملى به ایده ایجاد یک آرایش جدید در ناسیونالیسم کرد در ایران میدان داده و طیفهایى از فعالین ناسیونالیست را با این هدف به جنب و جوش در آورده است. بنظر من فاکتور هاى اساسى عبارتند از:
۳
ضعف و تشتت حزب دموکرات و ناتوانى اش از اعمال یک رهبرى منسجم بر گرایشات و محافل ناسیونالیستى کرد در ایران. این یک فضاى خالى براى ناسیونالیستهاى ناراضى و جاه طلب باقى گذاشته است. سازماندهى گروه هاى ناسیونالیست آلترناتیو در برابر حزب دموکرات در ابعاد دیگرى در خود ایران نیز به ابتکار دوم خردادى ها آغاز شده است.
۴
پدیده دوم خرداد و تلاش محافل مختلف ناسیونالیسم کرد براى مرتبط شدن و بهره جستن از این پدیده در کردستان. تصور امکان یک ساخت و پاخت قریب الوقوع با دوم خرداد تحت پرچم نوعى هیات نمایندگى خلق کرد، عاملى است که آشکارا جریان مهتدى را به پیش میراند. مذاکره در قاموس اینها نهایت توفیق سیاسى و علامت “دولتمرد” شدن در کردستان است. اما در غیاب تعلق به یک سازمان سیاسى مدعى “رهبرى جنبش ملى” که بدوا با مواضع رادیکال ضد دوم خردادى تسویه حساب کرده باشد و اصل مذاکره را مشروعیت داده باشد، حضور در چنین مجمعى براى اینها مقدور نخواهد بود.
۵
رشد سریع کمونیسم کارگرى در کردستان. “کومه له” مورد نظر مهتدى و عناصر و محافل مختلف ناسیونالیست که در دوران کومه له کمونیست به حاشیه رانده شده و از تشکیلات خارج شدند (و اکنون راست ها با عنوان “طیف کومه له” به آنها رجوع میکنند) یک رسالت خود را دشمنى با کمونیسم کارگرى در کردستان میدانند. اینها کومه له موجود را ابزار مناسبى براى این سیاست خصمانه تمام عیار نمى بینند. ابراهیم علیزاده و اکثریت کومه له موجود را “آلوده” به گرایشات “کمونیسم کارگرى” اعلام کرده اند و به همین عنوان محکوم کرده اند. تکاپوى چند ساله مهتدى براى ایجاد یک هیسترى علیه کمونیسم کارگرى نهایتا با پاسخى که آخرین هجویات و فحاشى هاى مهتدى از دهها نفر از بنیانگذاران و کادرهاى قدیمى کومه له گرفت رسوا شد و به هیچ رسید. اما امر اجتماعى مقدس حضرات به قوت خود باقى است.
۶
وجود اتحادیه میهنى و “دولت” سلیمانیه بروشنى ایجاد یک سازمان برادر در ایران و تاسیس شعبه ایرانى این جریان را به یک امر مقدور و قابل اجرا بدل کرده است. مادام که اتحادیه میهنى در قدرت است و دستش در جیب مردم کردستان عراق، یک سازمان ناسیونالیستى ایرانى برادر میتواند میتواند روى امکانات این جریان حساب باز کند. دیدنى است که چگونه جریان مهتدى رسما توسط اتحادیه میهنى و جلال طالبانى به کنگره سازمان سیاسى “خود” فشار میاورد و باج و امتیاز تشکیلاتى و سیاسى طلب میکند.
۷
یک لحظه نباید تردید کرد که جریان راست مهتدى و شرکاء در درجه اول اسم “کومه له” را میخواهد. دنبال حفظ وحدت سازمانى با کسى نیست. این یک محاسبه گرى ساده است. در نوشته “درباره دوره جدید فعالیت تحت نام کومه له” صریحا میگویند که استفاده از “سرمایه سیاسى” اى که تحت این نام فراهم شده است را مدنظر دارند. اما سازمانى بنام کومه له فى الحال وجود دارد. جریان مهتدى حمایت این سازمان را ندارد. سیاست هاى رسمى این سازمان را نمیپذیرد. دو دهه تاریخ آن را تخطئه میکند، از حضور تاکنونى خود در آن اعلام ندامت کرده است، در رهبرى آن حضور ندارد. در بدنه آن اقلیت کوچکى را تشکیل میدهد. با اینحال هیچیک از اینها مانع از این نیست که این جماعت براى گرفتن اسم کومه له هجوم ببرند. اسم کومه له را براى آن حضور بهم رساندن ها در مراجع و هیات ها، در رقابت با حزب دموکرات بر سر “رهبرى جنبش ملى” و در تلاش براه اندازى یک هیسترى ضدچپ در کردستان نیاز دارند. تلاش دهساله براى چرخاندن رسمى کل کومه له به چنین مواضعى ظاهرا بى ثمر مانده است. ظاهرا حتى پس از جدایى کمونیسم کارگرى و بعد از قریب ده سال هنوز سنت چپ در این سازمان آنقدر ریشه داشته است که مانع پیروزى این تعرض ناسیونالیستى بشود و مهتدى و شرکاء را به یک اقلیت ضعیف تبدیل کند. این هجوم اخیر که به کمک اتحادیه میهنى و کل طیف ناسیونالیستهاى بیرون کومه له (“دوستان حال و آینده” معروف مهتدى) آغاز شده است آخرین تلاش این جریان براى غصب نام کومه له و دست اندازى به این “سرمایه هاى سیاسى” است.
