پرسش: اجازه دهید به مساله مبارزه کارگران برای افزایش دستمزد بپردازیم. مبارزه برای افزایش حداقل دستمزد مبارزه ای محدود به جامعه ایران نیست. کارگران در کشورهای مختلف و از جمله در آمریکا برای افزایش حداقل دستمزد مبارزه میکنند. بنظر شما میزان و مبنای تعیین دستمزد در جامعه چه باید باشد؟
علی جوادی: ببینید زمانی که از میزان دستمزد در جامعه ایران صحبت میکنیم، جایی که دستمزد کارگر بر پایه خط فقر و فلاکت و این روزها بر مبنای “خط مرگ” استوار شده است، نتیجتا باید در دو زمینه صحبت کرد. یکی مساله مبنای حداقل دستمزد از جانب طبقه ما و مساله دیگر مکانیزم تغییر دستمزد در جامعه در هر دوره ای است. حداقل دستمزد در جامعه باید بر مبنای اقلام مورد نیاز یک زندگی انسانی در زمان معاصر تعیین شود که بتواند تامین کننده اقلام یک زندگی مرفه و انسانی با استانداردهای شناخته شده بین المللی باشد. حداقل دستمزد باید تامین کننده متوسط نیاز یک خانواده در جامعه برای تامین مسکن مناسب، آذوقه مکفی و سالم، پوشاک مناسب، درمان و بهداشت لازم، هزینه حمل و نقل لازم، تحصیل و آموزش و درمان و تفریح و سفر و دسترسی به شبکه اطلاعاتی و انفورماتیک و … باشد.
پرسش: این استانداردها را چه کسانی تعیین میکند؟
علی جوادی: استانداردها را بنظرم فقط و فقط فروشندگان نیروی کار یعنی کارگران، نمایندگان مستقیم کارگران، تشکلات کارگران میتوانند و باید تعیین کنند. چرا که اگر جامعه سرمایه داری را، تا زمانیکه این مناسبات ضد انسانی نابود نشده است فرض بگیریم، مشاهده میکنیم که در تمامی حوزه های دیگر این فروشندگان کالاهای موجود هستند که قیمت کالاهای خود را تعیین میکنند. اما معلوم نیست چرا زمانیکه به نیروی کار کارگر که در این جامعه نیز یک کالاست چرا این سرمایه داران و دولت و نمایندگان سرمایه هستند که قیمت این کالا را تعیین میکنند؟ چرا؟ چرا باید این بی عدالتی و وارونگی را قبول کرد؟ شما هیچ صاحب خانه و مالکی را نمی بینید که اجاره خانه و ملکش را مستاجر تعیین کند. شما هیچ سرمایه دار و فروشنده کالایی را نمی بینید که قیمت کالاهایش را خریداران کالایش تعیین کنند. اما حداقل دستمزد را در این جوامع سرمایه و دولت سرمایه تعیین میکنند و نه خود فروشنده نیروی کار. این بی عدالتی و زورگویی را نباید پذیرفت.
معمولا مبلغین و مدافعین نظام سرمایه داری میگویند مکانیسم عرضه و تقاضا تعیین کننده قیمت اقلام و کالاها در جامعه سرمایه داری است. گوشه ای از واقعیت غیر انسانی در این جامعه است. اما در پاسخ باید گفت که اینجا بحث بر سر تعیین حداقل دستمزد است. حداقل دستمزد را در جوامع کنونی عمدتا دولت کارفرمایان تعیین میکند نه مکانیسم عرضه و تقاضای کالاها در جامعه. یعنی خریداران و نمایندگان خریداران دارند قیمت کالای مورد نیاز خود را تعیین میکنند. این وارونگی تنها نشاندهنده یک ضدیت آشکار و عمیق با کارگر در جامعه سرمایه داری جاری است. بعلاوه زمانیکه در مورد عرضه و تقاضا صحبت میکنیم کارگر بر خلاف سایر صاحبان کالاهای دیگر نمیتواند نیروی کارش را به فروش نرساند. کارگر بر خلاف سرمایه دار صاحب اختیار برای عدم فروش نیروی کارش نیست. اگر نیروی کارش را به فروش نرساند باید گرسنگی بکشد. بیکار باشد. خانواده اش محکوم به فقر و فلاکت باشد. در صورتیکه صاحبان کالاهای بسیاری معمولا میتوانند از فروش کالاهای خود خودداری کنند، و در زمان مناسبی که خود تشخیص میدهند میتوانند این کالاها را به بازار برای فروش با قیمت بالاتر عرضه کنند. نتیجتا در این جا هم کارگر با یک ضدیت آشکار ذاتی نظام سرمایه داری در مواجه با کارگر هستیم.
