خشونت جنسی: شکستن سکوت و تابو بخش اول – محمدرضا پویا

مقالات

افشاگری های متعدد چند هفته اخبر راجع به آزار و اذیت و تجاوز جنسی زنان، معظلات بزرگ “مسله زن” در جامعه ایران را اینبار از زاویه دیگر به زیر نور افکن گرفت. این افشاگری ها مکان مهمی در رونمایی کردن از وضعیت زنان در ایران پیدا کرده است از انرو که “سکوت توافق شده نانوشته ای” که در اینباره وجود داشت، بکناری زد و تابوی “ابروداری” را شکست.
بی شک تبعیض علیه زنان مخرج مشترک کل جوامع بشری است. جامعه سرمایه داری مادر کل تبعیض و ستمی است که در اشکال مختلف بر زنان وارد میشود.در برخی از کشورها به یمن مبارزات مردم قوانین تبیعض امیز کمتری بر علیه زنان وجود دارد اما حتی در پیشرفته ترین آنها، این تبعیض در اشکال مخفی تری در جامعه جاری است. در جوامعه عقبمانده تر و در جاییکه پای مذهب و آیتالله ها بمیان می آید، تبعیض و خشونت علیه زنان شکل زمخت تری بخود میگیرد تا جاییکه حتی انسان بودن زن هم انکار میشود.
در این مطلب قصد ندارم در باره علل وجودی آزار جنسی زنان بنویسم بلکه عمدتا بر چند نکته مهم تاکید دارم که در حیطه متد و نوع نگاه و شیوه ورود به مسله میگنجند.
در برخورد به جنبشی که “می تو ایرانی” نام گرفته به چند نوع موضعگیری سیاسی برمیخوریم: نوع اول آن برخورد جنسیتی به مسله آزار و اذیت و تجاوز جنسی است. در این نگاه مرد”متهم” است و مابقی توضیحات بر سر چگونگی مجرمیت مرد میچرخد. در نگاه دوم که عمدتا متعلق به طیف اصلاح طلبان حکومتی است، مسله از بعد فرهنگی مورد بررسی قرار میگیرد و نقش رژیم اسلامی و قوانین اسلامی در گسترش آزار زنان و تجاوز جنسی یکسره نادیده گرفته میشود. در نگاه سوم این معظل بزرگ به حیطه “حقوق و قوانین قضایی” رانده میشود و نقش جنبشهای بزرگ سیاسی در مواجهه با اشکال مختلف تبعیض بر علیه زنان و در اینجا مسله آزار و تجاوز جنسی، قلم گرفته میشود.
سنت و فرهنگ
در برخی مطالب منشر شده روزهای اخیر، به سنت و فرهنگ جاری در جامعه و نقش انها در شکلگیری و پایداری آزار جنسی زنان در جامعه، مکان مهمی داده است. سنت و فرهنگ یک کادو بسته بندی شده ای نیست که دست به دست به نسل بعدی منتقل شده است. شکلگیری سنن و آداب و رسوم هر جامعه ای در وهله اول ریشه در اقتصاد سیاسی آن کشور دارد و در وهله دوم به حاکمیت سیاسی هر دوره آن جامعه مربوط است. اینجاست که پای قانون و حکومت وسط می آید. هر قانونی همواره به عادات و سننی شکل میدهد که در خدمت جاری کردن ان قانون است حتی اگر ان قانون تحمیلی و بر خلاف میل اکثریت جامعه باشد. تاکید یکجانبه به سنت و فرهنگ بدون در نظر گرفتن نقش حاکمیت سیاسی در شکلگیری انها، در واقع توپ را به زمین مردم می اندازد و بررسی یک معظل کلان اجتماعی مانند آزار و تجاوز جنسی را به حیطه “رفتار، شخصیت و خلاقیات” فردی آدمها میکشاند. ما در ایران این مسله را به تلخی تجربه کردیم که قوانین ارتجاعی و عقبمانده اسلامی چگونه هر نوع حق و حقوق انسانی شهروندان و در اینجا زنان را، زیر پا له کرده و موجودیت زنان را بعنوان یک انسان انکار نمود. هر چند در برابر این تهاجم وحشیانه به حقوق زنان یک جبهه بزرگ مقاومت در جامعه شکل گرفت، اما علیرغم این، جاری شدن قوانین اسلامی در جامعه، پیامدهایی به همراه داشت که ماحصل آن، شرایط کنونی زندگی زنان در ایران است. وقتی قانون صیغه جای قانون عدم دخالت دولت در روابط جنسی و خصوصی شهروندان را میگیرد، آنگاه در یک پروسه زمانی به آرا و افکار، عقاید و سننی شکل میدهد که کالا بودن زن فرض اولش میباشد، انهم کالایی که میتوان همزمان چهار تا پنجتایش را “خریداری” کرد. تصور اینکه آزار جنسی زنان در این جامعه گسترش یابد، دور از ذهن نیست. هر تحلیلی در باره آزار و اذیت و تجاوز جنسی باید از اینجا شروع شود که جمهوری اسلامی و قوانینش بعنوان نماینده سیاسی سرمایه داری در ایران، سرمنشا تمامی این ناهنجارست. تاکید یکجانبه بر فرهنگ و سنن، نقش بزرگ رژیم اسلامی در شکلگیری این وضعیت را کمرنگ و نادیده میگیرد.
وجه حقوقی مسله

