تاریخ جمهوری اسلامی همواره با صفی از نیروهای سیاسی طرفدار حکومت پیوند خورده است. این پیوند اساسا جنبشی و اشتراک در افق ها و آرمانهای اجتماعی و طبقاتی و بخشا به اشتراک در سنت های سیاسی و خویشاوندی های فکری و فرهنگی مربوط است. یک پایه اساسی قدرتگیری جریان اسلامی در ایران، حمایت ناسیونالیسم جبهه ملی و نهضت آزادی و ناسیونال رفرمیسم و ضد آمریکائ گری حزب توده و اشتراک فکری و فرهنگی شرق زده اُدبا و نویسندگان و روشنفکران آل احمیست در انقلاب ۵۷ است. جمهوری اسلامی روی دوش این اپوزیسیون مرتجع بقدرت رسید، انقلاب را درهم کوبید و نهایتا یک به یک همین متحدین و همکاران سیاسی و امنیتی خود را از میدان بدر کرد و بخشا قتل عام کرد.
در دوره دو خرداد و عروج خاتمی، زمانی که خطر سرنگونی در افق بود، اصلاح طلبی حکومتی به چتر نجات رژیم بدل شد و همراه با آن صف طرفداران سابق “امام ضد امپریالیست”، همان جنبش ملی اسلامی، در هیئت و نامهای جدید و قدیم، مجددا به مدافعین حکومت بدل شدند و علیه کمونیست ها و انقلابیون و در دفاع از ارتجاع اسلامی سنگربندی کردند. ترساندن مردم از “خشونت” و “انقلاب” و دعوت به انتظار برای اصلاحات تدریجی و اتکا به صندوق رای و طویله “جامعه مدنی”، همان اهدافی را دنبال میکرد که در سالهای ۵۷ تا ۶۰ این جریانات در دفاع از سرکار آمدن و استقرار حکومت اسلامی انجام داده بودند اما اینبار برای بقای حکومت.
عروج جدید اپوزیسیون طرفدار رژیم مصادف است با دوره ای که جمهوری اسلامی در بحران سرنگونی بسر میبرد. سرنگونی طلبی به بستر اصلی سیاست ایران بدل شده و فضای بشدت قطبی سیاست قبل از سرنگونی، انشقاقی روشن و مثبت بین نیروهای راست و چپ اپوزیسیون ایجاد کرده است. چرخش به سمت رژیم اسلامی در ایندوره، مستقل از ابعاد آن، فی النفسه اکسیژن رساندن به جسم در حال احتضاری است که روی بشکه باروت اعتراض مردم کارگر و زحمتکش نفس میکشد.
لازم به تاکید است که جلسات مخفیانه و موردی این یا آن فرقه و حزب ناسیونالیست با عناصر دست چندم وزارت اطلاعات حکومت با پادرمیانی و دلالی برخی احزاب و افراد پدیده جدیدی نیست و در عین حال جائی در سیاست ایران بطور کلی پیدا نکرده و بیشتر مایه آبروریزی شرکت کنندگان و غیر قابل اعتماد بودن و آلوده بودن این عناصر در اذهان شده است. اما نشست مخفیانه و بند و بست دستجمعی احزاب ناسیونالیست با نمایندگان وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران حکومت اسلامی، بیانگر عروج صف دیگری از احزاب طرفدار رژیم اسلامی در کمپ نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. دفاع وقیحانه این احزاب از سیاست “دیالوگ و آشتی با رژیم”، بمراتب شنیع تر از سیاست حزب توده و سازمان اکثریت و جمهوریخواهان و ملیونی است که با عروج دو خرداد یکبار دیگر به مدافعین رژیم جنایتکار و فاسد اسلامی بدل شدند. اگر کیانوری ها و نگهدارها در انقلاب ۵۷ دفاعشان از جمهوری اسلامی را با “خصلت ضد آمریکائی” امام شان توضیح میدادند، یا فصل مشترک جنبش ملی اسلامی در دروه عروج دو خرداد با حکومتی ها تقابل با اعتراض انقلابی و سرنگونی طلبی بود، ناسیونالیسم کرد در دوره پایان جمهوری اسلامی نیروی کمکی به صفوف دشمن میفرستد.
