ویدئوی لایو ۲۰ اردیبهشت ماه خنیفر و محسن صباغی و مسلم چشمه خاور را که خود او پخش کرده و لینکش را در زیر می آورم اگر ندیده اید حتما ببینید. در این ویدئو محسن صباغی و بعد از او مسلم چشمه خاور احکام «این کار را بکنید»، «آن کار را نکنید» شان را بعنوان «توصیه» به محمد خنیفر ابلاغ میکنند. در آخر صحبتهای بخش اول، در جایی که خنیفر وارد حرفهای حاشیه دار و بقول ارباب محسن «جزئی» شده و از نظر ایشان که همه کارۀ بسیج دانشجویی در هفت تپه است، خط قرمز رد کرده، با تذکر ارباب مواجه میشود. ناچار بلافاصله عقب مینشیند و میگوید «روی سنگر (در خود شرکت) نمیشد (بگم. چرا نمیشد بگی؟! چه مصلحتی از مصالح رژیم مانع شد که بگی؟!)، الآن هم نمیخوام بقول معروف تخطی کنم از چارچوب مجاز بچه های فعالین، معذرت هم میخوام، ولی دلم پره»! «چارچوب مجاز بچه های فعالین» بروشنی یعنی چارچوبی که فعالین بسیچ دانشجویی از جانب کل رژیم برای صحبت کردن امثال خنیفر تعیین کرده اند، و ایشان هم صمیمانه خود را به آنها متعهد و وفادار میداند، و حالا معذرت میخواهد که با همین دو سه کلمه از چارچوب مجاز «تخطی» کرده و باید ترمز دستی را بکشد!
محمد خنیفر بچه مسلمان واقعا وفادار به رژیمی است که صمیمانه فکر میکند از طریق شورای اسلامی کار در هفت تپه—که ظاهرا بدلیل مطالبهگری واقعی و رد شدن از خط قرمزها قبلا از آن اخراج شده— یا با توسل به بقول خودش (در ویدئوی لایو اینستاگرامی آخرش در چند روز پیش با دو دانشجوی بسیجی عدالتخواه) «سه قوه قضائیه و مجریه و مقننه، که کارگر راهی جز آنها برای رسیدن به خواست هایش ندارد»، و یا همکاری با نهادهایی مثل بسیج دانشجویی عدالتخوه—که بخوبی میداند جناح جدید رژیم بعد از بی آبرو شدن اصلاح طلب هاست—میتوان خواستهای کارگران را از «مشتی عوامل غیرعدالتخواه» که گویا در رژیم رخنه کردهاند گرفت. او در نهایت دوست نادانی است بدتراز دشمن دانا. انسان ساده لوح خوش نیتی است که ظاهرا نمیداند بقول فرنگیها «راه جهنم را با نیتهای خیر فرش کردهاند».
وفاداری او به رژیم و دلسوزی صمیمانهاش برای برقرار ماندن آن را میتوان بروشنی در صحبتهایش در ستاد رییسی در زمان انتخابات دید. او در حالیکه کارگر اخراجی هفت تپه بود در زمان انتخابات برای دادن مشاوره به رژیم به تهران دعوت شد و بقول خودش— در جلسه برگذار شده در ستاد انتخابات ابراهیم رییسی— در «چندین جلسه از این نوع» شرکت کرد. او در صحبت هایش در این جلسه منجمله از نقش خودش بعنوان حافظ و دلسوز منافع رژیم در مقابل اقدامات تندروانه «غیرصنفی» و «غیرقانونی» کارگران، مثلا اعتصاب، بدون اینکه متوجه باشد پرده برمیدارد. بعنوان مثال می گوید: «ما اردیبهشت ماه ۹۹ رسیدیم خدمت حاج آقا آیت الله آقای رییسی. دقیقا ماه رمضون بود. خدمت ایشون هم گفتیم ”حاج آقا، ما دوست نداریم اعتصاب کنیم، اما اسد بیگی زمانی که حقوق ها را نمیده، زمانی که شکم زن و بچه کارگر گرسنه میشه، کارگر دیگه هیچکس را نمی شناسه، نه محمد خنیفر را میشناسه، نه چشمه خاور (که اینجا بغل دست من نشسته)، هیچکس را نمی شناسه”» و «الآن هم (چون ”امور مالی شرکت درآمده به کارگرها گفته حقوق ها را نمیدیم”) دقیقا شاید کارگرا فردا پس فردا بریزن تو شهر، اونهم دم انتخابات (! چه مصیبتی برای رژیم عزیزمان!)