پرسش: سئوالی که ممکن است برای برخی پیش بیاید این است که در جوامع سرمایه داری در غرب و برخی دیگر کشورها که کارگران دارای تشکلات مستقل خود هستند، این تشکلها میتوانند با برخورداری از مشاوره “متخصصین و کارشناسان” سبد زندگی و قیمت اقلام مورد نیاز را تعیین کنند. اما در ایران کارگران فاقد چنین امکاناتی هستند. کارگران عمدتا فاقد تشکلات شورایی و یا اتحادیه ای مستقل از دولت هستند، نتیجتا مساله این است آن کسانیکه میتوانند چنین شاخصهایی را تعیین کنند، چه کسانی هستند؟
علی جوادی: ببینید، در درجه اول خود نمایندگان مستقیم کارگران میتوانند و باید هزینه اقلام مورد نیاز زندگی خود را تعیین کنند. چه کسی صالح تر و بهتر از خود کارگران میتواند قیمت اقلام مورد نیازش برای یک زندگی انسانی را تعیین کند؟ بعلاوه اگر بحث بر”متخصص و کارشناس” است حتما تعداد بسیاری انسان شریف که به انقیاد طبقه حاکمه و دولت سرمایه نیامده اند میتوانند در این زمینه به کارگران و نماینگان شان کمک کنند و مشاوره دهند. این مساله پیچیده و مشکلی نیست. دعوا بنظرم اینجا نیست، مساله این است که اقلام مورد نیاز یک زندگی انسانی برای تعیین حداقل دستمزد خود موضوع یک جدال عظیم طبقاتی در جامعه به قدمت عمر این نظام است. مساله بر سر سهم کارگر از تولید محصولات و تلاش سرمایه برای تصاحب ثروت تولید و خلق شده توسط کارگر است. و این جدالی در مرکز تخاصمات جامعه سرمایه داری است.
اما در جامعه سرمایه داری و جامعه اسلام زده ایران بطور ویژه ای فرض بر این است که کارگر بنا به تعریف و علی القاعده بخش محروم و فقیر جامعه است و باید باشد. هست اما فرض میکنند که همواره باید باشد. چرا که اقتصادشان بر مبنای کار ارزان و کارگر خاموش سازمان داده شده است. و اگر این فرض را به دور بیندازیم آنوقت مساله فرق میکند. در آن زمان باید گفت که ببینید کارگر خالق تمام محصولات و خدمات اجتماعی و ثروت تولید شده در جامعه است و باید مانند تمام شهروندان دیگر جامعه از یک زندگی انسانی برخوردار باشد و هیچ سهم کمتری از دیگران نداشته باشد. بلکه بر عکس دستمزد کارگر باید شاخص تعیین دستمزد سایر حقوق بگیران در جامعه باشد. ببینید سبد زندگی کارگر و اقلام مورد نیاز باید طوری تعیین شود که اگر جلوی صاحب سرمایه گذاشته شود، بگوید که منهم همین ها را میخواهم! اگر جلوی وکیل مجلس بگذارند، باید بگوید که منهم همین استاندارد زندگی را میخواهم. ما انسانیم. دارای نیازهای متفاوت و متعددی هستیم. یک بار زندگی میکنیم. باید از یک زندگی انسانی برخوردار باشیم. باید دارای یک زندگی شایسته انسان امروزی باشیم. این یعنی حداقل دستمزد. و همانطور که گفتم مساله تنها بر سر چگونگی تعیین اقلام مورد نیاز یک زندگی انسانی نیست، مساله اساسا بر سر این است که طبقه سرمایه دار حاکم فرضش این است که کارگر باید محروم باشد، نابرابر باشد، فرودست باشد. چرا که سود و انباشت سرمایه به محرومیت سهم ناچیز کارگر از محصولات جامعه گره خورده است. سرمایه دار در این جامعه دستمزد را نه برمبنای نیاز کارگر به یک زندگی انسانی بلکه بر این مبنا تعیین میکند که هزینه یک زندگی بخور و نمیر به طور واقعی چیست؟ بخور و نمیر و انرژی کافی داشته باش که فردا هم بتوانی کار کنی. بخوری و نمیری و زنده باشی که بتوانی کار کنی. بخور و نمیر تا زمانیکه میتوانی کار کنی و برای سرمایه سود تولید کنی! این مکانیسم تعیین دستمزد در جامعه سرمایه داری است. این مکانیسم را باید درهم شکست! اما از یک نگاه انسانی، از نگاه کارگر مساله کاملا بر عکس است. کارگر خالق ثروت جامعه است. سهمش هم از این ثروت اجتماعی تولید شده باید یک زندگی شایسته انسان باشد. همین!
