تظاهرات دانشجویان در ۲۳ اردیبهشت ماه جنجال آفرین شد. بدنبال این اعتراض رادیکال هم جمهوری اسلامی، هم نیروهای دست راستی “رژیم چنجی” و هم حزب کمونیست کارگری به دانشجویان حمله ور شدند. این اعتراض به یک صف آرایی مهم میان راست ها و کمونیست ها دامن زد. ما کمونیست های کارگری حکمتی جایگاه مهم و تعیین کنندۀ این اعتراض را تحلیل و بررسی کردیم و در عین حال پاسخ درخوری به حملات دست راستی به جنبش رادیکال دانشجویان دادیم؛ بویژه حملات راستی ای که تحت لوای چپ وتحت نام کمونیسم انجام گرفت. حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری به دانشجویان رادیکال، به سازماندهندگان این اعتراض و به دانشجویانی که آب پاکی روی دست نیروهای دست راستی ریخته بودند، برخوردی شنیع و زننده کرد.
علیرغم راست روی های هر روزۀ این حزب، بنظر می رسد که این درجه زمختی را کسی انتظار نداشت. بویژه آنکه همزمان با معاون بسیج دانشگاه که اعلام کرد مارکسیست ها در دانشگاه نفوذ کرده اند و باید خدمتشان رسید؛ حمید تقوایی اعلام کرد که اینها یک گروه کوچک و حاشیه ای هستند که باید “منزوی” شان کرد. این زمختی در اذهان بسیاری از کمونیست ها با نیروهای اپورتونیست و راست باصطلاح چپ اوایل انقلاب ۵۷ و دهه ۶۰ تداعی شد. این برخورد واکنش های تند بسیاری را برانگیخت. ما این برخورد زشت و زننده را نقد کردیم. حمید تقوایی که در بد چاله ای افتاده بود کوشید با یک مصاحبه رادیویی دیگر و مقاله ای در نشریه انترناسیونال پاسخ ما را البته بدون ذکر نام بدهد. مانند انسانی که در باتلاقی قدم گذاشته است، هر چه بیشتر تلاش می کنند بیشتر فرو می روند. این حزب دارد در راست روی تاریخا شناخته شده ای غرق می شود. ایکاش بخود آیند و اسم کمونیسم کارگری را بیش از این آلوده نکنند.
در شرایط انقلابی تصاویر سریعا تغییر می کند. جنبش های سیاسی سریعا به پیش یا پس می روند؛ صف بندی طبقاتی عمیق تر می شود. نیروهای سیاسی جایگاه شان بسرعت تغییر می کند. یک شبه راه صد ساله به جلو یا به عقب می پیمایند. و دقیقا در این شرایط است که شاهدیم حزب کمونیست کارگری دارد با سر به بد جایی درون جنبش های سیاسی می رود. از سال گذشته ما تمام مباحث کلیدی آنها را نقد کرده ایم. کوشیدیم مسئولانه و رفیقانه نقد کنیم تا شاید مفری برای بازگشت ایجاد کنیم. هر چه ما مسئولانه تر نقد کردیم، فریادهای زشت و بی محتوای آنها رسا تر شد. اخیرا بحث راست “دیپلماسی کمونیستی” شان را نقد کردیم. شخصا فکر نمی کردم در این مدت کوتاه بتوانند از آن موضع “چراغ سبز به آمریکا” راست تر شوند. اما متاسفانه باید بگوییم که هر دم از این باغ بری می رسد، تازه تر از تازه تری می رسد.
مبصر یا رهبر؟
حمید تقوایی بشدت از شعار “علینژاد و ارشاد، ارتجاع و انقیاد” برآشفته شده است. بنظر می رسد که حتی از خود مسیح علینژاد خشمگین تر است. بیک معنا کاسۀ داغ تر از آش شده است. علینژاد گفت “فتوشاپ” است. حمید تقوایی خواهان انزوای این دانشجویان است! مثل یک ناظم بداخلاق میخواهد این دانشجویانی که بنظر ایشان پا از گلیمشان بیرون گذاشته و به ساحت مسیح علینژاد توهین کرده اند را تنبیه کند. دانشجویان رادیکال را “فرقه ای و حاشیه ای” می خواند؛ می گوید یک گروه کوچک اند و باید منزوی شوند. این ادبیات و لحن شما را یاد چه نوع تبلیغاتی می اندازد؟ حالا آنرا با ادبیات و لحن معاون بسیج دانشگاه مقایسه کنید! نتیجه را بعهده خواننده می گذاریم.
