فرزند کارگرانیم، کنار “اسماعیل بخشی” می مانیم- شوراهای صنفی دانشجویان در حمایت از افشاگری اسماعیل بخشی

کارگری

هر کجا مشتی گره شد، مشتِ من

زخمی هر تازیانه، پشتِ من

هر کجا فریاد آزادی، منم

من در این فریادها دم می‏زنم

اسماعیل بخشی نماینده‌ی شورای کارگری شرکت نیشکر هفت تپه، طی نامه‌ای پرده از شکنجه شدنش در دوره‌ی بازداشت برداشت و وزیر اطلاعات را به مناظره فراخواند. آنچه اسماعیل بخشی در نامه‌ی خود افشا کرد عصاره و حد نهایی بسیاری از اتفاقاتی بود که در طول یک سال گذشته بر تعدادی از دانشجویان «در کنار دیگر گروه های معترض» رفت. بازداشت‌های بدون حکم دستگیری، ضرب‌و‌شتم هنگام بازداشت، انفرادی‌های طولانی مدت، بازجویی با چشمان بسته و انواع تهدید و ارعاب و ضرب‌وشتم در دوران بازجویی از جمله مصادیق شکنجه و موارد غیرقانونی‌ای بود که در بازداشت برخی فعالین صنفی_دانشجویی نیز اتفاق افتاد و اکنون به میانجی نامه‌ی اسماعیل بخشی برخی از آنان همچون رویا صغیری و سپیده قلیان به افشای آن پرداخته‌اند.

در این‌ میان اما واکنش مسئولان امر چه بود؟ وزیر اطلاعاتی پاسخگو، مجلسی پیگیر و قوه‏‌ قضاییه‌‏ای شفاف همه دست به دست هم دادند تا نشان دهند که هرگز خبری از «شکنجه» در این سیستم نبوده، نیست و نخواهد بود. اگر هم به اصطلاح «درگیری»ها و «خود-سری»هایی در این زندان و آن زندان یا این بازجویی و فلان بازجویی صورت گرفته تخلفاتِ ناصواب فردی‏‌ای‏ست که در هر سیستمی پیش‌آمده و ممکن است پیش بیاید و نمی‏توان و نباید به پای کل سیستم سیاسی نوشت! آنچه اتفاق افتاد نام درستش «نمایش زرد» دموکراسی است.

برای ما دانشجویان که به تجربه‏‌ی تاریخیِ سرکوبِ دانشجویان از «انقلاب فرهنگی» تا «بازداشت‏های دی‌ماه» می‏نگریم، تنها واکنش در برابر این «نمایش زرد» چیزی نیست جز طوفانِ خنده ها[ی تلخ] !

شکنجه، اعتراف، زندان و… هر چقدر هم که ذاتی و طبیعی حکومت‏ها باشند، برای ما هرگز طبیعی و عادی نمی‏شوند. از این‏رو تکرار بارها و بارها از شکنجه برای ما چیزی نیست که در برابرش ساکت بنشینیم و به حسابِ «منطق طبیعی سیستم» بگذاریم. آنها دقیقا همین را می‏خواهند که «شکنجه»، «بازداشت» و «زندان» برای ما عادی شود و اصل بودن «حقوق بدیهی انسانی»مان را از یاد ببریم؛ که ما “دانشجویانیم”، “معلمانیم”، “بازنشستگانیم”، “پرستارانیم”، “زنان‌ایم”، “اقوامیم”، “اقلیت‏های دینی‏ ایم”، “روزنامه ‏نگارانیم”، “دانش‏ آموزانیم”، “کارگرانیم”و خواهانِ «آزادی» و «برابری» توأمان در این شبِ تاریک.

