“هیاهو” یا اختلاف سیاسی پاسخ به حمید تقوایی – سیاوش دانشور

مقالات

اختلاف ما با دیدگاههای حمید تقوائی که خط حاکم کنونی بر حزب کمونیست کارگری است، نه اختلاف “شخصی”، نه آنطور که آقای تقوائی “هیاهو” و “پرخاش تند و خصمانه” می نامد، بلکه صاف و ساده اختلاف سیاسی و نگرشی، سبک کاری، متدولوژیک و نهایتا برنامه ای است. دوست گرامی، آقای تقوائی، شما حقیقت را نمیگوئید، در یادداشت من حتی یک کلمه بی احترامی و پرخاش نمیتوانید پیدا کنید، هرچه هست نقد سیاسی است. اینرا هر ناظر بیطرفی میتواند ببیند. اما تحلیل روانشناسانه شما که گویا هدف این یادداشت انتقادی “برای خنک کردن دل سوته دلانی است که تنها میتوانند حول چنین پرخاشهائی به حمید تقوائی و حزب کمونیست کارگری گرد هم آیند و احساس مجاهدت کنند”، دیگر سبک و ناشی از خودشیفتگی سیاسی است. ما با شما اختلاف سیاسی داریم. مسائل مورد بحث امروز در جوهر خود قدیمی اند، مواردی از آن حتی به عمر سیاسی من و شما مربوط نیست، به دیدگاهها و رگه های معرفه ای در کمونیسم قرن بیستم مربوط است. مسئله اینست که در متن یک اوضاع حاد سیاسی، بار دیگر این دیدگاهها پرچمدار پیدا کرده است. نیازی به کالبد شکافی “نیات” شوم سیاوش دانشور نیست. کمی طاقت داشته باشید، شما با این رفتارتان دارید بسرعت چهره یک جریان ضد انتقادی را از خود بدست میدهید. کادرهای حزب ضروری نیست این روحیه ضد انتقادی را تا سطح برخوردهای فالانژیستی و مجاهدگونه بنمایش بگذارند و ما را کنار “شریعتمداری و کیهان” بگذارند، به سنت قدیمی تان رجوع کنید، بحث و استدلال کنید، مخاطبتان را فراتر از من نوعی بگذارید و قانع کنید. به هر حال، آنهائی که فکر میکنند با فحاشی میتوانند ما را به این میدان بکشند تا اصل بحث گم شود، تلاش بیهوده میکنند.

ببینید یک تلنگر کوچک چطور شما را مثل فنر جای اولتان برمیگرداند. آیا این برای خودتان سوال نیست؟ میگوئید من بحثهای سالهای قبل را مطرح کردم، در صورتی که اشاره من به بحث “صف انقلاب” خیلی “تر و تازه” شما بود و اینکه این نوع تبیین قدیمی تر است و صرفا سرتیتر دو سه رویداد را اشاره کردم تا همین پیوستگی متدولوژیک را نشان دهم. اما شما برگشتید به انشعاب، به “نافرمانی مدنی و رفراندم و “قانون اساسی”؟ کورش مدرسی و “مردم خر نشوید” و خیلی چیزهای دیگر. میدانم هدفتان چیست اما من دنبال این نخود سیاه نمی روم. شما اگر نقدی به سیاستهای حزب حکمتیست دارید، این گوی و این میدان. اسناد مصوب و سیاستهای حزب یا نظرات فردی رفقای ما را جلویتان بگذارید و بیرحمانه و رفیقانه نقد کنید. معلوم نیست باید این واکنش های واقعی امروزتان را مبنا قرار دهیم یا روح وحدت طلبی تان را؟ اولی اورژینال است یا دومی پولتیک و حسابگرانه؟ اگرچه در گذشته رفقای ما و از جمله من جواب شعارهای جدید خلقی و پوپولیستی شما و چهارچوب روش برخوردتان به انقلاب و غیره را داده ایم، اما من تصمیم دارم در اوضاع جدید و باتوجه به تداوم مُزمن شده این خط آنهم بنام “کمونیسم کارگری”، یکبار دیگر این دیدگاه را بطور سیستماتیک نقد کنم. به سخنرانی تان هم در همین چهارچوب میرسم. اما یادداشت اخیر برسر دو سه نکته بسیار روشن بود که در جوابتان دارید خیلی دفاعی از آن طفره میروید. اول، صف انقلاب. دوم، مسیح، پومپئو و لنین. سوم، ضدیت با چپ.

