حککا و ارزش مصرف مرگ شجریان – عباس گویا

مقالات

برخلاف ادعای رهبری حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) و سایر منفردین منتسب به کمونیسم کارگری منصور حکمت (نظیر محمود قزوینی و ایرج فرزاد) ارزش مصرف مرگ شجریان “بهانه” ای برای مردم در اعتراض به جمهوری اسلامی نبود. این ادعای پوچ قرار بود نقش گرد و غباری را بازی کند که بکمک آن این دوستان توده ایست ما چهره توده ایستی شان را پنهان کنند.
حمید تقوائی و شرکا مدعیند که مرگ شجریان بهانه ای برای “مردم” ایجاد کرد تا شعار “مرگ بر دیکتاتور” دهند. میگوید چون “مردم” شعار مرگ بر دیکتاتور دادند پس مراسم عزاداری شجریان مانیفستی علیه جمهوری اسلامی بود و چون ظرف اعتراض متناسب با خود اعتراض است نتیجه گرفت که “لابد” شجریان هم ضد حکومت بوده است و هیچکس، از جمله خود حمید تقوائی تا این لحظه هیچ اطلاعی از آن نداشته است. برای توجیه موضع ضد حکومتی (و کذا) شجریانَ، او مفسر بی پرو بال و دست چندم ترانه های شجریان شد. باید دید در پس این ادعاهای مضحک، چه منافعی قرار دارد و ارزش مصرف مرگ شجریان برای حککا چه بود. وقتی به ظاهر وقایع نگاه میکنیم گوئی مراسم تشییع جنازه شجریان حکم دگمه ای را برای حککا پیدا کرد که حمید و شرکا تلاش کردند کت و شلواری سیاسی و تئوریک برای آن بدوزند و تن “مردم” کنند! محور استدلال تقوائی اولا “بهانه” و ثانیا شعار “مرگ بر دیکتاتور” است۔ پس لازم است در مورد مفهوم بهانه و شعار “مرگ بر دیکتاتور” دقیق شد. منظور از بهانه در این متن چیست؟
“بهانه”
اگر جناحهای مختلف یک حکومتِ بغایت مستبد و سرکوبگر بجان هم بیفتند، مثلا خامنه ای سیلی ای به گوش روحانی بزند، ممکن است نهادهای مختلف حکومتی از جمله دم و دستگاه سرکوب آن دچار تشتت یا دو دلی یا شوک ولو موقتی شوند. در اینصورت قابل فهم است که توده مردمی که از هر نوع سازماندهی و رهبریت مستقل محرومند به بهانه سیلی خوردن روحانی، همراه با حامیان روحانی وارد خیابانها شوند و در حاشیه اعتراضات درون حکومتی شعاری ضد حکومتی بدهند. حال اینکه خود این “فرصت طلبی” به کجا میانجامد رمانی طولانی در حاکمیت جمهوری اسلامی دارد. چهل و یکسال “فرصت طلبی” مردم بطور همزمان با موناپولاسی و سرکوب بعقب رانده شد. نه تنها این، که هیچیک از “فرصت طلبی” ها که جامع ترینشان خیزش ٨٨ بود، حتی نتوانست قطعیتی به اعتراضات ضد حکومتی بدهد. آنچه ما داشتیم تفسیر بود. از شعار ارتجاعی ولی همه گیر الله و اکبر گرفته تا شعار حاشیه ای موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است، در این “فرصتها” شنیده میشد اما نهایتا سر آن خیزش اتاقهای فکر موسوی و سازگارا و رادیو آمریکا و بی بی سی بودند. ضمن اینکه استفاده از فرصت میوه حرام نیست، اما مادام که فرصت و بهانه را برای ما فراهم کرده باشند، ما فقط مهمان اعتراضات خواهیم بود، صاحبخانه جنبش دیگری است. نهایتا اتورتیه اعتراضی که بهانه اش مظلومیت روحانی باشد در دست روحانی است . حال باید پرسید چگونه مرگ یک هنرمند دم و دستگاهی فرصتی برای اعتراض علیه حکومت فراهم کرد؟ اگر منظور از بهانه مراسم تشییع جنازه باشد – مراسمی که نه تنها در جامعه به عرف تبدیل شده است بلکه جمهوری اسلامی آنرا تا سر حد پرستش ارتقا داده است – جمهوری اسلامی برای آن فرمول دارد. مخالفان جمهوری اسلامی از حق ماتم گرفتن محرومند. این سنت از همان ابتدای دهه ۶٠ باجرا درآمد. جمهوری اسلامی بهیچعنوان چنین فرصتی را برای مخالفین حکومتی خود ایجاد نمیکند.
