حقایق وارونه(پاسخی به رفیق اصغر کریمی) – محمد آسنگران

مقالات

من باخواندن دو نوشته اخیر در صفحه فیس بوک رفیق اصغرکریمی قبل از اینکه به نقد و رد ادعاهایش فکر کنم عـیقا متاسف شدم. زیرا در این دو کامنت وقایع کاملا وارونه شده اند. هنوز نمیتوانم تصور کنم چگونه آدمی میتواند تا این حد حقایق و وقایع را وارونه جلو بدهد. واقعا چه چیزی اتفاق افتاده است که این رفیق عزیز ما به چنین روزی بیفتد و تا این حد سقوط کند. آیا متوجه نیست یا تعصب چنان جلو چشم او را گرفته است که چنین بنویسد و سفید را سیاه ببیند؟

ویژگیهای هر نظر و دیدگاه کمونیستی از نظر من چهار کلمه کلیدی است. منصف، متعهد به حقیقت، جسارت ، برابری طلبی. این ویژگیها را ممکن است کسی اخلاقی بنامد یا نسبی تعریف کند. ممکن است هر کس برداشتی از آن داشته باشد. ممکن است هر کس از منظر خودش معانی متفاوتی به آنها الصاق کند. اما آنچه در دو نوشته اخیر اصغر کریمی در مورد اختلافات سیاسی در حزب و قرار اخراج علی جوادی میبینیم، این است که چهار ویژگی فوق به شکل آشکار و غیر قابل توجیهی وارونه شده اند. در ذیل به آنها خواهم پرداخت.

برای نشان دادن و مستند کردن این ادعا ها به چند موضوع مهم که او در نوشته اش کتبی کرده است میپردازم. اولین ادعایش مقایسه ما منتقدین امروز با جمعی از کادرهای حزب است که در سال ١٩٩٩ استعفا دادند.

مقایسه ای مع الفارق
هر کسی مباحث ما و آن دوستان را خوانده باشد میداند که این مقایسه بی پایه و غیر منطقی است. در دنیای ذهنی ر.اصغر اگر هر گردی گردو معنی میدهد، در دنیای واقعی چنین نیست. زیرا آنها قبل از رفتن شان جایی حرفی نزده بودند. نقدی نکرده بودند. در چند جمله مدعی شدند حزب کارگری نشده و فراخوان به انحلال حزب دادند و خدا حافظ. این را مقایسه کنید با نقدهای ما جمع کانون مباحث کمونیسم کارگری که چند سال است دیدگاهایی را نقد میکنیم که به زعم ما خلاف برنامه و مبانی نظری جنبش و حزب کمونیست کارگری است. من که حدود دوازده سال است در عرصه های مختلف در نقد این دیدگاه بحثم را نوشته و گفته ام. ما اعضا کانون مباحث کمونیسم کارگری که حدود یک سال است نقد و مباحثمان در مقابل گرایش راست به شکل علنی هم ادامه داشته است و هنوز تا به امروز مدعی هستیم دیدگاه ما ادامه مباحث و متد سیاسی و تئوریکی است که حزب برای پراتیک آنها ساخته شده است. حال ر. اصغر چگونه میتواند این ما و مستعفیون را مقایسه کند و حتی آنها را مثبت تر بداند معلوم نیست. اینجا انصاف و حقیقت جویی و حقیقت گویی سلاخی شده اند.

من در همه این سالها تلاش کرده ام با حوصله و متانت حرف بزنم تا اتحاد حزب را حفظ و در عین حال گرایش راست را نقد کنم و مانع تغییر ریل حزب از یک حزب کمونیستی کارگری به یک حزب دنباله رو جنبش راست بشوم. جاهایی حتی آگاهانه سازش کردم. جاهایی مصلحت اندیشی کرده و غیر مستقیم نظرم را گفتم و جاهایی هم نقدم تند و بی ملاحظه بوده است. در یک سال اخیر پلاتفرم رهبری حزب را نوشتم. به عنوان جمع اعضا کانون مباحث کمونیسم کارگری قطعنامه و قرار نوشتیم و به ارگانهای حزبی دادیم. سال دو هزار و دوازده بعد از یک سال جر و بحث بلاخره طرح سازماندهی بالای حزب را نوشتم که رهبری تک فردی به جمعی تبدیل بشود و این طرح را به رهبری حزب دادم. رفیق حمید که در رقابت با کورش مدرسی مخالف پست لیدری در حزب بود بعد از اینکه خودش لیدر شد تمام قد از آن دفاع میکند.

