درج مطالب انتقادی در ادبیات و نشریات کانون کمونیسم کارگری،به مباحثی دامن زده است. جدای از مطالبی که از سوی برخی نگارندگان که حاوی خروج از پرنسیب های سیاسی است،اما کم نیست نظراتی که قابل توجه هستند ومی بایست به آنها،پاسخ سیاسی داده شود.
پرسش و پاسخ،ابزاری برای پاسخ سیاسی به اظهارات سیاسی دوستان و رفقایی است که اظهارات خود را به صورت کامنت در زیل مطالب منتشر شده کانون مباحث کمونیسم کارگری،درج کرده اند.
شماره اول پرسش و پاسخ به اظهارات دوستانی پرداخته است که در زیر مطلب رفیق علی جوادی تحت عنوان: با تشکر در پاسخ به یک نقد: تفهیم اتهام شد !،مطلب یا پرسش خود را درج کرده اند.
پدرام نواندیش: با توجه به گفته منصور حکمت در پلنوم ۱۴ که حزب کمونیست کارگری روی خط کمونیسم کارگری نیست و به گفته یکی از نویسندگان کامنت در فیس بوک، هیچگاه هم روی خط کمونیسم کارگری پیش نرفته است، آیا باید انتظار داشت این حزب با مشخصه فقدان حوزه های حزبی (سلول پایه) و ناپیدا «جنبش ناپیداتر کمونیسم کارگری» ـ برای تامین هژمونی ـ جنبش سرنگونی انقلابی را رهبری بکند؟!
علی جوادی: بحث منصور حکمت در پلنوم ۱۴ حزب، آخرین پلنومی که در آن شرکت داشت، بر سر این بود که “حزب کمونیست کارگری” آن زمان، در دوران خود وی، روی خط “منصور حکمت” نبود. تاکیدات، ویژگی ها و سرحالی این خط را که بطور منحصر بفردی خودش آن را نمایندگی میکرد، ندارد. آن تعجیل و شادابی و عمق سیاسی و نظری را ندارد. و نتیجه میگرفت که بعد از مرگش نباید انتظار داشت که روی خط “منصور حکمت” باشد. به عبارتی مطرح میکرد که چنین انتظاری واقعی نیست. در زمان حیاتش خط منصور حکمت در حزب در اقلیت بود، بنا به تعریف در غیابش هم چنین “نگرانی ای” غیر واقعی است. انتظار داشت که بعد از مرگش حزب بر مبنای برنامه و اصول سازمانی و مصوبات حزبی فعالیت کند و اتحاد و انسجام حزبی را پاسداری کند. این توصیه و پیامش بود که از من خواست به پلنوم ۱۵ حزب ببرم. بحث اش بهیچوجه بر سر عدم تعلق حزب به جنبش کمونیسم کارگری نبود. هر نوع برداشت دیگری از این نقد و نقطه نظر منصور حکمت تماما خلاف واقعیت است.
پرسیده اند آیا انتظار تامین رهبری جنبش سرنگونی انقلابی واقعی است؟ این بخشی از جدال ما در حزب کمونیست کارگری است. ما بر سر تامین ملزومات پیروزی جنبش کمونیسم کارگری در تحولات سترگی است که در جامعه در جریان است، تلاش میکنیم. میکوشیم تا حزب کمونیست کارگری بمثابه “حزب سازمانده – حزب رهبر” در اوضاع حاضر قد علم کند. حزب در برگیرنده فعالین رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر و رهبران عملی اعتراضات آزادیخواهانه و برابری طلبانه باشد. حزب رهبری کننده ضرورتا باید در برگیرنده رهبران اعتراضات رادیکال کارگری و برابری طلبانه جامعه باشد. هر نوع ابزاری مانند هشتگ و اینترنت نهایتا باید به سازماندهی انسانهای واقعی منجر شود. مساله اما این است که ما چگونه میتوانیم در جنبش سرنگونی طلبانه موجود در جامعه مورد انتخاب توده های مردم قرار گیریم. چگونه میتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که صف مستقل طبقه کارگر با پرچم سوسیالیستی در اعتراضات برای تصرف قدرت سیاسی حضور داشته باشد. چگونه میتوانیم پرچمدار راسخ “نه” به کلیت استثمار و استبداد و ارتجاع و نابرابری و عقب ماندگی و تحجر باشیم. راه دیگری برای ما موجود نیست.
