پرسش: بحث شما درباره ایدئولوژی و مارکسیسم زدایی با عکس العمل های متفاوتی روبرو شد اما عمدتا به نکاتی در باره مارکسیسم و ایدئولوژی پرداخته شد و کمتر به مکان سیاسی این بحث و اهدافی که در بحث “کمونیسم سیاسی” نهفته است، توجه شد. سئوالم این است که هدف شما از ارائه این بحث چه بوده و چه تاکیداتی مورد نظرتان بود ؟
علی جوادی: از این بحث برداشتهای متفاوتی صورت گرفت که بعضا پیچ و خم هایی را هم به چگونگی جدلی که شکل گرفت تحمیل کرد. اما شاید لازم باشد که در انتهای این بحث یک بار دیگر هدف بحث را بطور فشرده مطرح کنم و همانطور که اشاره کردید به این سئوال بپردازم که شان نزول این بحث چه بود؟
ببینید در بیرون ما، در جامعه، ما شاهد تهاجم عظیم دستگاه تبلیغاتی اردوی بورژوازی حاکم به مارکسیسم و کمونیسم و هر نوع ایده برابری طلبانه و انسانی بودیم. “پایان تاریخ”، “پایان کمونیسم”، “پایان مبارزه طبقاتی” و پیروزی نهایی بورژوازی را در بوق کردند و هر روزه به روی آنتهای خود بردند. این ویژگی تعرض ضد کمونیستی پس از سقوط بلوک شرق بود. آن دوران و آن گرد و خاک ها به درجات زیادی فروکش کرد. به حکم واقعیات عینی. به حکم ضروریات مبارزه طبقاتی. اما یک رکن این تبلیغیات بطور مشخص تعرض به مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی همچنان مطرح و پا بر جاست. به همین اعتبار در مقاله “تعرض به مارکسیسم در پوشش تعرض به ایدئولوژی” فصل معینی از این مطلب به توضیح اهداف این تعرض اختصاص داده شد. در آنجا تاکید کردم که:
“هدف از ایدئولوژی زدایی، تعرض به مارکس و مارکسیسم است. واقعیت این است که دوران پس از فروپاشی بلوک شرق همزمان بود با تهاجم همه جانبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فلسفی به مارکس و مارکسیسم توسط بلوک پیروز. تهاجم به مارکسیسم و کمونیسم و اصولا هرگونه ایده و آرمان برابری طلبانه و آزادیخواه یک رکن اساسی تهاجم تبلیغاتی بلوک سرمایه داری پیروز بود. این تبلیغات برای دوره ای عمیقا گوشخراش و آزار دهنده بود. هر چند که این تبلیغات بعضا به حکم شرایط عینی و ضروریات مبارزه طبقاتی فروکش کرده است اما هنوز از بین نرفته است و تاثیرات معینی بر برخی نیروهای سیاسی بجا گذاشته است.
این تهاجم مستقیم و غیر مستقیم بود. یک ویژگی این تعرض نقد ایدئولوژی بود. اما نقد ایدئولوژی تنها پوششی برای تعرض به مارکسیسم و کمونیسم بود. در این میان کم نبودند روشنفکران سفیه و تازه به دوران رسیده ای که شمشیر از غلاف کشیدند و به جنگ غول فکری جهان معاصر آمدند. کسی در صف این روشنفکران به جنگ ناسیونالیسم و لیبرالیسم و سایر ایدئولوژیها و جنبشهای طبقه حاکمه نرفت. هدف مارکس و مارکسیسم و کمونیسم و تلاش طبقه کارگر برای رهایی و آزادی بود.
این تهاجم تبلیغاتی طبقه حاکمه علیرغم فروکش کردن اما تاثیرات روشن و غیر قابل انکاری در صفوف چپ جامعه و برخی از جریانات مارکسیستی بجا گذاشته است. مترادف قرار دادن “ایدئولوژی” و “فرقه گرایی” یک تلاش برای درونی کردن این فشار تبلیغاتی در صفوف چپ است. نقد مارکسیستی و آنتی کاپیتالیستی را “انشاء نویسی” و “ایدئولوژیک” نامیدن از بروزات دیگر درونی کردن این فشار تبلیغاتی است. آن خط سیاسی ای که تحت چهارچوب “کمونیسم سیاسی” عملا پرچم مارکسیسم زدایی را از حزبیت و جنبش کمونیسم کارگری در دست گرفته است. عملا تحت تاثیر باد این تبلیغات و فشار قرار گرفته است.”
