مبانی یک سیاست کمونیستی در قبال تحریمهای اقتصادی نقدی بر اهداف و سیاستهای راست – علی جوادی

نشريات

گفتگوی محمدرضا پویا با علی جوادی
تلاشهای رژیم اسلامی برای لغو تحریمها به بهانه شیوع ویروس کرونا در ایران، بار دیگر بحث تحریم اقتصادی و سیاستهای اتخاذ شده در برابر مسله تحریم را به مرکز توجه اپوزیسیون ایرانی برده است. علی جوادی و محمد آسنگران در یک میزگرد تلویزیونی اظهارات کاظم نیکخواه و حمید تقوایی در باره مسله شیوه برخورد به تحریمها را مورد نقد قرار دادند که متعاقبا کاظم نیکخواه و همچنین حمید تقوایی طی مقاله ای به اظهارات آنها پاسخ داده اند. صرف نظر از نقدهای رد و بدل شده، تعیین یک سیاست روشن کمونیستی در برابر مسله تحریمهای اقتصادی با توجه به تاثیرات آن بر سیاست، اقتصاد، معیشت، صف بندی های سیاسی در جامعه و وضعیت کنونی رژیم اسلامی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برای روشن شدن زوایای مختلف بحث تحریم اقتصادی و نقدهای رد و بدل شده، گفتگویی را با علی جوادی و برگزار کردیم.
محمدرضا پویا: در میزگرد تلویزیونی پخش شده گفته اید که تحریم اقتصادی را محکوم میکنید، نقطه عزیمت سیاسی شما در محکومیت تحریمها شامل چه مواردی میشود؟ چرا محکوم میکنید؟
علی جوادی: اجازه دهید به یک اصل اساسی راهنمای ما در اتخاذ تعیین تاکتیک و سیاستمان در قبال تحریمهای اقتصادی و تجاری، اشاره کنم. تحریم اقتصادی مستقل از تاثیراتش بر موقعیت رژیم اسلامی، مستقل از تبلیغات و عوام فریبی های رژیم اسلامی، مستقل از دزدی ها و کلاشی های رژیم اسلامی، نظر به اینکه قربانیانش توده مردم کارگر و زحمتکش هستند، یک سیاست ضد انسانی، بیمارگونه و تماما ارتجاعی است. قائم به ذات، و همیشه! ما برای بهبود زندگی مردم مبارزه میکنیم نتیجتا طبیعی است که در مقابل هر ذره وخیم تر شدن شرایط زندگی توده مردم زحمتکش می ایستیم. ما در عین حال که برای یک انقلاب عظیم کارگری مبارزه میکنیم، در عین حال و تا زمانیکه که نظام سرمایه داری پابرجاست از هر درجه بهبود موقعیت مادی و شرایط زندگی مردم دفاع میکنیم. محکومیت بی قید و شرط تحریمهای اقتصادی یک سیاست اصولی، برحق و شناخته شده کمونیسم کارگری است. اما و اگر ندارد. قید و شرط هم ندارد. زمانی خوب است، زمانی بد است، هم ندارد. موضع ما در قبال تحریمهای اقتصادی در عین حال یک وجه تمایز ما با جریانات راست و ارتجاعی و ضد جامعه مانند مجاهدین و امثالهم است.