پدرام نواندیش: عنوان شده که نقد های شما معطوف به شخص معین و خصوصا رفیق حمید تقوایی است. برخی از کسانی که کامنت نوشته اند عنوان کرده اند که نقد شما تحت عنوان مارکسیسم زدایی معطوف به شخص حمید تقوایی است و گویا شما در نقدهایتان جنبه شخصی دارید به مسئله طرح شده از سوی شما. پاسختان چیست؟
علی جوادی: بهیچوجه! البته این تنها بخشی از “الطافی” است که در حق این بحث و نقد شده است. “انحلال طلبی”، “تخریب سازمانی” و … گوشه های دیگر این “مراحم” هستند. اما این تهمت ها تماما واهی و کاذب است. نقد من کاملا سیاسی و تئوریک است، هیچگونه جنبه شخصی ندارد. سیاسی و نظری است. من برخی تزهای حمید تقوایی که در یک اجلاس غیر حزبی و در ظرفیت شخصی مطرح کرده است، را نقد کرده ام. این تمام “جرم” من است. این مجموعه نقدها کاملا در چهارچوب نقد و مبارزه ایدئولوژیک درون جنبشی سنت ما میگنجد. کسی محق نیست به این مجموعه برچسب غیر سیاسی و یا شخصی بزند.
من دوست دارم از این دوستان عزیز بپرسم: آیا نقد تزهای عبدالله متهدی توسط منصور حکمت در حزب کمونیست ایران نقدی بر علیه شخص ایشان بود؟ تخریب بود؟ سازمان شکنی بود؟ آیا نقد تزهای بهمن شفیق و ایرج آذرین و رضا مقدم نقدی فرد و شخصیت این افراد بود؟ چه تفاوتی هست؟ آیا رفیق حمید تقوایی فرای نقد است؟ نقد پذیر نیست؟ دارای مصونیت سیاسی است؟ این چه سنتی است؟ آیا نقد پوپولیسم جریانات موسوم به “خط سه”، برخوردی “سازمان شکنانه”، “انحلال طلبانه” به این جریانات بود؟ البته در همان زمان آن جریانات به جای پاسخی سیاسی چنین اتهاماتی را به طرف ما “مارکسیستهای انقلابی” پرتاب میکردند. بهرحال، این تصویری است که متاسفانه مدافعین خط راست حاکم بر حزب، به جای پاسخگویی به یک نقد سیاسی – مارکسیستی، ارائه میدهند. دریغ از یک پاسخ مستدل و همه جانبه!
اما واقعیت این است که مساله کاملا برعکس است. این دوستان آنچه را که خود میکنند به طرف مقابل نسبت میدهند. در این دوران ما شاهد شدیدترین برخوردهای شخصی و هتک حرمت از جانب برخی از مدافعین خط حاکم بر حزب بر علیه رفقای گرایش چپ در حزب بوده ایم. وارونگی تصویر ارائه شده در قبال یک نقد سیاسی رادیکال بخشی از پرهیز از پاسخ به یک بحث اصولی است.
اجازه دهید این نکته را هم مطرح کنم که، مستقل از اختلاف نظر سیاسی و مباحث جاری، شخصا حمید تقوایی را دوست دارم.
پدرام نواندیش: آیا این مسئله که اگر بحثی یک بار و شاید چند بار و در مقاطع مختلف طرح شود و آنگونه که کامنت نویسان عنوان می کنند پاسخ هم گرفته (؟؟)، لزوم طرح مجدد آن از سوی شما چیست؟ مثلا گفته شده که مبحث ایدئولوژی در یک حزب سیاسی را شما پیش کشیده اید، و به گفته کامنت نویس منظور و هدف هرچه که باشد، این بحث تکراری است و آنها دوباره وارد نمی شوند. آیا مبارزه تئوریک در یک حزب کمونیستی کارگری به منزله کشیدن ترمز دستی حزب کمونیست کارگری است به زعم نویسنده کامنت؟
علی جوادی: هیچ حقیقتی در این نقطه نظرات موجود نیست. اتفاقا من هیچ بحث “قدیمی” را در صفوف جنبش و حزبمان دو باره و یا چند باره باز و مطرح نکرده ام. اگر چنین بود، شاید مجددا همان مباحث و نقد را مجددا بازتکثیر میکردم. من از مدعیان چنین نقطه نظراتی درخواست میکنم که برای جلوگیریی از اتلاف وقت من و همه ما در این شرایط کرونایی لطف کنند و تکراری بودن این مباحث را نشان دهند. به نفع همگی مان است. بحث ایدئولوژی و مارکسیسم و جایگاه و نقش آن در جنبش کمونیسم کارگری در شرایطی که راست جهانی یک تعرض همه جانبه علیه مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی مطرح کرده است، برای اولین بار است که در این ظرفیت در حزب مطرح میشود.