جایی که نمیخواستم برخلاف میل و وجدان خودم رای بدهم خود را کاندید دبیر کمیته مرکزی کردم و رای را نسوزاندم. علاه بر همه اینها دهها نوشته و نقد که دیدگاه ما را بیان کند و تفاوتهای ما را با گرایش راست نشان بدهد کتبی و شفاهی منتشر کردیم. ما همیشه گفتیم و نوشتیم خود را حزبی تر از همه مدافعین جناح راست میدانیم. خود را حزبی تر و متعهد تر به اصول و مبانی حزب کمونیست کارگری میدانیم. همیشه تاکید کردیم که این حزب را حاصل تلاش یک نسل از کمونیستهای ایران میدانیم و به همین دلیل تلاش میکنیم نگذاریم حزب کمونیست کارگری که یک بخش مهم از نیروی متحزب جنبش کمونیسم کارگری را در خود دارد تحویل جنبشهای دیگر داده شود، یا دنباله رو جنبشهای دیگر بشود. در حقیقت جدل ما با گرایش راست بر همین محورها بوده است.

کسی که کمی منصف و با تعمق بخواهد قضاوت کند، هیچ شباهتی بین ما و دوستان مستعفی پیدا نخواهد کرد. برعکس تصور رفیق اصغر ما خود را مدافع سیاستها و مصوبات و مبانی فکری و نظری حزب کمونیست کارگری میدانیم. بجز مصوبات چند پلنوم و دفتر سیاسی در یک سال اخیر که ما هم منتقد آنها و هم رای منفی به آنها دادیم، بقیه مصوبات حزب حتی اگر ملاحظه ای در موردشان داشته ایم جای بحث و جدل برای ما نبوده است. حتی همین چند مصوبه بویژه دو مصوبه پلنوم و دفتر سیاسی که مورد نقد جدی ما بوده است و به آنها رای منفی داده ایم تا امروز علنی آنها را نقد نکردیم.

ما رسما اعلام کردیم هدفمان از نقد گرایش راست حاکم بر حزب، دفاع از سیاستها و مبانی فکری حزب کمونیست کار گری است. آن حزبی که منصور حکمت بنیاد نهاد و آن مصوباتی که با مبانی فکری و برنامه ای این حزب منطبق است.

گرایش راست بر خلاف آن مصوبات و مبانی نظری کمونیسم کارگری، فرمان حزب را به طرف راست چرخانده است و ما زورمان را میزنیم این فرمان را سر جای واقعی خود برگردانیم. در عین حال برخلاف تصور و خواست متعصبانه و سطحی رفقا اصغر کریمی و حمید تقوایی و کاظم نیکخوه ما رسما اعلام کردیم در حزب میمانیم و تلاش میکنیم اتصال گذشته پرافتخار حزب با امروزش قطع نشود. اگر ما حتی یک نخ باریک بین آن گذشته و امروز باشیم بهتراز این است که میدان را خالی کنیم و قطع این اتصال بوسیله گرایش راست با یک تغییر ریل راست روانه رسمیت پیدا کند.

اصغر اگر تشخیص نمیدهد بین این نوع نقد که از مبانی فکری و مصوبات حزب دفاع میکند و آن نوع استعفاها که کل حزب را زیر سوال میبرد و فرمان انحلالش را داد، تفاوت وجود دارد من کاری از دستم ساخته نیست. فقط میتوانم بگویم رفیق من کمی تعمق کن و به حرفی که میزنید فکر کن.

موازین حزب
اصغر کریمی در موقعیت “پیروز” و مغرور نوشته است: “نزدیک به دوسال آن هم به شکل علنی انتقاداتشان را تا سطح حمله به حزب و انگ و اتهام زنی و ترور شخصیت ادامه دادند ولی جمعشان از همان چند نفر اول فراتر نرفت.” پس بهتر است بروند. این رفیق ما متوجه نیست که او مبصر بقیه نیست که دستور بدهد بروند یا بمانند. چون حزب ارث و ملک هیچ فرد و جمع خاصی نیست. او یک فعال سیاسی و حزبی همانند بقیه و برابر با بقیه است.

علاوه بر این از حمله به حزب نوشته است! سوال این است”حمله” به کدام مصوبه حزب شده است؟ حمله را پیش کش کدام مصوبه حزب حتی نقد شده است؟ حتی همان مصوباتی که رای منفی دادیم و در جلسات دفتر سیاسی و پلنوم نقد کردیم را جایی دیدید که به شکل علنی نقد کرده باشیم؟ همه میدانند این ادعای اصغر بی پایه و پوچ است. واقعیتی ندارد. حقیقتی در آن نیست. پس چرا چنین ادعا میکند دلیل ساده است او نقد نظرات حمید تقوایی را نقد حزب میداند و در اساس نقد را ترورشخصیت و اتهام زنی معرفی میکند. این یک بدعت گذاری خطر ناک است. قبلا تلاشهایی شد که این سیاست را مصوب کنند اما ناچار به عقب نشینی شدند. امروز تحت این عناوین فوق مضمون همان سیاست را پی گرفته اند، گویا نقد نظرات حمید نقد نظرات حزب است. اینجا ما با یک نگرش راست روانه، محدود نگرانه، سطحی و با فاکتهای من در آوردی مواجه میشویم.

