امروز دهم دسامبر توسط یونسکو “روز جهانی حقوق بشر” نام گذاری شده است. مستقل از اینکه کدام رویدادهای بین المللی موجب شد تا بورژوازی ادعای بشردوستی اش گل کند، بیش از هفتاد سال از تصویب بیانیه حقوق بشر می گذرد و بیش از هفتاد درصد مردم جهان اصولاً مشمول همین قانون بصورت صوری هم نیستند. حقوق بشر در دو دهه اخیر بیشتر رنگ محلی و مذهبی و پست مدرنیستی پیدا کرده است و از برسمیت شناسی حقوق جهانشمول حتی بزبان لیبرالی استنکاف میکند. در مهمترین کشورهای مدعی دمکراسی و حقوق بشر، هنوز “بشر” محروم و کارگر فاقد حقوق بدیهی مورد ادعای حضرات حقوق بشری است. تنها چیزی که هست همان اصل “تقدس مالکیت خصوصی” و آزادی تجارت است که سرمایه داری امروز آنرا به اوج رسانده و بیش از هر زمان در تاریخ جوامع طبقاتی، عده ای قلیل و طفیلی، طبقه بورژوازی، بر بخش اعظم ثروتهای کره خاکی چنگ انداخته است. در مقابل جایگاه انسان واقعی هر روز سقوط کرده و هر روز و هر ساعت زیر لگد سرمایه به خشن ترین شیوه است.
حقوق بشر بویژه در دنیای بعد از جنگ سرد، نه بیان تعلقی لیبرالی و خواست مجموعه حقوقی برای آحاد انسانها در هر گوشه جهان، بلکه یک نوع اعلام تعلق به کمپ راست جهانی و ضدیت با کارگر و کمونیسم و سیاست رادیکال است. امروز کسی که میگوید “من حقوق بشری ام” بدواً میگوید به کدام اردوی سیاسی تعلق دارد و چه آینده ای را دنبال میکند. تصادفی نیست که راست ترین گروههای اپوزیسیون و ناسیونالیستهائی که بخون همسایه تشنه اند، همه حقوق بشری اند.
ما کمونیست ها علاقه ای به این اردو نداریم و مرتباً خود را در مقابل آن می یابیم. کمونیست ها و طبقه کارگر ناچارند هر روز برای بهبود تلاش کنند، امری که عمدتاً با مقاومت قهرآمیز پرچمداران حقوق بشر روبرو میشود. ما نه از “حقوق بشر” بلکه از حقوق پایه ای و جهانشمول انسان و آزادی انسان از قید روابط و مناسبات سرمایه داری حرف میزنیم. امری که نه توسط انسانهای انتزاعی در جهان انتزاعی و سانتی مانتال بلکه توسط مبارزه طبقاتی و برچیدن نظام مبتنی بر طبقات و استثمار فرد از فرد ممکن است.
شاخه زنان داعش در سنندج
الان باید بیشتر روشن باشد که منشا این همه زن کشی در کردستان کجاست. در این جنگ جمهوری اسلامی توپخانه است و قانونگذار و میرغضب برای اعدام. سربازان پیاده و گروههای جلو صحنه بخشا گشت های ولگرد «نهی از منکر» و بخشا چاقوکشان سلفیست و شاخه های مختلف مکتب قرآن و کسنزان و نقشبندی ها هستند. دراویش و شاخه سنی اسلام سیاسی.
افتتاح مسجد یا تکیه زنان هوادار شیخ کسنزان نکبت، حتما برای تعدادی «پیشرفت» محسوب میشود. بالاخره در انتقاد و غرولند خانوادگی اپوزیسیون بورژوایی این بوده که چرا سنی ها مسجد ندارند! باید همین شاخه ها همراه با موئتلفین فمینیست شان خوشحال باشند که زنان به مقام شیخ ضد زن رسیدند و صاحب خانقاه شدند، براستی این «برابری» شورانگیز است! حتما دمکراتهای اپوزیسیون سر از پا نمی شناسند که بالاخره «مبارزه مدنی» منجر به این شد که شیوخ سلفیست و سنی دم و دستگاه شأن را پهن کنند. حتما ناسیونالیسم کرد و بویژه آنها که مفتی زاده و کسنزانی و قادری و نقشبندی را اول «کرد» میدانند خوشحالند، چرا که شاخه کردایتی اسلامی هم خودش متحدی است.