ماجرای مسیح و پومپئو
سوال ساده است. بیرون ما و در متن اوضاع حاد بحران سیاسی و حکومتی، تلاش برای آلترناتیو سازی دست راستی در جریان است. راست های ناسیونالیست و فاشیست و ملی اسلامی ها، در یک جبهه واحد و اتفاقا در تقابل با کارگر و کمونیسم، رو به قبله پنتاگون و ترامپ صف کشیده اند. سازگارا و مهتدی و عبادی و توانا از قدیمی هایشان است. مسیح علینژاد بعنوان “چهره حقوق زن” به این سناریو اضافه میشود. برخورد شما به این موضوع در نوع خود بسیار گویا است. شما تلاش دارید نوعی پیوستگی مواضع و سیاست را حفظ کنید که به اینروز می افتید. شما مدافع پرشور “آزادی های یواشکی” و “چهارشنبه های سفید” بودید. تحلیل تان این است که اینها شکست خوردند و به “صف انقلاب و سرنگونی” آمدند، حرف ما را میزنند، چه ایرادی دارد؟ این برای ما ابدا جای تعجب ندارد، کسی که دیروز کمپینر خاتمی و حکومت اسلامی و امروز کمپینر رضا پهلوی و سلطنت و راست پرو غربی است، در هر دو صورت و تا به مسئله حقوق زن برمیگردد، به جنبش ما مطلقا ربطی ندارد. حالا این خانم رفته با رئیس سابق سازمان سیا و وزیر خارجه ترامپ گفتگو کند. تحلیل شما اینست که این جنبش سرنگونی است که دارد قوی میشود و نیروها دارند تدریجا به این کمپ ملحق میشوند، این بهتر است تا رژیمی باشند. آیا هر کسی از جبهه مقابل به جبهه سرنگونی آمد دیگر سیاست اعلام آتش بس باید داد؟ ما همیشه بعنوان کمونیست کارگری گفته ایم و نوشته ایم که ترجیح ما اینست که سرنگونی طلبان قویتر از طرفداران رژیم در اپوزیسیون باشند و بستر اصلی اپوزیسیون را سرنگونی طلبان در دست داشته باشند. گفته ایم که ترجیح ما اینست و تلاش میکنیم که در جامعه و در اپوزیسیون چپ ها مجموعا از راست ها قویتر باشند. گفته ایم که تلاش میکنیم میان چپ ها، مارکسیست ها و کمونیست ها قویتر باشند. اما بحث شما این روش برخورد قدیمی کمونیسم کارگری به صفبندی نیروهای سیاسی نیست. شما تا یکی میگوید “اصلاحات ممکن نیست” میگویید وارد “صف انقلاب و سرنگونی” شده است. چپ ها را میزنید و راست ها را تحبیب میکنید. این نوع سیاست را “دخالتگری” و نقد آنرا “پاسیویسم” و “نظاره گری” می نامید. نمیدانم بجز همین مواضع راست شما مثلا کدام دخالتگری را در اینمورد معین داشته اید؟ حاصل این “دخالتگری” بردن جنبش معینی از کدام سمت به کدام سمت بوده است؟ با ادعا که نمیتوان زندگی کرد. دنیا حساب کتاب دارد. کو تاثیر شما روی این جنبش و “رادیکال شدن” آن! همینقدر “رادیکال” شد که سر از کاخ سفید درآورد! دنباله روی پوپولیستی از کمپین ملی اسلامی ها اسمش “دخالتگری کمونیستی” است؟ قربان صدقه رفتن خانم مسیح و فحاشی به چپ جواب نیست. بقول برخی از دوستانتان؛ “همین حالا یک موی مسیح علینژاد را به هزار محمود قزوینی و کمپانی ترجیح میدهم” و یا “شریعتمداری و کیهان هم همین را در مورد مسیح میگوید” جواب است؟ یعنی در صف کذائی “انقلاب” شما شیرین عبادی و مسیح جا دارند اما کمونیست ها و انقلابی ها و چپ ها جا ندارند؟ یادتان رفته که دو خردادیها و نشریه راه توده، حزب کمونیست کارگری و چپ انقلابی را در تقابل با کنفرانس برلین و دو خرداد، هم خط و نیروی کیهان شریعتمداری قلمداد میکرد؟ چرا در سطح تبلیغات و استدلال به سطح راه توده و پرو رژیمی های دو خرداد سقوط کردید؟ نخیر آقای تقوائی، اینها دیگر اختلاف نظر در یک مورد معین نیست، شما دارید با این تبلیغات رو به آنان که باید ببینند و بشنوند حرف میزنید. با ما حرف میزنید اما مخاطبتان دیگران است. شما دارید یک تعلق قلبی و سیاسی به یک کمپ معین را اعلام میکنید. این چراغ راهنمای چپ زدن و به راست رفتن است. و در این زمینه البته چه در سال ٨٨ و چه امروز و تاکنون فقط دنباله رو کمپین های راست بودید و هیچی گیرتان نیامده است.