جمهوری اسلامی چند روز پیش از مرگ شجریان، یکی از قهرمانان مبارزات توده مردم، نوید افکاری، را کشت. قصد داشت جنازه اش را مخفیانه به خک بسپارد، جنازه اش را مستقیما به قبرستان بردند تا از مراسم تشییع جنازه و عزاداری خودداری شود. پس اگر ارزیابی جمهوری اسلامی از شخص شجریان این میبود که او مخالف حکومت بوده است و در نتیجه مراسم تشییع جنازه اش میتواند به آهنربای جذب مخالفین حکومت تبدیل شود، هیچگاه اجازه تشییع جنازه را نمیداد. درست خلاف این، جمهوری اسلامی از شجریان تا حد یک سلبریتی بلندرتبه حکومتی قدردانی کرد. مراسم تشییع جنازه شجریان “بهانه” ای برای ایجاد فرصت ابراز وجود مخالفین حکومتی نبود که هیچ، جمهوری اسلامی خواهان برگزاری کنترل شده تشییع جنازه شجریان بود. چرا کنترل شده؟ برای اینکه شجریان فرزند ناخلف جمهوری اسلامی بود که دست بر قضا استراتژیک فکر میکرد. میدانست که برای حفظ جمهوری اسلامی باید اصلاحاتی به آن وارد شود. پس به صف اصلاح طلبان پیوست تا جمهوری اسلامی را حفظ کند. شعار محوری اصلاح طلبان در تمام این دوره “مرگ بر دیکتاتور” بود! از دید جناح حاکم تنها مشکل قابل هضم مراسم تشییع جنازه فرزند هنریش سر دادن این شعار بود.
مثلت حرم و شعار مرگ بر دیکتاتور
هر یک از اعضای مثلث “حرم” (حککا، رضا پهلوی، مجاهدین) تفسیر کاملا مشابهی از وقایع سیاسی در ایران بدست میدهد. آنها باقرار خود رقیب یکدیگرند. حککا بشکلی مضحک و با تاخیر دو دهه ای، در صف تایید سازمان خود بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی قرار گرفته است. حککا پشت سر مجاهدین و رضا پهلوی در انتظار دریات مهر تایید از طرف غرب است. در این کاریکاتور سیاسی، هر یک از این سه ضلع مثلث حرم رجز میخواند، خود را محور عالم و منشا هر گونه تحرک اعتراض و تحرکی در ایران میداند. حککا بیش از دو ضلع دیگر حرم مدعی است هر تجمعی از “مردم” در ایران بطور بلافصل به اعتراضی ضد حکومتی تبدیل میشود. پس ظاهرا نفس تجمع “مردم” صرفنظر از نیت و اهداف و دلیل آن مقدس است. با این استدلال آنها از اعتراضات ناسیونال شوینیستی در آذربایجان و خوزستان دفاع کردند، از تحریکات ناسیونالیستی ضد عرب یا ضد ترک یا ضد فارس در استادیومهای ورزشی حمایت میکنند و حداکثر پند و اندرز میدهند که نژاد پرست نباشید… حککا در تطهیر این مواضع، ما را به شعار “مرگ بر دیکتاتور” یا هر شعار “ضد آخوندی” و ضد خامنه ای حواله میدهد۔ کافی است یکبار و شاید فقط یکبار در گوشه ای از یک گردهمائی – ناسیونال شوینیستی — شعار “مرگ بر دیکتاتور” یا مرگ بر خامنه ای یا شعاری “ضد آخوندی” شنیده شود. شخص تقوائی بتنهائی ساعتها در توجیه “تئوریک” این شعار سخنرانی میکند. اما خب آیا شعار مرگ بر دیکتاتور، شعاری ضد حکومتی نیست؟
منشا شعار “مرگ بر دیکتاتور” در اعتراضات جاری داخل ایران چیست؟ قدمی فراتر بگذاریم، شعار “مرگ بر دیکتاتور” چه گرایش سیاسی را در اعتراضات مختلف در گوشه و کنار جهان نمایندگی میکند؟ مرگ بر دیکتاتور قطعا یک بار تئوریک بسیار غلیظ دارد. منشا این شعار کمپ دمکراسی غرب در دوران جنگ سرد بود. این شعار در صحنه سیاسی ایران قالب مشخصی بخود گرفت، نماینده “ضد انحصار طلبی” جناحی از حکومت شد. حتی اگر بعد نظری “مرگ بر دیکتاتور” را کنار بگذاریم، این شعار بعنوان ابزاری سیاسی توسط اصلاح طلبان حکومتی فرموله و رایج شد. درست بهمین دلیل، این شعار نمیتواند بتملک هیچ طیف دیگر سیاسی بتمالک در آید. این شعار صاحب دارد. اما هیچکس نگفته است که نمیتوان با آن همراه شد. همراهی حککا و تفسیر چند ساعته حمید تقوائی از این شعار بیش از آنکه حرفی درباره مال خود کردن شعار مرگ بر دیکتاتور بما بگوید، نشان از هم افقی طبقاتی او با تمام جناحهای مختلف بورژوازی در ایران است. حککا در ١٠، ١٢ سال گذشته بلندگوی شعار طبقاتی بورژوازی شده است۔ شعار ” مرگ بر دیکتاتور”حکم یک چتر را دارد که در زیر آن تمام جناحهای مختلف بورژوازی، نه تنها اصلاح طلبان که تمام اعضای مثلث حرم، میتوانند گرد هم آیند. وجه مشترک آنها خط و نشان کشیدن با جناح “انحصار طلب” اصولگرای خامنه ای است، اما ارزش مصرف این شعار فراتر از اعلام موضع علیه جناح حاکم است. ارزش مصرف اصلی آن خط و نشان کشیدن با گرایش سوسیالیستی و کارگری ضد حکومت است. اولین بار نقد خود را به حمایت حککا از این شعار در سال ٨٨ نوشتم. در آنجا یادآوری کردم که حمایت از این شعار برای یک کمونیست حکم تف سر بالا را دارد چرا که دمکراسی طلبان بلافاصله و بحق میتوانند یقه کمونیستها را بگیرند که “مگر شما خود خواهان دیکتاتوری پرولتاریا نیستید”؟
ادامه دارد