ببینید در این دوران چند بحث مورد نقد من و رفقای ما قرار گرفته است. نقد تز “انقلاب همگانی” که به جای “انقلاب کارگری” قرار گرفته است. این یک بحث جدید است. با طرح یادداشتی چند جمله ای از من در فیس بوک آغاز شد و حمید تقوایی یادداشت مفصلی در این زمینه نوشت. مباحث دیگری که در این دوره مورد نقد قرار گرفتند عبارتند از: “سرمایه داری دزد سالار”، مارکسیسم زدایی در پوشش ایدئولوژی زدایی از جنبش کمونیسم کارگری و همچنین درک و استنتاج راست از مبحث “سلبی – اثباتی” است. مجموعه انتقاداتی که در این دوره صورت گرفته تماما جدید و به مسائل مورد جدال در زمان حاضر برمیگردند. جوانب دیگر این نقد را باید ادامه داد.
قطعنامه “ملزومات پیروزی کمونیسم کارگری در جنبش سرنگونی” در پلنوم ۵۱ حزب مطرح شد و متاسفانه به تصویب پلنوم نرسید. متاسفانه، چرا که بسیاری از مفاد این قطعنامه اساسا تاکیداتی بر سیاستهای مصوب کمونیسم کارگری در دوران منصور حکمت بود. اما عدم تصویب این قطعنامه به معنای تعطیل کردن پیشبرد مباحث انتقادی مورد نظر ما بر مبنای مفاد این قطعنامه نیست. ما به تلاشمان ادامه میدهیم.
نقد سیاسی و مارکسیستی ابزار پیشروی جنبش ما است. ما تلاش میکنیم تا این خط بر فعالیت حزب حاکم شود. تلاش میکنیم تا رفقای بیشتری فعالیت خود را بر این چهارچوب متکی کنند. ما در صددیم تا نگذاریم گسستی میان مبانی نظری و سیاسی ای که این حزب بر مبنای آن ایجاد شده است، در سیر تحولاتش صورت بگیرد. ما راه دیگری جز نقد متمدنانه و اصولی سیاستهای راست در حزب نداریم.
پدرام نواندیش: در میان کامنت های برخی رفقا که در زیر مطلب تان در فیس بوک آمده است، نوشته اند که گویا لنین با شعار نان وصلح توانست دهها میلیون نفر را بسیج کند و قدرت سیاسی را بگیرد (البته این رفیق تصورش این است که لنین قدرت را گرفته) و نه با ایدئولوژی مارکسیستی وغیره. البته این فعال چپ در ادامه همین کامنتش نوشته که خمینی هم خمینی با شعار اینکه نان را بر سر سفره شما میاورم وپول نفت را بشما میدهم وشاه قبرستانها را آباد کرد . وکمونیستها آزاد هستند حرفشان را بزنند و زنان آزاد هستند هر لباسی بپوشند توانست قدرت سیاسی را بگیرد… میخواستم با توجه به این دو فاکت که ایشان نوشته دیدگاه شما را بدانم؟
علی جوادی: من عمیقا بر این باورم که در شرایطی که یک جنبش عظیم توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی در جامعه جاری است، شرط پیروزی کمونیسم و استقرار یک نظام آزادی سوسیالیستی، قرار گرفتن جنبش ما در راس و در مقام رهبری این جنبش توده ای است. بحث در اینجا بر سر مشروعیت تصرف قدرت سیاسی در جامعه توسط هر بخشی و یا کثری از جانب ما نیست. بحث بر سر راه حل عملی، واقعی و مطلوب است. نتیجتا حزب و جنبش ما باید مورد انتخاب توده مردم سرنگونی طلب قرار بگیرید. و سئوال اساسی ای که در مقابل جنبش ما قرار میگیرد این است که حزب باید از چه مختصات و ویژگی هایی برخوردار باشد تا بتواند مورد اعتماد جامعه قرار بگیرد، تا بتواند در راس اعتراضات جامعه قرار بگیرد. تحقق این امر مستلزم یک انتخاب حیاتی و سرنوشت ساز در جامعه است، انتخابی میان چپ و راست.