لنین و “توهین به اعلیحضرت”!
حمید تقوائی منکر میشود که ملاقات مسیح با پومپئو را با سفر لنین با قطار آلمان مقایسه کرده است. جالب است و بنظر فرمولبندی جلسات حزبی باشد، چون مصطفی صابر هم دقیقا همین استدلال را در مورد این ملاقات دارد. البته درجا نمیگویند که ملاقات مسیح با یک دولت بورژوائی و استفاده از آن درست مانند استفاده لنین از فرصت استفاده از امکانات آلمانی ها و بازگشت به روسیه است و ایراد ندارد. اما مقداری صغرا و کبری می چینند و بعنوان نمونه تاریخی همین بحث را طرح میکنند. خوب اگر ربطی ندارد، چرا طرح شده است؟ آیا زدن حرف بیربط صرفا برای خودنمائی بوده یا برای توضیح اینکه بطور کلی “مذاکره با دولتها ایراد ندارد”؟ کجا ما گفتیم مذاکره با دولتها برای تحمیل آلترناتیو دست راستی به مردم ایران ایراد ندارد؟ چرا تحریف میکنید؟ من این مقایسه نامربوط و راست یک فرد مرتجع طرفدار دیروز رژیم و امروز طرفدار رضا پهلوی را با لنین، “توهین به رهبر مهمترین انقلاب کارگری جهان” دانستم و هنوز هم فکر میکنم مقایسه هر آدم انقلابی و کمونیست با مرتجعین ضد کمونیست نه فقط توهین بلکه نشان بی رگی سیاسی نسبت به کمپ طبقاتی خود است. جواب آقای تقوائی بامزه است:

“هیاهو بر سر توهین به رهبر مهمترین انقلاب کارگری جهان تنها نشانه شیوه شبه مذهبی منتقد ما است. انسان به یاد توهین به مقام معظم رهبری و توهین به اعلیحضرت در دوره شاه می افتد که شیوه رایج پرونده سازی علیه مخالفین بود. میخواهند مضمون بحث را زیر توهین به مقام معظم لنین مدفون کنند. بحث بر سر تابو و نجس نبودن رابطه با دولتهای بورژوائی است و گردو خاک میکنند تا در همین مورد اظهار نظر نکنند.”

آفرین به این تابوشکنی! از کی تا حالا دفاع از رهبران کمونیست و مارکسیست و احترام گذاشتن به آنها “شبه مذهبی” شده است؟ چرا وقتی کسی شما را نقد میکند به خودتان و به دوستانتان همین را نمی گوئید که فقط اینرا بلدید که بگویید “زندگی شان شده فحاشی به حمید تقوائی”! آنجا یاد “توهین به مقام معظم رهبری و توهین به اعلیحضرت” نمی افتید، چون به صرفتان نیست. اما نقد هر حرف نامربوط را به بیدادگاههای پهلوی و اسلامی وصل میکنید و از ادبیات همین ها وام میگیرید. اصلا خوب نیست که یادتان بیافتد، ظاهرا مرگ برای همسایه خوب است!

