الو سلام . منم پدرام .
سلام پدرام جان .. چطوری ؟
خوبم . فقط خواستم بگم به برو بچه ها بگو امروز از ساعت ۵ تظاهرات شروع میشه . همگی بیایین . سعی کن به کسان دیگری هم اطلاع بدهی . امروز ۱۸ تیر است .
باشه بگو کجا قرارمان باشد .
ابتدای اسکندری شمالی خوبه؟
آره … پس سر ساعت ۵ نبش خیابان اسکندری شمالی . یادت باشه موبایل ها مطابق همیشه قطعه . سعی کن دیر نکنی .
با عجله نهاری را می خورم و حرکت میکنم .
ساعت ۵عصر روز پنج شنبه ۱۸ تیر ۱۳۸۸ است
نزیک میدان انقلاب نبش خیابان اسکندری شمالی تعداد زیادی زن و مرد . پیر و جوان ؛ انگشت های خود را به نشان پیروزی بالا برده اند و شعار های مرگ بر دیکتاتور .. دولت کودتا استعفا استعغا . مردم چرا نشستین ؛ ایران شده فلسطین …. یک صدا فریاد میزنند .
دست دوستم را میگیرم و به میان جمعیت رفته وبافریاد مرگ بر دیکتاتور را به جمعیت می پیوندیم .
فریاد های جمعیت حاضر از سوی سر نشینان اتو مبیل ها ؛ بی پاسخ نمانده و آنان نیز دست های خود را به نشان پیروزی بیرون میآورند و بوق های اتومبیل ها با آهنگ شعار مرگ بر دیکتاتور طنینی دیگر به خود میگیرد .
آن سوی جمعیت تعدادی اونیفورم پوش های سرکوبگر به صف ایستاده اند و منتظر بر دستور برای حمله به صف تظاهر کنندگان هستند.
جمعیت به سوی چهار راه نواب در حرکت است که ما به اتفاق رفقای دیگر به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران حرکت میکنیم .
ماسکهایی را که خریده بودیم بر روی دهان و بینی خود میزنیم .
نزدیک میدان انقلاب است . بالغ بر چند صد نفر گارد ویژه و لباس شخصی اطراف میدان انقلاب ؛صف کشیده اند . از جمله پل هوایی عابرین پیاده را سد کرده اند.مردم از سمت دیگر پل به بالا ی پل برای خود راه باز میکنند . هنوز از پل پایین نیامده که حمله نیروهای سرکوبگر آغاز میشود و مردم را بی خود و بی جهت مورد ضرب و شتم قرار میدهند . که همین موجب بریدن ارتباطم با رفقایمان میشود .
به راهم ادامه میدهم . جوانی حدود ۲۳ ساله در میان صفوف نیروهای سرکوبگر گیر میکند و آنها بی رحمانه باطوم های خود را بر سر و صورت جوان فرود می آورند که ناله های جوان چند خانوم را به اعتراض وا می دارد . مزدور چند ستاره به دوش به سوی خانم ها حمله میکند و چند باطوم بر کتف های خانمی که حدود ۵۰ ساله است فرود می آورد . جیغ خانم ها و فریاد های آنها جمعیت را به ول وله بیشتری میکشاند که این با ر نیرو های سرکوبگر به طور وحشیانه ای مردم را مورد هجوم خود قرار میدهند . خانم ۵۰ ساله همچنان از درد می نالد و به هنگام ناله کردن به آنها بد و بیراه می گوید . دخترش دست اورا گرفته و با خود میبرد.
هر چه به سمت دانشگاه نزدیک می شوم ؛ تعداد اونیفرم پوش های ستاره دار و لباس شخصی ها زیاد تر میشود . راه را بر هر تجمعی سد کرده اند . در خیابان ۱۶ آذر پیر مردی حدود ۶۰ ساله را بر روی آسفالت خیابان؛ کشان کشان به سمت اتومبیل گشت می آورند.
صحنه کشیده شدن پیر مرد بر روی آسفالت خیابان و خونین و مالین شدن پشت پیر مرد ؛ آتش خشم درون هر بیننده ای را شعله ور تر میکند و بی مهابا فریاد بر می آورد :
ولش کنید بی شرفا . ولش کنید مزدور ها …….
یکی دو مزدور دیگر با لگد بر شکم پیر مرد بیچاره که انگار جوان ها را در مغازه اش پنهان کرده بود ؛ میزنند .فاشیست ها به سوی جمعیتی که شاهد اعمال سبعانه آنان بودند ؛ هجوم می آورند و با باطو م بر سر و دست جمعیت میکوبند .
به سوی خیابان جمال زاده بر می گردم .
