این روزها اظهار نظر سران رژیم در مقابل مشکلات پیش روونارضایتی مردم از وضعیت فلاکتبار موجود در جامعه ایران بسیارمسمئزکننده و عوامفریبانه است . رژیم اسلامی بد جوری در مخمصه گیر افتاده است . نمیدانند این همه اعتراض و نارضایتی و نفرت را چگونه پاسخ دهند . فشار اعتراض و نارضایتی اقشار مختلف مردم از کارگر و معلم و بازنشسته واگثریت مردم محروم چنان رژیم و همه سرآن آن را تحت فشار قرار داده که نا توان در پاسخگویی به این مطالبات ، ناشیانه وخود را به نفهمی می زنند و به عوامفریبی روی می آورند . روحانی این آخوند مکار و شرلاتان هر از گاهی برای فرونشاندن خشم ونفرت مردم از کل دم و دستگاه رژیمشان دست به عوامفریبی می زند و استاد این کار است .انگار هنوز گوش شنوایی برای این جرندیات وجود دارد.نفس این سخنان نشانه استیصال روحانی و رژیم اسلامی است
چندی پیش خامنه ای فرمودند که “عدالت” نیست . عجب .!! و جناب روحانی این روزها تازه پی برده است که فقر در جامعه وجود دارد و خیلی بد است . ایشان گویا خود فقر را تجربه کرده است. می داند که فقر یعنی چه . عواطف انسانیش ایشان این روزها که زمین زیر پایشان داغ شده ، گل کرده و نگران حال خانواده هایی است که مشکل اقتصادی دارند و با فقر دست و پنچه نرم می کنند.ناگهان فیلش یاد هندوستان افتاده ،که فقر هم وجود دارد و باید به مردم کمک کرد.این جملات را در یکی از مجالس کذایی سران مفتخور رژیم ابراز داشته است .لابد شنوندگان از این جملات طلایی جناب روحانی و “کلید دار حل مشکلات” به وجد آمده اندو یادشان افتاده که گویا در ایران فقر است و نگران حال نا آورخانواده هااند که شب دست خالی به منزل بر می گردندو شرمنده زن و بچه هایشان هستند.
یعنی مثلا روخانی تا به حال در گوش گاو خوابیده بود و تازه بیدار شده و متوجه شده که مردم فقیر و محتاجند و فقر و فلاکت از سر و روی جامعه می بارد.این نمایشهای مضحک و تکراری که سران رژیم و نمایندگان مجلس و امام خامنه ای و امامان مساجد و مزخرفاتی از این دست که امروزه بر زبانشان جاری است براستی چه دلیلی دارد. چهل سال است که این جانیان نه تنها فقرکه جامعه را از هر لحاظ به جهنمی برای مردم تبدیل کرده اند و خود و آقازاده ها در ناز و نعمت زندگی می کنند.
کور نیستند و می بینند که چرا کارگران و مردم هر روزه در اکثررشته های تولیدی، در شهرداری ها به دلیل عدم پرداخت دستمزدها و اخراج سازیهای وسیع در اعتصاب و اعتراضند.می دانند که هفت تپه و فولاد بیشتراز یک ماه به چه دلیلی در اعتصاب و اعتراض بودند.خوب می دانند که اعتراض معلمان ، رانندگان ، بازنشسته گان تماما بر سرچیست .می دانند که کارگران اکثر رشته های تولیدی ماهها دستمزد نمی گیرند و اخراج سازی وسیع هر روزه زندگی انها را تهدید می کند و در “فقر”بیشترفرمی برد .می دانند و می بینند که تورم و گرانی دمار از روزگار مردم درآورده وهمه این اعتراضات به فلاکتی است که روز به روززندگی اکثریت مردم را به نابودی سوق می دهد . و میدانند که عامل و به وجود اورنده این شرایط جهنمی خود دولت روحانی و تمامی دستگاه زورو ستم و استثمارگر این رژیم است . .روحانی نه احمق است و نه فراموشکار، نه دلش برای کارگر می سوزد ونه فقر احساسات او را جریحه دارکرده است. مسئله بر سر این است که کشتی جمهوری اسلامی تماما به گل نشسته و دریادارش ازبس ناتوان در جوابگویی به مطالبات انباشته شده مردم است ، ناشیانه دست به عوامفریبی می زند.به هر ابزاری برای نجات رژیمشان متوسل می شنون و ناکام می مانند.