بعد از آنکه متوجه شد یا شاید برخی رفقای حزبیش بهش گفتند: “رفیق خراب کردی!” کوشید رفع و رجوع کند. در مصاحبه رادیویی پرسید منظور از این شعار چیست؟ “علینژاد ارتجاع است یا انقیاد؟” و سپس بلافاصله گفت که این برخورد به مسیح “منصفانه نیست!” حالا متوجه می شوید که وقتی می گوییم کاسۀ داغتر از آش، اغراق نکرده ایم. خود مسیح اینرا نگفت؛ دست راستی ها این را نگفتند؛ لیدر یک حزب کمونیستی این را می گوید. انسان در یافتن کلمات مناسب برای توصیف این وضعیت عاجز می ماند.
گوینده می گوید مسیح هر کسی نیست به دیدار پمپئو رفته است به پارلمان کانادا آمده است، یک مهرۀ مهم راست است. تقوایی پاسخ می دهد خوب چه اشکالی دارد ما هم میرویم؛ مینا احدی هم به دیدار پارلمان ها می رود؛ او هم با یک مهره دست راستی شاه پرست در مبارزه علیه اعدام همکاری کرده است. “دیدار با پمپئو که جرم نیست.” نخیر جرم نیست، بحث بر سر جرم و جنایت نیست؛ بحث بر سر موقعیت سیاسی و جنبشی است. بحث بر سر افشای نیرو و جنبش دست راستی است؛ بحث بر سر زدن نقطه سازش ها است. بحث بر سر حاکم کردن افق چپ و سوسیالیستی بر جنبش انقلابی است.
سپس می گوید: مسیح بخاطر مبارزه اش علیه حجاب، و کمپین چهارشنبه های سفید معروف و مطرح شده است. (نقل به معنی) آیا واقعا مسیح علینژاد بخاطر طرح این دو کمپین این چنین معروف شده است؟ ایشان نقش رسانه های دست راستی، بویژه صدای آمریکا، لابئیسم دست راستی و رژیم چنجی دلالان راست و اصلاح طلب حکومتی مزد بگیر وزارت امور خارجه آمریکا را کاملا نادیده می گیرد. اگر مطلع نیست که باید گفت وای بر لیدر سیاسی ای که این چنین بی اطلاع است؛ اگر می داند و بروی خود نمی آورد که باید گفت وای بر کمونیسمی که صریحا وارونه می گوید و با مغلطه و معلق زدن می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند. در تمام طول مصاحبه بارها و بارها از مسیح علینژاد، حتی از همراهان خود مسیح، جانانه تر دفاع می کند. و چهرۀ یک زن مبارز انقلابی را از او ارائه می دهد که مورد ظلم دانشجویان رادیکال قرار گرفته است.
حمید تقوایی یک تعریف من درآوردی از مبارزه و جنبش سیاسی دارد. به تعبیر ایشان در مبارزۀ سیاسی شما مجاز نیستید نقد “استراتژیک” یا “ایدئولوژیک” بکنید. شما مجاز نیستید که در یک مبارزۀ سیاسی راستهای ضد جمهوری اسلامی را نقد کنید. بطور مثال می گوید “یک آژیتاتور نباید در خیابان رضا پهلوی را نقد کند.” چرا؟ چون این جنبش و مبارزه سیاسی است و جای نقد استراتژیک و ایدئولوژیک نیست. این تعبیری کاملا من درآوردی از مبارزه و جنبش سیاسی است. ایشان حق دارد به کادرهای حزب خودش بگوید این کار را نکنند ولی وقتی می کوشد در پز رهبری به آژیتاتورهای در خیابان و به فعالین چپ و کمونیست این را بگوید و بهشان تشر بزند و فرقه بنامندشان، این دیگر مبصری است و نه رهبری. آنگاه آیا این آژیتاتور خیابان نباید با همان لحن عوامانه به ایشان بگوید: “دوست منی یا بادمجان؟”
حجاب اجباری یا اسلامی؟