بعلاوه، اگر کسی ح،ی چنین اصول و ملاحظات انسانی هم ناظر بر سیاست تاکتیکی اش نباشد، پراگماتیست باشد، ترازو بگذارد و جوانب “مثبت و منفی” یک سیاست را وزن کند، باید به چنین نتیجه تاکتیکی ای برسد. چرا؟ به این دلیل که نفس بررسی تجربه تحریمهای اقتصادی در دوران معاصر هر انسان شریف و آزادیخواه را به چنین سیاستی سوق میدهد. این تاریخ گویای یک واقعیت دردناک است. به تجربه کوبا، عراق و اکنون ایران نگاه کنید. در کوبا چندین دهه است که تحریمهای اقتصادی آمریکا زندگی این مردم محروم را به گروگان گرفته است. با قلدری و زورگویی مشمئز کننده ای مردم را به زندگی در شرایط عقب مانده و وخیمی محکوم کرده اند. در عراق صدها هزار کودک و سالمند و بیمار جان خود را از دست دادند. ماهانه، بنا به آمار موسسات آکادمیک آمریکا و یونیسف، نه بنگاههای تبلیغاتی دستگاه صدام حسین، تحریمهای اقتصادی هرماهه نزدیک به پنج هزار قربانی میگرفت. و این در شرایطی است که در آنجا هم غذا و هم دارو، از قرار، در زمره تحریمهای آمریکا و سازمان ملل قرار نداشتند. در ایران هم تاثیر منفی و مخرب تحریمها بر زندگی مردم انکار ناپذیر است. به افزایش قیمت کالاهای مورد نیاز مردم نگاه کنید که چگونه با تحریمهای اقتصادی افزایش پیدا کرده است. به سقوط ارزش ریال نگاه کنید که چگونه قدرت خرید مردم را تنزل داده است. آدم یا باید یا دچار نابینایی سیاسی باشد یا اینکه سیاستش برای قدرت گیری بر خانه خرابی مردم استوار باشد. نابینایی سیاسی بنظرم در اینجا مشکل نیست.
از طرف دیگر، به نظر من تحریمهای اقتصادی روی دیگر سیاست رژیم اسلامی، و یا حداقل همسو با آن، در جهت به فقر و فلاکت کشاندن بیشتر توده مردم است. یک رکن سیاست اقتصادی رژیم همواره تحمیل فقر و فلاکت بر توده مردم و محکومیت آنها به زندگی در شرایط زیر خط فقر اسلامی بوده است. عدم پرداخت چندین ماهه دستمزدهایی که زیر خط فقراند، سالانه پائین بردن نسبی حداقل دستمزدها، خارج کردن بخش وسیعی از توده کارگر حتی از شمول همین قوانین کار ارتجاعی خود رژیم، گسترش قرار دادهای سفید امضا، جملگی در عین حال که تبعیات اقتصادی روشنی دارد، در عین حال ما به ازاء سیاسی روشنی دارد که هدفش زمین گیر کردن اقتصادی مردمی است که خواهان سرنگونی حکومت اوباش اسلامی هستند.
ببنید ما جنبشی هستیم که انسانیت و انسانگرایی جوهر سوسیالیسم اش است. به عبارت آشناتری اساس سوسیالیسم ما انسان است (منصور حکمت). در پس تمام تلاشهای ما مبارزه برای بهبود زندگی انسانهای حی و حاضر، ایجاد تغییرات کوچک و بزرگ در زندگی همین انسانها قرار دارد. ما ماکیاولیست نیستیم. ما آن جنبشی هستیم که تاکتیکهایش متناظر و منبعث از اهداف سیاسی رادیکال، عمیق و انسانی اش است. ازنقطه نظر ما که برای سرنگونی تمام و کمال رژیم اسلامی مبارزه میکنیم، مبارزه علیه تحریم اقتصادی یک رکن مبارزه همه جانبه ما علیه به فقر و فلاکت کشاندن شرایط زندگی و معیشت توده مردم است.
محمدرضا پویا: آیا شما در هر شرایط سیاسی و در ارتباط با همه کشورها، تحریم اقتصادی را محکوم میکنید؟ نظرتان باره تحریمهای اقتصادی رژیم آپارتاید نژادی افریقای جنوبی چیست؟
علی جوادی: به نظر من تحریم اقتصادی در شرایط حاضر و در دوران معاصر بدون هیچ تردیدی یک سلاح کشتار دسته جمعی علیه مردم زحمتکش است. سلاحی است که تا هر زمان که پا برجاست، به طرف مردم شلیک میکند. از آنها قربانی میگیرد. و روزمره به استیصالشان میکشاند. درست مانند انواع دیگر سلاحهای کشتار دسته جمعی، مخرب و مرگبار است. تعداد کشته شدگان این سلاح در عراق حتی بیشتر از کشتار اتمی هیروشیما و ناکازاکی است.