“نجس” بودن آمریکا و دولتهای غربی
تقوائی میگوید برای این چپ آمریکا “نجس” است، شاید اگر روسیه بود اینطور نمیگفت. چپ سابق پرو سوویت و امروز پرو پوتین، در صفبندی های جهانی کنار روسیه و چین قرار میگیرد و ضد آمریکائی است. اما “نجس” ادبیات اسلامی است که توسط مدرنیست های ضد چپ اینروزها زیاد بکار میرود و آقای تقوائی آنرا به عاریه گرفته است. ظاهرا میخواهد بگوید این چپ ضد آمریکائی، مذهبی است و “آمریکا” را “نجس” میداند و من مذهبی نیستم و “نجس” نمیدانم. ایشان یا نمیتواند یا نمیخواهد توضیح درست تر و طبقاتی تری از این گرایش بدهد و ترجیح میدهد از ادبیات عوام مذهبی وام بگیرد و چپ ضد آمریکائی و عموما هر مخالف سیاسی حزبشان را با آن بزند. تصویر سیاسی شما را تا سرحد یک آخوند و پاسدار و ساواکی متعصب پائین می آورد تا خودش با تبلغات مذهبی عاریتی “پیروز” بیرون بیاید. چه اسراری دارید دست به انبان مذهب آنهم متحجرترین نوع آن ببرید که “چپ تر” بودن خودتان را در مقابل کمونیست ها ثابت کنید؟

مذاکره و نشستن با هیچ دولت و قدرت بورژوائی از نظر من علی الاصول اشکال ندارد. برای هیچ کمونیستی که درگیر مبارزه ای واقعی است میداند که جائی ممکن است با دشمن بنشیند و توافقی بکند. دهها نمونه در قرن بیستم و حتی تجربه خود ما در متن جنگ در کردستان وجود دارد. اما این علی العموم و بی چهارچوب نیست، یک نیروی سیاسی که قدرتی بهم زده و در متن یک جدال اجتماعی برای حریف غیرقابل حذف است، ممکن است در تناسب قوائی که زور هر دو طرف نمیرسد، مذاکره و چه بسا سازش کند. برای کمونیسم این مذاکرات و سازش اولا علنی و شفاف است و ثانیا در تائید طرف مقابل نیست و ثالثا به نام سوسیالیسم و کمونیسم توجیه نمیشود. باید خیلی روشن گفت زورمان نرسیده و مذاکره کردیم و مثلا به این سازش هم تن دادیم تا خودمان را برای دور بعد آماده کنیم. در دوره لنین خیلی تاکتیک ها اتخاذ شد که اساسا محصول ناچاری و اوضاع و بقای حکومت بود اما چپ بعد از لنین از آنها اصول لایتغیر ساخت و به ریش لنین بست.

