بله، این تریبون های آزاد حاصل دعواهای حاد جناحی است. لطفا، بخصوص کمونیست ها، از این کشف که کشفی نیست ذوق زده نشوند و …! – جمشید هادیان

مقالات


کلیپ دوم، سوم و چهارم از تریبون های آزاد خیابانی در ایران.
بله، این تریبون های آزاد حاصل دعواهای حاد جناحی است. لطفا، بخصوص کمونیست ها، از این کشف که کشفی نیست ذوق زده نشوند و …!

در ویدئو کلیپ زیر باز همان جوان کلیپ قبلی در پست قبلی من را می بینید که زیر تابلو بزرگ «تریبون آزاد» ایستاده و افشاگری می کند. هم از حرفهای این بار او و هم از آخوندی که پهلویش ایستاده – که معلوم نیست به چه منظوری ایستاده – براحتی میتوان تشخیص داد که برقرار کردن این تریبون ها یک توافق بین جناح های رژیم است. دقیق تر بگوییم، در واقع یک طرف موفق شده این تریبون ها و لزوم زیر پا گذاشتن خط قرمزهای جناح مقابل تا یک حد قابل ملاحظه را به طرف مقابل تحمیل کند. (تیتر پست قبلی من هم به این ترتیب باید تغییر پیدا کند – به تیتری در این مایه که «از این تریبون های آزاد حداکثر استفاده را بکنیم!») این را باید برای مردم توضیح داد، اما این چنان کشفی نیست که به ۵۰۰ مصاحبه و ۸۰۰ مقاله کپی هم بخصوص از جانب کمونیست ها احتیاج داشته باشد. ما کمونیست ها بجای توضیح صد باره این کشف و تکرار هزار بارۀ افشاگری های منتج از آن بهتر است این درسی که جلوی چشممان دارد به ما داده میشود را ببینیم: اگر کل اپوزیسیون بورژوائی با استفاده از نارضایتی در حال انفجار مردم و کمپین موفق «نه به جمهوری اسلامی» کذائیش – که لااقل میدانیم چه بر سر حزب کمونیست کارگری آورد – موفق به تحمیل این عقب نشینی به جناح حاکمیت شده دلیلش بسادگی غیبت ما کمونیست ها از همین صحنه مبارزات وسیع اجتماعی است. نارضایتی در حال انفجار، فریاد مرگ بر استثمار و مرگ بر سرمایه داری و شعار حکومت شورایی بخش وسیعی از جامعه و در راس آن طبقه مزدبگیر را فراگرفته است. ما کجای این صحنه ایم؟ سوال اینست.

نکات اساسی که تا اینجا بفکر من رسیده نکاتی است که در زیر مطرح میکنم. این نکات طبعا قابل بحث خواهند بود، اما باید امیدوار بود که، گوش شیطان کر، این بار بحث ها حول عملا چه باید کرد، و با نیروئی که در داخل و خارج داریم چه می توان کرد، شکل بگیرد.

۱ – اینطور که از قرائن برمی آید پیش از هر چیز باید فورا با این نظر که این تریبون ها «دامی است که رژیم برای به تور انداختن عناصر انقلابی پهن کرده» مقابله و آن را خنثی کرد. این نظر آنطور که شنیده ام متاسفانه هم اکنون دارد در میان «فعالین» – فعالینی در همه زمینه ها – پا می گیرد. این شک، این تردید، که در واقع چیزی جز همان *ترس از چیز ناشناخته* نیست را باید برای مردم و شاید پیش از همه برای همان فعالین توضیح داد و برطرف کرد.
۲- باید برای مردم روشن کرد که این تریبون ها را نه اپوزیسیون داخلی رژیم بلکه در واقع خود مردم به کل رژیم، به همه جناح هایش، *تحمیل* کرده اند. کاری که اپوزیسیون «خودی» رژیم کرده صرفا بهره برداری از این نارضایتی وسیع و در حال انفجار و خطرناک برای کل رژیم است در قالب گرفتن امتیاز این تریبون ها. باید روشن کرد که کل رژیم با *همه جناح هایش* مجبور شده این بار نه *وعده* آزادی بلکه خود آزادی را در یک قالب توافق شده، اما چنان که می بینیم نسبتا فراخ، به مردم بدهد؛ یعنی کار از ادا درآوردن های همیشگی مقطع انتخابات گذشته، آن اداها دیگر افاقه نمی کند، مجبور شده اند بقول معروف در دل مردم بهر حیله رهی باز کنند، یک مستوره عملی از لااقل آزادی فرمایشی بدست مردم بدهند.
۳- محدودیت شعارهای منفعلانه ای مثل «رای بی رای» که در واقع ثمره عملی کمپین موفق قبلی «نه به جمهوری اسلامی» از جانب رضا پهلوی در اتحاد با «شورای مدیریت دوران گذار مسالمت آمیز» (بخوان اندیشکده – اطاق فکر – های عمدتا آمریکائی) است، حالا و در اینجا خودش را نشان میدهد. این محدودیت تحمیلی و ربطش به منافع کل اپوزیسیون بورژوائی را باید افشا کرد. و بنابراین باید لزوم شکستن عملی قالب تنگ و توافق شده «رای بی رای» و نشاندن عملی شعار «رای ما سرنگونی» بجای آن را برای مردم روشن کرد. مردم باید این چارچوب تحمیلی را بشکنند و هدف حداکثری شان را این قرار دهند که این تریبون ها را به فرصتی برای بعمل درآوردن «هیچ ترتیبی و آدابی مجوی … آنچه میخواهد دل تنگت بگو» تبدیل کنند. هزینه خواهد داشت؟ واضح است که بله، دارد؛ خود این جوان هم در صحبت قبلیش به کنایه از «توی گونی انداختن و بردن» حرف میزند. اما از حرفهای خود این جوان در کلیپ پست قبلی من، حرفهایی که هیچیک از ما با «خوب» یا «روی خط» بودنش مخالف نبودیم، می توان لااقل در شروع کار استفاده کرد و به مردم گفت این باید حداقل پیشروی شما در صحبت هایتان باشد. مهمتر از این، باید به مردم گفت با سازماندهی قبلی و جمع کردن یک گروه ده پانزده نفره به بالا در این برنامه ها شرکت کنید. در صورت داشتن یک دیوار دفاعی از سخنرانان بسیجی ها هیچ غلطی نمی توانند بکنند، چون، از همه چیز گذشته، به بساطی که خود رژیم برای محبوب کردن خودش گذاشته است حمله وحشیانه نخواهند کرد. یکی از عاجل ترین کارهایی که می‌توان و باید کرد تشویق مردم به جاز زدن و سراسری کردن شعار «رای من سرنگونی» بجای «من رای نمیدهم» و «رای بی رای» کذائی است.