۸
این جماعت میدانند که جدایى از کومه له و استفاده از نام کومه له با هر پسوند دیگرى، مادام که یک کومه له رسمى وجود دارد و بنا به پروسه هاى قانونى درون تشکیلاتى تحت این نام فعالیت میکند، یک پروژه شکست خورده است. اگر بعنوان یک اقلیت ناگزیر به انشعاب شوند، هر اسمى روى خود بگذارند، مردم اینها را بعنوان “جماعت مهتدى” و “کومه له طالبانى” خواهند شناخت. چیزى از آن “سرمایه سیاسى” گیرشان نمیاید. مسیر اینها ایجاد یک “خه بات” جدید وابسته به اتحادیه میهنى است که معلوم نیست چرا حزب دموکرات و نماینده ولى فقیه در کردستان باید تره برایش خرد کند. در نتیجه تلاش شدیدى را براى منحل کردن پروسه هاى انتخاباتى و اساسنامه اى سازمان و دور زدن راى اعضاى آن آغاز کرده اند. میخواهند به هر قیمت خود را در مرکزیت این سازمان بچپانند. نمیخواهند پشت سر خود کومه له دیگرى باقى بگذارند. اطلاعیه هایى که با نام “هیات رئیسه کنفرانس بازسازى” علیه کنگره صادر میشود و اتمام حجت هاى زمخت و وقیحانه اى که بروى کنگره پرتاب میشود، صحنه هاى یک گروگان گیرى هوایى و رویدادهاى اخیر در پارلمان فیجى را بیاد میاورد. طرح اینها معلوم است. مهم نیست به چه شکل بدرون رهبرى کومه له راه مى یابند. مهم اینست که چند ماه دیگر هنگام انشعاب، بخصوص وقتى بخشى از این “طیف کومه له” را براى سرشمارى هاى بعدى به درون سازمان کشیدند، نام سازمان را با خود میبرند و طرف مقابل را مضمحل میکنند. تمام این ماجرا، پروژه غصب نام کومه له توسط جریان ناسیونالیستى و واپسگرایى است که از بیست و چند سال پیش علیه رشد و تکوین کمونیسم در این سازمان مقاومت میکرد و مدام در مراحل مختلف شکست میخورد و تقیه میکرد و مى ماند. این عروج مجدد آنتى کمونیسم در کومه له است که همه کمونیستهایى که در این سالها حزب کمونیست ایران و کومه له را ساختند و راه بردند بخوبى ماهیت و ابعادش را میشناسند. هرنوع سازش تشکیلاتى کمیته مرکزى کومه له با این جریان، هرنوع تسلیم به مطالبات تشکیلاتى اینها، خدمت به اجراى این پروژه کودتاگرانه راست است. همه میدانند که این بار اولشان نیست. علیه تشکیل حزب کمونیست، علیه رادیکالیسم کومه له پس از تشکیل حزب، علیه نوگرایى، علیه احقاق حقوق زنان در تشکیلات و مسلح کردن آنها، علیه مشى سیاسى و توده اى، علیه توجه به شهر و کارگر، علیه کنگره ششم کومه له، علیه کمونیسم کارگرى و رهبرى ما در حزب کمونیست و کومه له بارها تحریک و بسیج کردند و شکست خوردند. این دیگر تکاپوى آخرشان است. این جریان کوچکترین مشروعیتى در استفاده از نام کومه له ندارد و باید عمیقا بعنوان آنچه که هست، یعنى یک محفل ناسیونالیستى نوپا که قصد کودتا در کومه له و مصادره “سرمایه ها” ى آن را دارد، افشا بشود.
