تنشها میان دولتهای ایران و آمریکا طی هفتههای اخیر شدت گرفته و دولت آمریکا ناوهای جنگی، بمبافکنهای بی-۵۲، نیروی نظامی و تجهیزات به منطقه اعزام کرده است. با توجه به تغییر موقعیت دولت ایران در داخل و در معادلات منطقه خاورمیانه و پافشاریش بر موضع خود، مرحله جدیدی از یک رویاروی جدی تر آمریکا در خاورمیانه با جمهوری اسلامی آغاز شده است. با وجود این هنوز امکان وقوع جنگ ضعیف است، اما جنگ نیز در صورت بی نتیجه ماندن فشار همه جانبه آمریکا، میتواند گزینه نهایی این روند باشد. نتیجه این روند هر چه باشد، قربانیان اصلی آن کارگران و مردم ایران هستند که در کانون و مرکز این فشار قرار دارند.
فشار حداکثری از طریق تحریمهای اقتصادی بر جمهوری اسلامی و همزمان ایجاد فضای جنگی برای به بن بست کشاندن کامل جمهوری اسلامی در جهت تن دادن به خواست آمریکا است و نه الزاما جنگ با جمهوری اسلامی. اما تن دادن رژیم اسلامی به شرایط مذکور یک خود کشی سیاسی است و بعید بنظر میرسد چنین چرخشی توسط حکومت اسلامی صورت پذیرد. دورنمای اینکه حکومت اسلامی بتواند تغییری در مسیر مورد نیاز دولت آمریکا در ساختار خود ایجاد نماید و دخالت در منطقه را در سطح انتظار آنها کنار بگذارد، بسیار ضعیف است. هیئت حاکمه آمریکا نیز با چنین ساختار حکومتی که بیش از چهل سال در تقابل با او قرار داشته و مسیری کاملا متفاوت از چهارچوبهای مورد نظر دولتهای غربی را پیموده، مشکل جدی دارد. در نتیجه آمریکا نهایتا تغییر رژیم اسلامی ایران را برای تامین منافع خود در ایران و در خاورمیانه در دستور دارد، اما اوضاع ایران و منطقه پیچیدگی خاصی را برای امریکا در برخورد به حکومت ایران بوجود آورده است. گذشته از این هر سازشی برای آمریکا تنها میتواند موقت و تاکتیکی باشد، مثل توافق برجام که همان وقت گفتیم هدف از این سازش آماده کردن ایران برای متوقف کردن دخالتش در منطقه است و گفتیم جمهوری اسلامی این کار را انجام نمیدهد، و نداد. امروز هم تحریم ها و کشمکشها و فضای نظامی ادامه خواهد یافت. ممکن است مذاکره هم باهم داشه باشند ولی نتیجه مطلوب طرفین از آن بیرون نمی آید. چرا که بر قراری یک روابط پایدار بین جمهوری اسلامی و آمریکا، که منافع دراز مدت طرفین را تامین و تضمین نماید بعید بنظر میرسد. نه بخاطر اسلامی بودن رژیم، در حال حاضر یک دوجین از این کشورهای ریز و درشت مذهبی و مرتجع، دوست و متحد آمریکا هستند، بدون اینکه هیئت حاکمه آمریکا مشکلی با آنها داشته باشد. اما آنچه جمهوری اسلامی را برای آمریکا متمایز میکند، تاریخ تقابل چهل ساله جمهوری اسلامی با آمریکا و حمایت و سازماندهی دستجات مرتج اسلامی است که با منافع آمریکا و کشورهای هم پیمان دولت آمریکا خوانایی ندارد. از سوی دیگر طی چند دهه گذشته دخالت در خاورمیانه و حمایت از دستجات مرتج اسلامی به بخشی از هویت جمهوری اسلامی تبدیل شده و دست شستن از آن برای جمهوری اسلامی به معنی تسریع روند سرنگونی اش است. گذشته از این جمهوری اسلامی بعد از خیزش دی ماه ٩۶ مشروعیت خود را برای مردم ایران از دست داده است، احتمال راه افتادن سیل وسیع اعتراضات اجتماعی علیه جمهوری اسلامی زیاد است. جامعه ایران آبستن انفجار بزرگی است برای ریشه کن کردن سلطه اسلام و جمهوری اسلامی. کوتاه آمدن جمهوری اسلامی در این شرایط به فرصتی برای گسترش اعتراضات مردم تبدیل میشود. در نتیجه دولت آمریکا این شرایط را برای تحمیل خواست های خود به جمهوری اسلامی مناسب میداند و فشار را بیشتر خواهد کرد، هم برای کنترل اعتراضات مردم علیه جمهوری اسلامی و هم تسلیم جمهوری اسلامی به بخشی از خواست های خود، جمهوری اسلامی بر سر دو راهی قرار گرفته که انتهای هر دو راه بن بست است.
