در حالیکه کل جهان در تکاپوی دست یافتن هر چه سریعتر به واکسنهای کرونا است، آیت الله ها در ایران هر کدام دست به انبان روایات عجیب و غریب برده تا در مسابقه نشر مزخرفات بیمارگونه خامنه ای در ممنوعیت استفاده از واکسنهای شناخته شده، جا نمانند. در کنار این، اخبار وسیعی از انتقال مقادیر قابل توجهی از همین واکسنهای ممنوعه به ایران منتشر شده است که بی شک حکام اسلامی از آن برای واکسینه کردن خود و خانواده هیشان استفاده کرده و خواهند کرد. برخی دستور ممنوعیت استفاده از واکسنهای کرونا از جانب خامنه ای را نشانه جنون وی میدانند. هر چند خود این دستور جنون امیز است اما کماکان عقل سلیم بر سیاست “گریز از سقوط” اسلامیون حاکم است. ممنوعیت ورود و استفاده از واکسنهای کرونا بی هیچ اما و اگری در زمره جنایت علیه بشریت است اما فراتر از آن تاکید بر این نکته است که رژیم اسلامی از کرونا ابزاری برای حاکم کردن سکوت و سکون در جامعه، ساخته است. احمقترینهای رژیم اسلامی هم سقوط را در چشم انداز آینده نزدیک میبینند. بی شک وجود ویروس کرونا در عدم شکلگیری تجمعات و اعتراضات بزرگ در جامعه در این دوره، نقش بازی کرده است. فشار به جمهوری اسلامی جهت لغو ممنوعیت ورود واکسنهای شناخته شده به ایران، به فشار سیاسی بالا و کمپینهای جهانی نیاز دارد. این مانع را باید از سر راه برداشت.
………………………………………………………………………………………….
آغوش باز
سخنان فائزه رفسنجانی در سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی در باره سیاستهای جمهوری اسلامی در سوریه، موجب شکلگیری عکس العمهایی در میان کاربران مدیای اجتماعی و نیروهای اپوزیسیون گردید. حتی یک نگاه گذرا به نقدها و ستایشها در اینمورد، در حوصله این مطلب کوتاه نمی گنجد، اما یک نکته مهم طرح شده که دیگر به فائزه رفسنجانی محدود نمی ماند، چگونگی شیوه برخورد اپوزیسیون به افراد جدا شده از رژیم اسلامی است(البته بزعم نویسندگان و گویندگان طراح سوال فائزه رفسنجانی لابد از جمهوری اسلامی جدا شده است). گفته شد که اپوزیسیون باید بشکل سنجیده به استقبال “جدا شدگان” برود تا انگیزه ای شود عناصر بیشتری به “جدایی” از رژیم اسلامی تشویق شوند. در این ارتباط سه نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
نکته اول: رژیم اسلامی در چهار دهه گذشته لاینقطع آدم کشته و خون ریخته است. گمان نمیبرم پس از جنگ جهانی دوم، رژیمی جنایتکارتر از جمهوری اسلامی در سراسر گیتی یافت شود. بافت و ساختار این رژیم بگونه ای شکل گرفته که تقریبا کلیه افراد رده بالای حکومتی شخصا در جنایات انجام شده دست داشته اند. بخش زیادی از حکومتگران اسلامی در سپاه پاسداران عضو بودند و در سرکوب و اعدام و ترور زبانزد مردم شده اند. این جماعت را باید در دادگاه های مردم به استقبالشان رفت.
نکته دوم: جدا شدن از رژیم حاکم قطره چکانی صورت نمی گیرد. معمولا در اثنای قیام و زمانیکه هیچ چشم اندازی در ماندن حکومت در قدرت وجود ندارد، سیل کندن از رژیم آغاز میشود که این عمدتا شامل افرادی میشود که در نیروهای سرکوب و نظامی حضور دارند و نمی خواهند در سرکوب مردم شرکت کنند. قطعا آغوش مردم برای پذیرفتن این دسته از افراد همیشه باز است.
نکته سوم: در پس “نصیحت” ظاهرا معصومانه و بیگناه “برای جدا شدگان آعوش باز کنید” یک تز سیاسی خوابیده است: بخش وسیعی از طیف راست اپوزیسیون معتقد است که سقوط رژیم اسلامی میتواند از طریق فروپاشی درونی رژیم صورت بگیرد. در این تز عنصر حضور سیاسی مردم و تقابل انها با جمهوری اسلامی جزو پروسانوژهای اصلی صحنه سیاست نیست بلکه نقش اصلی را به “عناصر درونی” رژیم میدهند که تا چد میزان در پروسه “فروپاشی درونی” میتواند نقش “مثبت” بازی کند. آنجاییکه جانوران اسلامی در رژیم نقش اصلی پیدا میکنند، آنگاه “آغوش باز” هم برای مشایعتشان لازم است. مردم سالهاست آغوش خود را به روی رژیم اسلامی بسته اند. سوت پایانش را در خیابان بصدا در آوردند.