پرسش: ارزیابی کلی تان از این پروژه چیست؟
علی جوادی: تلاشی ساده انگارانه برای شکل دادن به یک آلترناتیو دست راستی. الگو برداری و تکرار کمیک پروژه قدرت گیری ائتلاف خمینی – بازرگان. توسل به ارگانهای حافظ رژیم برای تغییر خود رژیم؟! برای ارزیابی از سرنوشت احتمالی این پروژه کافی است نگاه مختصری به سابقه تلاشهای این جریان بیندازیم. این پروژه مرده متولد شده است!
پرسش: پس از انتشار پیام “پیمان نوین” رضا پهلوی، برخی بر این عقیده هستند که نکته جدیدی در این پیام وجود نداشت و صرفا تکرار حرفهای گذشته بود. آیا شما با این ارزیابی موافق هستید؟
علی جوادی: این پیام دارای نکات جدیدی است که عمدتا ناشی از اهدافی است که به دنبال آن هستند. نتیجتا باید ابتدائا به اهداف پایه ای این پروژه اشاره مختصری کرد. مخاطبین این پیام اساسا نیروهای در حال انتقال جنبش ملی – اسلامی و بخشهای از پیکره و اندامهای خود حکومت اسلامی هستند. این پیام در درجه اول به آنها است.
واقعیت این است که جنبش ملی – اسلامی در حال تغییر و تحول چشمگیری است. بخشهایی از این جنبش، که اساسا در حاشیه حکومت اسلامی به حیات خود ادامه میدادند، علیرغم مجاهدتهایشان به این موقعیت رانده شده اند که دیگر امیدی به حکومت اسلامی ندارند. می بینند که حکومت اسلامی شان رفتنی است. در دوره پایانی حیات خود قرار گرفته است. رویگردانی و کنده شدن از رژیم اسلامی رکن اساسی تغییر و تحولات درونی این جنبش است. رضا پهلوی به دنبال جلب و جذب نیروهای این جنبش است. این پیام در برگیرنده نکات پیشنهادی رضا پهلوی از جنبش راست پرو غربی، و به این اعتبار “جدید”، به جنبش ملی – اسلامی است.
از طرف دیگر این پیامی به ارگانهای نظامی و امنیتی رژیم اسلامی است. پیامی به تمامیت ارتش حکومت اسلامی که گویا تا انتهای تاریخ نیرویی متعلق به جنبش راست پرو غربی و ذاتا شاهنشاهی است. پیامی به کلیت سپاه و بسیج منهای بخش کوچکی از سرداران این ماشین جنایت و کشتار اسلامی است، که از قرار این ارگان را به “نهادی ضد مردمی تبدیل کرده اند”. درخواست و التماسی است از این نیروها و به همین اعتبار “جدید”.
این پیام اشاره ای هم به موقعیت کارگر در جامعه کرده است. به این اعتبار حاوی نکته “جدیدی” است. از “رقت” بار بودن “امنیت” و نه “رقت” بار بودن کلیت وضعیت کارگران نام برده است. اما بمنظور رفع هر گونه سوء تفاهمی بسرعت و بدون فوت وقت نگرانی خود را از “امنیت” سرمایه دار را هم به آن اضافه کرده است. همطرازی “رقت” بار بودن موقعیت کارگر و سرمایه دار هم بخودی خود پدیده “جدید” و جالبی است!
و بالاخره باید به توهین ها و اهانت های مستتر در این پیام اشاره کرد که شاهکاری کاملا “جدید” است. این “شاهزاده” تازه از راه رسیده با تفرعن خاص یک انسان “شکم سیر” از تک تک مردم، مردمی که دست اندر کار بزیر کشیدن حکومت اسلامی هستند، مردمی که با خیزشها و اعتراضات خواب را بر سران رژیم حرام کرده اند، خواسته است که “انتخاب” کنند. گفته است، “امروز روز انتخاب است”! با تبختر آزار دهنده ای به مردم گفته است که برای “نجات ایران حاضر به چه کاری هستید؟” مردمی که تنها در خیزش آبان ۹۸ بنا به ادعایی بیش از ۱۵۰۰ نفر قربانی دادند. مردمی که در نبردی هر روزه با رژیم اسلامی بسر میبرند باید به این “شاهزاده” توضیح و حساب پس دهند که حاضر به چه فداکاریی هستند؟ واقعا این میزان از طلب کاری از توده مردم ستمدیده عجیب است! اما نه! این روشی است که تاریخا به قدرت رسیده اند. چه در جنگ و چه در جنگ برای قدرت سیاسی، همواره این مردم بوده اند که گوشت دم توپ این جریانات شده اند.