سوال این است اگر من اینجا نظرات رفیق اصغر را نقد میکنم حزب را نقد کردم و به حزب انگ زده ام و ترور شخصیت کرده ام؟ از منظر اصغر کریمی نقد نظرات او و حمید تقوایی و کاظم نیکخواه و… مساوی حمله به حزب و مساوی نقد حزب و ترور شخصیت آنها است. روشن است که چنین نیست. اما اگر بخواهم در یک جمله این تلاش و تقلا را معنی کنم میگویم این عقبگرد به چپ سال ۵٧ است. این یعنی اعضا حزب حقوق برابر با هم ندارند و رفقایی هستند که حقوق برابر تری دارند. چطور ممکن است نقد نظرات افراد مساوی نقد حزب و از آن بدتر ترور شخصیت معرفی شود.! روشن است که این دیگر بحث نیست اتهام و سفسطه است. اگر رفیق اصغر معنی اتهام و نقض موازین حزب را میخواهد متوجه بشود باید به همین حرفهای خودش رجوع کند. زیرا تماما نقض اصول سازمانی حزب و موازین پلنوم دهم حزب و نامه دبیر به امضا منصور حکمت است.

اصغر که اینقدر حساس است که نقد سیاسی نظر افراد را نقد حزب و ترور شخصیت میداند چرا چشمش را بر روی این اتهامات سخیف بسته است. “احمق، ترامپیست، فعالیت به نفع جمهوری اسلامی، خرابکار، مخرب، ضد کمونیست، شارلاتان، شغل نا شرافتمندانه (بی شرف)، شیاد، محفل منحط و…” رفقا اصغر و حمید و بقیه همنظرانشان این همه القاب “شیرین و انسانی” را شنیده و نوشته و با سکوت رضایت آمیز از کنار آن عبور کرده و تایید کرده اند. اما هنوز مدعی انصاف و برابری طلبی و حزبیت هستند.! هنوز این رفیق اصغر است که طلب کار است.! اگر یکی از ما چنین القاب سخیفی را خطاب به شما میگفت فکر میکنید ما مثل شما پرنسیبهای حزبی و سیاسی را نادیده میگرفتیم و از کنارش رد میشدیم؟ قطعا نه. ولی شما این کار را کردید. آیا میتوانید در میان این همه “شیرین کاری” باز هم سرتان را بلند کنید و از پرنسیب و موازین حزب برای من بگویید؟

بر خلاف اصغر کریمی و همنظرانش من هیچ وقت به دلیل همنظر بودن و یا آنطور که رفیق اصغر پز “پیروز” بخود گرفته است، برای نیرو جمع کردن و اضافه شدن به جمع خودیها برای”پیروز” شدن بر رفیق کنار دستم!؟ از اشتباهات آنها چشم نپوشیده واز کنار آنها عبور نکرده ام. رفقا حمید و اصغر مسئولیت حزبی دارند که در مقابل این القاب سخیف ساکت نباشند. اما نه تنها ساکت بلکه پرتاب کردن این همه “لجن” به طرف ما را دفاع از حزب دانسته اند! این در حالی است که حزب کمونیست کارگری قبلا سعید صالحی نیا را به دلیل توهین به یک نفر غیر حزبی که یک دهم این کلمات سخیف را نگفته بود اخراج کرد.

ر.اصغر! فحاشان در کنار دست شما رژه میروند و تحبیب میشوند. اگر نمیخواهید بپذیرید بروید ترامپیست گفت خلیل کیوان علیه ما را ببینید. شارلاتان و شغل غیر شرافت مندانه و مخرب را در مطالب حسن صالحی نگاه کنید. احمق گفتن را از زبان مشاورتان سلیمان سیگارچی را ببینید. منحط گفتن را نه یک بار حتی در جلسات رسمی دفتر سیاسی و در مطلب علنی کاظم نیکخواه را ببینید. اتهام “تبلیغات جنگ سردی” را در مطالب خود و حمید تقوایی را ببینید که مثل نقل و نبات تکرار و پخش میشود.! میدانم از این هم بیشترش را دیده و خوانده اید. ولی آنرا علیه منتقد مجاز میدانید. این آن فرهنگی است که شما نمایندگی میکنید. این فرهنگ ربطی به سنت سیاسی و فرهنگی حزب کمونیست کارگریی که من میشناسم ندارد. این فرهنگ حزب دیگری است که شما مسئولیت پایه ریزی آنرا برعهده گرفته اید. رواج دادن به فرهنگ عقب مانده کار بسیار آسانی است. هنر ما تا امروز این بود که حرمت و کرامت افراد در گیر در بحث سیاسی را مستقل از مخالف و موافق نگهداریم. اما شما این خط قرمزها را رد کردید.

آیا یک نمونه میتوانید نشان بدهید که علنی در مقابل آن اتهامات”سخیف” که بالا نقل کردم و به بخشی از فرهنگ شما تبدیل شده است حرفی زده باشید؟ یا نه تایید کردید و گفتید این دفاع از حزب است.! رفقای عزیز نکنید. این فرهنگ واقعا شایسته هیچ کس حتی نویسندگانش هم نیست. سکوت و ترویج این فرهنگ یک فساد سیاسی به تمام معنا است.