۹
تسلیم به مطالبات تشکیلاتى اینها براى رهبرى امروز کومه له اشتباه ترین سیاست ممکن است. باید از موازین و اصول اساسنامه اى تشکیلاتى دفاع کرد. نباید اجازه داد ترکیب کمیته مرکزى کومه له را جلال طالبانى و هیات بازسازى تعیین کنند. اما حتى همین نیز کافى نیست. صرف سنگربندى تشکیلاتى پاسخ مساله نیست. باید از نظر سیاسى افشاء و منزوى شوند. باید جایگاه اینها را در صحنه سیاسى کردستان نشان مردم داد و امیال و رویاهاى عقب مانده شان را به مردم شناساند. باید حرف زد، نقد کرد، موضع گرفت. جریان راست خود هم اکنون با خطاب قرار دادن به آنچه “طیف کومه له” مینامد، با استفاده از فشار فوق تشکیلاتى اتحادیه میهنى علیه کنگره سازمان خود، با تلاش براى تعیین ترکیب ارگانهاى رهبرى این سازمان از طرق غیر اساسنامه اى با پلتیک و مانور و اعمال فشار سیاسى و حتى مادى، عملا اعلام کرده است که کومه له را یک سازمان منحل شده میداند. طرح اینها روشن است. باید در مقابل آن ایستاد.
۱۰
جریان راست در استمداد طلبیدن از “طیف کومه له” فراموش کرده است که بزرگترین و معتبرترین بخش فعالین تاریخ کومه له امروز در حزب کمونیست کارگرى ایران متشکل است. این صف صدها تن از برجسته ترین بنیانگذاران و رهبران و کادرهاى کمونیستى را در بر میگیرد که مقدم بر هرکس دیگر کومه له کمونیست را ساختند و آن “سرمایه سیاسى” که این عالیجنابان در صدد مصادره اش برآمده اند را بوجود آوردند. وقتى این کادرها، که اکثریت عظیم آن سازمان و نهادهاى رهبرى آن را تشکیل میدادند قریب دهسال قبل جدا شدند تا حزب کمونیست کارگرى را بسازند، برخلاف اپورتونیستهاى کاسبکار نهضت “بازسازى”، نام و تمام امکانات کومه له را براى رفقایى گذاشتند که در آن سازمان میماندند. اما این میراث را براى مصادره و سوء استفاده مهتدى ها و طالبانى ها نگذاشتند و تاریخ آن دوران پرشکوه مبارزه کمونیستى را زیر تیغ ناسیونالیسم کرد رها نکردند. آرى، شک نکنید، در این ماجراى اخیر سازندگان تاریخ کمونیستى کومه له حتما دخالت میکنند. حزب کمونیست کارگرى مصمم است، مستقل از فعل و انفعالات داخلى کومه له و تصمیمات مقامات قانونى این سازمان، رویاى ایجاد یک جریان ناسیونالیست، ضد کمونیست و دوم خردادى در کردستان تحت نام کومه له را نقش بر آب کند. عبدالله مهتدى، عمر ایلخانى زاده، جلال طالبانى و یارانشان مختارند هر سازمانى میخواهند بسازند و هر سیاستى میخواهند در پیش بگیرند. اما تاریخ کمونیستى کومه له و حزب کمونیست ایران قابل مصادره و بالا کشیدن نیست. سازندگان این تاریخ، در صحنه اند و چنین مجالى به ناسیونالیستهاى تازه بدوران رسیده “هیات رئیسه کنفرانس بازسازى” نخواهند داد. حزب کمونیست کارگرى و رهبران کمونیست جامعه کردستان که در این حزب متشکل اند، این پدیده را از هم اکنون عمیقا به مردم کردستان خواهند شناساند.
۱۱
در هرحال مشى سیاسى اى که جریان مهتدى دنبال میکند، حتى اگر در این باج خورى تشکیلاتى موفق بشود، راه به جایى نمیبرد. اینها خبر ندارند که کردستان امروز چقدر رادیکال تر است. اینها خبر ندارند که مردم کردستان به ریش آلترناتیو دوم خردادى و طرحهاى قیم مآبانه شیوخ ملى براى مردم میخندند. اینها جامعه امروز کردستان را نمیشناسند. اینها ابعاد رسوخ کمونیسم کارگرى در کردستان را نمیدانند. اینها حتى روندهاى سیاسى سراسرى در ایران را تشخیص نمیدهند. تمام پروژه “بازسازى”، حتى اگر مطابق نهایت رویاهاى مهتدى و شرکاء پیش رود، پس از چند هفته چراغانى در برخى محافل ملى فراموش شده کرد در خارج کشور، به همان واقعیت پیش پا افتاده اى بدل میشود که هست. یک سازمان ملى کوچک، با شخصیتهاى درجه دومى که بازنده هاى مکرر روندهاى سیاسى بیست ساله اخیر بوده اند و با همه همت و یارى همسایگان چند ده نفر بیشتر به گرد خود جمع نکرده اند تشکیل میشود تا سر سهمش در اردوى ناسیونالیسم با حزب دموکرات چانه بزند.
منصور حکمت
١۵ اوت ٢٠٠٠