، فضا امنیتی میشه، چند تا از همکارای ما باید گرفته بشن (! باید؟ طوری حرف میزند که انگار امنیتی شدن فضا یک پدیده طبیعی مثل ابری شدن هواست! و در این «فضا» دستگیر کردن کارگرهای معترض از شیر مادر بر رژیم حلال تر است!)، و همان سخنرانها دوباره». کدام «سخنرانها دوباره»؟ منظور دلسوزانه و نگرانش باز اینست که اگر فکر کردهاید با اخراج و حبس و شکنجه اسماعیل بخشی دیگر گرفتار شنیدن حرف های «ناملایم» از جانب امثال او نمیشوید کور خوانده اید؛ کارگرها اگر «خدای نکرده، زبانم لال اعتصاب کنند» (در همین جلسه میگوید) بلند میشوند و مثل بولدوزر از روی سدهایی مثل خود بنده و این آقا مسلم بسیجی رسمی خودمان رد میشوند، و تازه اسماعیل بخشیهای جدیدشان را هم تولید میکنند! در جای دیگری از همین صحبتهایش در این جلسه میگوید «تمام نمایندگان مستقل هفت تپه بیست و دو سه نفریم (که یکیش خود من بسیجی باشم!) همه درگیر این موضوع (یعنی خطر اعتصاب عنقریب کارگران بعلت نگرفتن حقوق در عین جریان داشتن نمایشنامه خلع ید) شده یم. داریم مردم را (!) آروم میکنیم، کارگرا را آروم میکنیم، (میگیم) ”آقا اعتصاب نکن! (آقا اعتصاب نکن، مگر فرمان جناب رییسی رییس قوه قضائیه را نشنیده ای که فرمودهاند به کارگرها سلام برسانید بگویید مراقب باشند در این دواران انتقالی اتفاقی بخصوص اتفاقی مثل اعتصاب نیفتد؟)”، ”آقا، نه! بایست! اسدبیگ اعتصاب بنفع شه”». و بعد از شروع اعتصاب کارگرانی را که «نایستادند» و به این توصیه بدیع تاریخی که «اعتصاب بنفع سرمایه دار است» گوش ندادند، با تمام قوا و از هر سوراخ و بوقی که در اختیار داشتند هوار کشیدند که این اعتصاب توطئه اسدبیگ و عوامل او در مقابل دولت است و او میخواهد از این طریق از دولت باج بگیرد، «اما جناب آقای رییسی ما این توطئه ها را شناختهایم و افشا کردهایم و در مقابل شان ایستادهایم» (یوسف بهمنی، صحبت در شرکت برای کارگران).
کارگران هفت تپه اگر جداً مایل به جلب حمایت مردمند، اگر جدا میخواهند راه را برای رهبران واقعاً مستقل و مطالبه گر باز کنند، و اگر جدا میخواهند کارگران بیشتری را به اعتصاب جلب کنند، یعنی اگر جدا مایل به برخوردار شدن از سه فاکتور حیاتی برای پیروزی اعتصابشان هستند، یکی از فوریترین کارهایی که باید بکنند افشا و طرد عمال شناخته شده و رسوای شورای اسلامی و بسیج از قبیل مسلم چشم خاور و یوسف بهمنی و محمد خنیفر است. هرگونه «ملاحظه سلام و علیکهای قبلی» را کردن و هر گونه رودربایستی در این زمینه—که متاسفانه میبینیم کار را گاه به تایید ضمنی و حتی صریح آنها میکشاند— یک عمل کاسبکارانه است و به فرهنگ کارگری و سنتهای مبارزه کارگری کوچکترین ربطی ندارد.
لینک بخش اول صحبتهای محمد خنیفر با محسن صباغی و مسلم چشمه خاور در یوتیوب: https://www.youtube.com/watch?v=U6ChtDyAurw&t=326s و لینک بخش دوم: https://www.youtube.com/watch?v=QkBMPWkpQXw تاریخ این گفتگو ۲۰ اردیبهشت ۴۰۰، ۱۰ می ۲۰۲۱ است.
مردم، چشم از هفت تپه برندارید! پایدار باد مبارزات کارگران هفت تپه! بریده باد دست عوامل بسیح و شورای اسلامی از رهبری مبارزات هفته تپه!
جمشید هادیان
۲۴ آگست ۲۰۲۱، ۲ شهریور ۴۰۰