اصغر بجای نقد سیاسی و نشان دادن راه حل همزیستی و تقویت حزب نوشته است: ” شما که با خط حاکم بر حزب، مصوبات حزب و فعالیت ها و کارزارهای روزمره حزب خوانایی ندارید …. بجای ترور شخصیت و دست بردن به انبان فحاشی های جنگ سردی حزب را ترک کنید و انرژی تان را بجای مقابله با حزب صرف مبارزه با جمهوری اسلامی کنید.”

این انشا نویسی از روی دست لیدر ادعایی بی پایه است. ما مصوبات حزب را نقد نکردیم و ترور شخصیت و فحاشی هم نکردیم. اگر مدعی آن هستید یک جمله یک خط یک فاکت را نشان بدهید. اینکه نقد ما را جنگ سردی و…مینامید به این دلیل است که لیدر گفته و شما هم تعریف دیگری بلد نیستید. هر منتقدی از منظر شما ضد کمونیست است و جنگ سردی است. اگر نه تعریف جنگ سردی ربطی به سیاست و موقعیت ما ندارد. ما که از کمونیسم کارگری و سیاست رادیکال و برنامه و مبانی نظری حزب دفاع میکنیم و منتقد سیاستهای راست و دنباله روی شما از جنبشهای دیگر هستیم چگونه میتوانید ما را ضد کمونیست بدانید؟ اینرا با چه منطقی و چگونه میخواهید جنگ سردی تعریف کنید. لاقل بروید کمی در اینمورد تحقیق و تعمق کنید فقط شنیده ها را تکرار نکنید.

این کلمات نخراشیده و نتراشیده اتهامات سنگینی است که رفیق اصغر در قبال گفتن آنها مسئولیت دارد تا وقتیکه ثابت نکرده است یک اتهام است و قابل پیگیری. او حتی نتوانسته است یک جمله به نقل از رفقای کانون مباحث کمونیسم کارگری را برای مصداق حرفش نشان بدهد. اما جدا از بی پایه بودن و غیر واقعی بودن این اتهامات که در یک جمع منصف اثباتش کار دست اصغر خواهد داد، میداند همه اعضا کمیته مرکزی منتخب کنگره هستند. اما اصغر و حمید و بقیه همنظرانشان انگار از یک حق ویژه برخوردار هستند که از ما منتخبین کنگره میخواهند حزب را ترک کنیم. اولین سوال این است آقایان عزیز شما حق صادر کردن این دستور را ندارید. اختیارش را ندارید. اینرا میفهمید یا نه. اگر نه بروید موازین و اصول سازمانی حزب را بخوانید. همچنانکه شما نظرات راست امروزتان هیچ ربطی به تاریخ و سیاستهای پایه ای این حزب و کمونیسم کارگری ندارد ولی کسی حق ندارد در خروجی را به شما نشان بدهد.

شنیدم گفته اید اگر خودشان نروند در پلنوم اخراجشان میکنیم. این نهایت “پیروزی” و آن سیاستی است که میخواهید حزب را با آن قوی کنید.! تجربیات تاکنونی “قوی” کردن حزب با این سبک و سیاست بس نیست؟
اصغر نوشته است چرا مطالب حزب را در سایت خود منتشر نمیکنید!؟ جل الخالق، این آدم میداند ما هیچ سایتی نداریم که او چنین درخواستی را بکند. اما این کار را میکند زیرا میخواهد با تاکتیک فرار بجلو، کسی به او نگوید چرا چهار عضو کمیته مرکزی را از رسانه های حزب محروم کردید و چرا دستور صادر کردید مطالب منتقدین در رسانه های حزبی ممنوع است؟

او میداند که حرفش بی پایه و غیر واقعی است ولی آگاهانه آنر مینویسد. چرا؟ چون قرار است تعدادی ناراضی را با این حرفها قانع کند. او با “جسارت” عجیبی در این مطلب ظاهر شده است! هم دستور خارج شدن ما را از حزب صادر کرده است هم قبلا منع انتشار مطالب ما را در رسانه های حزب اعلام کرده است هم در تلویزیون ممنوع التصویرمان کرده است، هم از ما ایراد میگیرد چرا مطالب حزب را در سایت نداشته خودمان درج نمیکنیم.!؟ روشن است که سرهم کردن این جعلیات برای توجیه حذف ما چهار نفر عضو کمیته مرکز از رسانه های حزب است. حتی سایت روزنه که قرار بود یک سایت غیر حزبی باشد از درج مطالب ما منع شده است. من یکی نمیدانم به این رفیق چه پاسخی بدهم بجز اینکه بگویم به اعمال و به حرفهایت کمی فکر کن جای بدی ایستاده اید.

