اخیرا کاظم نیکخواه از رهبری گرایش راست در حزب کمونیست کارگری در کامنتی که در فیسبوک در زیر پستی که من از علی جوادی به اشتراک گذاشته بودم، سیاه روی سفید و بدون هیچ پرده پوشی نوشته است : “ما میخواهیم و تلاش میکنیم جمهوری اسلامی سرنگون شود و از هر تلاشی از جانب هر کسی که این حکومت کثیف ضد بشری را یک ذره تضعیف کنید استقبال میکنیم. این جنبش ماست که عدهای را که دیروز در کنار دو خرداد و اصول گرایان و غیره بودند به صف سرنگونی سوق داده است ما در عین حال همه تلاشها برای اینکه با شعارهای انحرافی آن مثل تمامیت ارضی و غیره سر راه جنبش مردم سنگ اندازی کنند افشا کردهایم و خواهیم کرد.”
این سیاست استراتژیک جدید گرایش راست در حزب کمونیست کارگری در قبال جنبش سرنگونی است. از این دیدگاه جنبش سرنگونی یک جنبش “همه با هم” است، یک جنبش است و هر نیرویی با هر سیاستی و با هر چشم انداز و افقی بخشی از این جنبش است. “همه با هم”. تفاوتی هم نمیکند، مهم نیست که راست و ترامپیست یا اصلاح طلب حکومتی تو سری خورده و از حکومت رانده شده یا اکثریتی و توده ای که بناچار به موضع برکناری دستگاه ولایت افتاده، فرقی ندارد. “همه با هم”. راست، چپ، مرتجع، آزادیخواه، کمونیست، ملی – اسلامی، سلطنت طلب، شاه پرست یا فرقه دراویش و یا مجاهد. فقط بر علیه رژیم باشی، کافی است. اگرخواهان بمباران و رژیم چنج باشی، اگر خواهان اعمال تحریمهای حداکثری باشی، مهم نیست. اگر بدنبال بند و بست با جناحهایی از خود هیات حاکمه باشی تا رژیم را کمی تغییر دهی و به رژیم دیگری تبدیل کنی، کاظم نیکخواه متحد شما خواهد بود. از شما “استقبال” خواهد کرد. به پیشباز شما خواهد آمد و جایگاهی برای شما در انقلاب “همه با هم” جور خواهد کرد.
شاید هم نه! کافی است که نیرویی فقط خواهان “یک ذره” تضعیف رژیم باشد، فقط یک ذره، آنگاه این قهرمان گرایش راست با برگ اعتبار حزب کمونیست کارگری از شما “استقبال” خواهد کرد. دست شما را خواهد فشرد. کاظم نیکخواه متحد شما خواهد بود.
اما برای حضور در جایگاه کاظم نیکخواه فقط باید حرفی از “تمامیت ارضی” نزنید، شعارهای انحرافی اینطوری ندهید. البته حمید تقوایی نظر متفاوتی در این زمینه دارد. ایشان معتقد است که بخش اعظم مردم خواهان “تمامیت ارضی” هستند.
اما نه! این پدیده برای ما کسانی که چگونگی شکل گیری و عروج اسلام سیاسی در متن تحولات ۵۷ را دیدیم، کاملا آشنا است. دیدیم که چگونه خمینی و جریان کثیف اسلامی در تحولات ۵۷ با شعار پوچ “همه با هم” خاک بر چشم توده های مردم پاشید و هر تلاش کارگر و چپ را سرکوب و جامعه را به مسلخ اسلام سیاسی برد. ما این پدیده را میشناسیم. سیاستی تماما راست است. این سیاست کمونیسم کارگری نیست. سیاست جناح چپ جنبش راست پرو غربی است. امروز در صفوف اپوزیسیون، تنها جریان راست پرو غربی است که چنین سیاستی را دنبال میکند. دم از “همه با هم” و اتحاد اپوزیسیون چپ و راست میزنند تا چپ جامعه و کمونیسم را بار دیگر به مسلخ گاه ببرند. تکرار این سیاست توسط گرایش راست در حزب در هر ظرفیتی، تنها هموار کننده راه این جنبش برای قدرتگیری خواهد بود. از طرف دیگر همگان میدانند که فاصله چندانی میان دفاع از هر ذره “تضعیف” رژیم اسلامی تا اتحاد میان نیروهای چپ و راست، نیست. این راه را هم این گرایش اگر بر استراتژی کنونی اش باقی بماند، متاسفانه براحتی میتواند طی کند.
اما واقعیت چیست؟ آیا هر نیروی سرنگونی طلب و یا هر نیروی به تازگی سرنگونی طلب شده، بخشی از جنبش ماست؟ این البته تز کاظم نیکخواه است. ایشان بر این باور است که مثلا جنبش راست پرو غربی و یا بخشهایی از جنبش ملی اسلامی تحت تاثیر سیاست و نیروی حزب است که سرنگونی طلب شده است؟ در این رابطه به چند مساله پایه ای مبارزه طبقاتی در جامعه باید اشاره کرد.