این ابزاری است که بطور ویژه طبقه حاکمه آمریکا در دوره پس از سقوط بلوک شرق در دست گرفته و تلاش میکند به اعتبار موقعیت سیاسی و نظامی و اقتصادی خود، با قلدری خاص خود، رقبایش را وادار به تسلیم و تبعیت کند. زورگویی و قلدرمنشی و میلیتاریسم یک ویژگی سیاست تحریم اقتصادی در دوران کنونی است. سلاحی است که برای تحکیم موقعیت هژمونیک آمریکا در سطح جهان حدادی شده است. سلاح تازه یافته ای است که قرار است در کنار بمباران ها و تروریسم هوایی آمریکا برای رسیدن به اهدافش به کار گرفته شود. بخشی از این زرادخانه است. به تبلیغات این دستگاه نگاه کنید، زمانی با صدام در می افتند و به آن جامعه یک عقب گرد چند ده ساله را بر متن خانه خرابی و نابودی مردم تحمیل میکنند. بمنظور تحمیل موقعیت هژمونیک خود و متحدین مرتجع خود در منطقه خاورمیانه در مقابل ارتجاع اسلامی، تحریمهای جدید و زهرآگینی را اعمال میکنند که در تاریخ سابقه نداشته است. و بهای”تغییر رفتار” رژیم اسلامی را از قرار باید توده مردم زحمتکش با تحمل فقر و فلاکت بیشتر و نابودی فیزیکی خود بپردازند، همان مردمی که در کمین رژیم اسلامی نشسته اند و خیزشهای انقلابی شان سیمای جامعه را در سالهای اخیر ترسیم کرده است. زمانی با مرتجع دیگری در ترکیه درگیر میشوند، آن جامعه را به خانه خرابی و نابودی تهدید میکنند. ابزارشان هم سلاح جدیدی است که حدادی کرده اند، تحریم اقتصادی. نیروهای مدافع بی چون و چرا و یا مشروط چنین سیاستی را باید عمیقا افشاء و ایزوله کرد. این تنها سیاست اصولی در دوران حاضر است.
پرسیده اید، در “هر شرایط سیاسی”، نتیجتا اجازه دهید به ظرایف و جوانب مختلف این مساله بپردازم. ببینیند، من میتوانم بپذیریم که کشوری، فروشنده ای یا خریداری، در مراودات بین المللی خود، از فروش و یا خرید کالا از کشور خاصی و در دوره معینی خودداری کند. و مسلما تا زمانیکه مناسبات کالایی و سرمایه داری بر جهان معاصر حاکم است، مادامکه جهان به کشورها تقسیم شده است، چنین مناسباتی هم وجود خواهد داشت. اینکه شما از کجا میخرید و به کجا میفروشید، در زمره امور عادی و جاری جهان کنونی است. اما میان خودداری از فروش یا عدم خرید کالا از کشوری با اعمال یک سیاست قلدرمنشانه و زورگویانه که نان و اقلام زندگی مردم را مستقیما هدف میگیرد، جامعه ای را به نابودی میکشاند و هزاران کشته به جا میگذارد، یک عقب گرد عظیم را به جامعه تحمیل میکند که قربانیانش توده مردم زحمتکش هستند، یک تفاوت عمیق و ماهوی وجود دارد. از یک جنس نیستند. اهداف یکسانی را دنبال نمیکنند. دره ای میان این دو اقدام وجود دارد.