رفیق اصغر در ادامه نوشته است: “اجازه بدهید صریحا بگویم که این رفقا هیچکدام عضو حزب نیستند …” در این جمله نه تنها علی بلکه لطف کرده و عضویت همه ما را لغو اعلام کرده است. تا به امروز نشنیده ام کسی به او بگوید جناب این چه ادعای بی حساب و کتابی است که کرده اید؟ یا بگوید شما چنین اختیاری ندارید که دستور حذف منتقدین و اعضا کمیته مرکزی را سرخود صادر کنید. در یک جمع متعهد به موازین و مقررات و مصوبات، قاعدتا بابت چنین ادعایی باید از او بازخواست میشد. اما…

او در ادامه نوشته است: “علی اخراج نشده است فقط تعلیق شده است.” اگر حتی این ادعای او را جدی بگیرم معلوم نیست جمله فوق که ما عضو حزب نیستیم را چگونه توجیه میکند.؟ اصغر قاعدتا معنی اخراج و تعلیق را میداند. در خود قرار آمده است: “علی جوادی می‌تواند در صورت اعتراض از نشست بعدی کمیته مرکزی حزب تقاضای تجدید نظر کند.” اولا همین بند نقض موازین و اصول سازمانی و قرارهای پلنوم حزب است. در هیچ سند و مصوبه ای دفتر سیاسی این حق را ندارد یک عضو کمیته مرکزی را با این حکم و با این فرمول بندی برای همیشه کنار بگذارد و قید کند “مگر فرد اخراجی اعتراض کند” و ارگان مافوق بررسی نماید. زیرا تمام اختیارات دفتر سیاسی شامل مواردی میشود که کمیته مرکزی به ارگان پایین تر خود تفویض کرده باشد. در مصوبات ما چنین اختیاری به دفتر سیاسی تفویض نشده است. هر حکمی از جانب دفتر سیاسی در مورد اعضا کمیته مرکزی درست یا غلط فقط تا پلنوم معتبر است. اما قرار اخراج علی خلاف این موازین عمل کرده است. چنین قیدی در آن ملحوظ نشده است که این حکم تا پلنوم معتبر است. زیرا طبق این قرار اگر علی اعتراض نکند دفتر سیاسی تصمیمش را قطعی و برای همیشه اعلام کرده است.! اگر بجای این جمله مینوشت تعلیق تا پلنوم معتبراست. آن وقت میشد حرف رفیق اصغر را جدی بگیریم. اما او یا معنی این جمله را نمیداند یا اگر میداند آگاهانه خلاف واقع میگوید. رفیق من معنی این جمله اخراج است. این دیگر روشن است. برای اینکه متوجه بشوید فرض کن علی قهر کرد و اعتراضی نکرد. فرض کن علی سکته کرد و توان اعتراض نداشت و دهها احتمال دیگر. نتیجه چه خواهد شد؟ آیا در قرار شما اعتبار این حکم را به پلنوم ارجاع داده است یا نه. روشن است که نه. چرا سفسطه را به جای موازین حزبی گذاشتید و انگار با دسته کورها طرف هستید.

اصغر کریمی با اشاره به ما منتقدین نوشته است: “حتی از یک کارزار حزب دفاع نمیکنید و تبلیغش نمیکنید؟” اولا این گفته خلاف واقع و ضد حقیقت است. میگویم ادعای او ضد حقیقت است زیرا تا به امروز بسیاری از کارزارها برای آزادی زندانیان سیاسی، علیه اعدام، برای منزوی کردن جمهوری اسلامی و… را نه تنها در صفحات شخصی خود منتشر کردیم بلکه در مورد همه اینها مباحث تصویری و نوشتاری منتشر کرده ایم. همین تومار منزوی کردن جمهوری اسلامی را من قبل از اصغر و قبل از بسیاری از همنظران اصغر امضا کرده ام. ایده برجسته شدن این کمپین هم در نقد مصاحبه کاظم و حمید فراهم شد که آن ها از محاصره اقتصادی دفاع کردند. ما تحریم سیاسی را برجسته کردیم هر چند سیاست قدیمی حزب بود.

علی جوادی تا قبل از اخراجش از حزب هر هفته به اسم حزب کمونیست کارگری در برنامه های کانال یک حضور پیدا کرده است. محمود احمدی هر هفته مصاحبه هایش با فعالین داخل منتشر شده است و مورد تایید شما بوده است. نسرین هم همچنین. اصغر این همه نمونه را دیده و شنیده است. اما از وقتیکه راست روی را پیشه کرده است دیگر وارونه کردن حقیقت برای او کار آسانی شده است. با این وجود واقعا نمیتوانم تصور کنم کسی که دستور ممنوعیت ما در تلویزیون و رسانه های حزب را رسما اعلام کرده است چگونه بخودش اجازه داه است این جمله فوق را بنویسد. دلیل یا دلایل موارد فوق البته سیاسی و گرایشی است. امیدوارم مدافعین گرایش راست همت کنند و مباحث سیاسی را با سیاست ضد انتقادی و ضد حقیقت مخدوش نکنند.