پرسش: صرفنظر از محتوای پیام بنظر شما چرا رضا پهلوی مبادرت به دادن این پیام کرده است؟ هدف از این پیام چیست؟
علی جوادی: این پیامی به جنبش ملی – اسلامی و نیروهای نظامی و امنیتی رژیم اسلامی است. به دنبال ایجاد توافقی میان خود و این نیروها هستند. به دنبال تعیین شرایط بند و بستی از “بالا” و با اتکاء به این نیروها هستند. جنبش ملی – اسلامی یک رکن پایه ای شکل گیری حکومت اسلامی در ایران بود. جریان راست اسلامی و ائتلاف خمینی – بازرگان را بر دوش این جنبش شرق زده و اسلام زده به مردم حقنه کردند. از طرف دیگر برای تغییر رژیم اسلامی به دستگاه نظامی حافظ این نظام نیازمندند. این تلاش، تکرار کمیک سناریوی قدرت گیری خمینی و جریان اسلامی است. پیام های جریان کپک زده اسلامیست در نوفل شاتو را بخاطر بیاورید. کودنانه به دنبال تکرار همان سناریو و قدرتگیری در جامعه هستند.
اما از قرار دچار یک اشتباه محاسبه کوچک شده اند: نه غرب در حال حاضر به دنبال اعمال سناریوی رژیم چنج در ایران است و نه جریان سلطنت کاندید چنین موقعیت و پستی است. و نه خود غرب اساسا دارای اهرم های آنچنانی تغییر و تبدیل قدرت در ایران است که بتواند ارتش و سپاه و بسیج را به طرفداری از این نیرو بسیج کند. مهم تر، جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و کارگر و کمونیسم را دست کم گرفته اند.
پرسش: در بخشی از پیام رضا پهلوی نیروهای سپاه و بسیج مورد خطاب قرار گرفته اند. ما کمونیستها هم از بدنه نیروهای نظامی میخواهیم که از نیروهای سرکوب خارج و به مردم بپیوندند. آیا پیام رضا پهلوی آنجائیکه رو به نیروهای نظامی سرکوب میباشد از جنس فراخوانهایی است که در بالا به آن اشاره شد؟
علی جوادی: بهیچوجه! نه در تاکتیک و مسلما و صد در صد نه در استراتژی! ارتش و ارگانهای نظامی و سرکوب طبقه حاکمه همواره یک عرصه و موضوع کار ما کمونیستها هستند. انقلاب اکتبر یک نمونه درخشان کار کمونیستی در صفوف نیروهای نظامی بود. سازماندهی بلشویکی در صفوف ارتش تزار و ایجاد شوراهای سربازان و ملوانان نقش مهمی در ناکار کردن نیروی سرکوب طبقه حاکمه و پیروزی انقلاب اکتبر ایفا کرد. کار کمونیستی و سازمانگرایانه یک اقدام تاکتیکی مهم در خنثی کردن دستگاه سرکوب طبقه حاکمه است. باید نیروهای سرکوب رژیم را خنثی کرد. باید کاری کرد که اسلحه های این دستگاه بجای شلیک به سوی به سوی مردم یا خنثی شده و یا در خدمت تحول انقلابی در جامعه و سرنگونی رژیم اسلامی قرار بگیرد. اما تحقق این امر مستلزم کار کمونیستی در این نهادها از یک طرف و از طرف دیگر منوط به پیشروی جنبش سرنگونی و انقلاب و ایجاد شکاف در این دستگاههای سرکوب است. هر انقلاب عظیم اجتماعی بدون تردید پیکره این ارگانها را هم در بر خواهد گرفت. خواه به صورت فرار و ترک این ارگانها و یا سرپیچی و تقابل آشکار با فرامین فرماندهی این نیروها. این عرصه از کار کمونیستی ما با پیشروی مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی اهمیت پررنگ تری پیدا می کند. واقعیت این است که سرنگونی رژیم اسلامی بدون یک مبارزه قهرآمیز قابل تصور نیست. اسلحه دیر یا زود وارد مبارزه سیاسی نهایی و تعیین تکلیف با رژیم اسلامی خواهد شد. در خیزش آبان ۹۸ ما شاهد اشکال اولیه دست بردن به اسلحه در دفاع از اعتراضات توده ای بودیم.