معضلی که در مقابل ما قرار میگیرد این است، جامعه چگونه به چپ خود در تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی اتکاء خواهد کرد؟ چگونه چپ و مشخصا کمونیسم کارگری مورد انتخاب مردم قرار خواهد گرفت؟ فاکتورهای تعیین کننده، علاوه بر آمال و آرزوهایی که کمونیسم کارگری بمثابه بستر اصلی چپ در جامعه ایران نمایندگی میکند، به مساله امکان، قدرت و توان و قابلیت این کمونیسم بر میگردد. آیا کمونیسم جامعه از امکان لازم، از رهبران متعدد و پرنفوذ کارگری و اجتماعی برخوردار است؟ آیا کمونیسم کارگری از قدرت سازماندهی و توان سیاسی و تشکیلاتی و حتی نظامی لازم برای سرنگونی رژیم اسلامی برخوردار است؟ آیا میتواند جامعه را از پله آخری که در آن قرار گرفته است به فردای شیرین سرنگونی رژیم اسلامی رهبری و هدایت کند؟ آیا قابلیت آن را دارد که دستجات مسلح و تروریستی اسلامیست را از صحنه سیاسی جارو کند؟ آیا توان خنثی کردن راست جهانی را دارد؟ آیا توان حفظ قدرت سیاسی را خواهد داشت؟
حزب بلشویک و لنین نیروی تعیین کننده ای در جنبش شورایی طبقه کارگر بودند. چپ ترین، رادیکال ترین، مارکسیست ترین و سازمانیافته ترین نیروی جامعه و زمان خود بودند. تنها نیروی خواهان قطع جنگ در جامعه بودند. حزب سازمانده اعتراضات و قیام کارگری بودند. بلشویکها در درون قوای مسلح روسیه از سازماندهی مناسب و توان بالایی برخوردار بودند. در مقابل دولت موقت کرنسکی از توان و قدرت سیاسی و انسجام لازم برای مقابله با قیام کارگری برخوردار نبود. دستگاه سرکوب طبقه حاکمه درهم ریخته و دچار انشقاق بود. بعلاوه بورژوازی جهانی هم از تجربه زیادی در مواجهه با کمونیسم برخوردار نبود. به عبارتی توازن قوای میان دو طبقه متخاصم در جامعه به درجات قابل ملاحظه ای با آنچه امروز در ایران و جهان برای قدرت گیری کمونیسم موجود است، متفاوت است. ما باید بر موانع متعددتری غلبه کنیم. اما در درجه اول باید این موانع را شناخت و سپس برای کنار زدن آن تلاش کرد.
مساله قدرت گیری اسلامیستها در “انقلاب ۵۷” هم به این سادگی نبود. سه جنبش اجتماعی در مقابل رژیم سلطنت قد علم کرده بود. جنبش اسلامی ها، جنبش ملی – اسلامی ها و جنبش نو پای ضد سرمایه داری. زمانیکه برای غرب مسجل شد رژیم شاه قابل دوام نیست در صدد شکل دادن به آلترناتیوی راست و ضد کمونیست با توجه به بلوک بندیهای جهانی بر آمدند. اسلامیستها تمام این ویژگی های کثیف را به تنهایی در خود داشتند. نتیجتا جریانی تماما ارتجاعی از منجلاب اپوزیسیون اسلامی به جلوی صحنه آورده شد. ما شاهدان زنده این تاریخ هستیم. این تاریخ را به چشم خود دیدیم. انقلاب را اسلامی و خمینی را رهبر انقلاب اسلامی قلمداد کردند. یک مهندسی عظیم اجتماعی صورت گرفت. جنبش ملی – اسلامی نیز به دور پرچم کثیف اسلامی به خط شد. اینکه چرا جامعه این آلترناتیو را پذیرفت، چرا “نه” این جریان را پذیرفتند، برآیند هم سویی تبلیغات عظیم غرب و حمایت گسترده بخشهای مختلف اپوزیسیون ملی – اسلامی بود. جامعه مصمم به خلاصی از شر رژیم شاه بود. جریان اسلامی نماینده “نه” به رژیم شاه شد. مردم در عین حال خود را فریب دادند، چشم بر کثافت جریان اسلامی بستند. و بالاخره خمینی با پرواز ایر فرانس و حمایت ارتش شاه وارد تهران شد.
ساده سازی و تقلیل گرایی در بررسی تحولات تاریخی گذشته و عدم درک شرایط خاص و ویژه و پیچیده ای که کمونیسم کارگری در تحولات ایران با آن مواجه است، برای جنبش ما سم است.