اما دلایل این همه وارونه گویی چیست؟

سالها است شاید از حدود دوازده سال قبل گرایش راست در حزب کمونیست کارگری دست به تلاشی محتاطانه زده است تا حزب را روی ریل دیگری ببرد. اما در یکی دو سال اخیر دوران احتیاط و ملاحظه کاری خود را کنار گذاشته و قدم به قدم در حال بیان و تئوریزه کردن “جسورانه” خودش است.

متاسفانه امروز این گرایش در حزب کمونیست کارگری توانسته است حاکم شود و شروع کرده است این تغییر ریل را به شکل قرار و قطعنامه در بیاورد. چیزی که سالهای قبل قادر به انجام آن نبود. مرتب تلاش میکرد اما نمیتوانست. هر قرار و قطعنامه ای که به این منطور مطرح میشد یا کنار گذاشته میشد یا ۱۸۰ درجه تغییر میکرد و شباهتی به طرح اولیه نداشت. شاید سالهای قبل ذهنیت و فضای سیاسی در میان کادرهای حزب هم این آمادگی را نداشت که تغییر ریل به این شکل آشکار و یکجا اتفاق بیفتد. زیرا لایه کادری حزب همچنان تحت تاثیر سیاست به سبک و متد دوران منصور حکمت بود. اما در چند سال گذشته دو فاکتور راه را برای گرایش راست آماده کرد ١ـ گذشت زمان و کم رنگ شدن تاثیر سیاستها و متد منصور حکمت در میان کادرهای حزب و ٢ـ تلاش گرایش راست برای تغییر ریل حزب به شکل قطره چکانی که تعدادی به آن عادت کردند و تعدای از اعضا خوش فکر و منتقد و رادیکال حزب و اعضایی از کمیته مرکزی را ناچار به سکوت یا کناره گیری کرد. در نتیجه خط چپ رفرمیستی که یک گرایش چپ خورده بورژواری را نمایندگی میکند در مقابل خط کمونیسم کارگری مرتب پررنگتر و قویتر شد.

اصغر کریمی در همین کامنتهای اخیرش استعفا تعدادی از اعضا کمیته مرکزی در سالهای اخیر را منکر شده است؟ ولی او میداند که تعداد قابل توجهی از اعضا کمیته مرکزی حزب در همین فاصله چند سال اخیر یا از حزب کناره گیری کردند یا از این کمیته بیرون رفتند و حاضر به شرکت در کنگره های حزب هم نیستند. اما “راستگویی” اصغر تا آن حد ارتقا یافته است حتی وجود آدمهای زنده ای که مورد اشاره هستند را منکر بشود و بنویسد کدام استعفا؟ چرا سیاه نمایی میکنید و….

بنابر این جدال دو گرایش راست و چپ به یکی دو سال گذشته محدود نمیشود. این اختلافات از سال ٨٨ به بعد هر روز غلیظ تر و برجسته تر شده است. اما غلظت و برجسته شدن اختلافات سیاسی دو گرایش چپ و راست در حزب کمونیست کارگری ایران وقتی بود که گرایش راست تلاش کرد افکار و ایده های راستش را به مصوبه حزب تبدیل کند. این تلاش برای تغییر ریل قطعی حزب با ده تز رفیق حمید تقوایی تحت عنوان “رابطه حزب با جنبش سرنگونی” به شکل زمختی آغاز شد. او تزهای سیاسی و نظری را نه به عنوان یک نوشته و نظر شخصی، بلکه بشکل سند و قرار با تیتر “ده تز در مورد رابطه حزب با جنبش سرنگونی” برای تصویب روی میز حزب گذاشت. یکی از این تزها این بود که یک وظیفه مهم حزب را چنین تعریف میکرد “باید بورژوازی را رادیکال و به چپ سوق داد. باید بورژوازی لیبرال را به سوسیال دمکرات و سوسیال دمکرات را به چپ تبدیل کرد” و بند دیگر آن حمایت از همه فعالین جنبش سرنگونی بود. و….

بنابر این تشدید اختلافات دو گرایش چپ و راست در حزب نه ناشی از پیچیدگی و تازه بودن و ناشناخته بودن تحولات سیاسی بود، نه کسی خواب نما شده است و نه از بد نیتی هیچکدام از طرفین بحث است. دو طرف این مباحث آدمهایی بوده اند که عمر خود را در جنبش چپ و کمونیستی گذرانده و تاثیر داشته و تاثیر گذاشته اند. اما امروز نظراتشان در موارد نه چندان کمی در تقابل با هم قرار گرفته است. یکی از بنیادهای نظری و فکری و موازین حزب دفاع میکند آن یکی از سیاست امروزش دفاع میکند و میخواهد متد و سیاست دیگری را بر حزب حاکم کند. یکی از ارکان سیاست و متدی خرده بورژوایی برای سرنگونی رژیم و رفرمهایی معینی در جامعه دفاع میکند و خود را یک جریان صرفا سرنگونی طلب میداند و دیگری متعهد به دفاع از سیاست کمونیستی کارگری حزب برای سرنگونی نه تنها رژیم بلکه کل نظام و مناسبات سرمایه داری است.

