باز هم سیل باز هم خوزستان. اینبار سیل آنچنان “سیل آسا” بود که مردم حتی فرصت جمع و جور کردن وسایل زندگیشان را هم پیدا نکردند. گرفتگی آبراه ها و سرازیر شدن فاضلاب به سطح خیابانها، برخی از محلات شهر اهواز و حومه را غیر قابل سکونت کرده است. طبق معمول فرمانداری از خود سلب مسولیت کرد و آدرس شهرداری را به مردم میداد و شهرداری هم برعکس توپ را به زمین فرمانداری می انداخت. مردم سیلزده که تتمه زندگیشان هم زیر آب رفته دیگر توهمی نسبت به یاری رسانی دولتی نداشتند. از همینرو بی ترس در مقابل دوربینهای صدا و سیمای دولتی هر چه به زبانشان آمد نثار دزدان در قدرت کردند.
خوزستان بعلت وجود صنایع کلیدی مانند نفت، گاز، پتروسیمی و قولاد، همواره زیر سنگینترین سرکوبها قرار داشته است. ترس از اعتصابات کارگری در این صنایع(رژیم اسلامی تجربه نقش کارگران نفت در زمینگیر کردن رژیم سلطنت را در حافظه خود دارد) موجب شده تا جمهوری اسلامی جنایتکار ترین و وحشی ترین عناصر سرکوب خود را در این استان دستچین کند. اگر امروز در برابر مصیبت سیل، مردم به ادارات و نهادهای مختلف پاسکاری میشوند و کسی هم مسولیت به عهده نمیگیرد، اما در عوض همین یکسال پیش در ابانماه ۹۸ کل جیره خواران حکومتی در این استان برای سرکوب مردم از همدیگر سبقت میگرفتند. برای جنایتشان در ماهشهر به همدیگر تبریک میگفتند. مردم بچشم دیدند که کل خدم و حشم دولتی از فرمانداری و نیروی انتظامی تا سپاه استانی ولی عصر از شریعتی فرماندار جنایتکار و فاسد تا حسن شاهوارپور پاسدار که فرماندهی جنایت ماهشهر را به عهده داشت، همگی جزو قاتلین فرزندانشان میباشند. مردم به تجربه دریافتند که اینها تخصصی در مبارزه با سیلاب ندارند بلکه درس آموختگان راه انداختن “سیلاب خون” هستند و لذا دیگر از انها انتظاری ندارند. این جنایتکاران ویرانی زندگی مردم را مترادف ادامه حیات خود میدانند. چهار دهه است که خوزستان گرفتار سیل و سیلاب است. رژیم اسلامی کوچکترین قدمی در کم کردن مصائب مردم برنداشته است. قرار هم نیست که بردارد. برای خلاصی از مصیبت سیل باید سیلی از مردم “سیلاب قیام” بر علیه جانیان اسلامی براه اندازد تا قضای جامعه از جود وحوش اسلامی پاکیزه شود.