اعتراض “نفتی” ها – محمدرضا پویا

کارگری

کارکنان رسمی نفت در پی اعتراضات دو ماه گذشته خود، طی اولتیماتومی اعلام کردند که در صورت عدم تحقق خواسته ها و مطالباتشان، گسترده تر به مبارزات خود ادامه خواهند داد. کارکنان نفت در پنجم خرداد در شهرهای تهران، اهواز، عسلویه، ماهشهر، گچساران، پالایشگاه آبادان، شرکت نفت فلات قاره بهرگان، شرکت نفت فلات قاره منطقه عملیاتی لاوان و سکوی مجتمع دریایی ابوذر، با برگزاری تجمعاتی، به نحوه افزایش دستمزد خود اعتراض کردند.
اعتراض در نفت صرفنظر از گستردگی ان، بسرعت اذهان را بطرف تصاویر شورانگیز اعتصابات “کارگر نفت ما” در سال ۵۷ میبرد. اعتصاباتیکه خروجی ان سقوط رژیم سلطنتی بود. به همین علت هر حرکت اعتراضی در نفت تداعی کننده تغییرات بزرگ است. حضور پر قدرت کارگران نفت در سال ۵۷ و نقش پر رنگ انها در بزانو در اوردن رژیم سلطنتی، جایگاه سیاسی مهمی به این بخش از طبقه داده است.
قطعا هر حرکت اعتراضی در نفت، گوشها را تیز میکند. تداعی شدن اعتراضات در نفت با تغییرات بزرگ، سطح توقعات سیاسی از نتیجه مبارزه را در جامعه بالا برده است. لذا توجه و فوکوس بر اعتراضات نفت همواره گسترده بوده است. اما در اعتراضات اخیر ما شاهد این توجه بالا، حتی در انتشار اخبار مربوط به اعتراضات، نبودیم، چرا؟
مبارزات با فاصله
در چهار دهه اخیر فواصل زمانی مابین اعتراضات در نفت طولانی بوده است، هر چند که میتوان مقاطعی را استثنا کرد مانند اعتراضات زنجیره ای در پالایشگاه های نفت. وجود فاصله زمانی طولانی مابین اعتراضات در نفت عللی دارد از جمله:
ترس و واهمه از کارگران نفت از بدو تولد رژیم اسلامی وجود داشته است. کاربدستان جمهوری اسلامی خود شاهد بودند که چگونه اعتصابات نفت به سقوط رژینم سلطنتی سرعت بخشید. تصفیه حساب با این بخش از طبقه کارگر جزو اولین اولویتهای سیاسی رژیم بود. تصفیه، جابجایی و اخراجها شروع شد. شروع جنگ به این روند شدت بخشید و سرکوب و کشتارهای سال شصت این پروسه را به اتمام رساند. تمامی رهبران کارگری و چهره های شناخته شده کارگران نفت در دهه شصت یا گرفتار زندان و میدان اعدام شدند و یا مجبور به فرار از محل کار خود شدند. در فاصله کوتاه چند ساله صنعت نفت به پادگان تبدیل شد. نهادهای امنیتی و تجسسی با اسامی مختلف در محیط کار شکل گرفتند. کنترل کارگران، گسترده کردن جو خفقان، محیط کار را به “اردوگاه های کار” شبیه کرده بود. بزودی سر و کله شرکتهای پیمانکاری در صنعت نفت هم پیدا شد. سرکردگان سرکوب، چهره های امنیتی و مدیران کل با اسامی جعلی و یا بنام بستگان و خانواده خود، شرکتهای پیمانکاری تاسیس کردند و هر کدام بخشی از این “خوان نعمت” را تصرف کردند تا در کنار ثروتهای میلیاردی، با بخش بخش کردن کارگران، از شکلگیری هر اعتراضی جلوگیری نمایند. علیرغم همه این تلاشها در چهار دهه اخیر، اعتراضات در نفت شکل گرفت. اما این تمهیدات قطعا بر شکل و شیوه و تعدد اعتراضات تاثیر داشت. به بیان دیگر اعتراضات در نفت از دل یک شرایط سخت امنیتی و پادگانی شکل میگیرد و قطعا این شرایط پروسه شکلگیری رهبران جدید و جوان در میان کارگران نفت را کند و سخت تر کرده است. این توضیحات بدین علت بود که بگویم در بررسی ارزیابی چون و چراهای اعتراضات نفت همواره باید این شرایط پادگانی و “سرکوب ویژه” را مد نظر داشت. علاوه بر این، شناخت این شرایط روشن میکند که چرا فاصله زمانی مابین اعتراضات در نفت کمی طولانی است.