مشکل از آنجا آغاز میشود که گرایش راست سیاست خود را ادامه همان سیاست و متد معتبر گذشته حزب معرفی میکند، با این تبصره که سیاست و تاکتیک امروز باید “امروزی” باشد. این همان تز “تاکتیک مشخص در شرایط مشخص” است که در دوره های چرخش به راست چپ ایران طبق عادت به آن چنگ میزند. مدافعین گرایش راست قبلا خود را مدافع سوسیالیسم همین امروز میدانستند. در چند سال اخیر سوسیالیسم برای آنها امر امروز نیست. مواردی حتی “جسارت” بخرج داده و نوشته اند سوسیالیسم “سم” است.

بنابر این سرنگونی برای گرایش راست حکم تز پایه ای “هم استراتژی هم تاکتیک” پیدا کرده است. هر کس از مسائل دیگری غیر از سرنگونی حرف بزند مرتد شده است و جنبش سرنگونی را کم رنگ کرده است و فرقه ای و غیر سیاسی است. کافی است کسی از سیاست کارگری و کمونیستی و انقلاب کارگری و تئوری و نظریه مارکسیستی و نقد جنبش راست و نقد بورژوازی و جایگاه کاگر و… حرف بزند تا بدون معطلی مهر باطل ایدئولوژیک، غیر سیاسی، فرقه ای، کارگر کارگری و به نفع جمهوری اسلامی و… بخورد.

یک ستون دیگر این متد که میخواهد تغییر ریل بدهد دور زدن موازین حزبی است. یعنی درعرصه سیاسی و فکری و نظری و در عرصه تشکیلاتی و حزبی این تغییر ریل بدون ملاحظه و “جسورانه” تر از قبل پی گرفته میشود و ابایی از تبعات آن هم ندارد. تعرض تشکیلاتی راست علیه چپ در حقیقت تعرض به مقاومتی است که در دفاع از خط و متد کمونیستی حزب و منصور حکمت شکل گرفته است.

این تعرض ابتدا از اینجا شروع شد که تاکید بر کلمه کارگر و سیاست کارگری و صف مستقل طبقه کارگر و … مورد تمسخر قرار گرفت و “کارگر کارگری” نامیده شد. در قدم بعدی “انقلاب” همگانی اعلام شد تا همین کارگر و متد کمونیسم کارگری را به حاشیه براند. در ادامه اعلام شد جمهوری اسلامی مخالف فقر نیست. سیستم حاکم در ایران از منظر کلپتوکراسی (دزدسالاری) مورد نقد قرار گرفت. انگار سرمایه داری بدون دزد سالاری آنقدرها هم بد نیست. گویا فقط دزدسالاری آن شنیع است و از این زاویه باید نقدش کرد. سیستم سرمایه داری با این تئوری مشکلش در ایران استثمار و تولید ارزش اضافه و تحمیل فقر و بیکاری و …. نیست اگر هم باشد چندان مهم نیست.! این تکرار همان تئوری “هرج و مرج” تولید در سرمایه داری و وابستگی آن است که بد است. انگار تئوریهای نقد خرده بورژوایی سال ۵٧ به سیستم حاکم یک بار از در بیرون شد و امروز از پنجره دوباره تشریف فرما شده است. انگار تفاوت آن چپ و این چپ فقط در شکل دیگری غیر از “هرج و مرج تولید” به اسم کلپتوکراسی است. یعنی همان تئوری با اسم و لباس دیگر به عنوان تحلیل از “شرایط مشخص” روی میز گرایش راست در حزب کمونیست کارگری قرار گرفته است.

در هشت مارس ١٣٩۶ در انجمن مارکس حمید تقوایی میگوید: “جمهوری اسلامی رسما پای بی حقوقی زن و مذهب ایستاده اما پای فقر نایستاده، جمهوری اسلامی مخالف بهبود شرایط مردم نیست، زورش نمیرسد. بحران دارد آیت الله های میلیاردر اجازه نمیدهند و…. شما میگویید علیه فقر مهم است روحانی هم میگوید لعنت بر فقر منهم علیه فقر هستم اینها نمیگذارند. بنظر میاد نصف حکومت همراه جامعه علیه فقر و فلاکت همراه است.” جالب این است بعد از این سمینار مدت کوتاهی طول نکشید که خیزش ٩۶ آغاز شد تماما علیه فقر و بیکاری بود همچنانکه سال ٩٨ چنین بود. یعنی قبل از اینکه نقد ما این تئوری را دود کند، خود جامعه آنرا فوت کرد و به هوا رفت.

