انتصاب رئیسی، امیدها و توهمات – سیاوش دانشور

مقالات

در اعتراضات دیماه ۹۶ کارگران و کمونیستها شعار دادند: “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”! امروز خود حکومتی‌ها هم صراحتاً میگویند که “تمومه ماجرا”. بدنبال انتصاب ابراهیم رئیسی به کرسی قوه قصابیه رژیم اسلامی، ۲۰۰ باصطلاح “نماینده” اصلاح‌طلب و اصولگرا طی بیانیه ای ازجمله اعلام کردند؛ انتصاب رئیسی “امید و شعف را به جامعه گسیل داشت”!

این نکته جالب و در عین حال حساب شده در این بیانیه جاسازی شده و از دل پُر از آشوب باندهای متفرقه حکومت اسلامی سخن میگوید. مدتهاست که پدیده اصلاح طلبی، اعتدالگرائی و محافظه کاری اسلامی کفگیرش به ته دیگ خورده است و دستجمعی مستقل از جار و جنجالهای تبلیغاتی به زیر عبای “آقا” پناه برده اند. و چرا که نه؟ امیدوارند که “آیت الله قتل عام” با سبعیت اش خیمه نظام را نگهدارد و اینها دستجمعی به لفت و لیس ادامه دهند. خاتمی از این مینالد که آرا اصلاح طلبان به سبد براندازان میرود و دگرباره مردم پای صندوق مضحکه انتخابات نخواهند آمد. روحانی که در رقابتهای انتخاباتی خطاب به رئیسی میگفت؛ “کسی که هنرش اعدام بوده است”، امروز در پیامش از “سوابق درخشان” رئیسی سخن میگوید. دیگر امیدی برای هیچ جناح و باند حکومتی نمانده است. گرانی و فقر و بیحرمتی هم که نفس مردم را بریده است. آنچه در افق نزدیک است، انفجاری بمراتب حادتر، وسیع تر و خانمان براندازتر است. همه میدانند مادام که بار و بندیل را نبسته اند و با پولهای نجومی و ثروت جامعه فرار نکرده اند، باید جملگی پشت خامنه ای و سلیمانی و رئیسی و شکنجه گران بسیج شوند. منظور این نمایندگان دزد و مفتخور از “گسیل امید و شعف به جامعه”، گسیل “امید و شعف” به صفوف درهم ریخته خودشان است که امیدی به امروز و فردایشان ندارند.

اما در میان عناصر جنبش ملی اسلامی و برادران تنی و ناتنی همین حضرات در اپوزیسیون و رسانه ها اینروزها مقدار زیادی غُرولند را شاهد بودیم. از جمله زیاد دیدیم و شنیدیم که “چطور فردی مانند رئیسی با آن سابقه به ریاست قوه قضائیه انتصاب شده است”؟ اظهاراتی از این دست تنها حاوی توهمی مُزمن در میان گویندگانش نیست بلکه آگاهانه توهمی خطرناک را نسبت به رژیم اسلامی دامن میزند. ظاهرا تاکنون روسای قوه قصابیه افراد “با صلاحیت”، “عادل” و کسانی بودند که گویا دلشان نمی آید یک گنجشک را سر ببرند! نخیر، معرکه راه نیاندازید! روسای این نهاد و زیردستان درجه یک و دو سه آنها از دادستان ها و باصطلاح قضات و حُکام شرع، از همان ابتدای جمهوری اسلامی، کسانی بوده اند که در سبعیت و آدمکشی شهره آفاق بودند. منتصبین خمینی در “دوران طلائی امام” کسانی مانند گیلانی ها، موسوی تبریزی ها، لاجوردی ها، خلخالی ها بودند که امثال رئیسی و اژه ای و پورمحمدی و مرتضوی و طائب و دیگران شاگردان آنها محسوب میشوند. مقامات بالای رژیم اسلامی بدون استثنا تاریخی از کشتار و قتل عام در پرونده دارند و هر کسی که سابقه بیشتر و سنگین تری در جنایت و سبعیت دارد، احترامش در این رژیم بیشتر، “خودی”‌تر و به حلقه اصلی قدرت نزدیک‌تر محسوب میشود. میخواهند با قل دادن “تعجب از انتصاب رئیسی” به میان افکار عمومی، از “انتخاب بد” حرف بزنند و نفس قوه جنایتکار قصابیه و خامنه ای و کل نظام را از زیر ضرب انتقاد رادیکال بیرون ببرند.

شاهرودی و لاریجانی و رئیسی یا هر جلاد دیگر مُهره ای در درون و چهارچوب منافع نظام اسلامی است و وظیفه اش سازماندهی اعدام و سرکوب و سربزیر نگهداشتن مخالفین سیاسی و مردم ناراضی است. دوره بازی “گود مَن” و “بد مَن” بسر آمده و دست همه ابواب جمعی حکومت برای هر ناظر متوهمی رو شده است. عمر این بساط تحقیر شعور مردم مدتهاست که تمام شده است. با سرنگونی انقلابی این نظام جنایتکار و حافظ نظم سرمایه، تازه جامعه فرصت پیدا میکند که با چهره کریه صدها جنایتکار و قاتل حرفه ای و تیر خلاص زن آشنا شود که هنوز نامی از آنها جائی برده نشده است. این حکومت گانگسترها و جنایتکاران اسلامی است و رئیسی یک عنصر کثیف و پاره تن این نظام است. کسانی که با “شعف و امید” انتصاب رئیسی را در طویله اسلامی تبریک و تهنیت میگویند خود از این قماشند. کارگران و مردم آزادیخواه ایران بسرعت این حکومت فقر و جنایت اسلامی، این سلسله دزدان و فاسدین و اختلاسگران حرفه ای را به همان گورستانی خواهند فرستاد که روز خودش برای تقابل با کارگر و کمونیسم این شانس تاریخی را پیدا کرد تا چهار دهه یک جامعه را به فقر و فلاکت و اختناق محکوم کند. آنروز نوبت محاکمه از صدر تا ذیل این جنایتکاران حرفه ای خواهد رسید. *