رژیم سابقی ها به شدت به تکاپو افتاده اند. با اتکاء به دولت ترامپ و سیاست رژیم چنج سخت می کوشند که بعنوان آلترناتیو حکومتی رژیم اسلامی در جامعه جای باز کنند؛ رسانه های دست راستی از بی بی سی تا صدای آمریکا، از تلویزیون من و تو تا رادیو فردا هر حرکت شان را وسیعا منعکس می کنند؛ یک روز در میان با رضا پهلوی، که تنها امتیازش اسپرم پدرش است، مصاحبه می کنند. میلیون ها دلار صرف تبلیغات برای این آلترناتیو سازی می شود. اما هنوز بلا تکلیفند. شناخته شده تر و بدنام تر از آنند که بتوانند از آلترناتیو آمریکا به آلترناتیو مردم بدل شوند. آرایش های مختلفی هم که بخود گرفته اند هنوز دردی دوا نکرده است. تمام سرمایه شان رضا پهلوی است؛ می گویند سرشناس است، مردم او را می شناسند؛ پدرش شاه بوده است. اما آیا این خصوصیات بنفع اوست یا بضررش؟
ممکن است رضا پهلوی سرشناس باشد اما خوشنام نیست. نام پهلوی با سرکوب، اختناق، ساواک، شکنجه، فقر، تبعیض، دزدی و فساد تداعی می شود. بیخود نیست که مردم چهل سال پیش انقلاب کردند تا پدر این آقا و کل نظام حکومتیش را به زیر بکشند؛ انقلاب کردند تا از فقر و نابرابری، تبعیض و اختناق، ساواک و شکنجه، دزدی و فساد خلاص شوند. جالب اینجاست که پدر ایشان با گریه از کشور گریخت و گفتند یک مشت خاک “میهن” را نیز با خود برد. اما ما میدانستیم که چه میزان پول و جواهر کنار یک مشت خاک در چمدان هایش گذاشت. در ماه های انقلاب بانک مرکزی از ارز خالی شده بود. از شاه و خانواده اش تا سرمایه داران و ژنرال های ارتش و هر ننه قمری که دستی در قدرت داشت، بانک ها را خالی کردند و بردند. اکنون ارقام دقیق تری از دزدی های آن دوره منتشر شده است.
این رهبر خود گماردۀ آمریکایی در ناز و نعمت بزرگ شده و یک روز کار شرافتمندانه در پرونده اش وجود ندارد. در پاسخ به این سوال که این زندگی اشرافی را چگونه تامین کرده و می کند، گفته است اموال پدری! اموال پدری از کجا آمده است؟ رک و پوست کنده: دزدی. خوب، با این سابقه آیا سرشناسی بنفع ایشان است یا بضررش؟ مردم او و خانواده اش را خوب می شناسند، یکبار به زیرشان کشیده اند. جالب اینجاست که اینها آنقدر از دنیا و حال و هوای مردم بی خبرند که مادر ایشان اعلام کرده است که “از مردم دلگیری ندارد!” این اظهارات انسان را بیاد گفته تاریخی ماری آنتوانت می اندازد که در روزهای انقلاب کبیر فرانسه با شنیدن هیاهو و شعارهای مردم از دور و بری هایش می پرسد، مردم چرا فریاد می زنند؟ پاسخ می گیرد: “نان ندارند” او جواب می دهد “خوب، کیک بخورند!” این جمله طلایی در تاریخ ثبت شده است. جملات بازماندگان پهلوی ارزش ثبت در تاریخ ندارد، اما گویای آنست که دنیا پس از دو قرن و نیم فرقی نکرده است؛ اشراف و “از ما بهتران” در دنیای دیگری سیر می کنند. به سیاره دیگری تعلق دارند. اگر به حکومت می رسند، به ضرب زور و سرکوب و بمب است. و دقیقا همین ابزار است که این خانواده پس از چهل سال به آن امید بسته است: “سیاست رژیم چنج آمریکایی.”
رژیم سابقی ها که به تازگی اصلاح طلبان حکومتی ملی – اسلامی هم به آنها پیوسته اند، شبانه روز برای “مدیریت گذار از جمهوری اسلامی” مشغول جلسه و رایزنی هستند؛ بر روی ناسیونالیسم سرمایه گذاری کرده اند. سرمایه دیگری که ندارند. مردم فریاد می زنند: “گرسنه اند!” “نان روی سفره ندارند!” علیه تبعیض و نابرابری شعار می دهند؛ علیه فقر و استثمار فریاد می زنند؛ می گویند: “دولت سرمایه دار حرف سرش نمیشه!” کارگران از شورا و اداره شورایی سخن می گویند. این دار و دسته رژیم چنجی چه پاسخی می توانند به این خواست ها و شعار ها بدهند؟ حتی به دروغ. از برابری سخن بگویند؟ از ریشه کن کردن فقر؟ از شوراها؟ از آزادی؟ در نتیجه خودشان را به کوچه علی چپ زده اند و ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی را باد می زنند. خود را در قالب “فرشگرد” آرایش می دهند؛ رنگ فیروزه ای را به خود می مالند؛ پستر با عکس اسماعیل بخشی می کشند و او را در خیالات صاحب می شوند. فرشگرد کارساز نشد، ققنوس را علم کرده اند. اما باید گفت ققنوس پیشکشتان، رستم دستان نیز کمکی به شما نمی تواند بکند. اگر تمام سمبل ها و اسامی شاهنامه و اوستا را نیز ردیف کنند، مردم فقط به ریش شان می خندند. طنز تلخ اینجاست که اینقدر دم از ناسیونالیسم می زنند ولی تا پوست و استخوانشان آمریکایی است. روی سخن شان ترامپ و کاخ سفید است.
مردم نظام طاووس را تجربه کرده اند؛ طاووس با کودتای آمریکا سر کار آمد، ققنوس قرار است با رژیم چنج آمریکا بقدرت برسد. گفته اند تاریخ تکرار می شود، اما دیگر نه به این شکل کمیک و من درآوردی. اینها بر این تصور بودند که همانگونه که آمریکا و دولت های غربی خمینی و رژیم اسلامی را بجای رژیم سابق نشاند، اکنون هم می توانند آنها را بجای رژیم اسلامی بقدرت برسانند، غافل از اینکه جامعه تغییر کرده است؛ این جامعه با جامعه چهل سال پیش بسیارفرق می کند. همین واقعیت که شما مجبور شده اید پستر یک رهبر کارگری را درست کنید و به رهبران کارگری پیام بدهید، عمق تفاوت های جامعه ۹۷ با ۵۷ را نشان می دهد. تنها راهی که در مقابل شماست از طریق ویران کردن جامعه توسط بمب های آمریکایی است. مردم شما را انتخاب نخواهند کرد.