بعلاوه در خود مقاله “در نقد “کمونیسم سیاسی” حمید تقوایی، تلاشی برای مارکسیسم زدایی ا ز جنبش کمونیسم کارگری” مشخصا به چرایی طرح این بحث پرداختم. توضیح دادم که مساله اساسا بر سر درک ما از مقوله ایدئولوژی نیست. بحث بر سر این است که در دنیای بیرون از ما مارکسیسم را یک ایدئولوژی میدانند و مساله بر سر جایگاه و مکان مارکسیسم در جنبش کمونیسم کارگری است. در آنجا اشاره کردم که:
“در ادامه اجازه دهید در سطحی انتزاعی تر یعنی از کانسپت ایدئولوژی و مارکسیسم شروع کنم. دوره پس از سقوط بلوک شرق در عین حال دوره تعرض به هر گونه ایده و آرمان برابری طلبانه و آزادیخواه و انسانگرایانه بود… این جدال و این تبلیغات گوش کر کننده در عین حال یک هدف معینی را دنبال میکرد. بی اعتبار کردن مارکسیسم و خلع سلاح کارگر و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر از دکترین شرایط رهایی خویش، یعنی مارکسیسم.” و در ادامه تاکید شد که : “مسلما من و شما و بسیاری از دیگران میتوانیم بنشینیم و ساعتها در باره اینکه آیا مارکسیسم اصولا یک ایدئولوژی است یا نه، بحث کنیم. میتوانیم به این مساله بپردازیم که اصولا چه مجموعه ای از عقاید و آرمانها را میتوان ایدئولوژی نامید؟ آیا هر نوع ایدئولوژی قائم به ذات دارای باری منفی است؟ آیا نمیتوان یک ایدئولوژی مانند ناسیونالیسم داشت که نافی برابری و انسانیت انسانها است و یک ایدئولوژی داشت که تمام تاکیدش رهایی انسان و جامعه پایان دادن به نکبت سرمایه داری و کارمزدی و جامعه طبقاتی است؟ آیا ایدئولوژی قلمداد کردن مارکسیسم منجر به جزم گرایی در مارکسیسم و نقد مارکسیستی میشود؟ بله میتوانیم بحث کنیم و شاید به نتایج متفاوتی هم در بحث برسیم. اما در این تردیدی نیست که یک رکن تعرض راست به کمونیسم و آزادیخواهی مشخصا زدن مارکسیسم به مثابه یک ایدئولوژی، اعلام شکست این چهارچوب انتقادی و نظری و این نقد به نظام سرمایه داری است. در این چهارچوب، در این تعرض، مارکسیسم تماما یک ایدئولوژی است. نفس کمونیست بودن مترادف ایدئولوژیک بودن است. نفس مارکسیست بودن و تبیین مارکسیستی کردن از جامعه و تلاش برای تغییر آن، یک اقدام ایدئولوژیک و نتیجتا مذموم است. در این چهارچوب لیبرالیسم و یا ناسیونالیسم مورد نقد نیستند، بلکه برعکس بخشی از ابزار تعرضشان است.” و مستقل از اینکه ما چه برداشتی از ایدئولوژی داشته باشیم.”
این ویژگی و تاکیدات من در نقد تزهای راست رفیق حمید تقوایی در بحث “کمونیسم سیاسی” بود. هدف بحث از ابتدا روشن بود.
پرسش: در برخورد به بحث های شما گفته شده که چرا شما بر نقد سیاست های رهبری حزب کمونیست کارگری اصرار دارید و بجای آن نمی روید در حزب اهداف برنامه حزب را تبلیغ کنید و یا به نیازهای کارگران سوسیالیست در دل اعتصابات جاری پاسخ نمیدهید. شما چه پاسخی دارید؟
علی جوادی: مقدمتا اجازه دهید به این نکته در سئوالتان اشاره کنم که بحث من نقد “سیاست های رهبری حزب کمونیست کارگری” نبوده است. من تزهای شخصی رفیق حمید تقوایی در زمینه “کمونیسم سیاسی” را که در جلسه غیر حزبی مطرح کرده بود، نقد کردم. تزهای حمید تقوایی در زمینه “کمونیسم سیاسی” سیاست رهبری حزب کمونیست کارگری نیست. تزهای شخصی و نقطه نظرات فردی ایشان است. در هیچ نهاد و ارگان حزبی هم به تصویب نرسیده است و به هیچ سیاست حزبی تبدیل نشده است. شاید بعدا ما با قطعنامه پیشنهادی ای مواجه شویم که گفته ها و نظرات حمید تقوایی را سیاست رسمی حزب اعلام کنند. اما تا آن زمان چنین رابطه ای میان نظرات شخص و سیاستهای حزب برقرار نیست. بهرحال تفاوت بسیار روشنی در این زمینه وجود دارد. نتیجتا این نکته که انتقادات من به تزهای حمید تقوایی، نقد سیاست های رهبری حزب کمونیست کارگری است، کاملا نادرست و تلاشی از جانب برخی مدافعان گرایش راست در حزب بمنظور نوعی جلوگیری از نقد تزهای حمید تقوایی با اتکاء به اهرم تشکیلاتی است. تلاشی است که میخواهد بر خلاف سنت ما پاسخ “تشکیلاتی” به نقد سیاسی بدهند.
