در ونزوئلا مُشکل چیست و مسئولِ وضعیتِ کنونی اعم از فلج اقتصادی و اَبر تورم و گرسنگی و بحرانِ حّاد سیاسی کیست؟ این تصویر که وضعیت کنونی محصول تشدید کشمکش نیکولاس مادورو رئیس جمهور و خوان گایدو رئیس مجلس است، تصویری یک بُعدی و بغایت نادرست است. ونزوئلا قبل از هر کشمکش داخلی، که در شش سال گذشته مرتبا ادامه داشته است، قربانی رقابت قدرتهای جهانی از جمله دولتهای آمریکا و روسیه و چین است. این رقابتهای جهانی اساسا استراتژیک اند و در چهارچوب تقسیم حوزه های نفوذ و بازارهای کار و کالا بین قدرتهای سرمایه داری قابل توضیح اند. بعنوان مثال آمریکا تلاش دارد بار دیگر آمریکای لاتین را به کنترل کامل خود درآورد. گروه دست راستی “لیما”، متشکل از چهارده کشور آمریکای لاتین و کانادا، اساسا در کنار این استراتژی آمریکا است. در جبهه مقابل، چین و روسیه، نه فقط بعنوان مهمترین وارد کننده نفت از ونزوئلا بلکه بعنوان نیروهای مدعی سهم و نفوذ در جهان بعد از جنگ سرد، دل خوشی از اهداف آمریکا و دولتهای اروپائی در ونزوئلا ندارند. رویدادهای اخیر در برزیل و تلاش مفرط برای برکناری حزب کارگر و قدرتگیری یک جریان فاشیستی و دست راستی افراطی، شتاب تحولات در ونزوئلا را تشدید کرد. اِعمالِ تحریم های اقتصادی سنگین آمریکا علیه ونزوئلا، تحریم شرکت نفتی دولتی ونزوئلا، دامن زدن به بحرانهای داخلی و ایجاد بی ثباتی، بحران را بسرعت شتاب داد. گرسنگی و فقر و نبود کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، سقوط آزاد ارزش پول و گرانی، بیکاری و تلاشی اقتصادی، وضعیتی را ایجاد کرد که جناح های حکومتی در ونزوئلا در متن رقابتها و کشمکش های جهانی و منطقه ای، به وضعیت امروز برسند.
دورنمای احیای حیاط خلوت آمریکا
ونزوئلا اما صرفا بعنوان مدلی از سرمایه داری دولتی با تقابل آمریکا مواجه نشد. مسئله فراتر از ونزوئلا و سوال برسر تعیین مسیر سیاسی و اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین است. منطقه آمریکای لاتین بعنوان حیات خلوت آمریکا و قاره کودتاها و حاکمیت خونتاهای نظامی، بجز استثنأ کوبا که آنهم همواره زیر فشار تهدید و تحریم اقتصادی بود، با تغییرات سیاسی در ونزوئلا و بقدرت رسیدن چاوز در سال ١٩٩٨ دگرگون شد. قدرتگیری چاوز سکوئی شد که نیروهای تا دیروز متعلق به مشی چریکی و جریانات اصلاح طلب چپ، اینبار در کشورهای مختلف با پلاتفرم اصلاح طلبانه و سوسیال دمکراتیک از جمله در نیکاراگونه و برزیل و آرژانتین و اکوادور و بولیوی و … بقدرت رسیدند. مسیر جدیدی در آمریکای لاتین بعد از قدرتگیری هوگو چاوز آغاز شد که تناسب قوا را در این منطقه به ضرر آمریکا تغییر داد. هرچند هیچکدام این دولتهای اصلاح طلب خود را در تناقض و ضدیت و جنگ با آمریکا قرار نداده بودند و فراتر مناسبات اقتصادی و تجاری نسبتا وسیعی با آمریکا و نهادهای جهانی اقتصادی داشتند، اما همین درجه از باصطلاح “استقلال سیاسی” و وعده های اصلاح طلبانه و در مواردی دست زدن به رفرمهای چپ، باندازه کافی ماتریال دشمنی با حکومتهای این کشورها را تولید میکرد. بازار آزاد و جناح های هارتر سرمایه، هنوز رویای قمارخانه های کوبا و حکومت فاشیست ها و نظامی های گوش بفرمان را در سر میپرورانند و اینروزها با تحولات در برزیل و حّاد شدن بحران در ونزوئلا، چشم انداز اعاده وضع سابق وسوسه انگیزتر شده است.