پرسیده اید در باره تحریمهای اقتصادی رژیم آپارتاید نژادی افریقای جنوبی چه میگوئیم؟ ببنید مستقل از اینکه چه ارزیابی ای از سیاست تحریم اقتصادی در آن دوران داشته باشیم، ابتدائا باید به دو تفاوت فاحش در رابطه با آن تحریمها و تحریمهای کنونی اشاره کرد. ١- در آن دوران “ای ان سی” (ANC) تلاش میکرد که با اعمال فشار اجتماعی دولتهای آمریکا و اروپایی را وادار به اعمال تحریم های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بر علیه دولت نژادپرست آفریقای جنوبی کند. دول غربی مخالف این تحریمها بودند. ریگان بارها لایحه کنگره آمریکا مبنی بر قطع روابط دیپلماتیک و فرهنگی و تجاری و مالی را وتو کرده بود. سیاست تاچر هم همین بود. نمی خواستند رابطه خود با دولت نژادپرست آفریقای جنوبی را قطع کنند. آمریکا و اروپا بیشترین سرمایه گذاریها را آفریقای جنوبی داشتند و بر متن استثمار شدید نیروی کار ارزان و سرکوب شده “کارگر سیاهپوست” سودهای هنگفتی به جیب میزدند. تحریم تجاری هم عمدتا به معنای جنبش خارج کردن سرمایه های این کشورها از آفریقای جنوبی بود Disinvestment Movement) (. ٢- در آن زمان هیچ نیرویی چه با قدرت نظامی و چه با تهدید و یا مجازات اقتصادی دیگران به دنبال اعمال سیاست “تحریم اقتصادی” آفریقای جنوبی نبود.
بعلاوه برخی از شخصیتهای مهم جنبش ضد آپارتاید جنوبی مخالف تحریمهای اقتصادی بودند. سیاست “ای ان سی” سیاست غالب بود، اما سیست همگان نبود. در میان مخالفین ضد آپارتاید نژزادی حداقل میتوان به رهبرانی از جمله هلن سوزمن، هاری شوارتز و موگوسوتو بوتولزی اشاره کرد. در واقع بخشی از جنبش ضد آپارتاید بر این باور بود که تحریمها “به همه مردم صدمه میزند” بر این باور بودند که تحریمها “شرایط زندگی سیاهان را سخت تر خواهد کرد.”
اما اکنون و پس از مشاهده تاثیرات و عملکرد مخرب و دهشتناک تحریم های اقتصادی در سطح جهان، علیرغم تفاوتهای فاحش آن دوره و این دوره و ویژگی های سیاست تحریم اقتصادی اعمال شده، آیا نباید به نقد سیاست تحریم های اقتصادی آفریقای جنوبی رسید؟ تعجب من اینجاست که چطور برخی از دوستان ما میکوشند با استفاده از تجربه تحریم های اقتصادی آفریقای جنوبی، به مطلوبیت تحریم های اقتصادی در شرایط کنونی برسند؟ واقعا تعجب آور است! بنظرم نیرویی که بخواهد بر مبنای آن تجربه علیرغم مشاهدات و تجربیات کنونی سیاست تحریم اقتصادی و قلدری و زورگویی عنان گسیخته آمریکا را توجیه کند، صرفا به دنبال بهانه ای برای توجیه چرخش به راست خود است.
محمدرضا پویا: صف بندی های سیاسی در برخورد به مسله تحریم اقتصادی در اپوزیسیون ایرانی به چه شکل است و هر کدام چه پرچمی را نمایندگی میکنند؟
علی جوادی: سه جنبش اجتماعی در عرصه سیاست ایران فعال و دخالتگر است. جنبش ملی اسلامی، جنبش ناسیونالیسم پرو غربی و جنبش کمونیسم کارگری.
نیروهای جنبش ملی اسلامی اساسا مخالف تحریم اقتصادی اند. در تحریم اقتصادی تضعیف موقعیت اقتصادی رژیمی را می بینند که اساسا روی شانه ای این جنبش به قدرت رسیده است. این جنبشی است که از ابتدای شکل گیری این حکومت و در دوره های متفاوتی از کلیت این رژیم و یا جناحی از آن بطور مشخص دفاع کرده است. این جنبش از موضعی ناسیونالیستی – اسلامیستی مخالف تحریم است. نقطه عزیمتشان در مخالفت با تحریم اقتصادی بهیچوجه منفعت و موقعیت توده مردم کارگر و زحمتکش نیست. بهانه هایشان اما مزورانه چنین رنگی بخود میگیرد. بخشهای معینی از این جنبش در کشمکشهای حاد و سرنوشت ساز آتی کماکان در کنار حکومت اسلامی خواهند ایستاد. هر چند که به طور گسترده ای در حال تجزیه شدن و نیرو از دست دادن و فروپاشی هستند.