حزب کمونیست کارگری دارای این سنت است که: “مخالفت سیاسی، هر قدر با لحن تلخ و سرد و خصومت آمیز همراه باشد، تا وقتی سیاسی است، هیچ پاسخ تشکیلاتی نمیخواهد. اگر کسی بنویسد فلان کمیته یا مقام حزب راست، چپ، رفرمیست، ناسیونالیست و غیره است و باید برکنار شود و غیره، کار خلافی نکرده، باید پاسخ داد. اما اقدام انضباطی موردی ندارد.” (منصور حکمت)
بعلاوه این نکته را هم باید توضیح داد که اصولا حزب کمونیست کارگری دارای این سنت نیست که تزهای معینی را به رای بگذارد و یا به مصوبه حزبی تبدیل کند. قطعنامه ها و مصوبات ما سیاستهای معینی را به رای میگذارند که مسلما این سیاستها استنتاجات سیاسی فورموله شده ناشی از هر تزی میتواند باشد. از طرف دیگر ما دارای این سنت سیاسی – نظری هستیم که تزهایمان را در ظرفیت شخصی و در اجلاسهای غیر حزبی مانند انجمن مارکس و … و یا کانون مباحث کمونیسم کارگری و امثالهم مطرح میکنیم. و به این اعتبار خط فاصل روشنی میان نظرات فردی و نظرات و سیاستهای مصوب حزب قائل میشویم. در چهارچوب این سنت بود که منصور حکمت، انجمن مارکس” را ایجاد کرد و تزها و نقطه نظرات و تئوری های خود را در آن ظرف ارائه میکرد. اینکه این تزها به چه سیاست و مصوبه ای تبدیل میشوند، حلقه دیگری از رابطه تئوری و پراتیک است. اتفاقا از حمید تقوایی و رهبری حزب انتظار میرفت که در این زمینه پاسدار این سنت باشند که متاسفانه بنظر میرد چنین انتظاری نادرست بوده است.
حال با این مقدمه نسبتا طولانی اجازه دهید به خود سئوال بپردازم. من و رفقای “کانون مباحث کمونیسم کارگری” اتفاقا پرچمدار سیاستها و نقطه نظرات برنامه ای و پایه ای کمونیسم کارگری هستیم. هیچ کس نمیتواند این هویت ما را کمرنگ یا مخدوش کند. آیا سیاست روشن و دفاع قاطع از امر “انقلاب کارگری” در مقابل “انقلاب همگانی” عین دفاع ما از اهداف برنامه ای حزب نیست؟ آیا دفاع روشن و صریح از “حکومت کارگری” دقیقا دفاع از برنامه حزب نیست؟ یا این دوستان عزیز ما فراموش کرده اند که برنامه حزب رسما اعلام میکند که “انقلاب کارگری باید دولت بورژوایی را به زیر بکشد … از اینرو تشکیل یک حکومت کارگری که این مقاومت را خنثی کند و فرمان انقلاب را به اجرا در بیاورد، امری حیاتی است.” (یک دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری)
آیا تاکید بر اینکه حزب کمونیست کارگری حزبی مارکسیستی و انقلابی است دفاع از اصول سازمانی و خصلت ویژه این حزب نیست؟ آیا فراموش کرده اند که بند اول اصول سازمانی حزب با این تاکید آغاز میشود که :”حزب کمونیست کارگری ایران یک سازمان انقلابی مارکسیستی است که برای متشکل کردن و هدایت طبقه کارگر برای تحقق انقلاب کمونیستی تشکیل شده است.” (اصول سازمانی حزب کمونیست کارگری).