اما اقدام مسیح چه ربطی به اینها دارد؟ امثال وی میروند که مجری سیاستهای آمریکا و غرب در ایران شوند. چرا شما محتوای سیاسی این ملاقات ها را نقد نمی کنید و در عوض کسانی که از انقلاب کارگری و سوسیالیسم و سرنگونی انقلابی حرف میزنند، با ادبیات اسلامی تمسخر میکنید؟ بالاخره شما از ملاقات مسیح و پومپئو دفاع میکنید یا نه؟ اصولا نقدی به آن دارید یا نه؟ اسم لنین و مسئله سفر به روسیه را هم شما و صابر اتفاقا با یک فرمولبندی یکسان برای این آوردید که راه را برای خودتان باز و پیشاپیش توجیه کنید. یک سوال، آیا شما هم حاضرید با پومپئو و پنس و بولتون در همین چهارچوب ملاقات کنید؟ حاضرید در دفاع از راه حل آنها و بعنوان مجری و گوشه ای از طرح راست عضو “شورای ملی پهلوی” و جناح چپ آن باشید؟ من اینرا روشن و صریح مطرح میکنم تا نشان دهم که اولا استدلال شما در مورد مذاکره با دولتها به بحث من مربوط نیست و ثانیا توجیه تان برای دفاع از موضع راست و ناسیونالیستی خانم مسیح علینژاد با کاغذ کادوی لنین است. ما حاضر نیستیم، ما سیاست سرنگونی هر دولت بورژوائی در ایران را داریم. ما کنار طبقه کارگر و جنبشهای رادیکال جامعه می ایستیم و هر راه حل و زد و بند از بالای سر مردم را نقد و تلاش میکنیم به شکست بکشانیم. ما نقد طرحها و سیاستهای اپوزیسیون راست ایران را در شرایطی که قطببندی چپ و راست در ایران تشدید شده پی میگیریم و آنرا “اپوزیسیون اپوزیسیون شدن” نمیدانیم. ما کار و پروژه خود را داریم و یک گوشه آن نقد بی امان راست و دفاع از استقلال سیاسی و طبقاتی کارگر و کمونیسم در تحولات ایران و راه حل کارگری بحران است. شما اما “اپوزیسیون اپوزیسیون” نمی شوید. حتی بقول صابر نقد مهتدی و هجری و مسیح و پهلوی و دیگران ما را کنار جمهوری اسلامی قرار میدهد! آفرین به این همه ذکاوت! نه فقط این بلکه اعلام برائت میکنید از هر مخالفتی با اهداف ضد کارگری این ملاقات ها. مسئله نه “مذهبی” بودن ما است و نه “مدرن” بودن شما. مسئله این نیست که گویا حمایت از این جماعت راست و کاریریست “دخالتگری” است و نقد آنها “منزه طلبی”! نه، این انتخاب سیاسی است. شما حاضرید چپ منتقد این واقعه را “مذهبی و عصر حجری با لحن کثیف و لمپنی” (صابر) بنامید. یا دفاع از لنین شما را یاد “توهین به مقام معظم رهبری و اعلیحضرت” بیاندازد!؟ می بینید که از سر سمتی میچرخید، به همان خانه میرسید و این خط منحط ضد چپ ابدا اتفاقی نیست. هر کسی مسئول حرف خودش است، امروز هزاران نفر با آی دی فیک و غیر فیک در سوشیال میدیا حضور دارند و ممکن است هرچه از دهانشان در بیاید و از جمله خیلی ها وقتی به یک زن میرسند، غیرت مردانگی شان عود میکند و ترهات و توهین سرهم میکنند. ازجمله با زبانی ضد زن میگویند طرف “حسود” است، “حسادت” میکند! اما شماها حق ندارید هر مخاطب تان را به “کل چپ” و “چپ سنتی” و “چپی هست” و غیره منتسب کنید و بعد هرچه دلتان خواست علیه اش بگوئید. حرف هر کسی را بحساب خودش بگذارید و با اسم نقد کنید. شما همانطور که قبلا گفتم؛ اپوزیسیون راست نمیشوید اما اپوزیسیون همیشه حاضر و باید عرض کنم غیر منصف چپ هستید.

کمونیستها و کارگران و اکثریت عظیم مردم ایران نه تقابلی با مردم آمریکا دارند و نه مردم روسیه و نه هیچ جای دیگر. ما مخالف سیاستهای سرمایه داری و راه حلهای امپریالیستی و میلیتاریستی و “دولت سازی” از مرتجعین سیاسی علیه طبقه کارگر و مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران هستیم. سیاست کمونیست ها تقویت انترناسیونالیسم کارگری بجای آستان بوسی دولتهای سرمایه داری است. سیاست کمونیست ها راه حل گذاشتن در مقابل راه حلهای بورژوائی است. سیاست کمونیست ها مخالفت با ماهیت و مناسبات کاپیتالیستی است. دعوا برسر آمریکا یا روسیه نیست؛ این شاید برای توده ایسم در ایران و خود جمهوری اسلامی سوال باشد اما سوال کمونیست ها نیست. بنظر میرسد سوال برای شما اینست که علیه جبهه جهانی ای که جمهوری اسلامی هم جزو آنست و مدافع آشکار و پنهان جبهه مقابل باشید. و این سیاست پروغربی– پرو دولتها- را با شلوغ بازی ضد روسی– آنهم با زبان اصلاح طلبان- تنزل میدهید تا حمایت و سمپاتی تان در این گرد و خاک دیده نشود. همین دیدگاه است که اجازه میدهد کادرهای حزب در دفاع از شعار “انقلاب انسانی” تا حمله دست راستی و از نوع پومپئوئی و ترامپی به کمونیسم و سوسیالیسم و لنین پیش بروند و گردی بر دامن حزب ننشیند. کمونیسم کارگری هیچوقت از نشست و برخاست با دولتهای بورژوائی بعنوان یک اصل و روال کار حرف نزده است. این سیاست جریانات بورژوائی است نه سیاست احزاب کمونیستی و سازمانهای کارگری.

