از سخنرانى خمینى در آخرین روزهاى سال ۵٩ در مورد آزادى زندانیان غیر سیاسی، بقول خمینى کسانى که جرم سیاسى نداشتند، معلوم بود که سران جنایتکار جمهورى اسلامى نسل کشى عظیمى از نیروهاى چپ و آزادیخواه و توده کارگر و مردم معترض به جمهورى اسلامى را تدارک میدیدند.
سرانجام در ٣٠ خرداد ۶٠ به فرمان خمینى و وسیله رفسنجانى ها، خامنه اى ها، بهزاد نبوىها، محتشمى ها، لاجوردى ها، صفوى ها، محسن رضائى ها، محسنى اژه ایها، خلخالى ها، گیلانى ها، رى شهرى ها، خوئینى ها و حجاریان ها ماشین آدم کشی جمهوری راه افتاد تا یکى از عظیم ترین فجایع تاریخ بشرى را سازمان دهند و با آن مردم بحرکت درآمده براى رفاه و آزادى و برابرى را به خاک و خون بکشند. کمونیستها، رهبران شوراهاى کارگرى، فعالین سازمان هاى سیاسى و مردم مخالف، گروه گروه دستگیر و در دادگاههاى صحرائى به اعدام محکوم شدند. هر کس که شکل و شمایلش به چپ شبیه بود، دستگیر میشد و درجا کشته میشد.
از این مقطع به بعد بیش از صد هزار انسان را به جرم آزادیخواهى، به جرم مخالفت با حکومت اسلامى، به جرم تسلیم نشدن به قوانین ارتجاعى اسلامى، به جرم اعتصاب براى بهبود شرایط زندگى، به جرم مبارزه براى رفاه و آزادى با قساوت تیر باران کردند و در ادامه آن حدود سه دهه است که فقر و فلاکت و بیحقوقى را به حدود ۷۰ میلیون انسان آزاده در ایران تحمیل میکنند. ماشین آدمکشى اسلامى راه افتاد، تا یکى از هارترین و جنایتکارترین رژیمهاى بورژوائى اواخر قرن بیستم را براى تحمیل بى حقوقى کامل سیاسى، اقتصادى و اجتماعى به مردم ایران شکل دهد.
آنچه که در زیر میخوانید گوشه هائى از این توحش و بربریت بورژوا اسلامى علیه کمونیستها و دیگر انقلابیون و آزادیخواهان را از زبان معماران و سازماندهندگان این نسل کشى در ایران نشان میدهد:
موسوى تبریزى دادستان کل انقلاب در مصاحبه اى بمناسبت هفته جنگ که در تاریخ ٢٨ شهریور ۶٠ در کیهان چاپ شده است میگوید:”میدانید که این هفته هفته جنگ است … همین جنگ نبود، جنگ دیگرى هم در داخل بود…. در این جنگ (داخلى) ما بیشتر زجر کشیدیم (بیشتر وقت صرف کردیم) تا جنگ با صدام” و ادامه میدهد: “هرکس کوکتل بدست گرفت و در برابر نظام جمهورى اسلامى ایستاد، اینها محاکمه شان توى خیابان است و وقتى دستگیر شدند و به دادستانى رسیدند محاکمه شده اند و حکمشان اعدام است. … هرکس در خیابان در درگیرى و تظاهرات مسلحانه دستگیر شود بدون معطلى همان شب دونفر پاسدار یا مردم شهادت بدهند که آنها در درگیرى بوده اند و علیه نظام جمهورى اسلامى قیام کرده اند کافى است و همان شب اعدام میشود”. کیهان ٢٩ شهریور سال ۶٠. همین آدمکش ادامه میدهد: “یکى از احکام جمهورى اسلامى این است که هرکس در برابر نظام و امام عادل بایستد کشتن او واجب است، اسیرش را باید کشت و زخمى اش را زخمى تر کرد که کشته شود… این حکم اسلام است. چیزى نیست که ما تازه آورده باشیم”. همانجا گیلانى رئیس دادگاه انقلاب اسلامى چنین میگوید:” اما محارب بعد از دستگیر شدن توبه اش پذیرفته نمیشود و کیفرش همان کیفرى است که قرآن بیان میکند. کشتن به شدید ترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و چپ آنها بریده شود….. اسلام اجازه میدهد که اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند دستگیر شوند و در کنار دیوار همانجا آنها را گلوله بزنند و از نظر اصول فقهى لازم نیست به داگاه بیاورند… اسلام اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغى به بیمارستان برده شود بلکه باید تمام کشته شود”. کیهان ٢٨ شهریور ماه سال ۶٠
سپس در باره پذپرفتن “توبه” چنین میگوید:”پذیرفتن توبه اینها که (در حالت غیر مسلحانه دستگیر شده باشند) خیلى کار مشکلى است. مگر اینکه حاکم شرع علم پیدا کند. … و یکى از علامت توبه اینها این است که اسرار و مراکز سازمان و مرکز تسلیحاتى را نشان دهند”. همانجا. لاجوردى نیز یکى دیگر از جلادان رژیم آشکارا هدف رژیم را از اعدامهاى دسته جمعى فورى چنین بیان میکند: “براى اینکه دیگران از این اعدامها درس عبرت بگیرند و بدانند که اگر در تظاهرات مسلحانه دستگیر بشوند جز اعدام کیفر دیگرى نخواهند داشت. خلخالى هم که آنهنگام حزب الله داد میزد: “دادگاههاى خلخالى ایجاد باید گردد” میگوید:” البته ما کار خود را کرده ایم و بقول معروف بازنشسته شده ایم. اما بالاخره تابع امر امام هستیم. اگر ایشان بفرمایند بله ما قبول میکنیم. حالا در دادگاهها بد کار نمیکنند. البته اگر ضرورت اقتضاء کند طورى که رفقا نتوانند درست تصفیه بکنند یا در تشخیص مثلا اینکه چه کسى مرتد است، چگونه مهدورالدم است دچار تردید شوند ما حاضریم”. کیهان ٢٩ شهریور ماه سال ۶۰ .
