اموزش (به) زبان مادری و آموزش زبان مادری مستقل از اینکه گوینده اش سوسیالیست باشد یا ناسیونالیست، در همین سطح از کاربرد این فرمولبندی هم اشاره به دو پروژه سیاسی است. مثلا در مورد مسئله ملی، سوسیالیستها بر برابری انسانها بدور از هویتهای کاذب یا حق جدایی طی یک رفراندوم تاکید میکنند و ناسیونالیستها از فدرالیسم یعنی هویت تراشی و تعمیق تنفر بر مبنای هویتی دفاع میکنند. در این راستا دفاع هرکسی ولو با یدک کشیدن “سوسیالیسم”، از فدرالیسم، مستقل از اینکه گوینده ان چه “بهشتی” را در پس این سیاست ارتجاعی وعده میدهد، در عمل نتیجه ای جز جنگ و خون ریزی کوچه به کوچه نخواهد بود، عراق جدیدترین نمونه خونین چنین سیاست ارتجاعی است. پروژه فدرالیسم یا برابری انسانها بدور از هویت تراشی صرفا کلمه نیستند، منافع جنبشها در پس این کلمات خوابیده اند و این کلمات شناسنامه دو جنبش کاملا متفاوت هستند. اموزش زبان مادری، و به زبان مادری هم همچنین شناسنامه دو جنبش هستند و دو سیاست کاملا متفاوت بر آنها سوار است. کسیکه میگوید در کردستان تا مقطع دانشگاه اموزش به زبان مادری باشد، زبان هویت یک ملت است و خودش عضو رهبری یک جریان قومپرست است، این صحبتها منافاتی با سیاست حزبش ندارد.
ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی در آستانه یک تحول سیاسی است. جریانات و جنبشها با پروژه های سیاسی، خود را به این تحولات نزدیک میکنند و تلاش میکنند از کانال مطرح کردن پروژه های سیاسی مختلف، ملزومات دست بالا پیدا کردن بر متن این تحولات را فراهم کرده و جنبش طبقه خودشان را به جلوی صف منتقل کنند. در جریان سرنگونی رژیم صدام حسین، جریانات قومی “شیعه، سنی، کُرد” و به طرق اولی احزاب ناسیونالیست کُرد چنان سیاست فدرالیستی را با کدهایی از قبیل “حکومت خودمان، حکومت کردها، ارتقاء فرهنگ کُردی و غیره” باد زدند که تقریبا تمام جامعه قبول کرده بود که عراق بواسطه فدرالیسم کانادا یا المان میشود. میگفتند فدرالیسم انها از نوع کانادا والمان است. در خصوص اموزش (به) زبانهای مختلف هم همین نمونه را دوباره تکرار میکنند و میگویند در سطح اموزش “به” زبان مادری هدف انها اگر نه کانادا، بلکه هندوستان است. “کاوه اهنگری از حزب دمکرات کردستان در مصاحبه ای که لینک ان در پایین همین پست است”. اقای آهنگری میگوید روانشناسان، جامعه شناسان گفته اند که اموزش به زبان مادری هویت ساز و مسئله ای هویتی است. برای توضیح واضحات بگویم که آموزش به زبان مادری بندی از سیاست فدرالیستی همین احزاب در کردستان هم است. این کوبیدن بر فرهنگ و زبان و هویت کُردی همان داستان تکراری پیشبرد فدرالیسم ارتجاعی در کردستان عراق و عراق است. از اقای آهنگری باید پرسید به نظر شما عراق شبیه کانادا است یا هندوستان؟
از طرفی دیگر دو نفر از اعضای رهبری حککا “محسن ابراهیم و ناصر اصغری” در مورد اموزش زبان مادری مواضعی را گرفته اند که البته عجیب هم نیست، “دست بر قضا” موضع حزب دمکرات کردستان است. این دو نفر اگرچه فعلا نمیگویند که زبان هویت ساز و مسئله ای هویتی است اما بخش اول و “مهم” موضع احزاب همچون دمکرات کردستان یعنی “اموزش به زبان مادری” را پذیرفته و جار میزنند. چکیده خط و خطوط سیاسی کاوه اهنگری از حزب دمکرات و اعضای رهبری حککا در خصوص اموزش زبان مادری یکی است. “کردها” کردی بخوانند، “فارسها” فارسی. کاوه آهنگری از رهبری حزب دمکرات کردستان میگوید بر این باور است که تا دانشگاه باید آموزش به زبان مادری باشد اما رهبری حککا این را هم نمیگویند و سیر انشقاق میان مردم ایران از راه زبان را احتمالا تا بینهایت میخواهند کش بدهند. نوشته اقای “ناصر اصغری” از نگاه ارزشی و سیاسی جایگاهی برای بحث ندارد و جهت اطلاع خواننده احتمالی، لینک ان را در پایین این مطلب کپی میکنم اما اقای “محسن ابراهیمی” طی نوشته ای به مسائلی اشاره کرده اند که انهم صرفا جهت اطلاع اشاره کوتاهی به ان خواهم کرد و لینک ان را در همین مطلب کپی میکنم. ایشان از همان ابتدا با یک جعل سراغ نقد کسانی میرود که با اموزش زبان مادری موافق و با اموزش (به) زبان مادری مخالف هستند و با یک تردستی و وارونه کردن نه چندان تیزهوشانه، این را به ذهن مخاطب القاء میکند که منتقدان ایشان با اموزش زبان مادری مخالف هستند تا با برچسب حاضر و آماده “سرکوب زبان” به سراغ منتقدان برود، و از همین جا به زبان احساسات و عواطف کودک آویزان میشود تا پروژه پیوند با ناسیونالیسم قومی را هم تکمیل کنند.