پروژه خانقاه زنان یک بیزنس است با ثروت و پشتوانه اقتصادی کافی، با مجوز دولتی و حکومتی، با نقشه خفه کردن صدای زنان سرکش و سربریدن مردان نافرمان. اینها برای جنگ آمده اند، جنگ با یک تاریخ سرخ و انقلابی، جنگ با عقاید آوانگارد سوسیالیستی، جنگ با نسل جدیدی که انکار مذهب و صنعت دین است.
و تو شیخک کسنزان، زمانی شیخ عثمان هم در رکاب ساواک پادشاهی میکرد. حالا شماها در رکاب ساواما فضای شهر را آلوده میکنید. بدانید که همان سرنوشت «سپاه رزگاری» در انتظار شماست. شماها یا با جمهوری اسلامی میروید و یا در سنندج با قدرت انقلابیون برچیده میشوید.
و هشداری به مردم آزادیخواه سنندج!
اگر دیر بجنبید این احمقهای فاقد شعور و نوکر صفت و پول پرست، دختران را داعش وار می ربایند و پسران را به متجاوز و قاتل تبدیل میکنند.
مردم ایران و کردستان طالبان و داعش و کسنزان و خامنه ای نمیخواهند. همه اینها اجزای پیکره واحد ارتجاع سیاسی و مذهبی اند و همه اینها دشمنان درجه اول آزادی.
دست درازی مذاهب به کودکان ممنوع!
محجبه کردن کودکان و آوردنشان به مناسک افتتاح خانقاه زنان در سنندج، تجاوز به حقوق و روان کودک است. علیه تلاشهای مستمر آزاداندیشان برای احقاق حقوق کودک و تامین یک محیط شاد و ایمن برای کودکان است. پدر و مادر حق ندارند عقاید ارتجاعی خود را به کودکان تحمیل کنند. خانوادههاى متعصب اسلامى حق ندارند اجازه زندگى معمولى از کودکان را سلب کنند.
کودکان مقدم بر هر اولویت سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیکی اند. بردن کودکان به محیط سیاسی و مذهبی نوعی شستشوی مغزی آنهاست. برنامه حزب ما صریحا مخالف کشاندن کودکان به جلسات و تجمعات مذهبى است.
دست خونین مذهب از سر کودکان کوتاه!
جمهوری اسلامی “بشر دوست” و “علیه قاچاق مواد مخدر”!!!
“اشتفان پریزنر” هماهنگ کننده سازمان ملل در تهران، “در مراسم هفتاد و ششمین سالروز بزرگداشت روز ملل متحد که در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه برگزار شده”، در چاپلوسی برای حکومت اسلامی سنگ تمام گذاشته است. ایشان از جمهوری اسلامی برای “رفتار بشردوستانه اش برای چندین دهه با ارائه خدمات به مهاجران و همچنین ارائه نقشی مهم در کمک به ممنوعیت ورود مواد مخدر از افغانستان” تقدیر کرده است!
ای بی شرم! خاک برسر اون سازمان دول مرتجع و بی خاصیت و هماهنگ کننده چاپلوسش، که لابد به دلائل خاص، روز روشن چرند میگوید. دی اِن اِی بورژوازی اینست که هرچه را در ازای پول معامله کند، از وجدان علمی تا حقیقت!
واقعاً سازمان ملل از پرونده قطور حملات فاشیستی به شهروندان افغانستانی در ایران اطلاع ندارد؟ آنها زنده زنده کارگران مهاجر را سوزاندند و کشتند و شکنجه کردند و به رودخانه پرتاب کردند. هر روز در شهرها و محل کار به وقیح ترین شیوه ها تاراج شان کردند و تحت ضرب و شتم قرار دادند و به رواج فرهنگ منحط فاشیسم ضد افغان آگاهانه کمک کردند. درد و رنج مهاجرین در ایران عظیم است.
واقعا سازمان دول اطلاع ندارد که جمهوری اسلامی راساً قاچاقچی بین المللی مواد مخدر است؟ نمیداند بخشی از بودجه و هزینه میلیتاریستی اش را از طریق قاچاق مواد مخدر در اروپا و منطقه پیش می برد؟ نمی بیند که دستیار و شریک دولت کارتونی افغانستان برای قاچاق مواد مخدر بوده است؟ واقعیت اینست که خوب اطلاع دارند اما خودشان نیز از همین جنس اند. بالاخره “سازمان ملل” و اعضایش را نمایندگان همین دیکتاتورها و تروریست ها و قاچاقچیان و بورژواهای متفرقه تشکیل داده اند.
این “بشر دوستی” و معیارهای بورژوازی و سازمان ملل اش است که در سطح تروریسم و فاشیسم و گانگستریسم اسلامی سقوط کرده و چاپلوسی رژیم اسلامی توسط نماینده این سازمان از نتایج آنست.