بارها شعار دادیم و بر آن هستیم که «فرزند کارگرانیم، کنارشان می‏مانیم» و امروز ما خود به عنوان زخم‌‏خورده‌گان «شکنجه» و «زندان» به خاطر فریاد «برابری و آزادی»، اسماعیل بخشی را همسنگری می‏دانیم که لحظه‌ای تنهایش نخواهیم گذاشت همچنان که کارگران «هفت‏ تپه» و «فولاد» را تنها نگذاشتیم. به او و دیگر کارگران مبارز می‏گوییم که هنوز هم «زمین زیر پای‏تان می‏لرزد»، چه اینکه مشت‏های گره کرده، پاها و حنجره‏‌های آکنده از فریادتان در بدن‏های ما کنشگران صنفی دانشگاهی به عنوان فرزندانتان تکثیر شده‌است. ما چنانچه در مقاومت علیه امواج پولی‌سازی و خصوصی‌سازیِ همه ساحت‌های زندگیمان هم‌سنگریم، در تحمل حبس و شکنجه نیز هم‌سرنوشتیم و در ایستادن بر حقمان تا آخر هم‌پیمانیم.

فریادهایی که در تمامی این سال‏ها علیه «شکنجه» برآمده‌است گویای این نکته‌‏اند که مسئله مطلقا جناحی نیست و جناح‌های سیاسی “اصلاح‏طلب” و “اصولگرا” در استفاده از این ابزار برای تداوم منطق اقتصادی_استثماری‌ای واحد، گوی سبقت را از یکدیگر ربوده‏اند. ما به عنوان «دانشجویان» در تمامی سال‏های گذشته رفیقانی را از میان‏مان زخمی و جان داده در راه مبارزه علیه منطق سود محور و دانشبنگاه‌ساز و خصوصی‌ساز که بقایش در گرو چنین سرکوبی‏ست دیده‌ایم و هنوز هم می‏بینیم. ما نیز همچون اسماعیل پیگیر حقوق بدیهی انسانی‏مان هستیم اما نه ما و نه اسماعیل‏‌ها هرگز نمی‏پنداریم که شکنجه‌گر خود می‏تواند مرجع رسیدگی به «شکایت از شکنجه» باشد!

خطاب حق‏ خواهی ما پیش از هر کس «جامعه»ای‏ست که می‌خواهند زندان و شکنجه را برایش به امری طبیعی بدل کنند و ما می‏کوشیم تا همگان را نسبت به «شکنجه» حساس نگه‌داریم و البته که از به چالش طلبیدن شکنجه‏‌گر دمی فروگذار نخواهیم‌بود.

ما تن‌های رنج دیده اما از گذشتگان خویش آموخته‌‏ایم که «مقاومت» مهمترین حربه‏ علیه «شکنجه» و «زندان» است. هنگامی که ما در برابر استثمار، نابرابری، سرکوب، سانسور و شکنجه مقاومت‏مان را زندگی می‏کنیم و بر عقیده‌‏ی خویش می‏مانیم حتی اگر ده‏ها اعتراف کذب از ما بگیرند شکنجه‏ گران را ریش‏خند کرده ‏ایم. هنگامی که ما کنشگران صنفی در دانشگاه با همگنان‏مان در «کارخانه» و «آموزش‌وپرورش» اعلام همبستگی می‏کنیم و هنگامی که آنان از ما تشکر می‏کنند، این آن لحظه‏ ی درخشانی‏ست که اعلام می‌کند تازیانه‏ ها دیگر اثری ندارند.

ما در کنار اسماعیل‏ها علیه «کالا شدن» حیات اجتماعی، علیه «استثمار»، علیه «زور» و «فریب» با تمام توان مبارزه خواهیم کرد و با وجود تمامیِ زندان‏ها، حکم‏ها و شکنجه‌ها می‏کوشیم تا از «دانشگاه» فریادِ برابری طنین‌انداز شود و نه خوش‏خدمتی‏های جناحی. در این میان با وفاداری به سنتی که از جایگاهِ آن امروز سخن می‏گوییم همه‏ی قربانیان را به مقاومتی همبسته، کنار هم و در یک کلام «شورایی» فرا می‏خوانیم.