نوید افکاری از کودک کار آدامس فروش تا نوید قهرمان و سربدار – محمد آسنگران

مقالات

نوید افکاری هستم از زندان عادل آباد شیراز …”
“روزهایی که هنوز هفت ساله نشده بودم، میرفتم پارک آزادی آدامس و بادبادک میفروختم. تا هیجده سالگی با تمام توان چسبیدم به کشتی، همیشه تو استان اول بودم و تو مسابقات کشوری مدال میگرفتم. چون در نوجوانی مجبور شده ترک تحصیل کنم برای مسابقات برون مرزی به بن بست خوردم و بعدا ناچار شدم به سربازی بروم. سال ١٣٩٢ خدمت سربازی تمام شد و این بار مشکلات مالی کشتی را از من گرفت. با سه سال کارگری پول ناچیزی جمع کردم. حالا ٢٣ ساله شدم بودم و ادامه دادن حرفه ای ورزش کشتی ریسک بزرگی بود. رسیدن من به تیم ملی تقریبا به رویایی محال تبدیل شده بود. ولی من با همان کورسوی امیدی که برای آدمها وجود دارد دوباره قدرت گرفتم و شروع کردم و در استان اول شدم. اما پایم شکست و نتوانستم در مسابقات کشوری شرکت کنم. در سن ٢۵ سالگی ناچار شدم برای کمک به خانواده باز هم به کارگری بپردازم. رفتم کارگری و بعدا در شهریور ٩٧ دستگیر شدم و…. “
این آخرین گفته های نوید افکاری است که از زندان عادل آباد شیراز به بیرون رسید.

نوید افکاری یک کودک کار بود. اوعضوی از طبقه کارگر ایران بود که از بچگی با آدامس فروشی باد بادک فروشی پا به زندگی پر مشقت گذشت. نوید افکاری از خانواده ای کارگری بود که به دلیل فقر مالی ناچار به ترک تحصیل شد. او میخواست با ورزش به عنوان یک کشتی گیر دل مادرش را شاد کند. نوید افکاری ورزشکار موفقی بود. او ورزشکار معترضی بود که چهره محبوبش برای مردم ایران و جهان ناشی از شرافت و شهامتی بود که در مقابل ظلم و زور و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی از خود نشان داد. او از جنس ما کارگران بود. جرم نوید افکاری شرکت در اعتراض خیابانی در سال ٩٧ بود و به این جرم در زندان عادل آباد شیراز سربدار شد.
جمهوری اسلامی او را کشت که پیام آزادگی و آزادمنشی و مقابله با تبعیض را خفه کند. اما پیامی که او داشت و به همین خاطر سرش پای چوبه دار رفت این بود که رژیم جمهوری اسلامی عامل همه مصائب جامعه است و آنرا نباید پذیرفت. این پیامی قاطع و روشن بود و جمهوری اسلامی آنرا تحمل نکرد.
اولین سوالی که امروز در مقابل همه ما مردم ایران و جنبش کارگری قرار داده میشود این است حال که جانیان اسلامی نوید ما را کشتند ما چکار خواهیم کرد؟ طبقه کارگر ایران چه پاسخی به این جانیان خواهد داد.؟
واضح است جنبش علیه اعدام جنبشی وسیع و میلیونی است و اینرا در ترند تویتری یک ماه قبل دیدیم که بیشتر از دوازده میلیون بار هشتک “اعدام نکنید” را به ترند جهانی تبدیل کرد. اما این اقدام فقط یک آکسیون و فقط یک رفراندوم علیه اعدام نبود. این حرکت بخش مهمی از انعکاس و ابراز وجود مبارزه طبقاتی و جنبش سرنگونی طلبی در ایران بود. این یک ادعانامه و مطالبه ای حق طلبانه بود که جنبش سرنگونی آنرا با صدای رسا به جهانیان اعلام کرد. برای اجرا شدن این خواست و مطالبه بر حق و انسانی چکار باید بکنیم.؟
پاسخ به این سوال از زوایای مختلفی و از منظر جنبشهای مختلفی داده شده است. من در این نوشتار کوتاه میخواهم بر یک نکته محوری و تعیین کننده تاکید کنم. اگر خواست جنبش علیه اعدام برای پایان دادن به این کشتار بیرحمانه بر پرچم طبقه کارگر ایران حک نشود، دستاورد هر نوع کمپین و اعتراض این چنینی قابل باز پس گیری خواهد بود.
طبقه کارگر ایران و جنبش چپ و سوسیالیستی طبقه ما میتواند و باید این پرچم را بر سردر مبارزات کارگری حک کند و برای رهایی جامعه از این توحش اسلامی به میدان بیاید. جنبش علیه اعدام در ایران بخشی از جنبش طبقه کارگر و مردم تحت ستم است.
اعدام نوید افکاری هشداری جدی به همه ما مردم است که جمهوری اسلامی با سربدار کردن این عضو طبقه کارگر ایران میخواهد بگوید با بیرحمی تمام می ایستد و کشتار میکند تا جامعه را از حق خواهی و حق طلبی پشیمان کند.
ما در مقابل این توحش اسلامی و این بیرحمی تمام عیار، در مقابل این ماشین کشتار و در مقابل قوانین بیرحمانه جمهوری اسلامی، فقط یک راه داریم و آنهم به میدان آمدن برای اجرای حق و عدالت و داد خواهی و آزادیخواهی و برابری طلبی است. سربدار شدن نوید عزیز را باید پاسخی قاطع داد. پاسخی که نه تنها قاتلین را از اعمال جنایتکارانه خود پشیمان کند، بلکه افکارعمومی جهان را چنان تکان بدهد که دولتها و سازمانهای جهانی را ناچار کند جمهوری اسلامی را از همه مجامع جهانی ورزشی و سیاسی و موسسه های اقتصادی و فرهنگی هم اخراج کنند.
جمهوری اسلامی باید به جرم جنایت علیه بشریت محکوم شود و سفر تمام مقامات حکومتی به خارج ایران معلق اعلام بشود. با این دو خواست میتوان وسیعترین حمایت افکار عمومی جهان را داشت. در شرایط امروز این قدم مهمی در راه سرنگونی کلیت نظام سرمایه داری اسلامی حاکم بر ایران است.
کارگران مردم آزاده ایران
جمهوری اسلامی با کشتن نوید افکاری تنفر عمومی در ایران را برانگیخت و جهانی را در مقابل خود به صف کرده است. بخش زیادی از فعالین سیاسی و احزاب و موسسات ورزشی و سازمانهای مدافع حقوق بشر و حتی بعضا مقامات دولتی را به عکس العمل وادار کرده است. افکار عمومی جهان تا آنجا که از خبر وحشتناک و تکان دهند اعدام نوید افکاری مطلع شده است در مقابل این جنایت و بیرحمی اسلامی عکس العمل نشان داده است. این تنفر عمومی علیه جمهوری اسلامی را باید به اقدامات معینی ترجمه کرد و این وظیفه همه آزادیخواهان و فعالین جنبشهای اجتماعی بویژه فعالین و رهبران جنبش کارگری در ایران است. جنبش علیه اعدام در ایران بخشی از جنبش و مبارزه طبقاتی در ایران است و باید این جنبش را با لغو مجازات اعدام به پیروزی رساند.

محمد آسنگران