در سوی دیگر این جنبش ارتجاعی، جنبش ناسیونالیسم محافظه کار و پرو غربی قرار دارد. بی پروا موافق تحریم های اقتصادی است. سیاست تحریم اقتصادی را بعضا حاصل تلاش و یک دستاورد جنبش خونین خود میدانند. روشن و بدون ابهام. سیاست “تانکیو بوش” نیروهای این جنبش فراموش نشدنی است. از نقطه نظر این جنبش تحریم های اقتصادی حلقه ای در تحقق سیاست “رژیم چنج” است. راه پیشروی این جنبش به سوی قدرت سیاسی از مجرای خانه خرابی و ویرانی جامعه میگذرد. سیاستهایشان عمیقا ضد انسانی و ارتجاعی است. این جنبش یک متحد طبیعی و دستپاچه سرمایه داری غرب و مشخصا آمریکا و متحدین اش است.
در قطب مقابل، جنبش کمونیسم کارگری قرار دارد. این جنبشی عمیقا انسانی و آزادیخواه است. مخالفت این جنبش با تحریمهای اقتصادی چه در عراق و چه ایران، ناشی از انسانگرایی عظیم این جنبش است. این جنبشی است که در عین حال که برای تحقق یک جامعه آزاد کمونیستی تلاش میکند، همزمان برای هر ذره بهبود مادی در زندگی توده مردم زحمتکش مبارزه میکند. مبارزه همزمان برای سرنگونی رژیم اسلامی و تلاش برای لغو تحریمهای اقتصادی نه تنها تناقضی در سیاستهای این جنبش نیست، بلکه یک سیاست اصولی است. ما در عین حال که برای سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه میکنیم در عین حال هیچگونه همسویی با سیاستهای قلدرمنشانه و میلیتاریستی آمریکا و متحدین اش نداریم. همسویی ما با آزادیخواهی و برابری طلبی و انقلاب کارگری است.
محمدرضا پویا: در میزگرد قبلی شما با اشاره به قسمتهایی از اظهارات کاظم نیکخواه ادعا میکنید که این موضعی در دفاع از تحریمها میباشد، چه بخشی از این بحث شما را به این نتیجه رسانده است؟
علی جوادی: چند اشاره کوتاه گویای جوهر سیاست جدید ایشان است. “قراره تحریمها برداشته شود کجا بره پولش؟ … وگرنه تحریم برداریم یعنی آقازاده ها پروارتر بشوند.” این بخشی از یک مجموعه سیاست شناخته شده و نخ نمای راست پرو غربی و مجاهدین در دفاع از تحریمهای اقتصادی است. سیاست اعلام شده و هر روزه دستگاه تبلیغاتی هیات حاکمه آمریکا و ترامپ و پمپئو است. آیا حقیقتی در این تبلیغات نیست؟ تردیدی نیست که بخشی از حقیقت را بیان میکنند، اما تمام حقیقت نیست. و مساله دقیقا این جنبه ازمساله است که حائز اهمیت است. آنچه در این میان غائب است، تاثیر تحریمها بر تشدید وخامت زندگی مردم است. ما هر چه به رژیم اسلامی در به فقر و فلاکت کشیدن مردم بگوئیم مسلما کم گفته ایم، به همین دلیل است که شبانه روز برای نابودی و سرنگونی این رژیم تلاش میکنیم. مساله اما بر سر جوانب مخرب این تحریم ها بر زندگی همان مردمی است که میخواهیم آزاد و برابر و مرفه باشند، همان مردمی که نیروی سرنگون کننده رژیم اسلامی اند.