در بالا گفتم که مشاهده من این است که به اعتراضات اخیر نفت توجه کافی نشده است. با توجه به شرایطی که شرحش در بالا رفت، اعتراضات در نفت در تظاهر بیرونی خود، فاقد رهبری است. سخنگو و رهبر ندارد. کسانیکه رو به جامعه حرف بزنند، مطالبتشانرا توضیح دهند و ترجیحات سیاسی اشانرا بیان کنند. در مدیای اجتماعی چهره و مدافع ندارد. یک مقایسه کوتاه مابین اعتراضات هفت تپه با اعتراضات اخیر در نفت شاید بهتر روشن کند که چگونه نبود صفی از رهبران ، به توجه کمتر جامعه نسبت به اعتراض، منجر میشود. البته این خلا را میتوان پر کرد. در دهه نود اولین اعتصاب کارگری در نفت پس از سرکار امدن رژیم اسلامی اتفاق افتاد. در انزمان اخبار اعتصاب قطره چکانی به خارج میرسید. کسی از گستردگی اعتصاب و جزییات اعتراض اطلاع درستی نداشت. در انزمان حزب کمونیست کارگری با یک کمپین وسیع سیاسی، جهانی را از اعتصاب نفت مطلع ساخت و عملا به سخنگوی اعتصاب تبدیل شد. بخاطر میاورم در انزمان رادیو ها و مطبوعات برای اطلاع بیشتر از اعتصاب، با حزب تماس میگرفتند. کاریکه همین امروز هم میتواند تکرار شود.
نکته دومیکه به عدم استقبال وسیع از اعتراضات اخیر کمک نمود، بحث “معترضین همه کارگر نیستند”، بود. کارکنان رسمی معترض نفت شامل کارگران و کارمندان نفت میشود. اولا این تقسیم بندی برای عدم حمایت از یک اعتراض، زیادی سطحی است و پاسخ چندانی نمی طلبد. ولی اگر در یک واحد صنعتی کارگران و کارمندانش بتوانند برای تحقق مطالبتشان، متحد شوند، اشکالی دارد؟ اگر با “جدول مندلیف” هم سراغ این اعتراض برویم، “عناصر” کارگری مطالبات طرح شده به میزانی هست که رد پای “کارگر نفت” را در ان بتوان دید و حمایتش کرد.
نکته سوم این استکه برخی میگویند کارگران نفت مرفه تر از بخشهای دیگر کارگران است و جزو آریستوکراسی کارگری( اشرافیت کارگری، کارگران یقه سفید)محسوب میشوند. آنچه که بطور علی العموم از بحث کارگران یقه سفید استخراج میشود این است که چون اینها مرفه تر هستند، محافظه کار میشوند و مابقی طبقه را همراهی نمیکنند و….. در زمان رژیم سلطنت هم کارگران نفت به نسبت بخش های دیگر طبقه کارگر “مرفه” تر بودند اما همین بخش “مرفه” رژیم شاه را با اعتصابات خود زمینگیر کرد. اما در جاییکه خط فقر مابین ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومان در نوسان است، صحبت از “کارگران یقه سفید” بیشتر شبیه یک شوخی بیمزه و نابهنگام در میان یک بحث جدی است. در جاییکه “کارشناسان سیاسی” بورزوازی هم اذعان دارند که وضعیت اقتصادی کشور به حدی خراب است که “طبقه متوسط” عملا منحل شده و به زیر خط فقر رانده شده، بحث رفاه کارگر نفت فکاهی است
حمل عکس خامنه ای و بنرهای حاوی شعارهای دولتی در برخی از تجمعات کارکنان نفت، یکی دیگر از دلایل عدم پشتیبانی از این اعتراض ذکر شده است. قطعا اینکار باید عمیقا نقد شود. باید به کارگر معترض نشان داد که دست بردن به انبان “طرفداری از این و ان جناح” رژیم اسلامی در مبارزه کارگری، چه پیامدهای مخربی بدنبال دارد. این پدیده جدیدی نیست و قبلا در برخی از اعتراضات کارگری مشاهده شده است. نقد سیاسی و رشد راذیکالیسیم در مبارزات کارگری کمک نموده تا ما کمتر شاهد ظهور این پدیده باشیم. جامعه از کلیت موجودیت رژیم اسلامی عبور کرده است. این شامل حال جنبش کارگری هم میشود. اما در درون جنبش کارگری هم بمانند مابقی جامعه گرایشات سیاسی متفاوتی حضور دارند. دست بالا پیدا کردن افق “جنبش کمونیسم کارگری” قطعا به انزوای گرایشات محافظه کار درون طبقه منجر خواهد شد. امریکه در کل جامعه باید به پیش برده شود. پیشبرد این امر دیگر کار یک حزب است. اما تا جاییکه به این بحث مربوط میشود، بودن چهار تا عکس و بنر دولتی نباید به دیلیت کردن کل یک مبارزه کارگری منجر شود. مبارزه ای که موضوع ان معیشت و نان کارگر است.
اینکه “نفتی ها” بمیدان امده اند، باید به استقبالش رفت. باید حمایت سیاسی کرد. باید خواست و مطالبه اش را بگوش جامعه رساند و انجاییکه هم نیاز هست، باید نقدش کرد. اینکه مبارزات کارگری و رادیکالیسم موجود در جامعه به چه میزان به قدرت پیشروی جبهه آزادیخواهی ترجمه خواهد شد، تماما به فاکتور میزان حضور حزب در جنگ و جدالهای اصلی جامعه وابسته است.