این گرایش در قدم بعد رسما اعلام کرد کمونیسم و سیاست نوع خود را پیش میبرد و معنی سیاسی بودن این کمونیسم هم در تمجید از شخصیتهای جنبش راست و حتی ضد چپ پی گرفته شد. شجریان در مصاحبه با صادق صبا در بی بی سی اعلام کرده بود از سال ۵٨ تا ۶١ خانه نشین شد چون ذهن او با چپ خوانایی ندارد و نمیپذیرد و امروز از بنیاد با هر نوع انقلابی مشکل دارد. او وقتی از خانه نشینی در آمد که جمهوری اسلامی نسل کشی را انجام داده بود و خود را تثبیت کرده بود.

این جناب که گروه خونش ضد چپ است و از بنیاد با انقلاب مشکل دارد، مورد تعریف و تمجید حمید تقوایی قرار گرفت چون با جناحی از رژیم مشکل داشت یا حتی سرنگونی طلب بود. حمید و کاظم و مصطفی و… هم قبلا در دفاع از مسیح عڵینژاد و چهارده امضا سنگ تمام گذاشته بودند. اما مسیح با ضدیتش علیه مردم انقلاب کرده در سال ۵٧ و تعرض به انقلابیون ۵٧ و دفاع از سلطنت آب پاکی روی دست همه آنها ریخت و رفت در صندلی کنار دست رضا پهلوی نشست. این همان کسی بود که رفیق حمید میگفت نمیداند تعلق جنبشی دارد یا ندارد. نقدش به من این بود چرا من کارت جنبش راست را در جیب او میبینم؟ و… حمید تقوایی مدعی شد مسیح در جنبش رهایی زن حرف او را تکرار میکند! همچنانکه مدعی شد چهارده امضا ئیها هم “حرفهای او را در جنبش سرنگونی” تکرار میکنند.! اما هم مسیح و هم چهارده امضائیها آب پاکی روی دست او ریختند و رفتند از پیام رضا پهلوی دفاع کردند. با این وجود احتمالا هنوز برای رفیق حمید مشخص نشده است که آنها از چه جنبشی هستند.!؟ اما بخشی از کادرها و اعضا رهبری حزب منتظر دستور بعدی حمید نشدند و مسیح و چهارده امضائیها را نقد کردند. اکنون باید صبر کند این دوره بگذرد.

با وجود همه این بحثها، رفیق اصغر در مورد وجود گرایشات چپ و راست در حزب گفته است ما دو گرایش نداریم. او نگفته است گرایش راست وجود ندارد کلا به سبک ابراهیم علیزاد از بنیاد مخالف وجود گرایشات سیاسی در حزب است. تا راه را هموار کند در جامعه بگوید منافع طبقاتی متفاوت در جنبش سرنگونی جایگاهی ندارد و انقلاب “همه با هم و انقلاب همگانی” و”اپوزیسیون اپوزیسیون نشوید” فرمولهای درستی هستند.!

جهت اطلاع رفیق اصغر و همفکرانش منصور حکمت نه تنها در حزب و در جامعه بلکه حتی در جنبش کارگری با تاکید میگوید: “در جنبش کارگری گرایشات مختلفی هستند که ما برآمده از یکی از آن گرایشات هستیم. گرایش کمونیسم کارگری. وجود همین گرایشات در تاریخ این طبقه به احزاب مختلف کارگری شکل داده است و این واقعیت تاریخ جنبش کارگری است. چپ خرده بورژوایی نمیتواند متوجه بشود و تصور کند که مارکس و لنین و بلشویسم تاکید زیادی روی سازش ناپذیری گرایش کمونیسم کارگری دارند. تاکید زیادی روی ایدئولوژی و تئوری و نظریات گرایش کمونیستی درون جنبش کارگری دارند و….”

موخره
واقعیت این است که این مباحث و اختلافات سیاسی ناشی از وجود دو دیدگاه دو متد دو جهان بینی و دو نگرش به همه مسائل خارج از ذهن من و رفیق اصغر است. اگر کسی بخواهد یک سانتیمتر تحلیلش را از این وقایع عمیقتر کند ناچار است به این اصل مهم برسد که این جدلها انعکاسی از جدال سیاسی و طبقاتی در جامعه است. تقابل گرایشات راست و چپ چه در کومله و چه در حزب کمونیست کارگری و… انعکاسی از همان گرایشاتی است که در جامعه میبینیم. چند نمونه آن را در سیاستهای رفیق حمید در رابطه با چپ دانشگاه و سندیکای واحد و شعار تظاهراتهای خیابانی و پرچم سه رنگ و ناسیونالیسم ایرانی که گویا ٩٩ درصد مردم طرفدار این دو مولفه آخر هستند و قبلا در سال ١٩٩٩ هم شنیده بودیم که همچنین گرایشی مدعی بود عکس مصدق در جیب همه مردم است. برای مثال به اطراف خود نگاهی بیندازید ببینید چه کسانی مدافع انقلاب همگانی و یا همان اتحاد ملت در مقابل آخوندهای بد و ولی فقیه هستند؟