حاجی بایدن رئیس جمهور امریکا گفته است : ( «بسیار بعید است» که دولتی در افغانستان پس از خروج آمریکا بتواند کشور را کنترل کند و از حکومت کابل خواست تا با طالبان به توافق برسد.) منبع: یورو نیوز.
آنچه که به جنگ افغانستان موسوم بود، اشاره به دوره ای از لشکرکشی خونین امریکا به این کشور دارد که در ماه اکتبر ۲۰۰۱ میلادی توسط امریکا و هم پیمانانش صورت گرفت. حمله تروریستی در نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که گفته شد از جانب گروه اسلامی تروریستی القائده صورت گرفت چاشنی لشکرکشی نظامی امریکا شد. تحویل ندادن سرکرده گروه تروریستی القائده به امریکا از طرف طالبان، آمریکا را بر ان داشت که به بهانه از بین بردن طالبان و القاعده کشور افغانستان و مردمش را به خاک و خون بکشد. فرمانی که در ماه اکتبر ۲۰۰۱ از طرف امریکا برای لشکر کشی نظامی به افغانستان صادر شد اساسا هدفش از بین بردن طالبان و القاعده معرفی شد.
امریکا ظرف یک ماه حکومت طالبان را ساقط کرد و در یک کنفرانس در کشور المان حکومت حامد کرزای را بر تخت حاکمیت در این کشور نشاند. این از دمکراسی توسط موشک. حالا پس از ۲۰ سال کشت و کشتار و آوارگی میلیونی و پروژه ویران سازی این کشور، آمریکا، ابتدا با طالبان به توافق رسیده و از حکومت دست نشانده افغانستان هم میخواهند که انها هم به توافق برسند. فعلا از تحلیل این قضایا بگذریم که از نظر حاجی بایدن، همین حکومت ارتجاعی افغانستان هم برای مردم افغانستان زیادی مترقی است، از این هم بگذریم که این مسئله، برای طالبان در تهران، یعنی جمهوری اسلامی چه پیامی دارد. اما نکته مهم این است که در تمام دنیا وقتیکه جای یکی از معادله ها خالی است چنین اتفاقی می افتد و از بالای سر مردم ان کشور برایشان تصمیم میگیرند. در گوادلوپ خمینی را اوردند، در کنفرانس موسوم به بُن حامد کرزای را. آن جای خالی طبقه کارگر آگاه به منافع طبقاتی خود و متشکل در تشکلهای اقتصادی و سیاسی خودش است. اگر طبقه کارگر افغانستان، حضور قدرتمندی در میدان داشت مسیر تحولات این کشور عوض میشد. در آنصورت حزب قدرتمند کمونیستی افغانستان میتوانست طبقه کارگر این کشور را سازمان دهد و با عوض کردن مسیر تحولات، مسیر سیاست در این کشور را نیز عوض کند. در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، تونس و مصر و ایران در سال ۵۷ و … جای این فاکتور مهم با شدت و حدت متفاوت، خالی بود و غرب و امریکا توانستند با تقویت مذهب و ناسیونالیسم و جنگ نیابتی و تروریسم و … چندین دهه این کشورها و جنبشهایش را به عقب برگردانند. برای ما طبقه کارگر ایران، اگر بخواهیم به چنین گردابی گرفتار نشویم باید هرچه سریعتر این خلاء را پر کنیم. چاره زحمتکشان وحدت است و تشکیلات!
سمکو نوری