واقعیت این است که تحولات سیاسی جامعه ایران وارد دوره جدیدی شده است . اعتراض و مبارزه هر روزه کارگران و سایر اقشارمحروم و تهیدست ، کل رژیم سرمایه داری ایران را در منگنه قرار داده است. بحرانهای متفاوت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی رژیم اسلامی را محاصره و در معرض خط سرنگونیقرار داده و ناتوان و دست بسته در مقابل این همه اعتراض و نارضایتی روز مره دستپاچه کرده است. و در ادامه این کشمکش، بخصوص امروز طبقه کارگرو رهبران آنان به نمایندگی از سایر اقشارمحروم و تهیدست جامعه طرف حساب اصلی رژیم در این رویارویی سیاسی و طبقاتی شده است .کارگران و کل اردوی کارازاعتراض صرف مطالباتی عبورکرده وبه یک تقابل سیاسی روی آورده اند، چون می دانند که این رژیم جوابگوی نیازهای انان نیست و قطع امید کرده اند. به دستگیری و زندانی ،به شکنجه کارگران و معلمان و دانشجویان معترضند و ” دستگیری ،زندان ، شکنجه ” دیگر اثر ندارد،” شکنجه مستند دیگر اثر ندارد” به شعارهای اصلی اعتراضات مردم تبدیل شده است . کار رژیم به جایی رسیده که درمقابل اعتراضات بر حق کارگران، در برابر افشا واعتراض اسماعیل بخشی و سپیده قلیان به شکنجه انان هنگام بازداشت ،دست و پای خود را گم می کنند و ناچارند به “مستناد سوخته ” ودوباره به تهدید و دستگیری و زندانی آنان متوسل شوند.
سخنان روحانی در مورد فقر،عوامفریبی و شرلاتانی آخوندی بیش نیست. روحانی کور خوانده است . عنصرآگاهی در میان کارگران و مردم معترض به این عوامفریبیها راه نمی دهد. این نوع تمهیدات بی تاثیرو فقط تلاش مذبوحانه سران رژیم برای نجات در باطلاقی است که دیر یا زود کل رژیمشان را به پائین خواهد کشید. سخنان روحانی ، سخنان سران رژیمی است که در سراشیبی سقوط قرار دارد و از سر استیصال است . ما وارد دوره ای شده ایم که سران رژیم برای بقای خود ابزاری جز سرکوب و عوامفریبی در اختیار ندارند. و این ابزارهای زنگ زده نیزبی خاصیت و عمر آنان نیز دارد به پایان می رسد. دیوارهای توهم و وحشت یکی پس از دیگری دارند فرو می ریزند. در این نبرد مردم چیزی برای از دست دادن ندارند. عمردولت روحانی و سران ریز و درشت ان چندان طولانی نخواهد بود.اکثریت مردمی که همه جانبه تحت فشارند وازفقرو بیکاری و اختناق و سرکوب وارتجاع و خرافات به تنگ آمده اند چاره ای جز پیمودن این راه ندارند. مصافهای سختی در راه است .قطعا رژیم اسلامی دیگر برای مردم قابل تحمل نیست. در مقابل نفرت عمیق مردم ازتمامی سیستم سرمایه داری حاکم ،هیچ چیزی جوابگو نیست ، جز سرنگونی تمام و کمال رژیم اسامی.این آرزوی قلبی مردم است .
سعید یگانه