اما جریانات راست به دنبال اهداف دیگری هستند. کودنانه به دنبال تکرار سناریوی اعلام وفاداری ارتش شاه به جریان اسلامی و رهبری خمینی اند. این بار نیروهای سپاه و بسیج را هم به لیست خود اضافه کرده اند. از قرار به دنبال نقد کردن طلب های گذشته خود هستند. این فراخوانها بیشتر آرزوهای دست نیافتنی “شاهزاده” ای از تاج و تخت افتاده برای رسیدن به تاج و تخت است. برای رسیدن به این اهداف تکیه شان به بالا، به نیروهای نظامی و سرکوبگر رژیم است. گفته اند تاریخ بعضا تکرار میشود. اما مسلما در دور دوم کمدی مضحکی بیش نخواهد بود. بعلاوه این جریانات به ارتش و نیروهای سرکوبگری مانند ارتش و سپاه و بسیح و سازمان امنیت و اطلاعات و اطلاعات سپاه نیازمندند. تصور حکومت سلطنتی و بورژوایی بدون وجود این ارگانها ممکن نیست. اما هر جریان و سیاستی که این ارگانها را حفظ و نگهداری کند در حقیقت ابزار کشتار و سرکوب مردم را بازسازی و حفظ کرده است. نقش و رسالت این ارگانها چیزی جز سرکوب و حفظ سلطه طبقه حاکمه سرکوبگر نیست.
در طرف مقابل، اما جامعه آزاد با وجود ارتش و دستگاه سرکوب قابل تصور نیست. نمیشود ادعا کرد که جامعه ای به معنای واقعی آزاد است اما دارای ارتش حرفه ای و دستگاه امنیتی و اطلاعاتی مخفی و حرفه ای است. از این رو ما خواهان انحلال ارتش و نیروهای مسلح حرفه ای در جامعه هستیم. ارتش و سپاه پاسداران و بسیج و سایر نیروهای مسلح حرفه ای و کلیه نیروهای نظامی و انتظامی و جاسوسی و اطلاعاتی مخفی باید منحل شوند. این یک شرط تحقق رهایی و آزادی جامعه است.
پرسش: در بخشی از پیام به “ساختار هرمی قدرت” اشاره شده است. تاکید بر این نکته از کجا آمده است؟ چرا شکل ساختار قدرت در آینده از هم اکنون مهم شده است؟
علی جوادی: نفی “ساختار هرمی قدرت” امتیازی است که جریانات مشروطه خواه، بمنظور جلب حمایت سایر نیروهای اپوزیسیون راست پرو غربی، حاضرند به جریانات “جمهوریخواهان”، اعطاء کنند تا به وصلتی دست پیدا کنند. نقطه سازششان است، نشانی از آزادیخواهی نیست. واقعیت این است که تاریخ حکومت سلطنتی، تاریخ استبدادی و سرکوبگری مطلق آن، یک مانع بزرگ اتحاد جریانات متعدد در صفوف راست جامعه است. از قرار معلوم آقای رضا پهلوی و نزدیکانشان به این فرمول رسیده اند که بدون اینکه لازم باشد رسما از پروژه ابقای سلطنت صرفنظر کنند، تعدیلاتی را حداقل بطور ظاهری در ساختار حکومت مورد نظر خود به نفع جریان ملی – اسلامی بوجود آورند. بعلاوه کنار گذاشتن “ساختار هرمی قدرت” یکی از نقاط سازش با جریانات ناسیونالیسم قومی در جامعه است و به قول یکی از چهره های جریانات قومپرست “گامی در این جهت” است.