یکی دیگر از نکات طرح شده، تاکید بر وجه حقوقی آزار جنسی است. طی جنبش “می تو” در کشورهای مختلف، شاهد برگزاری دادگاه هایی بودیم که متهمین تجاوز و آزار جنسی، محاکمه میشدند و قربانیان شانس اینرا پیدا کردند تا آنچه بسرشان آمده را با دیگران در میان بگذارند. اما وقتی به ایران میرسیم آنوقت وجه حقوقی مسله به همین سرراستی نیست. طرح شکایت در ایران همواره با سد “عدم صلاحیت دادگاه ها” روبرو است. اکثریت بقریب قاضی ها و بازجوها، تربیت شده دم و دستگاه امنیتی رژیم اسلامی هستند. این جماعت در آنجا آموزش میبینند چگونه زنان دستگیر شده را با شکنجه و فشار مجبور به صحبت کردن در مورد روبط جنسی خود با پارتنرشان کنند. برایشان کلاس میگذارند چگونه در زمان بازداشت، به بهانه های مختلف اندام زنان را “دستامالی” کنند و چگونه با فحاشی های جنسی با اعصاب و روان بازداشت شدگان بازی کنند. پس از آنکه خوی توحش آنها با احکام اسلامی پر و پیمان شد، آنوقت همین جانوران اسلامی را به اسم بازجو و قاضی بجان مردم می اندازند. علاوه بر این، اکثریت بالایی از مزدوران مشغول بخدمت رژیم اسلامی، فاسدند. خصوصا “عنایت” ویژه اسلام بویژه شاخه شیعه آن به مسائل جنسی، موجبات پریشانی روانی کارگزارنشان را فراهم ساخته است بگونه ای که امر آزار و یا تجاوز جنسی نزدشان مفهوم دیگری دارد و با فرهنگ لغت مابقی دنیا در این زمینه در مغایرت کامل است. یک مشکل بزرگ قربانیان در ایران این است که به هیچ دادگاهی نمی توانند مراجعه کنند که چه بسا “بدهکار” از دادگاه خارج شوند. قربانیان نمی توانند نزد باینان و مشوقین تجاوز جنسی شکایت ببرند. یک مراجعه کلان اجتماعی مثل همین کاریکه الان شاهد ان هستیم، یعنی شکسته شدن سکوت قربانیان و صحبت در پودیومهای علنی در باره رنجی که بردند، میتواند موجب برپایی یک جنبش بزرگ اجتماعی بر علیه تجاوزات و آزار و اذیتهای جنسی جاری در جامعه شود.
یک وجه دردناک مسله تجاوز جنسی، مشکل بودن اثبات وقوقع جرم است. این دردی است که میلیونها قربانی در سراسر جهان بدوش میکشند. از آنجاییکه قربانیان در ساعات اولیه پس از تجاوز در وضعیت روحی بدی بسر میبرند، معمولا برای طرح شکایت بجایی مراجعه نمیکنند. هر چه از ساعت “وقوع جرم” فاصله میگیریم، اثبات ان مشکلتر میشود چه برسد به انکه بسیاری از قربانیان پس از ماه ها و یا سالها شکایت خود را طرح میکنند که متاسفانه همین، راه را برای فرار متجاوز باز میکند. خوشبختانه در برخی کشورها “تعدد شکایات” از یک نفر خاص موجب محکومیتش شده است ولی این موارد استثنایی هستند. این یکی از بزرگترین مشکلات جوامع بشری در برخورد به متجاوزین است.
انقلاب جنسی
یکی از نکاتی که در مطالب منشره به ان مراجعه نشد، رابطه بین انقلاب جنسی با مسله آزار و اذیت جنسی است. قطعا سوال خواهد شد که این دو چه ربطی به هم دارند؟
انقلاب جنسی در دهه شصت درجوامع غربی، مسله رابطه جنسی آدمها را از شکل تابو خارج ساخت. برسمیت شناختن این تحول، موجب تغییرات بزرگی در قوانین گردید. عدم دخالت دولت در امور خصوصی از حمله رابطه جنسی مردم، برسمیت شناختن روابط خصوصی مردم با یکدیگر صرف نظر از شکل حقوقی ان(ازدواج، زندگی مشترک بدون ازدواج و…) برسمیت شناختن داشتن حق مسکن مستقل برای همه افراد بالای ۱۸ سال، جمع کردن پروسه حقوقی زندگی مشترک از زیر دست پای مذهب و سپردن ثبت آن به دوایر دولتی، برسمیت شناختن داشتن حق منبع مالی مستقل از خانواده برای افراد بالای ۱۸ سال، ممنوع بودن دخالت نزدیکان و خانواده در برقراری روابط جنسی، و….، همه اینها زمینه را برای داشتن روابط جنسی آزاد و بی قید و شرط، فراهم ساخت. در یک پروسه چند ده ای، همه اینها به نرمهای جامعه تبدیل شدند. آنچه که امروز بنام فرهنگ جوامع غربی شناخته میشود، طی یک مبارزه بزرگ توسط شهروندان اروپایی کسب و به دول اروپایی تحمیل شد. جاگیر شدن این قوانین در روابط اجتماعی مردم، تضمینی شد که هیچکدام از این دستاوردها قابل پس گرفتن نباشند. این توضیحات را دادم تا بگویم انقلاب جنسی در این کشورها روابط جنسی را از تابو بودن خارج ساخت و اترا در دسترس همگان قرار داد. همین دو ( خارج شدن روابط جنسی از تابو و در دسترس بودن روابط جنسی) موجب کاهش آزار و تجاوزات جنسی در این کشورها شد. دستارودهای انقلاب جنسی در غرب مکان زن در جامعه و روابط اجتماعی را بکلی دگرگون ساخت. شکلگیری یک فرهنگ مدرن در نگاه به زن و روبط جنسی، خروجی این تحولات بود. در بخش دوم در باره انقلاب جنسی و خشونت جنسی در ایران مینویسم.