بعد دیگر تهدیدات نظامی دولت آمریکا ایجاد فضای جنگی بر فراز جامعه ایران است و از این طریق آماده سازی اذهان جامعه و متوهم کردن بخشهای از جامعه در تغییر رژیم به کمک آمریکا و قیچی کردن رادیکالیسم مبارزات کارگران و باز کردن میدان برای تبلیغات جریانات ناسیونالیستی که امید خود را به بمب های دولت آمریکا گره زده اند. چرا که اپوزیسیون بورژوا، تنها از طریق بند و بست، امکان لانسه شدن خود را به عنوان آلترناتیو رژیم ممکن میداند. مبارزات و اعتراضات کارگران و مردم به ستوه آمده از اسلام و حکومتش راهی نیست که آنها را بقدرت برساند. بیان روشن اهداف و مطلباتشان و قرار دادن آن در مقابل جامعه آنها را به قدرت نمی رساند. چرا که اهداف آنها در تقابل خواست اکثریت جامعه است و قدرت بسیج نیرو را ندارد. بلکه اتکا به قدرت امریکا وغرب و بند و بست با بخشی از افراد حکومتی و تعدادی از سردارن سپاه را اهرم اصلی قدرت گیری و یا سهیم شدنشان در قدرت میدانند.
هم جنگ که در شرایط فعلی احتمال آن ضعیف است و هم آلترناتیو ارتجاعی و دست ساز آمریکا که هنوز از نظر هیئت حاکمه آمریکا شرایط شکل دادن به آن مهیا نیست، پروسه ای بسیار نامطلوب در جهت بی اختیار کردن و به حاشیه راندن مبارزات و اعتراضات کارگران و مردم ایران است. جنگ جامعه ایران را به ناامنی سوق میدهد، و گذشته از ویرانی و از هم پاشی شیرازه جامعه ایران، زمینه به جان هم انداختن انواع گروه های اسلامی، قومی و ارتجاعی را مهیا میکند و جمهوری اسلامی را در موقعیت تعرض به جان و مال مردم قرار میدهد.معیشت مردم تحت فشار مضاعف قرار میگیرد. جنگ سرکوب را توسط جانیان اسلامی سرمایه افزایش میدهد و اعتماد به بنفس کارگران و مردم را کاهش میدهد. دخیل بستن به نیروی نظامی آمریکا جهت تغییر و دگرگونی در ساختار حکومتی را رواج میدهد، احزاب و جریانات ناسیونالیست ایرانی و کرد و ترک و … میدان بیشتری برای عرض اندام در پناه بمب های آمریکا و متحدینش را پیدا مینمایند و توهم به خود را و به کارایی جنگ در راستای سرنگونی را دامن میزنند. اینها و موارد بیشتری میتواند بخشی از عوارض جنگ ارتجاعی باشد.