پرسش: کلا به چه نکاتی محوری ای در یک مبارزه پیروزمند بر سر حداقل دستمزد باید اشاره کرد.
علی جوادی: بنظرم در سطح عمومی و کنکرت باید به نکات زیر اشاره کرد.
١- ما در عین حال که برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و استقرار یک نظام آزاد، برابر و مرفه، یک جمهوری سوسیالیستی، مبارزه میکنیم، در عین حال در هر مبارزه ای برای بهبود شرایط زندگی و موقعیت رفاهی، مدنی و اجتماعی کارگران و توده مردم شرکت میکنیم. تلاش برای سازماندهی و به پیروزی رساندن یک انقلاب کارگری از تلاش روزمره برای اصلاحات و بهبود زندگی کارگر امری مجزا نیست. هر درجه که کارگر از زندگی مادی و آزادیهای سیاسی گسترده تری برخوردار باشد، شرایط برای سازماندهی یک انقلاب کارگری مهیا تر است.
۲- اما در ایران اسلام زده و در شرایط حاکمیت اسلامی پیشبرد این اهداف در عین حال مستلزم مبارزه ای همه جانبه علیه رژیم اسلامی است. باید تاکید کرد که سرنوشت مبارزه برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و مدنی در شرایط کنونی تماما به سرنوشت مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی گره خورده است. از این رو هر مبارزه “اقتصادی” برای رسیدن به هدف خود ناچار به توسل به یک مبارزه “سیاسی” علیه رژیم حاکم است و یا به یک مبارزه سیاسی تمام عیار تبدیل میشود. هر پیشروی اقتصادی مستلزم یک پیشروی سیاسی در مقابله با رژیم اسلامی است. رژیم اسلامی به هر مبارزه اقتصادی جنبه عمیقا سیاسی و ضد حکومتی بخشیده است. از این رو گرایشات ملی اسلامی و یا سندیکالیستی که افق و دامنه فعالیت خود را اساسا به عرصه “اقتصادی” محدود میکنند و یا اینکه میکوشند کارگران را در چهارچوب قوانین ارتجاعی نظام اسلامی حاکم محدود و اسیر کنند، نمیتوانند بطور واقعی حتی به همان اهداف اولیه و محدود دست یابند. چرا که هر گونه پیشروی طبقه کارگر و هر گونه بهبودی در زندگی مادی توده های مردم منوط به پیشروی مبارزه علیه رژیم و نهایتا سرنگونی کامل آن است.
۳- مساله تعیین حداقل دستمزد توسط نمایندگان کارگران ما را به مساله تشکل واقعی و نمایندگان واقعی کارگران میرساند. در حال حاضر طبقه کارگر فاقد هر گونه حق قانونی برای تشکیل تشکلات توده ای خود است. سرکوب سیستماتیک تلاشهای کارگر یک رکن پایه ای هویت ضد کارگری نظام اسلامی و سرمایه داری در ایران است. رژیم اسلامی میکوشد تا تشکلات اسلامی و دست ساز خودش یعنی انجمن های اسلامی، خانه کارگر و شوراهای اسلامی، را به جای تشکلات کارگری به کارگران حقنه کند و این ارگانها هم خود را در مقام چنین نقشى قرار میدهند. افشاء و طرد این زائده ها و ارگانهای ضد کارگری حکومت اسلامی یک عمل تعیین کننده در پروسه شکل دادن به تشکلات واقعی کارگری است. کارگران میتوانند و باید این خلاء را با تشکیل مجامع عمومی خود و شکل دادن به شوراهای کارگری بسرعت جبران کنند. سازمان دادن مجامع عمومی کارگری، پرداختن به مساله تعیین حداقل دستمزد، انتخاب نمایندگان واقعی کارگران در مجامع عمومی کارگری، یک تلاش جدی و حیاتی در این راستا است.