۴- می توان مردم را تشویق کرد بجای اینکه بروند این میکروفن ها را بگیرند و فقط بگویند «من رای نمی دهم» (مثل تریبون آزاد «خمینی شهر»، سده سابق) چهار کلمه حرف دیگری را هم که روی دلشان مانده بگویند. اگر افشاگری می کنند افشاگری های اساسی از کل جنایت های رژیم در زمینه های مختلف بکنند. آگاهان می توانند جایگاه و اهمیت جار زدن شعار «رای ما سرنگونی» بجای شعار منفعل «رای بی رای» را برای ناآگاهان روشن کنند. لزوم حتمی فرارفتن – هر نوع فرارفتن – از «من رای نمیدهم» را از واکنش مردم به همین ویدئو که دیروز وسیعا پخش شده دریافت. چون متاسفانه آنطور که از ایران خبر دارم همین کلیپ تا اینجایی که ما خبر داریم صدها نفر را واداشته که بعنوان مثال بگویند «من با استناد به این ویدئو رای نمی دهم»! شاید مهمتر از همه نکات بالا، باید مردم را تشویق کرد که از جانشین سیاسی مورد نظرشان برای این رژیم، هر چه که هست، بگویند. از لزوم تشکل های ازاد و مستقل بگویند، از لزوم تشکل و تحزب که بدون آن هیچ کاری از پیش نخواهد رفت بگویند. کارگران (شامل همه زحمتکشان مزدبگیر) می توانند از این میکروفن ها فراخوان اتحاد طبقاتی بدهند، از استثمار بگویند، از اینکه حتی انقلاب ۵۷ هم برای برانداختن استثمار کاپیتالیستی بود اما به شکست کشانده شد بگویند، از لزوم تشکیل مجمع عمومی بگویند، شعار آزادی، برابری، حکومت شورائی بدهند، و…؛ زنان حتی الامکان بدون حجاب پشت میکروفن بیایند و از هزار و یک جور ستمی که در ۴۲ سال کشیده اند بگویند، و…؛ دانشجویان می توانند اتحادشان با مزدبگیران را بگوش همه برسانند و به شعور سیاسی غالب تبدیل کنند، از سرکوب های جنایتکارانه دانشگاه و دانشگاهیان و علم و فرهنگ بگویند، از خیزش عظیم ۸۸ و کمبودها و عواقب دلخراش آن بگویند و …؛ مادران دادخواه می توانند همان شعار علنی «رای ما سرنگونی» که جلوی دوربین ها داده اند را فریاد بزنند، و هزار و یک فریاد دیگر که هر کدام شاید از چندین اعلامیه سیاسی موثرتر خواهد بود؛ و اعضای سایر اقشار جامعه بهمین ترتیب.

۵- لزوم حرف زدن از حمایت بیدریغی که غرب در ۴۲ سال از این رژیم کرده، و فقط و فقط به این منظور کرده که این رژیم تروریستی با رسالتی که از جمله از جانب خود قدرت های غربی داشته یک انقلاب عظیم را با موفقیت سرکوب کرده، و بنابراین اگر ناراضایتی های اساسی و بیوقفه مردم در این ۴۲ سال در حقیقت ادامه همان انقلاب ۵۷ بوده، که یقینا بوده، پس مطلوبیت و لذا ماموریت این رژیم برای غرب هنوز به آخر نرسیده است. یکی از دلایل حیاتی بودن حضور مردم برای رژیم در مثلا نماز جمعه و مراسم سالگرد انقلاب و مضحکه انتخابات و غیره دقیقا اثبات این نکته به قدرت های غربی است که «ما هنوز در میان مردم پایگاه داریم، متزلزل نیستیم، و به انجام وظیفه سرکوب مشغولیم، لطفا بفکر متزلزل کردن ما که در واقع همان سقوط ما بدست مردم خواهد بود نباشید». این حرفها، این افشاگری ها، واضح است که اگر مستند باشد و به زبان انگلیسی هم گفته شود واضح است که تاثیرش قابل مقایسه با حرف زدن به فارسی خطاب به غربی ها نیست.

۶- …

این ابزاری که رژیم از سر ناچاری و درماندگی و برای کشیدن مردم بپای صندوق ها در اختیار مردم گذاشته را باید به ضد خودش تبدیل کرد. باید در عمل این حرف هگل و مارکس را بکرسی نشاند که عدو شود سبب خیر اگر شرایطش فراهم باشد!
جمشید هادیان
۱۰ ژوئن ۲۰۲۱، ۲۰ خرداد ۱۴۰۰
فیس بوک

 

https://www.facebook.com/100013893544697/videos/1206815139791593