چه باید کرد
یک وظیفه مبرم احزاب و جریانات کمونیست و آزادیخواه و حزب حکمتیست دخالت درمبارزات و فعل و انفعالات اجتماعی و خط دادن به آن و تلاش جهت متشکل نمودن و سازمان دادن مبارزات کارگری و اجتماعی رادیکال است. فعالین کمونیست و رهبران کارگری باید تلاش نمایند که کارگران و مردم آزادیخواه ایران را متوجه سموم فضای جنگی و مخاطرات و عقب گردی کنند که به جامعه ایران تحمیل میکند. هچنین اگر به هر دلیل جنگی شروع شود، هر چند هم کوچک و موردی باشد، کنترل آن کار ساده ای نیست، در این حالت مصایب آن میتواند به مراتب از عراق و افغانستان فراتر باشد. رهبران کارگری و فعالین کمونیست با آ”اه و متشکل کردن طبقه کارگر و تلاش برای قرار گرفتن در راس اعتراضات و مبارزات اجتماعی و ایجاد اعتماد بنفس در میان کارگران و مردم معترض جهت کنار زدن جمهوری اسلامی به نیروی متشکل خود، میتوانند سد محکمی را در مقابل جنگی شدن فضای جامعه ایران و متوهم نمودن مردم به آن ایجاد نمایند و با این کار میدان تبلیغات جریانات ارتجاعی طرفدار جنگ را محدود نمایند.
فضای جنگی میدانی برای مانور احزاب ناسیونالیست و جریانات پرو غرب فراهم میکند و تبلیغات آنها را جهت متوهم کردن مردم به نیروی نجات بخش! امریکا گسترش میدهد. تجربه متوهم کردن مردم کردستان عراق توسط احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد به حمله نظامی آمریکا به عراق و دخیل بستن شان به بمب هایی که بر سر مردم عرب زبان ریخته می شد، را نباید فراموش کرد. هر چند هم پیشرویهایی در مبارزات کارگران و مردم معترض به جمهوری اسلامی شکل گرفته و جامعه به ماهیت ارتجاعی هر دو جناح رژیم پی برده باشد، اما این هنوز جامعه را در مقابل آمریکا و اپوزیسیون راست واکسینه نمی کند. باید با بیان روشن، نزدیکترین تجربه در همسایگی ایران که هنوز آثار مخرب آن بعد از نزدیک به دو دهه بر جسم و روان مردم و کودکانی که به دنیا میآیند مشهود است، جلو تکرار چنین فاجعه ای را گرفت. باید فضای جنگی را بعنوان مقدمه یک تراژدی انسانی افشا کرد، باید به مردم گفت که اینها جنایتکارانی هستند در ردیف جمهوری اسلامی و تاریخی مملو از کشتار، ترور و وحشت را دارند. باید یاد آوری کرد که امریکا تنها کشوری است که از بمب اتم در بمباران هیروشیما و ناکازاکی استفاده کرد و مردم این دو شهر را با خاک یکسان نمود، و اورانیوم رقیق شده را در ویتنام و عراق بکار برد و ده ها هزار پیر و جوان و کودک را تکه تکه کرد.
کمونیستها و احزاب و جریانات چپی که خود را در مقابل جامعه ایران و شرایط ناشی از تحریمها و فضای جنگی مسئول میدانند، نمیتوانند نسبت به تحولاتی که در جریان است بی تفاوت باشند. اقدامات افشاگرانه نیروهای سیاسی کمونیست و چپ و آزادیخواه در برابر مخاطراتی ناشی از کشمکش های ارتجاعی دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی، دفاع از مدنیت جامعه است. بخشی از فعالیت کمونیسم دخالتگر روشنگری مداوم و افشای تاثیرات مخرب تحریم های اقتصادی و فضای جنگی بر جامعه ایران و اهدافی است که آمریکا از ایجاد چنین فضایی تعقیب میکند. از سوی دیگر همزمان برای خاتمه تحریمهای اقتصادی و جلوگیری از جنگ، آماده کردن طبقه کارگر، زنان، جوانان، معلمان برای مقابله با جمهوری اسلامی که بانی اصلی این شرایط است، بخشی از وظیفه کمونیسم کارگری و نیروهای چپ است. هوشیاری سیاسی مردم و تشکل یابی طبقه کارگر و ادامه مبارزه علیه جمهوری اسلامی، عامل مهمی در مقابله با شرایط فعلی ایران است. تنها با سرنگونی انقلابی کلیت جمهوری اسلامی توسط کارگران و مردم مبارز خطر جنگ بر طرف میشود و امنیت به جامعه ایران باز میگردد و جامعه ایران میتواند نفسی تازه کند و زمینه و امکان یک جامعه آزاد و مرفه فراهم شود.