پدرام نواندیش: رابطه میان مارکسیزم زادیی و برخی مواضع سیاسی در تشکیلات های کمونیسم کارگری چیست؟ آیا تقدم و تاخری وجود دارد؟ آیا با مشاهده مواضع سیاسی متمایل به راست باید به روند مارکسیزم زدایی از یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری پی برد و یا مارکسیزم زدایی می شود تا مواضع سیاسی بعدی اتخاذ شود؟
علی جوادی: تقدم و تاخر مساله ویژه ای نیست. یک جریان میتواند تماما راست باشد اما ادعای کاذب مارکسیسم را کماکان با خود یدک بکشد. نمونه ها بسیارند. برعکس آنهم ممکن است. کنار گذاشتن مارکسیسم بمثابه دکترین مبارزه رهایی طبقه کارگری میتواند حقله پایانی یک چرخش به راست باشد.
بحثی که این روزها با نام اختصاری “مارکسیسم زدایی” مطرح شده است پاسخ و نقدی به تز “کمونیسم سیاسی” رفیق حمید تقوایی است که در یک اجلاس غیر حزبی و در ظرفیت شخصی مطرح کرده بود. متاسفانه بر خلاف نظر برخی از دوستان و مدافعین خط رسمی حزب که مطرح میکنند “منظور” حمید تقوایی از مورد نظر مارکسیسم نبوده است، ایدئولوژی مدتی است که در حزب ما و در سطوح مختلف ارگانهای رهبری به پدیده ای کم و بیش مذموم تبدیل شده است. هر جا که نقدی آنتی کاپیتالیستی و مارکسیستی صورت میگیرد، پاسخ برخی این است که این برخورد “ایدئولوژیک” است، “سیاسی” نیست. برخورد “ایدئولوژیک” در حزبی مارکسیستی، منظور دقیقا روشن است.
پرسیده اید که چه رابطه ای میان این تزها و سیاستهای راست در گرایش حاکم بر حزب وجود دارد؟ در یک چهارچوب کلی، این تلاشها مستقل از نیت ارائه دهندگانش، خواسته یا ناخواسته، گوشه ای از راست روی در حزب است. مسلما کسی نمیتواند تعلق ایدئولوژیک و مارکسیستی حزب کمونیست کارگری را از بدون یک دگرگونی عظیم سیاسی و به سادگی از آن سلب کند. این حزب بر پایه سنتی عمیقا مارکسیستی و اعتراض سوسیالیستی طبقه کارگر بنا شده است. بحث بر سر این است که این تزها عملا منجر به کمرنگ شدن نقد مارکسیستی در ستون فقرات این حزب خواهد شد. مساله بر سر نیت و اهداف اعلام شده شخصی رفیقی نیست. مساله بر سر نتایج و عواقب یک حرکت سیاسی است. بنظرم نقد ما تا همین جا توانسته ترمزی در مقابل این حرکت ایجاد کند و توجه بسیاری را به این مباحث جلب کند. این خود یک موفقیت و یک عقب نشینی “چراغ خاموش” در تقابل گرایشات درون حزب است. مساله مهم اما این است که شان نزول این تزها چیست؟
یک ویژگی تعرض بورژوازی جهانی در دوران حاضر، تعرض به مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی است. مسلما هدف این تعرض، ایدئولوژی جریانات بورژوایی و راست، ناسیونالیسم، لیبرالیسم و یا سوسیال دمکراسی، نیست. تردیدی در اهدافشان نیست. ایدئولوژی “بهانه” است، “هدف” مارکسیسم است. این تعرض بخشی از تعرض همه جانبه به هر نوع ایده برابری طلب، آزادیخواه و انسانگرا و در راس آن مارکسیسم است. یک رکن دیگر این تعرض مترادف قرار دادن “فرقه گرایی” و “ایدئولوژی” است. جریانات “فرقه ای و ایدئولوژیک” نام دیگری در این تعرض به چپ جامعه، کمونیست و مارکسیست است. همین ویژگی ها را هم ما در بحث “کمونیسم سیاسی” رفیق حمید تقوایی مشاهده میکنیم. اخیرا ابراهیم علیزاده هم با اتکا به همین مضامین در مقابل جناح مخالف خودش در حزب کمونیست ایران متوسل شده است.
به این اعتبار نقد ما هم نقدی قائم به ذات به محتوای غیر مارکسیستی تزهای ایشان در زمینه “کمونیسم سیاسی” است و هم نقدی به همسویی با تعرض راست در مقابله با مارکسیسم و کمونیسم.