رشد اقتصادی ونزوئلا در سال ٢٠٠۴ و بدنبال پایان اعتصابات کارگری در صنایع نفت و افزایش قیمت نفت، به ١٨٪ رسید که همین امکاناتی برای ایجاد رفرم در قلمروهای آموزش و بهداشت و خدمات عمومی و مسکن به دولت چاوز داد. در این سال و سالهای بعد، صادرات نفت و گاز ونزوئلا رقم ٩٠٪ درصد از کل صادرات این کشور را بخود اختصاص میدهد و از این میزان حدود ۵٣٪ صادرات و روابط تجاری این کشور با آمریکا بوده است. بطور مشخص کشمکش دولتهای آمریکا و ونزوئلا از زمانی حّاد شد که چاوز از جمله بدلیل رشد تورم تصمیم گرفت که ونزوئلا از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول خارج شود. افزایش درآمدهای نفتی باعث شد که ونزوئلا کلیه بدهی هایش به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را بپردازد، دستمزدها را ٢٠٪ درصد افزایش دهد و به تشکیل بانک و صندوقی در آمریکای جنوبی و چهارچوبهای جدید سیاسی فکر کند. همینطور ایده هائی در حال شکلگیری بودند که طرح هایی برای تامین نفت مورد نیاز کشورهای منطقه ارائه شود که هدف اصلی آن مقابله با نفوذ ایالات متحده در آمریکایی جنوبی بود. اما مهمترین اقدام پس از باصطلاح ملی کردن (دولتی کردن ) یک پروژه نفتی در ونزوئلا بود که به خروج شرکت آمریکایی اکسون موبیل از این پروژه منجر شد و شکایتهای این شرکت از ونزوئلا به مسدود شدن ۱۲ میلیارد دلار از داراییهای شرکت نفت دولتی ونزوئلا انجامید. بعد از این واقعه توطئه علیه دولت ونزوئلا گسترش یافت و اشکال علنی تری بخود گرفت. کودتای جناحی از ارتش در سال ٢٠٠٢ به رهبری رئیس اداره کارفرمایان از این جمله بود که صرفا با حمایت وسیع مردم از دولت چاوز شکست خورد. در سال ٢٠١۵ آمریکا از طرح ایجاد “بحران انساندوستانه” صحبت بمیان آورد که طی آن با فشارهای سیستماتیک اقتصادی مردم ونزوئلا را محتاج بدوی ترین مایحتاج خود کند و امکان دخالت نظامی را بوجود آورد. در چهار سال گذشته این اقدامات با تکیه به نیروهای پرو غرب در ونزوئلا و بخشهائی از نظامیان ادامه داشته است. اما ارتش در دوره چاوز اساسا دولتی شد و نظامیان و ارتش عملاً بیشتر نهادها و وزارتخانه های مهم دولت مادورو را در اختیار دارند.
حمایت دول غربی از گوایدو
در این اوضاع خوان گوایدو در روز تاریخی شکست دیکتاتوری در ونزوئلا، خود را “رئیس جمهور” اعلام میکند تا تبلیغات دول غربی مبنی بر تقابل “دیکتاتوری و دمکراسی” را برجسته کند. آمریکا بعد از دقایقی خوان گوایدو را برسمیت شناخت و کشورهای گروه “لیما” بلافاصله از خوان گوایدو حمایت کردند. همینطور بدنبال تهدید نیکلاس مادورو توسط کشورهای آلمان، فرانسه، بریتانیا و اسپانیا، که هشت روز فرصت دادند که انتخابات جدید ریاست جمهوری برگزار کند و گرنه خوان گوایدو، رقیب او را به عنوان رئیس جمهوری این کشور به رسمیت خواهند شناخت، روز پنجشنبه ۱۱ بهمن پارلمان اروپا، خوان گوایدو، رئیس پارلمان را به عنوان رئیس جمهوری موقت این کشور به رسمیت شناخت. با گسترش فشارهای بین المللی به دولت ونزوئلا، بحث مداخله نظامی و “همه گزینه ها روی میز است”، در روزهای اخیر جای بیشتری پیدا کرده است. شایعه اعزام پنج هزار سرباز به مرز کلمبیا نگرانی از دخالت نظامی غزب بنفع خوان گوایدو را تشدید کرده است. با اینحال کشورهای لاتینی متحد آمریکا و مخالف مادورو صریحا با مداخله نظامی در ونزوئلا مخالفت کرده اند.