جمعیت افزون شده اند . برای دقایقی رفقایم را باز می یابم و با هم در درون جمعیت قرار میگیریم و شعار های مر گ بر دیکتاتور……طنین انداز خیا بان انقلاب – آزادی شده است . از سمت چهار راه نواب فاشیست ها به جمعیت حمله میکنند . زن و مرد ؛پیر و جوان برای در آمان ماندن از یورش سبعانه مزدوران اسلامی به سمت خیابان های اطراف می گریزند . خیابان فرصت ؛خیابان اسکندری شمالی و تمام خیابانهای اطراف میدان انقلاب ؛ صحنه جدال مزدوران حکومتی با مردم میشوند.
بر سر هر چهار راه که مردم جمه میشوند بعد از دقایقی موتور سوار های وحشی سر میرسند و در حال تردد نفر پشت سرش با باطوم بر سر و شانه تظاهر کنندگان می کوبند.
دامنه تظاهرا ت هر دم افزوده میشود . شعار های مردم از مر گ بر دیکتاتور به مرگ بر خامنه ای تغییر میکند . مردم فریاد میزنند :
مرگ بر خامنه ای …زندانی سیاسی آزاد باید گردد . در چهار راه
فرصت به دامپزشکی در گیری میان تظاهر کنندگان و نیرو های سرکوبگر به اوج خود میرسد . سرکوبگران از فاصله دور ؛گاز اشک آور به سوی جمعیت تظاهر کننده ؛شلیک میکنند . آما جوانها در کمترین زمان سطل های زباله را به آتش میکشند . شعله های آتش در سر تاسر خیابان حضور جمعیت خشمگین را فریاد میزنند.
نو جوانی حدود ۱۷ سال به سرعت زیر درختی می رود و بطری ای شیشه ای را در آورده و برایش فتیله ای می سازد .
در کمترین زمان ممکن کوکتل مولوتفی را آماده می سازد .
جوانها چند بلوک سیمانی را به میان خیابان کشیده و راه را بر ماشین های عوامل سرکوب میبندند . چند دختر خا نم بی مهابا در جلوی صف قرار میگیرند و فریاد های مرگ بر دیکتاتو ر را سر میدهند و جمعیت صدای فریاد هایشان را پاسخ میدهند . جمعیت آماده حرکت میشود . مزدوران راه را از هر طرف سد کرده اند . اما جوانان هوشمندانه صف تظاهرات را در موازی خیابان آزادی ؛به سوی میدان توحید به حرکت در می آورند . پیشاپیش صف تظاهر کنندگان همچنان خانم ها هستند که شعار هایشان جمعیت را به پاسخ وا میدارند. اتومبیل ها مجبور به تئقف شده اند . دستان مسافرین به علامت حمایت از تظاهر کنندگان بیرون است.
جمعیت دستانش را بالای سر خو برده و دست میزنند. و با آهنگی موزون مرگ بر دیکتاتور را شعار می دهند.
تعداد جمعیت در قسمت ها و خیابانهای اطراف بالغ بر چند هزار نفر می شود .
از سمت خیابان اسکندری حمله مزدوران بار دیگر آغاز میشود . چند وانت از مزدوران سر میرسند . گاز اشک آور جوانان را آزار میدهد .
بر سر چهار راه دو نفر از جوانان باز داشت میشوند . یکی از اوباشان اسلامی با شمشیر ی در دست که آن را بالای سر خود می چرخاند ؛جوانان را تهدید به قتل میکند. در چند سوی صف تظاهر کنندگان که پراکنده شده بود ؛ آن مزدور را هو میکنند .
دامنه تظاهرات به میدان توحید و چهار راه نواب کشیده میشود .
حکومت اسلامی عوامل سرکوبگر خود را از میان آدم های تنومند انتخاب کرده و آنان را برای سرکوب تظاهرات به خیابانها گسیل داشته است. خیا بان چهار راه نواب تا میدان توحید صحنه جدال بین جوانان و مزدوران میشود. سرتاسر خیابان مملو از آتش هایی است که برای مقابله با گاز اشک آور ؛ افروخته شده است . ساعت ۹ شب است
سرکوبگران خسته و درمانده شده اند که این بار نیروهای پایگاه مقداد با و حشیگری خاص خود ؛خیابانها را با موتور های اربابانشان یکه تازی میکنند .
میدان آریا شهر مملو از عوامل سرکو بگر شده است . پارک کنار میدان صحنه درماندگی مزدوران است که در گوشه کنار پارک در میان تاریکی نشسته اند .
و اما جوانان و مردم آزادی خواه پیروزی دیگری را رقم زدند. تابو حکومت سرکوبگر و این فکر را که حرکت مردم را سرکوب کرده و دیگر کسی به میدان نخواهد آمد را با هم و با اقتدار شکستند
و این پیروزی مقدمه سرنگونی این حکومت جانی و آدم کش خواهد شد.
مرگ بر جمهوری اسلامی
زنده باد حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم
پدرام نو اندیش ۱۸ تیر ۱۳۸۸