پدرام نواندیش: آیا میتوان گفت که این بحث ها ناشی از تلقی های متفاوت از مفهوم ایدئولوژی است؟ مثلا من ایدئولوژی را یک نوع تعریف می کنم و شما نوع دیگر؟ نقش و جایگاه مارکسیسم و ایدئولوژی در جنبش کمونیسم کارگری چیست؟ آیا هر کسی که نقد مارکسیستی به سرمایه داری معاصر داشته باشد، آیا این را باید بحثی ایدئولوژیک قلمداد کرد؟ این مباحث در احزاب چگونه خودش را آشکار می کند؟
علی جوادی: این نظر که گویا اختلاف بر سر استنباط های متفاوت از مفهوم و معنای ایدئولوژی و مارکسیسم است، تلاشی برای پرده پوشی جوهر نقدی است که مطرح شده است. تلاشی نه چندان موفق. مساله بر سر مفهوم و معنای ایدئولوژی نیست. بهرحال من برای پیشبرد بحث میتوانم بپذیرم که مارکسیسم در نظر برخی یک ایدئولوژی نیست. اما آنجا که “کمونیسم سیاسی” در تقابل با “کمونیسم ایدئولوژیک” مطرح میشود، آیا میشود پذیرفت که منظور مارکسیسم نیست؟ این دو قطبی معنای بسیار مشخصی دارد. کاذب است. کمونیسم مورد نظر من، کمونیسم کارگری، هم سیاسی است، هم مارکسیستی است، هم پراتیک است. این خصوصیات ویژه و جوانب مختلف پدیدی مرکبی به نام کمونیسم کارگری است.
پرسیده اید که نقش و جایگاه مارکسیسم در جنبش کمونیسم کارگری چیست. این مهمترین حلقه بحث من در این مدت است. مارکسیسم ایدئولوژی جنبش کمونیسم کارگری است. در اینجا شاید لازم باشد اشاره مختصری به چگونگی شکل گیری جنبش کمونیسم کارگری و جنبشهای اجتماعی عی العموم بکنم. برای بحث مفصلتر باید به سمینار کمونیسم کارگری دوم منصور حکمت در انجمن مارکس مراجعه کرد. در دوران معاصر و پس از شکل گیری ایدئولوژی های مختلف مانند ناسیونالیسم، لیبرالیسم، مارکسیسم، این ایدئولوژی ها خود را در جامعه عرضه میکنند و نتیجتا ما شاهد شکل گیری جنبشهای مختلف اجتماعی هستیم. جنبشهای اجتماعی در سطحی کلی حرکت سیاسی و محصول پراتیک انسانهای معینی هستند که در خطوط کلی باور و عقاید داده شده ای دارند و اهداف عمومی تبیین شده و شکل گرفته ای را پیش میبرند. ببینید همانطور که جنبشهای ناسیونالیستی حرکت خودبخودی جامعه و بورژوازی نیست، همانطور که جنبشهای قومپرست انعکاس خودبخودی سیاسی بخشهایی از جامعه نیست، کمونیسم کارگری هم به این اعتبار محصول پراتیک سیاسی و عمل انسانهای معین و در اینجا افراد مارکسیستی است که در جنبش اعتراضی و آنتی کاپیتالیستی طبقه کارگری فعالیت میکنند. جنبش کمونیسم کارگری به قول منصور حکمت آن بخشی از جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است که آگاهانه مارکسیست است. این تعریف منصور حکمت از شناخت رابطه مارکسیسم و جنبش کمونیسم کارگری حیاتی است:
“من “کمونیسم کارگری” را آن جنبشی تعریف میکنم – در خود این چهارچوب سوسیالیسم کارگری – که آگاهانه مارکسیست است. میگوید من مارکسیستم. باز معنایش این نیست که تببین ما را از مارکس دارند. نه! بنظرم این دیگر میشود حزب کمونیست کارگری. حزب کمونیست کارگری آن بخشی از جنبش سوسیالیسم کارگری است که روایت مارکسیسم خودش را گفته و البته در برنامه اش نوشته است. این آن بخشی از جنبش کمونیست کارگری است که بخشی از جنبش طبقه کارگری است که بخشی از مبارزه طبقاتی را دارد پیش میبرد. ولی کمونیسم کارگری در طبقه وسیعتر است. کسانی که در طبقه کارگر، محافل متعددی در طبقه کارگری و شاخه هایی که خودشان را مارکسیست میدانند و اصرار دارند که بگویند ما مارکسیست هم هستیم.” (منصور حکمت – سمینار دوم کمونیسم کارگری)
جنبشهای اجتمای پدیده های خودبخودی و از آسمان نازل شده ای نیستند. محصول پراتیک سیاسی و عینی انسانهای معین با ایدئولوژی های داده شده و در طول تاریخ معینی هستند. تفاوت روشنی میان مبارزه طبقاتی و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و یا جنبش کمونیسم کارگری موجود است. مبارزه طبقاتی مستقل از ایدئولوژی های موجود در جامعه با شکل گیری جامعه طبقاتی آغاز شد. این مبارزه موتور محرکه تاریخ است. اما اینکه مثلا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر چه غالب سیاسی و ایدئولوژیکی در هر دوره میگیرد نشان دهنده این است که چه جنبشهای سیاسی در صحنه مبارزه طبقاتی فعال و حاضر بوده اند.