فتیش تقابل “دمکراسی و دیکتاتوری”
در ونزوئلا بهشت برین برقرار نشده است اما در قیاس با بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین آزادی بیان و رسانه و ابراز وجود بیشتر است. مادورو بر اساس همان مکانیسمی رئیس جمهور شده است که خوان گوایدو به ریاست پارلمان رسیده است. تقابل دمکراسی و دیکتاتوری در ونزوئلا پوچ است. “دیکتاتوری” اسم رمز دولتها و حکومتهائی است که سیاستهای آمریکا را مو به مو اجرا نمیکنند و “دمکراسی” اسم رمز جریان و نیروئی است که تمام قد طرفدار سیاستهای بانک جهانی و صندوق بین الملی پول و وزارت خارجه آمریکاست. در ونزوئلا تقابل دو جناح سرمایه داری است که یکی کنترل و انحصار دولتی بر اقتصاد و بوروکراسی دولتی را با اتکا به حزب مادورو دنبال میکند و دیگری فاشیسمی است که پرچم هار بازار آزاد را برافراشته و یک “شیلی دوم” را میخواهد. بخش مهمی از کارگران و مردم زحمتکش خود را در قطببندی کنونی ونزوئلا شریک نمی بینند، یا روزانه از ونزوئلا فرار میکنند و یا اوضاع را نظاره میکنند.
با تشدید بحران و گسترش تهدیدهای دولتهای غربی، روسیه و چین نیز با سرعت وارد ماجرا شدند. نه فقط نیروها و بمب افکنهای استراتژیک روسی چند ماه قبل وارد کاراکاس شدند بلکه اخیرا و بعد از قطع رابطه ونزوئلا با آمریکا، کارشناسان امنیتی روسی وارد ونزوئلا شدند که بنظر میرسد برای تقابل با خطر احتمالی کودتا در ارتش ماموریت دارند. چین نیز حمایت اقتصادی و سیاسی را وسیع تر از گذشته در دستور گذاشته است. تهدیدها و دخالت های آمریکا و اروپا و روسیه و چین بحران در ونزوئلا را تشدید کرده است. دیوان عالی ونزوئلا دستور ممنوع الخروج شدن خوان گوایدو رهبر مخالفان از کشور را صادر کرده و حساب های بانکی او را مسدود کرده است. مادورو اعلام کرده است که دولت دونالد ترامپ می خواهد ونزوئلا را به ویتنام دوم در امریکای لاتین تبدیل کند و از مردم آمریکا خواسته است به وی اجازه چنین کاری را ندهند. مادورو در آخرین سخنانش بدنبال برسمیت شناسی خوان گوایدو توسط پارلمان اروپا اعلام کرد که حاضر است با مخالفین دولت با مشارکت میانجیان بین المللی به گفتگو بنشیند اما گوایدو هر نوع مذاکره را رد میکند و خواهان انتخابات مجدد است. مادورو در پاسخ اعلام کرد انتخابات ۱۰ ماه پیش برگزار شده و برای انتخابات جدید باید تا سال ۲۰۲۵ صبر کنید.
بن بست کنونی و راه حل کودتا
حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک آمریکا به تنهائی قادر به کنار زدن مادورو و به کرسی نشاندن گوایدو نیست. به همین دلیل فشارها بر سران ارتش از جانب آمریکا و گوایدو بیشتر میشود. تاکنون ارتش بنا به موقعیت اقتصادی و سیاسی اش در کنار مادورو مانده است اما خوان گوایدو از مردم ونزوئلا دعوت کرده است که روز شنبه همین هفته در سراسر کشور برای جلب حمایت ارتش از اپوزیسیون به تظاهرات دست بزنند. ظاهرا کودتای ارتش یا حمله نظامی به راههای بقدرت نشاندن گوایدو بدل شده است. گوایدو به تنهائی از پس طرفداران مادورو بر نمی آید و مادورو نیز نمیتواند اپوزیسیون پرو غربی را از میدان بدر کند. جان بولتون گفته است که ارزیابی حاکی از آن است که مقامهای ارتش ونزوئلا از وضعیت وخیم اقتصادی آگاهند و به دنبال راهی برای حمایت از دولت مجلس ملی هستند. ارتش در ونزوئلا تعیین کننده شده و شکست و پیروزی هر جناح در بحران کنونی به ارتش گره خورده است.