آیا تاکید بر مارکسیسم این حزب دقیقا تاکید بر رکن ایدئولوژیک و ویژگی نظری کمونیسم کارگری نیست؟ تاکید بر این امر نیست که کمونیسم کارگری از نظر فکری و تئوریک به قول منصور حکمت چیزی جز مارکسیسم نیست؟ آیا تاکید ما بر مارکسیسم حزب تاکید این بخش از برنامه حزب نیست که میگوید: “انتقاد پرولتری به سرمایه داری و جهان نگری و مبارزه سیاسی آزادیخواهانه و رهایبخش کارگری که قریب دو قرن قبل در شکل مشخص کمونیسم کارگری ظهور کرد، با مارکسیسم به انسجام و شفافیت و قدرت نظری عظیمی دست یافت. جنبش کمونیسم کارگری در تمام طول تاریخ خویش با مارکسیسم و نقد مارکسیستی به جامعه سرمایه داری پیوندی عمیق و ناگسستنی داشته است.”(یک دنیای بهتر – برنامه حزب – تاکیدات از من است)
در زمینه مسائل مشخص کارگری و تاکیدات ما در این عرصه بنظرم باید بیشتر حرف زد و بحث کرد. هر چند که تاکنون در زمینه چگونگی پیشرفت اعتراضات کارگری، بررسی مسائل گرهی در اعتراض کارگران هفت تپه و درسهای این اعتراض برای سایر بخشهای طبقه کارگر و همچنین چگونگی سازمانیابی شورایی طبقه کارگر و نقش حیاتی آژیتاتورهای سوسیالیستی – کارگری به میزان معینی بحث و تاکید شده است. علاوه براین ما در این دوره بحثهای خوبی در زمینه روتین کردن مجامع عمومی کارگری، توهم زدایی از مدیریت دولتی، تاکید بر شعارها و مطالبات عمومی و فراگیر در صفوف جنبش طبقه کارگر و همچنین نظارت کارگری داشته ایم. اما من می پذیرم که باید تلاش بیشتری کرد.
بهرحال بنظرم پاسخ روشن است! مسلما اگر کمبودی هست باید برطرف کرد، اما کمبود شاید در زمینه میزان تاکید بر ضروریاتی است که ذکر آن رفته است!
پرسش: چه ارزیابی ای از ارائه بحث “مارکسیسم زدایی” دارید؟ چقدر فکر میکنید که در طرح بحث این مباحث موفق بوده اید؟
علی جوادی: ارائه ارزیابی ابژکتیو از کاری که خودم نیز بخشی از آن بوده ام چندان آسان نیست و به سادگی میتواند به خود بزرگ بینی و غلو متهم شود. من آغازگر این نقد بودم اما پیشبرد آن محصول کار رفقای متعددی در “کانون مباحث کمونیسم کارگری” است.
به هرحال با ذکر این ملاحظه روی چند نکته باید تاکید کنم. ما تز اصلی مندرج در “کمونیسم سیاسی” حمید تقوایی را نقد کردیم. تلاش کردیم که جوهر این تزها را که همانا حاشیه ای کردن مارکسیسم در جنبش کمونیسم کارگری است، نشان دهیم. گفتیم که هدف از تعرض به ایدئولوژی در حقیقت و مستقل از نیات رفیق صاحب این تزها تعرض به مارکسیسم است. نشان دادیم که این تزها گوشه ای از چرخش به راست و کرنش خط حاکم در حزب کمونیست کارگری به تبلیغات و فشار راست در جامعه است. بازتاب فشار این تعرض سیاسی راست است. ما تلاش کردیم که سدی در مقابل این راست روی ایجاد کنیم. بنظرم توانستیم خودآگاهی معینی نسبت به این مساله در صفوف جنبش مان ایجاد کنیم. متاسفانه شاهد برخوردهای بسیار زننده و دون شان برخی بودیم. گرد و خاک های زیادی برای پرهیز از یک نقد سیاسی و متمدنانه برپا شد. اما تصور میکنم به درجات معینی موفق شدیم.
در پایان دوست دارم تاکیدی مجدد بر این نکته که در گفتگو با پدرام نواندیش داشتم پاسخ به سئوالتان را به پایان ببرم. “نقد سیاسی و مارکسیستی ابزار پیشروی جنبش ما است. ما تلاش میکنیم تا این خط بر فعالیت حزب حاکم شود. تلاش میکنیم تا رفقای بیشتری فعالیت خود را بر این چهارچوب متکی کنند. ما در صددیم تا نگذاریم گسستی میان مبانی نظری و سیاسی ای که این حزب بر مبنای آن ایجاد شده است، در سیر تحولاتش صورت بگیرد. ما راه دیگری جز نقد متمدنانه و اصولی سیاستهای راست در حزب نداریم.”