پدرام نواندیش: یکی از فعالان چپ که زیر نقد شما کامنت نوشته گفته است که ما نیاز به تغییر رو به جلو داریم نه برگشت به عقب. و همچنین عنوان کرده که بحث آکادمیک سوسیالیستى و مارکسیستى را باید به اکادمیست ها واگذار کرد؟ آیا حزب کمونیستی کارگری نباید به مسائل تئوریک و حتی مباحث فلسفه علمی پاسخ دهد؟ مسائل فلسفی را چگونه باید پاسخ داد؟
علی جوادی: حزب کمونیست کارگری یک سازمان مارکسیستی است که برای سازماندهی انقلاب اجتماعی و استقرار یک جامعه آزاد کمونیستی تلاش میکند. سازماندهی و هدایت چنین تحول سترگی مستلزم شکل دادن به حزبی تماما سیاسی است. ما مسلما نیازمند شکل دادن به تغییرات بسیار رو به جلویی هستیم. ما باید به حزب “سازمانده و رهبر” تبدیل شویم. ما باید حزب قابل دسترسی در صفوف طبقه کارگر و جامعه باشیم. “حزب و جامعه”، “حزب و قدرت سیاسی” آن چهارچوبهایی هستند که ما باید در تحقق آن تلاش بدون وقفه ای را انجام دهیم. ما نیازمند آنیم که به حزب رهبران رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر و حزب رهبران اعتراضات آزادیخواهانه و برابری طلبانه تبدیل شویم. ما باید بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که مورد انتخاب توده مردم سرنگونی طلب قرار گیریم. و بسیاری چه بایدهای دیگر.
اما زمانیکه گرایشی در حزب یک سلسله تزهای راست در مقابل حزب قرار میدهد، باید واکنش نشان داد. باید نقد کرد. باید اگر لازم بود به مباحثی “قدیمی” در شرایط جدید پرداخت. تصور اینکه جامعه و مبارزه اجتماعی سیر خطی صعودی ای همواره طی میکند، یک تصور کودکانه است. گاهی باید یک گام به عقب برداشت تا بتوان دو گام به جلو برداشت. این دینامیسم تحولات سیاسی است. آیا نقد نقطه نظرات عبدالله مهتدی در رساله ارزشمند “فقط دو گام به پس” یک عقبگرد بود؟
ببینید مارکسیسم دکترین شرایط رهایی طبقه کارگر است، نتیجتا ما بمثابه مارکسیستهای معین و نه الزاما بمثابه حزب باید در مباحث کلیدی و پایه ای زمان خود در عرصه فلسفه و ایدئولوژی و جامعه عمیقا دخالت کنیم و استنتاجات سیاسی ناشی از آن را در دستور کار خود قرار دهیم. بی دلیل نیست که منصور حکمت انجمن مارکس را ایجاد کرد. آیا بحث نگرش ما از مارکس را باید به آکادمیستها سپرد؟ آیا بحث پیرامون “بازخوانی کاپیتال” را باید به آکادمیستها سپرد؟ آیا بحث در مورد نقد تئوریک و نظری سایر گرایشات راست و بورژوایی را باید به آکادمیستها سپرد؟ اگر کاری در این زمینه نکردند چی؟ آیا باید دست به سوی آسمان بلند کرد؟ نه! این پاسخ نیست. فرار از پرداختن به موانع پیشروی است. ما بمثابه حزب وظایف معینی داریم. بمثابه جنبش وظایف معینی دیگری در مقابلمان قرار میگیرد. پرچمداری مارکسیسم زمانه یک وظیفه جنبشی و نه الزاما حزبی ماست.