ما اصلاح طلبان حکومتی “فعال در حوزه زنان” را همواره نقد کرده ایم. تلاش شان برای آب ریختن در مطالبات زنان و جنبش آزادی زن را افشاء کرده ایم. همواره گفته ایم که این جریان و جریانات راست بطور کلی مداوما می کوشند در مقابل مبارزات رادیکال مردم و جنبش آزادی زن دست انداز ایجاد کنند؛ زمانی که مبارزات به پیش می رود و رژیم اسلامی را به عقب نشینی وادار می کند، آنها می کوشند که شعارهای مبارزات مردم را بدزدند، آب در آن بریزند و باین ترتیب، بویژه با توجه به پلاتفرم تبلیغاتی وسیعی که دارند، مبارزات را به عقب بکشند. بیش از بیست سال است که در این راه تلاش می کنند. نقش دو خردادی ها و اصلاح طلبان حکومتی اصولا همین بوده است. ما یک آن فشار نقد را از روی آنها برنداشته ایم و از همین رو به مدال “چپ حاشیه ای، فرقه ای یا سنتی” از جانب حزب کمونیست کارگری مزین شده ایم. مسیح علینژاد نیز یکی از همین مهره هاست که بدنبال فرعی شدن نقش افرادی مثل شیرین عبادی و مهرانگیز کار و سایر چهره های اصلاح طلب حکومتی به خارج آمده توسط جنش راست علم شده است. می کوشند از او رهبر بسازند؛ عکس با پمپئو نیز در همین راستا است. ما از همان ابتدا آزادیهای یواشکی و چهارشنبه های سفید را نقد کردیم. در حالیکه حزب کمونیست کارگری از این جنبش ها حمایت می کرد.
بحث حجاب اجباری و اسلامی را نیز در همین متن طرح و بحث کردیم. حمید تقوایی بدون آنکه از طراح این بحث نامی ببرد به ما هم در مصاحبه رادیویی و هم در نوشته اش در نشریۀ انترناسیونال حمله می کند. حمله به چپ مجاز و صواب و به مسیح علینژاد “بی انصافی” است! جلل الخالق! عجب دنیایی شده است! جا دارد که نکته ای را یادآور شویم؛ از اینرو که ایشان در زمان حیات منصور حکمت چندان در باغ فعالیت ها و مباحث حزبی نبودند، اطلاع ندارند که منصور حکمت تاکید بسیاری داشت که ما کمونیست های کارگری تمایز میان دو مقوله “حجاب اجباری و اسلامی” را صریح و روشن بیان کنیم و بر آن تاکید گذاریم. ولی خوب کدام بحث منصور حکمت در این حزب نقشی دارد که این نکته داشته باشد؟
حمید تقوایی اعلام می کند که این چپ ها، یعنی کسانی که شعار علیه علینژاد داده اند و کسانی که ازدانشجویان دفاع و علینژاد را نقد کرده اند، “نسب” شان “به همان سازمانهای چپی می رسد که در اولین برآمد توده ای علیه حجاب اجباری در هشت مارس سال ۵۷ در پیاده رو ایستادند. اکثریت قریب باتفاق سازمانهای چپ آن دوره این حرکت را راست و اعتراض زنان شمال شهری ارزیابی کردند و در برخورد به آن یا سکوت کردند و یا علیه اش موضع گرفتند. از آن زمان تا امروز مقاومت و اعتراض و مبارزه زنان علیه حجاب بیوقفه ادامه داشته است و بی لطفی چپ سنتی به این جنبش نیز همچنان ادامه یافته است. …آخرین برآمد جنبش علیه حجاب حرکت رادیکال دختران خیابان انقلاب بود که باز از جانب چپ فرقه ای مورد حمایت و توجه چندانی قرار نگرفت. خود را به بحثهای کشاف در مورد “تفاوت میان حجاب اجباری و حجاب اسلامی” مشغول کردند و از کنار آن گذشتند.”