اقای ابراهیمی در مطلب خودشان آمارهایی را بدون اشاره به منبع ان آورده اند، البته در مورد علت ترک تحصیل کودکان در زمان سلطنت به منبع ان یعنی ” داریوش همایون در روزنامه آیندگان سال ۵۳ ” اشاره میکنند و احتمالا امارهای دیگر ایشان از روزنامه و سایتهای رژیم یا احزاب و رسانه های وابسته به احزاب قومی باشد. ایشان در بخشی از این مطلب اینطور بیان میکنند که: “از هر ۱۰ دانشآموزی که به مدرسه نمیروند ۹ نفرشان مربوط به مناطقی هستند که در آنها زبان رسمی اجباری آموزشی مانع آموزش به زبان مادریشان میشود. از۱۱ میلیون کمسواد و حدود ۹ میلیون بیسواد، بیشترین آمار بیسوادی متعلق به استانهایی است که زبان آموزش زبان مادری نیست.در سال ۹۴، از ۱۷۰ هزار کودک که از تحصیل در مقطع ابتدایی بازماندهاند اکثریتشان از این مناطق است. همچنین کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی به ترتیب استانهای دارای بیشترین آمار ترک تحصیل دانش آموزان است.”
از نظر اقای ابراهیمی فاکتور فقر و فلاکت اقتصادی کاملا منتفی است و مسئله ترک تحصیل در این امار و ارقام کاملا را به مسئله عدم اموزش “به” زبان مادری گره میزند. چنین ادعایی هم از جانب رهبران حککا اصلا عجیب نیست چون قبلا هم گفته بودند “جمهوری اسلامی نسبت به فقر در جامعه بی توجه نیست، بلکه زورش نمی رسد و بحران دارد، همین فردا اگر در خیابان علیه فقر راه بروید، نصف حکومت کنار تو علیه فقر می ایستد… به همین دلیل رابطه جامعه با جمهوری اسلامی بر سر مسئله زن و مذهب حاد شده است.”. در این مورد هم اقای ابراهیمی مسئله ترک تحصیل را به عدم اموزش به زبان مادری گره میزند تا با این خط که جمهوری اسلامی نسبت به فقر بی توجه نیست در تناقض نباشد. ابراهیمی برای عقب نماندن از قافله نعل به نعل ادعاهای آقای آهنگری از حزب دمکرات را مبنی بر اینکه روانشناسان در مورد زبان چه گفته اند را تکرار و حق و حقوق کودک را بهانه دوری جستن از سیاست و نمایش سطحی نگریهای محکمه پسند حزبش میکند. نتیجه خط مشی حککا و حزب دمکرات به بهانه “آموزش به زبان مادری” این میشود که اگر شخصی در کردستان یا بلوچستان یا تبریز و اهواز تا مقطع راهنمایی یا دیپلم به زبان مادری تحصیل کرد و به هر دلیلی به تهران نقل مکان کردند، این شخص یا باید از تحصیل باز بماند یا خودش را به شعبه کردستان یا بلوچستان دانشگاه تهران معرفی کند یا هر شخص با یک مترجم وارد دانشگاه شود. این مضحکه از نظر ناسیونالیسم قومی عین حق انسان است.
قصد نقد تمام پریشان گوییهای اقای ابراهیمی را ندارم چون ادبیات غیره سیاسی و هیستریک ایشان و آن یکی عضو رهبری حککا ارزش هر نقدی را تنزل میدهد و از طرفی دیگر کار این جریان از نقد هم گذشته است و نقد، کوچکترین اثری در ان ندارد، حتی جدیدا گفته اند قطعنامه ها را هم نمیخوانند و از قبل، چیزهایی که هنوز گفته نشده را قبول دارند. باید گفت که این مشخصات یک فرقه است نه یک حزب سیاسی. احزاب قومی این کار را با سرکوب میکنند و اعضای حککا با رفتاری شبیه سندرم ستوکهلم. اما تنها جهت اطلاع خواننده، لینک نوشته های ان دو نفر از رهبری حککا و همچنین رهبری حزب دمکرات را کپی میکنم تا هرکسی خودش اینها را بخواند وهمسویی حککا با احزاب قومی را هم مشاهده کند.
سمکو نوری
۱: زبان آموزشی اجباری، سیاستی ناسیونال- فاشیستی است!
(در حاشیه دفاع علی جوادی از سرکوب زبانی)
محسن ابراهیمی
https://www.facebook.com/mohsene1/posts/10222202310301391
2: چند نکته در حاشیه بحث درباره آموزش به زبان مادری
ناصر اصغری
https://www.facebook.com/nasser…/posts/10218957923795893
3: آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری ؟ کاوه آهنگری , علی جوادی
https://www.youtube.com/watch?v=V-5ujOZVUwk&t=826s