اما تمام این بده بستانها پوچ و خیالی است. دعوای اصلی جامعه در درجه اول بر سر محتوای طبقاتی و اجتماعی حکومت و نظام آتی است. سرمایه داری یا سوسیالیسم، مساله این است. شکل حکومتی تابعی از حل و فصل این مساله حیاتی جامعه است. جریانات راست، چه مشروطه خواه و چه جمهوریخواه، میتوانند تا مدتها بر سر هم بکوبند. میتوانند توافق کنند که فردی یا جمعی بر کارگر و مردم زحمتکش حکومت کنند و شیره جانشان را استثمار کنند، مساله حیاتی اما بر سر اقتصاد سیاسی جامعه است. سازمان بالایی ها میتواند مبتنی بر استبداد فردی و یا استبداد جمعی باشد. مساله ما اما مناسبات میان بالائیها و پائینی ها است. واقعیت این است که حکومت سرمایه، در هر شکل اش، حکومتی سرکوبگر و استبدادی در ایران خواهد بود. چرا که سرمایه داری و آزادی در ایران قابل جمع نیستند. چرا که سرمایه برای گردش در ایران نیازمند “کار ارزان و کارگر خاموش” است. سرمایه داری ایران از نوع فرانسه و آمریکا نیست. از نوع ترکیه و پاکستان و اردن است.
اما تا آنجا که به چپ جامعه، به کارگر و کمونیسم برمیگردد، شکل حکومتی مورد نظر ما یک حکومت شورایی است. اعمال حاکمیت در تمامی سطوح، از محلی تا سراسری، در هر گوشه ای، باید توسط شوراهای مردم اعمال شود که هم بمثابه قانونگذار و هم بمثابه مجری قانون عمل میکنند. حکومت شورایی متضمن دخالت مستمر و آزادانه توده وسیع مردم در اداره امور جامعه است.
پرسش: جریانات راست در اپوزیسیون برای آنچه که خود “عبور از جمهوری اسلامی” مینامند، تاکنون سنتا بر “مبارزات مدنی بی خشونت” تاکید میکردند. در پیام رضا پهلوی برای اولین بار از اعتصاب و تظاهرات و حلقه های کوچک اعتراض در محل کار و زندگی صحبت شده است. این تغییر را شما چگونه توضیح میدهید؟ آیا سیاست جریانات راست برای کسب قدرت عوض شده است؟
علی جوادی: ببینید من نه تاکید بر “مبارزات مدنی بدور از خشونت” این جریانات را جدی میگیرم و نه تاکید امروزی شان بر “حلقه های کوچک اعتراضی” را. این جریانات با کودتا و حمله نظامی و پروسه های سیاسی از این جنس به قدرت نزدیک میشوند. تاریخا چنین بوده و هیچ نشان قانع کننده ای هم در دست نیست که در آینده چنین نباشد. همین امروز هم کماکان بر این باورند که حمله نظامی برایشان یک گزینه مطرح است. فریادهای “تنکیو بوش” هم در پس حمله به عراق از یادمان نرفته است.
اشاره و یا تاکید این جریان بر اعتراضات در محیط کار و محل زندگی هر چند که تازگی دارد اما نباید آن را بمثابه نشانه تغییر استراتژی کسب قدرت توسط این جریانات ارزیابی کرد. واقعیت این است که استراتژی تصرف قدرت توسط این جریانات هم یک رکن دعوای این جریانات با نیروهای راست ملی – اسلامی است و نتیجتا اگر بخواهیم دلیل و یا توضیحی برای این اشاره و یا تاکید پیدا کنیم، باید آن در این حوزه جستجو کرد.
