شنبه و یکشنبه ۱۲ و ۱۳ مرداد یک مضحکه تحت نام “دادگاه” برای زندانیان هفت تپه برگزار شد. اهداف شوم جمهوری اسلامی از برگزاری این بیدادگاه در همان دو روز خنثی شد. برگزار کنندگان این بساط به خیال خام خود، میخواستند جنبش کارگری و حامیانش را مرعوب کنند و بترسانند. اما این مناسبت به عرصه پرشور دیگری از مبارزه و رویارویی با جمهوری اسلامی تبدیل شد. اقدامات مبارزاتی در تقابل با این بیدادگاه این را به خوبی نشان میدهد. از مدتها قبل کمپین بازداشتی های هفت تپه با حمایت و همبستگی گسترده در داخل و خارج کشورروبرو شد. بیانیه های جمعی و فردی کارگران ومبارزین حق طلب، تشکلها و نهادهای کارگری و مدافع حقوق کارگردر داخل، نامه ها و اعلامیه های اتحادیه ها و سازمانهای کارگری بین المللی و حتی عفو بین الملل علیه این بیدادگاه و در حمایت از بازداشتیهای هفت تپه وسیع بود. آکسیونهای همبستگی و حمایتی در تعداد زیادی از کشورها و شهرهای بزرگ در دنیا و به ویژه در ۱۲ مرداد در روز به اصطلاح دادگاهی به فراخوان نیروهای چپ و کمونیست و شوراهای مبارزاتی موجود تحرک جدی به این حمایت مبارزاتی بخشید. به علاوه در روز شنبه خانواده ها و برخی از دوستان و آشنایان و فعالین کارگری کوشیدند در مقابل محل بیدادگاه تجمع کنند که با ممانعت مامورین سرکوب روبرو شدند. ناظرین اعلام کردند که در خیابان معلم حکومت نظامی اعلام شده بود. مامورین انتظامی و لباس شخصی مثل مور و ملخ خیابان را اشغال کرده بودند. ترسشان از چه بود؟ تعدادی انسان غیرمسلح آمده بودند از وضعیت عزیزانشان آگاه شوند. رژیم اسلامی از تجمع مردم، از اعتراض مردم هراسان است. به هر تجمعی یورش می برد تا قلدری و زورگویی خود را نشان دهد. شش نفر را در میان مجتمعین بازداشت کردند که اسامی سه نفر اعلام شده: هیراد پیربداقی، رهام یگانه و فرید لطف آبادی. به چه جرمی؟ نامعلوم. این سه تن به زندان اوین منتقل شده اند.
خبر رسیده که در بیدادگاه میان مقیسۀ جلاد (از شکنجه گران دهه ۶۰) و اسماعیل بخشی یک جدل لفظی در می گیرد و مقیسه محل را ترک می کند. یک روز همه بلاتکلیف می مانند و ادامه محاکمه به روز بعد موکول می شود. روز یکشنبه مقیسه بر مبنای شکایت وزارت اطلاعات وثیقه عسل محمدی را لغو می کند و عسل به زندان اوین منتقل می شود.
مقیسه می کوشد وکیل اسماعیل را از دادگاه بیرون کند که با واکنش اسماعیل بخشی روبرو می شود. اسماعیل اعلام می کند: “خط قرمز من کارگران هفت تپه و وکیلم است؛ هر گونه توهین به آنها با پاسخ قاطع من روبرو خواهد شد.” سپس مقیسه می گوید: “شعار نان، کار، آزادی شعاری کمونیستی است.” بخشی پاسخ می دهد که این شعاری معیشتی و مطالباتی است و از خواست های کارگران هفت تپه دفاع می کند. مقیسه می گوید: “این یک شعار زیر شکمی، بالای شکمی است.” چه وقاحتی! این دایناسورها که جز به شکم و زیر شکمشان به چیز دیگری نمی اندیشند، شعار کارگران برای دستیابی به خواستهایشان را “زیر شکمی، بالای شکمی” می خوانند.
دو روز مضحکه و نمایش قلدری عملا جز بی آبرویی حاصلی برای جمهوری اسلامی در بر نداشت. مقیسه که به وحشی گری و دد منشی معروف است، بر این تصور بود که در این مضحکه این اسیران را خواهد شکست. زهی خیال باطل! اسماعیل بخشی محکم و استوار و با صلابت از خود و کارگران دفاع کرد؛ سر خم نکرد و عملا مقیسه را سنگ روی یخ نمود. کل اقدامات مبارزاتی این دوره در داخل و خارج در همبستگی با زندانیان هفت تپه موفقیت مهمی برای جنبش کارگری و برای دستگیرشدگان هفت تپه است. خیزش عظیم مردم و عروج جنبش کارگری در یکسال و نیم گذشته هراس مرگ بر اندام رژیم اسلامی انداخته است. ترس جمهوری اسلامی با تمام نیروی سرکوبش از اسیران هفت تپه بیشتر از هراس این اسیران از اسارت و زندان است. فکر می کردند که با کشتار ها و سرکوب فعالین کارگری و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و کمونیست ها ریشه این جنبش ها را خشکانده اند. کورخوانده اند! این دایناسورهای از گور برخاسته می کوشند با منتصب کردن این زندانیان به احزاب کمونیستی کارگری پرونده شان را سنگین کنند. مردم اما این رژیم را خوب می شناسند. این اسیران محبوب قلب مردم اند. اسماعیل بخشی رهبری سرشناس و خوشنام است. این دسیسه ها وضعیت جمهوری اسلامی را وخیم تر خواهد کرد.
ضمنا بنا به گفته برادر سپیده قلیان، سپیده با رسیدن به بخشی از خواستهایش به اعتصاب غذا پایان داده است. از وضعیت دیگر اسیران اخباری در دست نیست. بعلاوه، در بیدادگاهی دیگر قاضی مبلغ ۲ میلیارد وثیقه برای ندا ناجی از اسیران اول ماه تعیین نمود که از آنجا که امکان تامین آن برای خانواده ندا میسر نبود، ندا به زندان بازگردانده شد. آنیشا اسداللهی پس از پنجاه روز با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیونی از زندان اوین موقتا آزادی شد. لیلا حسین زاده نیز برای اجرای ۳۰ ماه حبس به زندان منتقل شد.
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از همه سازماندهندگان و شرکت کنندگان در تحرک مبارزاتی پرشور این دوره در داخل و خارج کشورقدردانی میکند. باید با تمام قوا، متحد و متشکل و همبسته برای آزادی این عزیزان مبارزه مان را ادامه دهیم. جمهوری اسلامی از مرگ خویش در هراس است. باید آنرا به زیر کشیم. دوران قلدری رژیم اسلامی به سر رسیده است. این هجوم ها از ترس مرگ است. ما مردم آزادیخواه و طبقۀ کارگر را به دفاع وسیع از این زندانیان که “بجرم” مبارزه علیه فقر و استثمار خشن، علیه سرکوب و اختناق و برای دفاع از یک زندگی انسانی برای تمام مردم به اسارت درآمده اند، فرا می خوانیم. باید با اتکاء بقدرت جمعی خویش با این رژیم مقابله کنیم و اسیرانمان را از زندانش آزاد کنیم.
مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی، برابری، حکومت کارگری!
زنده باد جمهوری سوسیالیستی
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست
۱۶ مرداد ۱۳۹۸- ۷ اوت ۲۰۱۹