پرسش: در سال گذشته ما انتخابات امریکا را داشتیم که موجب بحثهای متنوعی در اپوزیسیون ایران شد. پس از پیروزی بایدن و در یک فاصله زمانی کوتاه، نیروهای راست اپوزیسیون با طرح کمپین “نه به جمهوری اسلامی” دست به تحرک جدیدی زده اند، ارزیابی شما در باره این کمپین چیست؟
علی جوادی: شکست ترامپ در انتخابات آمریکا یک شکست آشکار برای اپوزیسیون راست در ایران بود. طیفهای متفاوت سلطنت طلب، مشروطه خواه و جمهوریخواهان شاه پرست، جملگی ضربه سنگینی خوردند. برای مدتها در انکار بسر میبردند. گویی آنها بودند که در انتخابات شکست خورده بودند. واقعیتی است، این طیف متحدین واقعی راست ترین جریانات در آمریکا و اسرائیل و عربستان هستند. یک فاکتور مهم و تعیین کننده در استراتژی سیاسی شان برای قدرتگیری اتکاء به غرب استوار شده است. در این استراتژی تحریم اقتصادی و جنگ مولفه های تعیین کننده پیشروی این جنبش دست راستی و محافظه کار هستند.
شکست ترامپ تاثیرات بسزایی در صفوف این جنبش بجا گذاشته است. حداقل تا اطلاع ثانوی امیدشان برای پیشروی در پس کشمکش دو قطب ارتجاعی آمریکا و متحدین اش و رژیم اسلامی به یاس و نا امیدی تبدیل شده است. هر چند که لایه های از این طیف دست راستی همچنان به امید بازگشت ترامپ یا مشابه اش، در گوشه ای به بسط نشسته اند و ناخنهای خود را میجوند. اما بخشهای دیگر میکوشند تا کارنامه “داخل کشوری” و “زمینی” برای خود دست و پا کنند. کمپین “نه به جمهوری اسلامی” تلاشی در این راستا است. اما چرا؟
واقعیت این است که این جریانات باید خود را برای دوره جدید در سیاست آمریکا “باز تعریف” کنند. نمیتوانند با سیاست ترامپیستی خود امید چندانی به کمک و پشتیبانی داشته باشند. نتیجتا باید تغییراتی در سیاست خود ایجاد کنند. باید خود را به رنگ جدیدی در آورند.
در این چهارچوب، بخشهای رانده شده از جنبش ملی – اسلامی تنها امیدشان است. ملی – اسلامیها تنها نیرویی هستند که نظر به مصالح طبقاتی مشترک میتوانند کارنامه داخل کشوری این جریانات را رنگ و لعابی دهند. کمپین “نه به جمهوری اسلامی” دقیقا دارای چنین مختصات و ویژگی هایی است. “نه” به جمهوری اسلامی از جانب نیروهای بخت برگشته ملی – اسلامی و جریانات مستاصل راست پرو غربی. این پروژه محصول ائتلاف بخشهایی از این دو جنبش ارتجاعی است.
اما این ائتلاف بسادگی ممکن نبود. این یک معامله و بند و بست سرنوشت ساز است. طرفین باید چیزی به وثیقه بگذارند. اگر ملی – اسلامیها قرار است کارنامه “داخل” کشوری این پروژه باشند نتیجتا نیروهای راست هم باید کالایی گرانبها را به گرو میگذاشتند. صحبتهای رضا پهلوی در زمینه واگذاری پادشاهی موروثی آن وثیقه ای است که این جریانات برای شکل گیری ائتلافشان روی میز گذاشتند. تاج و تخت موروثی و نه الزاما موقعیت و مقام ویژه به نامهای واهی و پوچی همچون “میهن بان”!
کمپین “نه به جمهوری اسلامی” بیان “نه” توده مردم کارگر و زحمتکش، “نه” آزادیخواهی و برابری طلبی، “نه” کمونیسم، به رژیم اسلامی نیست. این “نه” جنبشی نیست که خواهان زیر و رو کردن مناسبات ضد انسانی و استثمارگرایانه موجود در جامعه است. “نه” نیرویی نیست که خواهان از بین بردن تمامی اشکال ستم و نابرابری و زن ستیزی و تبعیض و جهل و خرافه است.
واقعیت این است که جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم در پیشروی خود در نبرد با رژیم اسلامی هر چه بیشتر از گذشته در حال قطبی شدن و واگرایی است. چپ و راست جامعه به زیر رهبری واحدی نخواهد رفت. نه مطلوب است و نه ممکن. سرنگونی رژیم اسلامی حلقه ای در پیشروی هر دو جنبش اجتماعی برای رسیدن به اهداف پایه ای و تاریخی خود است. کمونیسم کارگری در تلاش برای استقرار یک حکومت آزاد و سوسیالیستی، یک دنیای بهتر، هیچ وجه مشترکی با این جریانات ندارد. آینده جامعه در گرو تلاش و انتخاب امروز توده های کارگر و مردم زحمتکش در جامعه است.