نیروهای جنبش ملی – اسلامی میدانند که هر پروسه تغییر و تحولی که در پس حمله نظامی آمریکا و متحدین اش در منطقه صورت بگیرد، آرایش صحنه را به ضرر این جریانات تغییر خواهد داد. نتیجتا این مساله هم یک رکن توافقنامه پیشنهادی جریانات مشروطه خواه به جریانات ملی – اسلامی است. تاکید کمتری بر استراتژی “رژیم چنج” و اشاره صوری به مساله اعتراضات در داخل کشور. بنظر من این رکن اساسی و ارزش مصرف این سیاست است.
واقعیت این است که این جریانات در پس انقلاب و یا در یک شرایط آزاد سیاسی که مردم آزادانه به پای صندوقهای رای بروند، به قدرت نزدیک نخواهند شد. “رژیم چنج”، “حمله نظامی”، “تحریم اقتصادی” و امثالهم رکن ثابت و داده شده و اهرم اصلی این جریانات در نزدیک شدن به قدرت سیاسی در جامعه است. این جریانات اساسا با مهندسی افکار عمومی در جامعه و بند و بست با بخشهای از خود حاکمیت و یا دست به دست شدن قدرت در بالا میتوانند به قدرت سیاسی نزدیک شوند.
پرسش: یک نکته بارز پیام رضا پهلوی این بوده که در باره مشخصات حکومتی که قرار است جانشین جمهوری اسلامی شود، کلامی نمی گوید. اینکه آزادی، رفاه، حق شهروندان، حق کارگر و تساوی زنان با مردان و تکلیف مذهب در این حکومت چه خواهد شد. به نظر شما به چه علت رضا پهلوی به این موارد نپرداخته است؟
علی جوادی: نوع حکومت مورد نظر این جریان کاملا روشن است. این جریانات به دنبال ابقاء سلطنت در فردای ایران هستند. در این تردیدی نیست. این هدف غایی شان است. مساله شان چگونگی رسیدن به این هدف است. از اینرو بسیاری از مختصات حکومت آتی را به معامله با بخشهایی از رژیم و جریانات ملی – اسلامی گذاشته اند.
اینکه موقعیت مذهب در جامعه چه خواهد شد، بر سر مذهب چه خواهد آمد، آنهم روشن است. این جریانات اساسا نگران سرنوشت و موقعیت مذهب در جامعه هستند. یک پایه گله شان از حکومت اسلامی این است که این رژیم “دین و ایمان” مردم را بر باد داده است. نگران سرنوشت اسلام اند.
در باره موقعیت زن در جامعه هم باید گفت که خواهان بازگشت به دوران گذشته اند. باوری به آپارتاید جنسی و محدودیتهای پوششی ندارند. از طرف دیگر به برابری بی قید و شرط زن و مرد هم در جامعه اعتقاد چندانی ندارند. نه میتوانند و نه میخواهند در رفع ستم بر زن دست به ریشه مناسبات اقتصادی در جامعه بزنند. واقعیت این است که اساس نابرابری و ستمکشی زن در جوامع امروز بر نیازمندیهای اقتصادی جامعه سرمایه داری استوار شده است.
رفاه و تامین اجتماعی هم اصولا شاخص اقتصاد و نظام مورد نظر این جریانات نیست. برعکس خواهان رفع موانع حرکت و گسترش چرخ سرمایه هستند. کوچکترین توهمی به سیاست تعدیل اقتصادی ندارند. “بار آوری اقتصادی” و نه رفاه و تامین اجتماعی کلمات کلیدی در نظام اقتصادی مورد نظر این جریانات است. آنجائیکه عوامفریبی نمیکنند، آنجائیکه حرف دلشان را میزنند، به راحتی به شما خواهند گفت که به دنبال سیاست “ریاضت کشی اقتصادی” هستند. “باید بیشتر کار کرد و کمتر خواست” این پیام شان به توده کارگر است!
آزادیهای سیاسی و حقوق فردی و مدنی هم تکلیف اش روشن است. هر چند که این جریانات چپ و راست از “احترام به حقوق بشر” یاد میکنند، واقعیت اما این است که کارکرد هر نظام سرمایه داری در ایران مستقل از نیات مبلغین اش تنها میتواند یک نظام استبدادی و سرکوبگرایانه باشد. دیکتاتوری سرمایه اساس سیاست شان خواهد بود.