جدال و کشمکش دو طبقه اصلی در جامعه، طبقه کارگر و طبقه بورژوازی، منشأ اصلی تحول و تغییر در جامعه ایران است. هر دو اردوی کارگر و بورژوازی با گرایشات و احزابی که در صفوف خود دارند در کشمکش و تقابل با یکدیگر آینده را شکل میدهند. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی جنبش کمونیسم کارگری از طریق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تلاش میکند آینده را به نفع توده کارکن و محروم و تحت ستم در جامعه شکل دهد. جنبش ناسیونالیسم پروغربی تلاش میکند از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی نظام سرمایه داری و بساط استثمار و ستم طبقاتی را به اشکال دیگری حفظ و گسترش دهد. هر کدام از این جنبشها خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند. سرنگونی حلقه ای و گامی در راه رسیدن به اهداف دیرینه شان است. هرکدام برای شکل دادن و رقم زدن به آینده مورد نظر خود که صد و هشتاد درجه در مقابل یکدیگر قرار دارد، تلاش میکنند. اردوی طبقه کارگر و جنبش کمونیسم کارگری خواهان سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است و برای آزادی و برابری و محو طبقات و استثمار تلاش میکند! جنبش ناسیونالیسم پرو غرب هم برای دفاع و حمایت کردن از مناسبات سرمایهداری و انباشت سرمایه که نتیجه اش چیزی جز فقر، نابرابری، تبعیض، استثمار خشن، جهل و خرافه نخواهد بود، خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است. بین این دو آینده از زمین تا آسمان فاصله است. این دو جنبش در عین تلاش برای سرنگونی رژیم اسلامی، آینده متفاوتی را در مقابل جامعه قرار میدهند. از طرف دیگر این دو جنبش دست در گردن یکدیگر در صحنه مبارزه برای سرنگونی رژیم شرکت نخواهند کرد. این تصور خام کاظم نیکخواه و جناح راست در حزب از تحولات آتی است. واقعیت این است که این جنبشها بر سر هژمونی در جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم در حال کشمکش از هم اکنون بسر میبرند. این جنبشها قبل از رژیم اسلامی موجود بوده اند و بعد از سرنگونی رژیم نیز کماکان موجود خواهند بود. این بخشی از جدال دو طبقه اصلی جامعه و مبارزه طبقاتی است. کسانی که این مبارزه و کشمکش را نبینند هیچ چیز از مارکسیسم و مبارزه طبقاتی نفهمیده اند.
تفاوت تزهای کاظم نیکخواه و تزهای پایه ای حزب کمونیست کارگری زمان منصور حکمت کاملا روشن است. یکی بدنبال تحقق استقرار فوری سوسیالیسم در جامعه بود و از این رو نیازمند سرنگونی همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی بود و دیگری تمام استراتژی و تاکتیک اش شده سرنگونی رژیم اسلامی. یکی خواهان کسب هژمونی در جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم بود، دیگری بدنبال جنبشی “همه با هم” است. یکی مردم را به اردوی کمونیسم کارگری، اردوی آزادی و برابری و رفاه فرا میخواند، دیگری به دنبال “همه با هم” و حاشیه ای کردن تفاوتهای پایه ای و طبقاتی جنبشهای اجتماعی است. یکی فعلا میخواهد رژیم اسلامی سرنگون شود، بعدش هم خدا حتما خودش بزرگ است و کاری به نفع این خط خواهد کرد. یکی به دنبال سازماندهی انقلاب کارگری است، دیگری به دنبال انقلابی “همه با هم” است.
اما این تفاوتها در دنیای واقعی در اساس به دو جنبش اجتماعی تعلق دارند. یکی چپ ناسیونالیسم پرو غربی است و دیگری کمونیسم کارگری. بی قراری گرایش راست برای خلاصی از شر گرایش چپ در حزب کمونیست کارگری در عین حال ناشی از این تفاوتهای عمیق اجتماعی است. این جریان، گرایش چپ در حزب را مانع پیشبرد سیاستهای خودش میداند. میخواهد بدون مزاحمت گرایش کمونیسم کارگری، خط خود را به سر مقصد منزل برساند.
مشکلات این خط بسیارند. حزب کمونیست کارگری را با سیاستهای منصور حکمت بنیان گذاشته اند. این حزب برای سازماندهی انقلاب کارگری و استقرار فوری سوسیالیسم بنا شده است. خط راست باید فکری به حال خودش بکند. سیاست گرایش راست نسخه ای برای شکست و حاشیه ای شدن کمونیسم کارگری در تحولات آتی است. نباید اجازه داد.