دو دیدگاه راست
ناسیونالیسم ضد امپریالیستی و راست پرو غربی دو دیدگاه سنتی و کلاسیک هستند که در کشمکشهای جهانی همواره از یکسوی جدال دو بورژوازی دفاع میکند. راست پرو غربی در ایران امروز شعار “از کاراکاس تا تهران” را سر میدهد و در سیمای ونزوئلا و خوان گوایدو سناریوی یک “انقلاب مخملی” را میبیند. راست پرو غربی تمام چنته خالی اش را زیر و رو کرده تا مادورو را “سوسیالیست” بنامد و همزمان علیه کمونیسم چرند بگوید و از مطلوبیت راه حل پنتاگونی و رژیم چینجی تحت عنوان “از کاراکاس تا تهران” دفاع کند. سنت ضد آمریکائی چاوز و رژیم اسلامی، مناسبات حسنه این دولتها در قلمرو دیپلماتیک و سیاسی و اقتصادی، تعلق واحد جهانی به اردوی کشورهای روسیه و چین، به شعار “از کاراکاس تا تهران” برای این کمپ دست راستی موضوعیت داده است.
در مقابل ناسیونالیسم ضد امپریالیستی در فرموله ترین بیان آن میگوید در دفاع از مادورو و علیه گوایدو باید بمیدان آمد. تحرک گوایدو و حمایت دولتهای غربی را “کودتا” مینامد، صفبندی در ونزوئلا را تقابل مادورو – گوایدو تبیین میکند و در اشکال و ظرفیتهای مختلفی حمایت از مادورو را در دستور قرار میدهد. حتی آنها که از مادورو صریحا دفاع نمیکنند، اما معتقدند الان باید راست را کنار زد و به وضع سابق برگشت تا مسائل تدریجا حل شود، عملا در این بستر کار میکنند و سیاست غیر انتقادی شان نسبت به عملکرد و سیاست سرمایه داری دولتی چاوز- مادورو همین را اثبات میکند. خیلی ها این دیدگاه را “ضد امپریالیستی” می نامند اما این عنوان دقیقی برای این دیدگاه نیست. امپریالیسم مرحله ای از سرمایه داری است و مخالفت با نفس سرمایه داری و روابط سرمایه دارانه شامل امپریالیسم هم میشود. این جریان ضد امپریالیست نیست، ضد آمریکا و ضد سرمایه بزرگ از موضع سرمایه کوچک و “خودی” است. ناسیونالیسم ضد امپریالیستی عنوان دقیق تری برای این دیدگاه است که آن را به سنت و تاریخ طولانی و کنکرت آن در کشورهای مختلف و عملکرد دفاع از ارتجاع کوچک در مقابل ارتجاع بزرگ وصل میکند.
ضرورت طرح راه حل سوسیالیستی
اشتباه مهلکی است که صحنه سیاست ونزوئلا را به تقابل دو جناح سرمایه داری و مادورو – گوایدو محدود کرد. کارگران و مردم زحمتکش تماما پشت این دو جناح بخط نشده اند. آمارهای دقیقی در دسترس نیست اما با توجه به میزان شرکت در انتخاباتها و تظاهراتهای ده روز اخیر، بنظر می آید تعداد بسیار بیشتری از مردم کارگر و زحمتکش خود را با دو اردوی بورژوائی موجود تداعی نمیکنند و منفعت خود را در ادامه وضع موجود و در دورنمای گوایدو جستجو نمیکنند.
راه حل بورکراتیک و شبه اصلاح طلبانه مادورو و الگوی سرمایه داری دولتی مدتهاست که از نفس افتاده است. درهم تنیدگی اقتصاد ونزوئلا با دنیای سرمایه داری از یکسو و اعمال فشارهای اقتصادی و فروپاشی اقتصادی کنونی، امکان هرگونه تحرک موثر را از دولت مادورو سلب کرده است. امروز نه فقط ایجاد رفرمهای دوره چاوز و کمتر از آن ممکن نیست بلکه دولت مادورو برای تهیه نان مردم گرسنه دچار معضل اساسی است. در اردوی مقابل، گوایدوی دست راستی و امید دونالد ترامپ به شیلی دوم در ونزوئلا فکر میکند. قرار است نسلها از طبقه کارگر با بیکاری و فقر و فاقه و دستمزدهای پائین و زیر خط فقر کار کنند تا اقتصاد ونزوئلا راه بیافتد و “بازسازی” شود. این اوضاع از هر سو قابل ادامه نیست. محدودیتهای هر دو طرف کم نیستند. از پیش معلوم است که راه حل حمله نظامی به زیر و رو شدن اوضاع در آمریکای لاتین و بهم خوردن صفبندی کنونی منجر خواهد شد و کمترین نتیجه ای برای اهداف آمریکا نخواهد داشت. حمایت ارتش از خوان گوایدو میتواند مادورو را زمین بزند اما دورنمای سیاهی را در مقابل طبقه کارگر و مردم زحمتکش در ونزوئلا و کل آمریکای لاتین قرار خواهد داد. در بحران کنونی که بنا به مشخصات بحران هر روز حادتر میشود، نه انتخابات مجدد و نه سازش جناح ها راه حل نیست و در حلقه بعدی بحران با اشکال حادتری بروز میکند. تداوم اعمال فشار و تشدید بحران میتواند به تحرک فاشیستی مانند سالهای گذشته و جنگ داخلی منجر شود.
