جنگ در اوکراین؛ نه به پوتین، نه به زلنسکی و ناتو، آری به جبهه سوم! امیر عسگری

مقالات

شب ۲۶ فوریه ۲۰۲۲ ارتش روسیه به فرمان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور استالینیست و جانی کنونی روسیه، همدست مافیای روس و مأمور پیشین ک. گ. ب. در اتحادیه جماهیر شوروی جنگ جدیدی علیه اوکراین شروع کرد. روسیه جنگی علیه دولت کنونی اوکراین شروع کرد تا از بالادست مردم رژیم چنجی انجام داده و حکومت پرو روسی مطبوع پوتین را جایگزین زلنسکی و حکومتش کند.
اما در اوکراین شرایط سیاسی قبل از جنگ به چه شکل بود، نکته ای است که قابل نقد فراوانی است؛ بعد از تغییر رژیم پرو روسی در ۲۰۱۴ در اوکراین، در دولت‌های جدید سیاستمداران راستگرا و فاشیست مانند؛ زلنسکی بر قدرت دست اندازی کرده و موجب رشد جریانات نئونازی در این کشور شده و مشکل طبقه کارگر صد چندان شد. قطعا تمامی این شرایط حاکم در اوکراین نمی‌تواند این حق را به روسیه و پوتین دهد تا به واسطه بسط قدرت و سیاستهای امپریالیستی اش به اوکراین حمله کند.
ما با جنگی روبرو هستیم که طرف پوتین و روسیه به دنبال سیاستهای امپریالیستی عظمت طلب روس دست به این جنگ زده و طرف زلنسکی و اوکراین حکومتی سرمایه دار، راسیستی و ضد طبقه کارگر است. هر دو طرف این جنگ ارتجاعی، سرمایه داران مفتخور و قدرت طلبانی هستند که به دنبال کسب قدرت و جایگاه سیاسی و سرمایه دست به جنایت میزنند.
در شرایطی که روسیه دست به کشتار جمعی می‌زند و عملا مردم را هدف موشک‌های خود قرار می‌دهد، زلنسکی نیز به همراه ارتش اوکراین در برابر روسیه مقاومت میکنند و با سیاستهای ناسیونالیستی خود تعداد زیادی از مردم را به جنگ فرا می‌خواند تا بتواند در قدرت بماند. نکته جالب اینجاست که میلیونها نفر آواره این جنگ شدند و هزاران نفر در این جنگ جان خود را فدا کردند ولی سیاستمداران اوکراینی بواسطه همراهان و حامیان غربیشان عنوان قهرمانی را اذعان خود میکنند.
آنانی که زلنسکی را با درایت می‌نامند خواهان پایان جنگ نبوده و با هر قیمتی ولو کشته شدن میلیونها نفر خواهان جنگ علیه پوتین از جبهه اوکراین هستند. این سیاست چیزی جز کشته شدن مردم فلاکت زده اوکراین به دنبال ندارد. آنچه رسانه‌های غربی نشان نمیدهد کشته شدن هزاران نفر از مردم و طبقه کارگر اوکراین است.
نکته قابل تامل نقشه آمریکا در به عضویت درآوردن اوکراین در ناتو است. ناتو سازمان نظامی آمریکایی که در برهه جنگ سرد عامل فشار بر شوروی بود و در دهه های ۷۰ و ۸۰ میلادی دست به جنایت‌های بسیاری علیه کمونیستهای اروپای شرقی در ترکیه، آلمان شرقی و غربی و ایتالیا تحت عنوان پروژه 《گلادیو》و 《کنترا گریلا》انجام داده و کماکان علی رغم فروپاشی شوروی به قصد گسترش دست اندازی امپریالیستی در منطقه تلاش آن را دارد تا بتواند اوکراین و سایر کشورهای تحت تهدید روسیه همچون؛ فنلاند را نیز به عضویت خود درآورد.
عملکرد ناتو در سالهای اخیر چیزی جز حمایت از صاحبان قدرت بین المللی براساس آنچه آمریکا میخواد نبوده و خالی کردن میدان برای قدرت گیری طالبان در افغانستان نمونه بارزی از ماهیت ارتجاعی این سازمان میباشد که عملا مدافع حقوق ملل نبوده و نشانگر اهداف سیاسی این سازمان در جهت رشد و گسترش میلیتاریسم و امپریالیسم جهانی در هر نقطه جهان است.