۴- چه رقمی را باید کارگران اعلام کنند؟ در پاسخ باید گفت که احتیاج به کار “کارشناسانه” پیچیده ای نیست. رسیدن به رقم مورد نظر بسیار ساده است. کسی که فقط چند هفته در آن کشور زندگی کرده باشد، این رقم را در ذهن دارد. هر روز آن را در ذهن خویش پس و پیش کرده است. از هر کارگری بپرسید برای گذران یک زندگی متعارف به چه مبلغی در ماه نیازمندید پاسخ را به سادگی دریافت خواهید کرد. این مساله در زمره مسائل لاینحل ریاضی نیست. در سال گذشته بخشهایی از کارگران رقم حول و حوش ده میلیون تومان را اعلام کردند. هر چند که این ارقام مهر زمان را بر خود دارند و با توجه به شرایط اقتصادی جامعه به سرعت تغییر میکنند.
پرسش: برخی از اوباش اسلامی و نمایندگان شوراهای اسلامی و یا جریانات اصلاح طلب حکومتی خواستار تعیین حداقل دستمزد بر مبنای تعیین خط فقر شده اند. پاسخ شما چیست؟
علی جوادی: مزخرف میگویند. چه کسی گفته است که حداقل دستمزد کارگران باید بر مبنای خط فقر تعیین شود. چرا نباید بر مبنای حقوق وکلای مجلس تعیین شود؟ چرا نباید بر مبنای حقوق پایه مدیران کارخانجات و واحدهای تولیدی تعیین شود؟ این چهارچوب ضد انسانی از کجا آمده است؟ برعکس باید از آنچه سهم و حق کارگر است آغاز کرد. حداقل دستمزد باید به نیازهای یک زندگی انسانی پاسخ گو باشد نه به آنچه “ممکن” است. نه به آنچه که “خط فقر” است. نه به آنچه که تضمین کننده سود سرمایه است. در تعیین این حداقل دستمزد باید توقعات انسانی از زندگی را مبنا قرار داد نه بی حقوقی و فقر و فلاکتی که سرمایه و دولت آدمکش اسلامی به طبقه کارگر تحمیل کرده است.
اما آنچه قابل دریافت و حصول است در اساس محصول قدرت و توان طبقه کارگر در هر شرایطی است. دستمزد تعیین شده در هر دوره محصول مبارزه و کشمکش است. محصول توازن قوای میان کارگر و کارفرما و قدرت عمل سیاسی و اعتراضی کارگر در جامعه است. اگر تلاش اعتراضی در این وضعیت برای تعیین دستمزد سازمان داده نشود، اگر رهبران عملی کارگران در مراکز عمده کارگری پا پیش نگذارند، اگر سازمان ندهیم، اگر متحد و متشکل نشویم، میزان دستمزد را نیز نمایندگان ارتجاع سه گانه کارفرما و دولت و تشکل های دست ساز دولتی و اسلامی تعیین خواهند کرد. همانطور که تاکنون کرده اند. اما این وضعیت میتواند با تلاش آگاهانه فعالان و رهبران رادیکال و سوسیالیست کارگری تغییر کند. کارگر نیازمند تشکل و اهرم دخالتگری خود در این جدال است. نیروی اصلی این جنبش کارگر شاغل و بیکار است. اتحاد کارگر شاغل و بیکار شرط پیشروی این جنبش است. مجمع عمومی کارگران ظرف سازمانی و پایه ای چنین جنبشی است. از هم اکنون باید دست به کار شد.
در خاتمه: فراخوان ما به همه کارگران رادیکال سوسیالیست و رهبران عملی کارگری این است که دست بکار شوید. مجامع عمومی خود را فرا بخوانید. کارگران را متشکل کنید. مساله تعیین دستمزد، مبانی و شاخص های آن و رقم مورد نظر خود را اعلام کنید. زمان تغییرات بزرگ و اساسی است. این مبارزات را باید بهم گره زد. تغییرات اساسی جامعه در گرو دخالت متشکل و متحد کارگر سازمانیافته است. نقشی که امروز کارگران ایفاء میکنند سرنوشت جامعه و آینده را رقم خواهد زد. نباید اجازه داد که دولت اسلامی حکومت سرمایه فقر حکم فقر و فلاکت و محرومیت را بر زندگی ما تدوام دهد.