راه حل بحران در ونزوئلا دست سنت رادیکال طبقه کارگر و برافراشتن پرچمی مستقل است. کارگران ونزوئلا و هر نیروی آزادیخواهی باید دخالتهای قلدرمنشانه و زورگوئی آمریکا، تحریمهای اقتصادی فوق برنامه، گرو گرفتن نان و دارو، بلوکه کردن دارائی ها و سرمایه های این کشور را که میتوانست در این اوضاع مرهمی به مشکلات و زخمهای مردم بزند را قویا محکوم کنند. اما محکوم کردن سیاستهای ارتجاعی دولتهای غربی و جریانات فاشیست و دست راستی موئتلف داخلی آنها، یک به یک و بلافاصله به معنی حمایت از وضع موجود و دولت مادورو و سرمایه داری ورشکسته دولتی و بوروکراسی حزبی- نظامی نیست. در بحران پیچیده کنونی جناح رادیکال طبقه کارگر ونزوئلا باید بمیدان بیاید و با اتکا به سنتهای مبارزاتی و رادیکال و سوسیالیستی حرف متمایزی از دو جناح سرمایه داری و راه حلهای آنان بزند. ما نه از جبهه سوم که میتواند ترکیبی فراطبقاتی داشته باشد بلکه از راه حل کارگری بحران در مقابل راه حلهای بورژوائی صحبت می کنیم.
ما بعنوان کمونیست کارگری و مارکسیست، برای رفرمهای محدود دوره چاوز که بدرجه ای رفاهیات و حقوق و سلامتی و آموزش مردم را تامین میکرد، ارزش قائلیم. ما این حقوق را جزو حقوق لاینفک شهروندان جهان و برگشت بخش بسیار کوچکی از ثروتی که طبقه کارگر تولید و ایجاد کرده است میدانیم. هیچ دولتی به اعتبار دادن بخش محدودی از حقوق مردم نباید تقدیس شود. سرمایه داری دولتی در مهد آن و در کشورهائی که امکانات بمراتب بسیار وسیعتری داشتند، به بن بست رسید و از نفس افتاد و شکست خورد. نسخه لاتینی آن قطعا راه حل نیست و امروز بطریق اولی نان مردم را نمیتواند تامین کند. حتی اگر تحریمها و فشارهای اقتصادی نبود، این سیستم دیر یا زود به بن بست و فروپاشی میرسید و قوانین اقتصادی خودشان را دیکته میکردند. برای کارگر و کمونیست در ونزوئلا در متن بحران کنونی فرصتی ایجاد شده که دوقطبی کنونی را بهم بزند و راه حل مستقل خویش را طرح کند. طرح راه حل کارگری بحران حتی اگر در این مقطع امکان عینی نداشته باشد، با تشدید بحران و احتمالا جنگ برای تفوق گوایدو و راستهای افراطی، بناچار باید در قالب اعتراضات توده ای و اعتصابات کارگری بمیدان بیاید. هیچ جامعه ای خودکشی نمیکند و بدون مقاومت تسلیم نمیشود.
آمریکای لاتین انواع سنتهای سیاسی را در دوره های مختلف تست کرده است. دوره مبارزات چریکی و جنبشهای مختلف مسلحانه و توده ای، دوره حکومتهای نظامی و ارتشی و خونتاهای نظامی، دوره گرایشات شبه سوسیال دمکرات و رفرمیست و چپگرا و ناسیونالیسم ضد امپریالیستی، دوره پینوشه ها و دیکتاتوری های عریان سرمایه داری. حال نوبت سوسیالیسم کارگری و راه حل طبقه کارگر برای آزادی جامعه است. راه حل کارگری بحران بطور عینی میتواند بخش عمده نیروی مادورو و بخش خاموش و ناظر جامعه را بسیج کند. کارگران ونزوئلا باید به صحنه بیایند و نقش شان را ایفا کنند. یک اعتصاب در صنایع نفت و اعلام خواستهای طبقه کارگر در قبال بحران میتواند گام محکمی باشد.
١ فوریه ٢٠١٩