اما کماکان باید به این سئوال پاسخ داد که چرا علیرغم روشنی مواضعشان در این حوزه ها این بیانیه اشاره ای به این نکات محوری نکرده است. بنظر پاسخ را باید در اهداف این بیانیه و نیروی مخاطبشان جستحو کرد. این بیانیه به دنبال تغییر حکومت در جامعه با اتکاء به نیروهای خود این حکومت مانند ارتش و سپاه و همچنین نیروهای جنبش ملی – اسلامی است. و تمام هدفشان این است که این نیروها را به صف خود جلب کنند. در این راستا هر تاکیدی بر خواستهای “حداکثری” جریان مشروطه خواه در بند و بست با جریانات ملی – اسلامی میتواند مساله ساز باشد. از این رو تاکیدی بر آینده بجز اینکه راس حکومت اسلامی باید برود، ندارند. راس حکومت اسلامی باید برود، اما ارتش و سپاه و دستگاه بوروکراسی آن باید بماند. راس حکومت اسلامی باید برود، اما مذهب و سیاستهای آن در این زمینه میتواند بماند. راس حکومت باید برود اما مناسبات اقتصادی حاکم بر جامعه باید بماند. ارزیابی این جریانات این است که راس حکومت اسلام برود، “هر چه پیش آمد خوش آمد”. به همین اعتبار است که در گام اول مذاکره با ارتش و سپاه و ملی – اسلامیون به راحتی نشان میدهند که حاضر به عقب نشینی از بسیاری از مواضع تاکنونی خود هستند. دارند حسن نیت شان را به ارتش و سپاه و بسیج نشان میدهند.
پرسش: رضا پهلوی در انتهای پیام خود با اشاره با تجربه کشورهای بالتیک در اتصالشان به بازارهای جهانی میگوید: “هستند کشورهایی که با تعهد به شرایط صحیح و عادلانه، موفق به رشد سریع اقتصادی و بالا بردن سطح زندگی شهروندانشان شدهاند. برای نمونه، بلافاصله پس از آزادی شوروی، دولتهای بالتیک، رعایت پنج شرط را در دستور کارشان قرار دادند. به نظر شما اشاره او به کشورهای بالتیک برای چیست؟ آیا این یک تصویر از حکومتی است که او در نظر دارد بقدرت برساند؟
علی جوادی: اجازه دهید ابتدائا به این نکته اشاره کنم که مردم کشورهای بلوک شرق در پس فروپاشی اردوی شرق به معنای واقعی کلمه “آزاد” نشدند. با شکل گیری حکومت شوروی ما شاهد توسعه یک نظام سرمایه داری دولتی و بوروکراتیک بودیم که به اسم “کمونیسم” بر این مردم حکومت میکرد. حکومتی خاکستری که آزادیهای فردی و سیاسی در آن جایی نداشت. این الگوی اقتصادی در رقابت با سرمایه داری آزاد در جهان غرب شکست خورد. رقابت و عنان گسیخگی سرمایه به جای دخالت دولت در تنظیم امور اقتصادی نشست. هر نوع حداقل رفاه اجتماعی از زیر پای جامعه خالی شد. اطلاق “آزادی” به این پروسه یک گزافه گویی بیش نیست.
اما چرا کشورهای بالتیک؟ جامعه ایران در مرکز خاورمیانه و تخاصمات این منطقه قرار دارد. سرنوشت سرمایه در این جوامع تابعی از معادلات سیاسی موجود در این منطقه است. وجود مساله فلسطین، حضور گسترده جنبش اسلام سیاسی، کشمکش دول ارتجاعی منطقه بر سر هژمونی سیاسی از واقعیاتی است که سرنوشت اقتصاد و سرمایه را در این جوامع رقم میزند. مجموعه این مسائل موقعیت متفاوتی را برای سرنوشت سرمایه در این منطقه در چشم انداز قرار میدهد. ایران و بسیاری از کشورهای این منطقه حوزه مناسبی برای صدور سرمایه و تکنولوژی پیشرفته نیستند. بدون حل مسائل پایه ای موجود در منطقه، از جمله مساله تاریخی فلسطین، ما شاهد انتگراسیون وسیع اقتصادی این جوامع در اقتصاد سرمایه داری جهانی نخواهیم بود.