آنچه مسلم است طبقه کارگر و مردم اوکراین با سه جناح پوتین، زلنسکی و بازی‌های امپریالیسم جهانی و بر طبل کوبیدن سیاستمداران غربی هر روزه کشته می‌شوند و تنها راه خلاصی از شرایط موجود نیز در دستان جبهه سوم یعنی جبهه ای متشکل از توده‌های مردمی و طبقه کارگر در اوکراین و روسیه است.
جبهه سوم جهانی از اولین روز جنگ در خیابان‌های مسکو و تمامی اروپا دست به اعتراضات شدید خود زده و خواهان اتمام جنگ شدند. در میان فعالین این جبهه سوم احزاب چپ و سوسیالیستی که برآمده از توده‌های مردمی و طبقه کارگر هستند لیدرشیپ اعتراضات را برعهده داشته و خواهان خاتمه دادن به جنگ شده، پوتین را محکوم کرده، خواهان دور نگه داشتن میلیتاریسم ناتو و غرب و عدم فروش سلاح به مقاصد مالی سرمایه داری امپریالیستی جهانی شدند.
جبهه سوم میتواند در برهه کنونی در روسیه با اعتصابات سراسری مقابل جنگ را گرفته و با دخالت احزاب سوسیالیستی در اپوزیسیون در اعتصابات هدفمند در کارخانجات و مراکز تولید ثروت سرمایه داری فشاری بر حکومت بیاورد تا ابتدا به امر جنگ را متوقف کند و در گام بعدی در جهت تصاحب قدرت سیاسی و انقلاب سوسیالیستی سازماندهی شوند.
جبهه سوم در روسیه و اوکراین می تواند اوضاع هر دو کشور را تغییر داده و خط بطلانی به هر دو سو امپریالیسم و سرمایه داران مفت خور خور کشید. در اوکراین نیز شرایط وخیم تر از روسیه است و نیاز مبرم سازماندهی توده‌های مردمی و طبقه کارگر در کارخانجات و مراکز تولید ثروت با برپایی شوراها ابتدا امر مقاومت را پیش برده و در ادامه در جهت انقلاب کارگری کوشید.
جبهه سوم و تشکیل آن وظیفه رفقا و سازمان‌های سوسیالیستی است تا با سازماندهی علنی و مخفی بصورت موازی با هم در سراسر روسیه و اوکراین بتوانند دست به اقدامات لازم به شکلی متشکل اقدامات لازم را از پیش ببرند.
در انتها باید گفت جمهوری اسلامی نیز در کمپ امپریالیسم روسیه همدست قاتلان مردم اوکراین است و محکوم کردن پوتین و حامیان بین المللی اش از جمله جمهوری اسلامی وظیفه انسانی هر انسان آزادیخواه و برابری طلب است اما جبهه جنگ را نباید قاطی کرد و از سر مخالفت با جمهوری اسلامی در دامن میلیتاریسم آمریکایی افتاد. هر دو طرف جنگ نتیجه ای جز کشتار و تباهی به دنبال ندارند.
سازماندهی جبهه سوم توسط نیروهای چپ و سوسیالیستی در روسیه و اوکراین در پس پایان جنگ و حتی امکان گام به جلو در جهت انقلاب کارگری میتواند خط بطلانی به روابط با جمهوری اسلامی بعنوان رژیمی ضد مردمی و دشمن طبقه کارگر خواهد کشید.