ببینید اگر تحریمها فقط رژیم را هدف میگرفتند، تنها و تنها رژیم و ایادی اش زیر ضرب بودند، کسی مخالفتی با چنین سیاستی نداشت. همانگونه که ما خواهان تحریم سیاسی و نظامی رژیم اسلامی و اخراجش از کلیه مراجع بین المللی بعنوان حکومت ایران هستیم. اما کسی که چشم بر روی خانه خرابی مردم می بندد، کشتار و نابودی کودکان عراقی و چند برابر شدن خط فقر در عرض یک سال را نمی بینید و اشاره ای به عاملین چنین سیاستی نمیکند، مشخص است که سودا و سیاست دیگری در سر دارد.
سیاستی که زبانش به لکنت می افتد تا چهار تا جمله هم در نقد سیاستهای مخرب ترامپ و جدال ارتجاعی این نیرو با حکومت آدمکشان اسلامی بگوید و تاکید کند که قربانیان این جدال تنها مردم بی گناه هستند، تردید نکنید که به راست چرخیده است. کمک چندانی به صاحب این سیاست نمیتوان کرد، مطمئن باشید تصمیم اش را گرفته است.
محمدرضا پویا: آیا محکومیت تحریم اقتصادی با تلاش برای لغو تحریمهای اقتصادی مترادف است؟ فرق این دو در چیست؟
علی جوادی: اگر فاصله چندانی میان حرف و عمل نیرویی نباشد، علی القاعده نیرویی که سیاستی را محکوم میکند، برای لغو آن و برداشتن ان تهدید از بالای سر مردم هم تلاش میکند. مساله اما بر سر چگونگی پیشبرد این سیاست اصولی در شرایط خاص است. نکته مهم و اساسی این است که مبارزه برای لغو تحریمهای اقتصادی با مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی گره خورده و در هم تنیده شده است. مهم این است که از آنجائی که یک کشمکش تمام عیار ارتجاعی در سطح جهانی در جریان است، هر نوع سیاست کمونیستی ای باید در مقابل هر دو سوی این کشمکش ارتجاعی مرزبندی کند. به این اعتبار ما همواره گفته ایم که این تقابل ارتجاعی که در شکل تحریم اقتصادی باشد و چه در شکل تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی، ما در مقابل تمام صور این خصومت جهانی ایستاده ایم.
هرگونه تقلیل این سیاست چند وجهی به یک سیاست تک بعدی مترادف با قرار گرفتن در سیاست راست پرو غربی و یا ارتجاعی ملی – اسلامی است. کسی که خواهان لغو تحریمها است اما موضع قاطع و روشنی در قبال سرنگونی حکومت اسلامی ندارد و یا این سیاست را در تلاش برای لغو تحریمها مستتر نمیکند، در چهارچوب جنبش اسلامی و جنبش ملی اسلامی جست و خیز میکند. از طرف دیگر نیرویی که مدعی سرنگونی رژیم اسلامی است، اما زبانش در نقد سیاستهای آمریکا و غرب به لکنت می افتد، اگر یک نیروی تماما دست راستی نباشد، حدال میتوان گفت که در چهارچوب سیاستهای ارتجاعی این جنبش قرار گرفته است.
محمدرضا پویا: کاظم نیکخواه در مقاله خود تحت عنوان حزب و تحریم اقتصادی در پاسخ به شما میگوید که: “… در این شرایط هرگونه گفتمانی که این جنبش سرنگونی طلبی را تحت الشعاع قرار دهد، از نظر عملی بشدت نادرست است و از نظر سیاسی قرار گرفتن در کنار “نایاک ” و دیگر لابی های جمهوری اسلامی است و بنفع این حکومت است. علی جوادی و محمد آسنگران بدون اینکه خود بخواهند دقیقا در اینجا ایستاده اند.” پاسخ شما به این ادعا چیست؟
علی جوادی: من کاظم نیکخواه را شخصا بسیار دوست دارم. شوخ و خوش مشرب است. اینجا هم دارد شوخی میکند.عادت دارد، شوخی را نمیتوان چندان جدی گرفت. براستی آیا منصور حکمت هم در کنار لابی رژیم اسلامی ایستاده بود، زمانی که قاطعانه میگفت: “من با همان شدتی که مخالف تحریم اقتصادی ایران هستم، خواهان رد اعتبار نامه رژیم اسلامی بعنوان دولت ایران و اخراج مقاماتش از همه نهادهای بین المللی هستم.”؟ آیا ما جملگی در کنار رژیم استبدادی و خشن صدام حسین قرار داشتیم زمانی که خواهان این بودیم که “محاصره اقتصادی عراق باید فورا لغو شود”؟ آیا “گفتمان” سرنگونی طلبی در ایران و عراق را کم رنگ کرده بودیم؟ آیا نیرویی که شب و روز برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی تلاش میکند، در عین حال هیچگونه همسویی با سیاستهای ارتجاعی و قلدرمنشانه آمریکا ندارد، گفتمان سرنگونی را کم رنگ کرده است؟ واقعا؟ تصور نمیکنم!