اما چرا اقتصاد سرمایه داری؟ واقعیت مهم تر این است که سرمایه داری در ایران همانطور که بارها و بارها تاکید کرده ایم تنها میتواند بر مبنای “کار ارزان و کارگر خاموش” به توسعه و انکشاف بپردازد. ایران سوئیس نیست، ایران فرانسه نیست. سرمایه داری ایران ذاتا استبدادی و متکی بر کار ارزان است.
پرسش: ارزیابی شما از برخورد نیروهای سیاسی اپوزیسیون به پیام رضا پهلوی چیست؟ آیا میتوانید این برخوردها را دسته بندی کنید؟
علی جوادی: برخورد نیروهای سیاسی را میتوان بر مبنای جناح بندی جنبش اجتماعی که به آن تعلق دارند، دسته بندی کرد.
در طیف جریانات راست پروغربی، ما یک رگه ویژه را مشاهده میکنیم. چرا رضا پهلوی نقش “رهبر سیاسی” را عهده دار نمیشود؟ چرا به “وظایف” تاریخی خود عمل نمیکند؟ “ما آماده ایم” که رهبری سیاسی ایشان را بپذیریم. در این طیف مساله “رهبری سیاسی” است. مساله شان این است که چگونه بر تفرقه و پراکندگی موجود در صفوفشان پایان دهند. برخی امید و توهم شان را به “شاهزاده” گره زده اند. اما تلاشهای تاکنونی شان جملگی چیزی جز شکست نبوده است. شورای ملی ایرانیان، شکست خورد. ققنوس به پرواز در نیامده خود به خاکستر تبدیل شد. شورای مدیریت گذار در یک سالگی به فکر تعمیر چرخهایش افتاده است. دولت در تبعید از نطفه خارج نشده در اثر کشمکش های درونی خود عملا سقط جنین شد. چه امیدی به آینده این پروژه است؟ پاسخ روشن است.
واقعیت این است که اپوزیسیون راست جامعه به سادگی قادر به جمع کردن صفوف خود نیست. چسب لازم برای در کنار هم قرار دادنشان در دست نیرویی در خارج این جنبش است. رضا پهلوی و تاریخ اش عملا پاشنه آشیلشان است. امیدشان به دول غربی و مشخصا آمریکا و متحدین منطقه ای اش است. اما این نیرو در حال حاضر به دنبال “اصلاح رفتار” رژیم اسلامی است. نتیجتا تا اطلاع ثانوی منتظر الخدمتند.
در صفوف نیروهای جنبش ملی – اسلامی ما شاهد دو برخورد بودیم. یک جناح به استقبال این بیانیه رفت. غرولندهای کردند، اما از کلیات آن دفاع کردند. جناح دیگر برخوردی کم و بیش انتقادی داشت. به کمبودهای این بیانیه اشاره کردند. به اینکه چرا قید سلطنت را نزده است. چرا به حقوق بشر اشاره نکرده است. معضل شان این است که به چه قیمتی پای این توافقنامه و پروژه های مشابه بروند. چانه زنی در بالا اساس مناسباتشان در حال حاضر است.
اما در اردوی مقابل، اردوی کمونیسم و کارگر، علیرغم تنوع آراء، ما شاهد یک مرزبندی قاطع و روشن با چنین تلاشهایی بودیم. تلاش برای شکل دادن به رهبری تحولات سیاسی از فرای سر جامعه و مبارزات جاری در محور این انتقادات قرار دارد. برای ما که شاهدان زنده پروژه حقنه کردن خمینی و شرکاء به جامعه ای تشنه آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بودیم، تکرار این پروسه ها عمیقا آشنا و در عین حال مضحک است.