در حسرت “دیالوگ و آشتی”
اطلاعیه امروز ۱۴ جولای نهاد موسوم به “مرکز همکاری نیروهای کردستانی”، آشکارا حسرت بی پایان خود را از “بی توجهی” جمهوری اسلامی به آشتی نشان داده است. نوشته اند: احزاب تشکیل دهنده نهاد همکاری، برای حل مسئله کرد همیشه باور به راه آشتی و گسترش دیالوگ داشته اند و دارند”. و افسوس میخورند که چرا رژیم اسلامی این راه بسته است! در ادامه این اطلاعیه نوشته اند که “تعدادی نهاد و طرف مستقل ملی” با نهاد همکاری حضرات در ارتباط اند که هدفشان “کمک به پیدا کردن راهی برای حل مسئله کرد” است. و بالاخره اطمینان خاطر میدهند که “هر زمان شروط آنها برای مذاکرات برسر حل مسئله کرد جدی شود، بدون شک ما مردم کردستان را در جریان خواهیم گذاشت”!
اعتراض وسیع کمونیست ها و خانواده های جانباختگان و مردم در کردستان به مخفی کاری و معامله با حکومت به نام آنها، این جماعت را به تناقض گوئی و دادن اطلاعات بصورت قطره چکانی واداشت. سکوت عظمای این جماعت که جامعه کردستان را تیول خود می پندارند، نهایتا زیر فشار سیاسی شکست و به نشست با جمهوری اسلامی اعتراف کردند اما هنوز از چند و چون و مفاد واقعی بند و بست شان کلمه ای نگفته اند. اطلاعیه ای بعنوان مفاد توافق نوشتند که بحدی افتضاح بود که یکساعت بعد برداشتند، بعد زیرش زدند اما هنوز نمی گویند در آن اتاق و پشت پرده حضرات همراه با “نهادهای مستقل”، مردم و جانباختگان را به چه قیمتی فروختند؟ مردم می پرسند این تعداد “نهاد مستقل” و دلالان امر ملی کرد کی هستند، نام و پیشینه شان چیست و چرا رژیم اسلامی به آنها اعتماد دارد؟ وعده میدهند که وقتی مسئله جدی شد مطمئنا به مردم خبر میدهیم! بیخود کردید! نه شما نماینده مردم در کردستان هستید و نه هر بند و بست و توافق تان از نظر جامعه مشروعیت دارد. ناسیونالیست های متفرقه چپ و راست با رجوع به “اصل مذاکره” و “آشتی”، قبح همکاری و ادامه نشست و برخاست با حکومت اسلامی را شکستند، از خطوط قرمز و مرزهای یک نیروی اپوزیسیون عبور کردند و برای توجیه این سیاست نخ نمای نوع کیانوری و نگهدار در چهارچوب “علنی بودن و غیر علنی بودن” و “اطلاع مردم و عدم اطلاع مردم” مانوور میدهند! اطلاعیه اخیر “مرکز همکاری” تلاش میکند دیالوگ و همکاری و بند و بست با جمهوری اسلامی را بنام “پیدا کردن راه حل برای مسئله کرد” به خورد مردم معترض بدهد.
ایران کانون و صحنه تناقضات خرد کننده است. در این دوهفته که بحث حول “مذاکره” با جمهوری اسلامی در جریان بود، ناسیونالیست ها به شنیع ترین شکل به کمونیست ها حمله کردند، دور جدیدی از فحاشی و لمپنیرم سیاسی را در توجیه بند و بست با جمهوری اسلامی علیه کمونیست ها روی صحنه آوردند. آیا مجاز نیستیم که بپرسیم که آیا این تبلیغات ضد کمونیستی دستگرمی و جزو توافقاتتان بود؟ این نیروها را باید بعنوان جریانات طرفدار رژیم در دوره سرنگونی به جامعه معرفی و برای به شکست کشاندن سیاست ارتجاعی شان تلاش کرد.