ببینید دنیا و کشمکشهای آن پیچیده تر از آن هستند که به شود به این تقسیم بندی و تحلیل های سطحی بسنده کرد. این شوخی رفیق خوبمان را نباید چندان جدی گرفت. راستش تصور نمیکنم که خود ایشان هم واقعا چنین باوری داشته باشند. مشکل این است که ایشان در یک چرخش به راست به دفاع از سیاست تحریم اقتصادی برخاسته اند، نتیجتا ناچارند به نیرویی که هم برای سرنگونی رژیم اسلامی و هم برای لغو تحریمها تلاش میکنند، بد و بیراهی بگویند. اینهم سهم ما از این چرخش به راست ایشان است. بنظر میرسد، سهم ما از خورشید لحظه غروبش است؟
محمدرضا پویا: مسله تحریم اقتصادی در استراتژی سیاسی جریانات راست پرو غرب برای کسب قدرت سیاسی در ایران، چه جایگاهی دارد؟ جنبش آزادیخواهی در ایران چگونه باید با آن روبرو شود؟
علی جوادی: تحریم اقتصادی یک سیاست اقتصادی در خود نیست. بخشی از استراتژی سیاسی هیات حاکمه آمریکا در قبال رقبای منطقه ای و بین المللی اش در دوران پسا جنگ سرد است. اهرمی برای پیشبرد اهداف سیاسی معینی است. همانطور که جنگ ادامه سیاست است، تحریم اقتصادی هم ادامه سیاست معینی است. در این میان تقابل با حکومت اسلامی و علم کردن این حکومت در مقام کیسه بکسی که آمریکا به آن در فردای سقوط بلوک شرق نیازمند است، یک بخش مهم از اتخاذ چنین سیاستی است. علاوه بر این آمریکا در پی تغییر توازن قوای سیاسی در خاورمیانه به نفع خود و متحدان منطقه ای اش در تقابل حکومت اسلامی و جنبش اسلام سیاسی است.
جریانات راست و پرو غربی کودنانه میکوشند برای خود کلاهی از این نمد بدوزند. بر این تصور باطلند که آمریکا پروژه خونین عراق را در ایران تکرار خواهد کرد، این جریانات به دنبال فاز بعدی تحریم های اقتصادی اند. منتظرند تا با “شاهزاده” منتظر خدمت خود بر بال بمب افکنها و موشکهای کروز در گوشه ای از ایران مراسم تاجگذاری خود را بر پا کنند. و این در حالی است که هیات حاکمه آمریکا تنها “تغییر رفتار” حکومت اسلامی آنهم در منطقه و نه در ایران را بعنوان اهداف استراتژیک “شدیدترین تحریمهای تاریخ” اعلام کرده است. این سیاست بیمارگونه را باید عمیقانه نقد و افشاء کرد. از نقطه نظر جنبش ما حکومت اسلامی و آمریکا در نیروی متخاصم اما در یک قطب ارتجاعی اند. وظیفه ما در درجه اول اما تعیین تکلیف سیاسی با رژیم اسلامی و پایان دادن به این کابوس سیاه اسلام و سرمایه است.