“حمله” به حزب کمونیست کارگری
برخورد آقای تقوائی به یک نقد ساده حیرت انگیز است. ایشان ظاهرا طاقت ندارد کسی بگوید بالای چشم سیاست تان ابرو است. آنرا “حمله به حزب” تلقی میکند، نوشته “کذائی” نام میگذارد، تحلیل میکند که گویا این “حمله” با هدف “تقویت اتحاد” بین چپ ها است. این تصورات صاف و ساده از نظر من غیر سیاسی و نوعی مظلوم نمائی شرقی است. شما و هر کس دیگر هرچه دلتان میخواهد سیاستهای ما را نقد کنید و جواب بگیرید. ما وحشتی نداریم. بهتر است شما هم کمی آستانه تحملتان را بالا ببرید و علیه نقد سیاسی فضاسازی نکنید. شما که رهبر حزب هستید تا این حد بی طاقت هستید واضح است که بدنه حزب چه واکنشی دارد. آیا فکر میکنید این بنفع شماست؟ آیا فکر میکنید این بنفع شفاف شدن دیدگاهها و سیاستهای واقعا کمونیستی است؟ ما به شما “حمله” نمی کنیم، سیاست تان را نقد میکنیم. فکر میکنیم سیاست تان غیر کمونیستی است. فکر میکنیم سیاست تان همراهی با راست و ضدیت با چپ است. این تصویری است که از شما داریم و در هر مورد نشان میدهیم. فکر میکنیم این سیاست های شما ارتباطی به کمونیسم کارگری ندارد. ارتباطی با دیدگاه منصور حکمت و متدولوژی وی ندارد. در بحث انقلاب یکبار دیگر همه ادله های شما را وارسی خواهم کرد تا این ادعا را مستدل کنم. اما اگر شما با همین ظرفیت پیش بروید و امکان هر نقد و طرح اختلاف را به “حمله” و غیره ارتقا دهید، نشان میدهد تعصبات و عرق سازمانی چنان چشم تان را بسته است که دیگر نه منطق و نه استدلال کمکی نمیکنند. نفس این تصویر از حکک خیلی ناجالب است و بویژه برای مردم ایران که دل پُری از این نوع استدلالها و پرونده سازیها دارند، بنفع خود شما هم نیست.

در مورد شعار “سپهسالار پینوشه، ایران شیلی نمیشه” در سال ٨٨ که توسط شما شد “سید علی پینوشه، ایران شیلی نمیشه” که در همان زمان من آنرا نقد کردم، یادداشت ده سال قبلم را منتشر کردم تا معلوم شد که این “کذب و پوچ” نیست آنطور که شما عنوان کرده اید و شعار حزب الله و مخالفان موسوی و “نزدیک به حزب ما” نبود، بلکه شعار رفقای حزب شما در تظاهراتهای سبزها بود.

حزب کمونیست کارگری در ایندوره متحول لااقل در چند مورد سیاستهائی داشته که با مخالفت کارگران و کمونیست ها روبرو شده است. برخوردتان به پروژه امنیتی و دولتی سندیکا سازی در شرکت واحد، برخودتان به اعتصاب نیشکر هفت تپه و اعلام پایان آن، برخوردتان به ملاقات پومپئو و مسیح، اگر بیشتر نشمارم، همه از موضعی راست بوده است. این سیاستهای شما از نظر من مسئولانه و کمونیستی نیست. شما در صفبندی های واقعی ترجیح میدهید آگاهانه یکجائی بایستید و ما و دیگران جای دیگری ایستاده ایم. اینها اختلاف سیاسی است. مسئله به همین سادگی است و احزاب سیاسی را با سیاستهایشان بررسی میکنند و نه آنچه راجع بخود میگویند.

١٧ فوریه ٢٠١٩