پدرام نواندیش: از قول رفیق حمید تقوایی فاکت آورده اند که بحث های ایدئولوژیک را قبلا کرده اند و الان وقت وارد شدن به استخر گود سیاسی است. البته من (پدرام نواندیش) به عنوان یک مشاهده باید طرح کنم که میدیای بورژوازی و دستگاه های دروغ پراکنی سرمایه داری ۲۴ ساعت در کار ساختن افکار و انحراف توجه مخاطبین از دلایل و مسببین وضع موجود هستند. پاسخ تان چیست؟
علی جوادی: اولین بار فکر میکنم این منصور حکمت بود که این بحث را مطرح کرد. اگر اشتباه نکنم در کنگره سوم حزب بود. منصور حکمت حق داشت. در آن دوران حزب کمونیست کارگری دارای انسجام سیاسی و نظری بسیار بالایی بود. حزب بنا به ادعای خود منصور حکمت روی خط او نبود، اما منصور حکمت در راس حزب بود. مباحث این چنینی با بحث های روشن و بعضا کوتاهی پاسخ خود را میگرفت. یک نمونه از این مسائل تفاوت میان جنبش سرنگونی و انقلاب بود. بحث سلبی – اثباتی نمونه دیگر است. البته هر دو این مباحث در نقد نقطه نظرات رفیق حمید تقوایی مطرح شدند.
اما شرایط امروز متفاوت است. معضلات و خطوط متعدد تاکتیکی در صفوف جنبش ما شکل گرفته است. آنچه امروز مورد جدل است یک بحث صرفا ایدئولوژیک نیست. بحثی بر سر مختصات جنبش کمونیسم کارگری و نقش مارکسیسم در این جنبش است. رفیقی با طرح یک تزها خواسته یا ناخواسته به جنگ این ویژگی جنبش کمونیسم کارگری برخاسته است. این حرکت هم تحت لوای وارد شدن در “قسمت گود” استخر صورت گرفته است. آیا یک ویژگی شنا در قسمت “گود استخر” از جانب این رفقا قربانی کردن مارکسیسم است.
مساله اجتماعی شدن حزب یک معضل پیشاروی حزب در دوران منصور حکمت بود. این جوهر بحث “حزب و جامعه” است. مساله این بود که حزب کمونیست کارگری، چگونه حزبی اجتماعی میشود، چگونه حزبی سیاسی میشود. این مشغله منصور حکمت بود. اما تمام تلاشش این بود که همین حزب مارکسیستی، بدون قربانی کردن، مارکسیسم اش، حزبی اجتماعی و توده ای شود. منظور روشن بود، مورد توافق بود:
“حزب مارکسیستى – حزب اجتماعى
ما یک حزب مارکسیستى هستیم و در این روند گسترش، مانند هر پدیده اى که جاذبه اش قرار است به خیلى دور برسد، هسته مرکزى مان باید خیلى فشرده و وزین باشد. در کنگره دوم اشاره کردم که تاریخا احزاب چپ وقتى خواسته اند اجتماعى بشوند و در ابعادى اجتماعى ظاهر بشوند، به راست چرخیده اند. اینطور توجیه کرده اند که جامعه راست تر از آنهاست و اگر راى میخواهند باید به راست بچرخند. و البته تاریخا هم در این کار شکست خورده اند. ممکن است یک نماینده از یک حزب رادیکال چپ براى یک دوره به مجلس رفته باشد، اما همان یک نفر را هم دور بعد پرونده اش را زیر بغلش زده اند و روانه اش کرده اند که برود. ما یکى از معدود سازمانهاى کمونیستى بعد از بلشویکها هستیم که میخواهد روى رادیکالیسم و ماکزیمالیسمش توده اى بشود. سازمانى که اتفاقا میخواهد ماکزیمالیسم و کمونیسم را توده اى و اجتماعى کند. میخواهد آرمانها و ایده انقلاب کمونیستى اش را ببرد و توده اى و اجتماعى کند. میخواهد حرف آخرش در مورد مذهب را به حرف جامعه بدل کند. ما کسانى هستیم که معتقدیم باید این کمونیسم بى تخفیف را توده اى و اجتماعى کنیم.” (منصور حکمت – حزب و جامعه، تاکیدات از من است)
دعوا اینجاست!