اگر چیزی غیرمنصفانه است نه برخورد دانشجویان به علینژاد، بلکه برخورد حمید تقوایی به جنبش چپ است. من بارها ضمن نقد جنبش چپ طی سالهای ۵۷-۶۰ در برخورد به جنبش اعتراضی زنان، گفته ام که علیرغم نقدی که به جنبش چپ وارد است، چپ تنها جنبشی بود که از مبارزات زنان دفاع کرد. به همان میزان که “نسیم” مارکسیسم و انقلاب اکتبر برشان وزیده بود از جنبش زنان دفاع کردند. در آن مقطع حدود ۵ سازمان زنان وجود داشت که همگی توسط چپ ها ایجاد شده بود. مگر آنکه زنان چپ را در میان جنبش چپ قلمداد نکنیم؛ وگرنه تمام مبارزاتی که سازمان یافت توسط این سازمانها بود. بنظر میرسد که این دوستان وقتی می گویند چپ منظورشان مردان چپ است! روی دیگر سکه مرد سالاری.
بعلاوه، مطمئن نیستم که حمید تقوایی در آن زمان در پیاده رو بود یا در خانه اش، اما من وسط میدان مبارزه نه فقط علیه حجاب و آپارتاید جنسی، بلکه علیه کلیت زن ستیزی و برای آزادی زن بودم. ابایی هم نداشتیم که از مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم دفاع کنیم؛ ابایی نداشتیم از انقلاب اکتبر بگوییم. نگران نبودیم که مبادا نسبت به یک چهره راست “بی انصافی” کنیم. و بدرست به این تعاریف من درآوردی از جنبش سیاسی نیز قائل نبودیم. اتفاقا در آن مقطع من و حمید تقوایی هر دو به یک سازمان تعلق داشتیم. در نتیجه ایشان از تمام این فعالیت ها مطلع است. کتمان حقیقت و مغلطه روش ایشان است. گویی ترک عادت موجب مرض است.
حمید تقوایی مبارزه جنبش آزادی زن را به مبارزه علیه حجاب اجباری تقلیل می دهد؛ چه آن زمانی که عبارت “دختران خیابان انقلاب” را به دختران انقلاب تغییر نام دادند؛ چه در هیاهوهایی که حول مبارزه زنان راه می اندازند، تمام افق این جنبش را به مبارزه علیه حجاب اجباری تقلیل داده اند؛ در نتیجه عجیب نیست که از علینژاد دفاع می کنند چون تا آنجا که به جنبش حق زن بر می گردد، افق شان کاملا بر افق او منطبق است. حجاب و رقص و آواز تنها بروزات و وجوهی است که این حزب طی این یک سال و نیم اخیر از آن دفاع کرده است. در این مصاحبه رادیویی خیلی روشن می گوید،”زنان علیه ناموس پرستی هستند؛ و از نظر ایشان چپ ها طرفدار “عفت و عصمت”. لابد این تاکتیک هم برای آنست که “اپوزیسیون اپوزیسیون” نشوند و راست را نرمانند. با اتکاء به تئوری خودشان در “مبارزۀ سیاسی” استراتژی و ایدئولوژی را طرح نمی کنند. سر لغو حجاب اجباری با راست و اطلاح طلبان توافق دارند بر همان می کوبند تا با هم جمهوری اسلامی را بیاندازند. این کاملا یک انسجام سیاسی را نشان می دهد.
حمید تقوایی در بحث اینور و آنور می پرد؛ معلق می زند؛ یک جا می گوید اگر در تظاهرات خیابانی راست را نقد کنی مردم می رمند، چون ظاهرا با راست نزدیکتر اند. چند دقیقه بعد می گوید مردم رادیکالترین تعبیر سرنگونی طلبانه را انتخاب می کنند. انسان متحیر می ماند که بالاخره توده ها با راست احساس نزدیکی بیشتر می کنند یا خواهان رادیکالیسم هستند؟ در سمینار “دیپلماسی کمونیستی” که صریحا اعلام کرد. “مردم اتفاقا از رژیم چنج استقبال می کنند و از عکس گرفتن با پمپئو خوشحال هم می شوند”. اما علیرغم این معلق زدن ها ایشان یک سیاست منسجم اپورتونیستی، ضد رژیمی گری، دفاع از راست و حمله به چپ را دنبال می کند. اگر حتی به فعالیت های یک سال و نیم اخیر هم دقیق شویم این سیاست منسجم کاملا قابل شناسایی است.