ربانى املشى دادستان کل کشور میگفت: در صورت لزوم باید مانند امام على روزى چهار هزار نفر از کفار را سر برید. دیگرى نیز میگفت که محدودیت سنى و جنسى براى اعدام وجود ندارد. خمینى نیز در هفته جنگ و آغاز سال تحصیلى ۶٠ میگوید: “علیرغم ادعاها و تذکرات گمراه کننده در مورد اولویت جنگ با عراق، بدرستى سرکوب ضد انقلابیون در درجه اول اهیمت قرار داده شده است.” خمینى به دانش آموزان اخطار میکند که به هیچگونه مبارزه اى علیه رژیم اسلامى دست نزنند بلکه همکلاسى هاى خود را به پاسداران و کمیته چى ها لو دهند. در مورد محاکمه انقلابیون و آزادیخواهان نیز دستور میدهد: “بى کم وکاست قرآن کریم را اجرا نمایند”. بعدها خمینى که جمهورى اسلامى را تثبیت شده مى بیند، در دى ماه ۶١ چنین میگوید: “اکنون حال آرامش است، حال آنست که مردم نسبت به سرمایه هایشان اطمینان داشته باشند، بیایند و سرمایه هایشان را بکار بیاندازند، نترسند، هیچ احدى حق ندارد به سرمایههایشان دست بزند، اگر در گذشته با هزار مصیبت یک خانه تیمى میگرفتند، ما همین دیشب ۵٠ خانه تیمى گرفتیم.” بعد رادیو و تلویزیون جیره خوارش را ملامت میکند و میگوید” چرا چند کلمه میگویند، آنهم بدون تشکر”.
همراه اینها شبکه وسیعى از وزرا و روساى دادگاههاى انقلاب اسلامى، از فرماندهان سپاه و سران اطلاعات گرفته تا شکنجه گران و قمه کشها و موتور سواران حزب الله تا خیل امام جمعه ها تا مجاهدین انقلاب اسلامى و خط امامى هاى دوآتشه و خاتمى و بهزاد نبوى و محتشمى و جلائى پور و گنجى و باقى و دهها تن دیگر از اوباش اسلامی و دوم خردادیهای سابق ، مجریان و مبلغین و مشوقین این مسابقه آدم کشى بودند. پادوهاى توده اى و اکثریتى نیز بعنوان مدافعین نظام جمهورى اسلامى، رهبران اعتصابات کارگرى و دیگر فعالین سیاسى مخالف حکومت اسلامى را به مجریان این نسل کشى لو میدادند و معرفى میکردند.
حکومت آدم کشان اسلامی سرمایه هنوز به حیات ننگین خود ادامه میدهد. اوباش اسلامی هنوز چنگ و دندان نشان میدهد. در این مدت مردم ایران نیز پیکارهای زیادی را علیه جمهوری اسلامی از سر گذارنده اند. جنگی که جمهوری اسلامی حدود سه دهه قبل علیه مردم ایران اعلام کرد همچنان بین ما و مردم و جمهوری اسلامی ادامه دارد. این جنگ را باید ما و مردم ایران با به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و به دادگاه سپردن جنایتکاران اسلامی به سرانجام برسانیم. برای این باید سازمان داد. باید مردم را به هم بافت و متحد کرد.
- این مطلب اولین بار در ژوئن ۲۰۰۸ در نشریه مرکزی حزب حکمتیست منتشر شده است.