یک روش دیگر ایشان هم که پیش از اینهم به آن اشاره کردیم بردن نام منصور حکمت درست پس از ارائه یک تز راست و زمخت است. ایشان برای گرفتن ضرب تز دست راستی شان اسم منصور حکمت یا مارکس و لنین را با یک یک لفظ کمونیستی طرح می کند. فرضا در همین نوشته بحث “حجاب گیت” و “انقلاب زنانه” را از قول منصور حکمت عنوان می کند. این تاکتیک دیگر نخ نما شده است؛ ممکن است این روش هم حزبی هایشان را آرام کند ولی میان کمونیست های جامعه با تمسخر روبرو می شود. بحث حجاب گیت منصور حکمت یک تحلیل عمیق از مقوله حق، حق انتخاب، حق کودک و مقوله حجاب است. هیچ ربطی به این مباحث سطحی و راست ندارد. مقولۀ انقلاب زنانه را نیز این حزب به ابتذال کامل کشانده است. فقط کافیست یک زن با شناسنامه ایرانی لباس سینه باز یا بیکینی بپوشد تا او را به مقام رهبر “انقلاب زنانه” ارتقاء دهند. خوشبختانه کمونیست های کارگری حکمتی هستند و با تمام وجود از انقلابیگری و کمونیسم و عمق نظرات و تحلیل های منصور حکمت دفاع می کنند وگرنه معلوم نبود که چه بلایی سر نظرات و آرمان و افق حکمت می آمد.
سلبی و اثباتی بی تقصیر است!
حمید تقوایی در تمام طول حیات سیاسی اش یک “ضد رژیمی” به تمام معنا بوده است. البته ایشان در این خصلت تنها نبود. تمام آن چپی که ایشان با تبختر خاصی “چپ سنتی” می نامد چنین بود. منصور حکمت از دوره اتحاد مبارزان کمونیست و سپس حزب کمونیست ایران این ضد رژیمی گری پوپولیستی را نقد کرده است. در کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست در مبحث سبک کار منصور حکمت این سیاست را که توسط حمید تقوایی نمایندگی می شد، عمیقا نقد می کند. (این مباحث در سایت منصور حکمت قابل دسترسی است.) سپس بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران مجددا ضد رژیمی گری را نقد و قطعنامه “آزادی، برابری، حکومت کارگری” را تدوین می کند. در پلنوم ۱۳ حزب کمونیست کارگری نیز سیاست های تبلیغاتی حزب را که بعضا بر این نگرش استوار است مورد نقد قرار می دهد و می گوید حزب عمدتا بر سیاست و نگرش حمید استوار است و نه بر کمونیسم کارگری.
لذا تلاش برای قالب کردن سیاست و نگرش ضد رژیمی گری تحت عنوان مبحث “سلبی – اثباتی” که منصور حکمت در حاشیه کنگره سوم در اکتبر ۲۰۰۰ مطرح کرد، یک شامورتی بازی است. بحث سلبی اثباتی بی تقصیر است. این بحث هیچ گناه و نقشی در راست روی های حمید تقوایی و حزب کمونیست کارگری ندارد. ایشان نه در آن سمینار بحث منصور حکمت را درک کرد و نه الان. اما یک خاصیت ایشان و حزبش به ابتذال کشیدن تمام مباحث کمونیسم کارگری و منصور حکمت شده است. هر مفهوم عمیق مارکسیستی را از محتوا تهی کرده اند. سطحی گری و انقلابیگری ضد رژیمی شان را به پای منصور حکمت می نویسند. از مبحث سلبی – اثباتی تا انقلاب زنانه. جالب است که منصور حکمت در همین سمینار انجمن مارکس گفت که ممکن است جریانات سکولار و مدرنیست بیایند و حزب را بدست بگیرند (نقل به معنی) و همین اتفاق افتاد. در بحث کنگره دوم، بحث حزب و قدرت سیاسی نیز گفت که ضامن ممانعت از راست روی حزب وجود یک ستون محکم از کادرهای مارکسیست است. دریغا! متاسفانه حتی امکانی که پیش بینی کرد ممکن است در حزب شکل بگیرد، شکل گرفت. حزب توسط جریان سکولار- مدرنیست ضد رژیمی سطحی فتح شد. توصیه ما به این رفقای سابق اینست که اسمتان را عوض کنید! اسمتان را بگذارید حزب سکولار مدرنیست چپ. آنگاه هم از نقد کمونیست های کارگری حکمتی راحت می شوید؛ هم اتحادتان با ضد رژیمی های راست آسانتر می شود و ممکن است شما هم به کاخ سفید دعوت شوید و مردم “خوشحال” شوند!