یک دنیای بهتر: اول ماه نزدیک است. علاوه بر تلاش برای بهبود شرایط کار و زندگی و حقوق مدنی مساله اساسی تری در محور جدالهای جامعه قرار دارد. چگونه از شر رژیم اسلامی باید خلاص شد؟ کدام آینده در چشم انداز است؟ چگونه طبقه کارگر میتواند یک آینده شایسته انسان را برای همگان فراهم کند؟ حلقه های گرهی در این راستا کدامند؟
علی جوادی: اجازه دهید قبل از آنکه به کلیت سئوال شما بپردازم به این نکته اشاره کنم که دیوار چینی تلاش ما برای تغییرات بنیادی را از تلاش برای اصلاح و بهبود وضع موجود جدا نمیکند. ما با همان شدتی که برای انجام انقلاب کارگری و نابودی مناسبات استثمارگرایانه طبقاتی موجود مبارزه میکنیم٬ با همان شدت هم روزمره برای بهبود شرایط کار و زندگی و حقوق مدنی کارگر و تمامی شهروندان جامعه مبارزه میکنیم. انقلاب اجتماعی امری نیست که بنا به اراده ما در هر زمان قابل تحقق باشد. یک واقعیت عینی و اجتماعی و تاریخی است. محصول یک دگرگونی عمیق و تلاقی عظیم اجتماعی و طبقاتی در جامعه است. هر روزه قابل تحقق نیست. دوره ای و تاریخی است. از این رو مبارزه برای رفرم و اصلاحات یک رکن تلاش دائمی ماست. اما در عین حال توضیح میدهیم که هیچ رفرم و اصلاحی مادام که ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه و نظام حاکم را دست نخورده نگاه داشته باشد نمیتواند پایدار باشد٬ نمیتواند جامعه را از شر مبانی پایه ای و تعیین کننده ستم و استثمار و تبعیض طبقاتی و اجتماعی موجود خلاص کند. ما برای اصلاحات مبارزه میکنیم بدون اینکه ذره ای به سرمایه داری “اصلاح شده” رضایت دهیم و یا توهمی داشته باشیم. ما برای بهبود روزمره موقعیت کارگر و توده مردم زحمتکش مبارزه میکنیم بدون آنکه ذره ای توهم به سرمایه داری با چهره “انسانی” داشته باشیم.
اما بپردازم به سئوال شما٬ واقعیت این است که اتفاقا در دوران کنونی بیش از هر زمان شرایط جامعه برای تغییرات بنیادی و دگرگون کننده آماده و مهیا است. مناسبات مردم با رژیم اسلامی کاملا تغییر کرده است. ما با جامعه ای روبرو هستیم که هر لحظه میتواند منفجر شود. خرمنی است که با هر جرقه ای میتواند شعله ور شود. مساله تغییر قدرت سیاسی علاوه بر تغییر شرایط کار و زندگی در دستور روز جامعه است. و مساله اساسی این است که چگونه کارگر و کمونیسم جامعه میتوانند تضمین کنند که در این تحولات نه تنها با موجودیت رژیم کثیف اسلامی تعیین تکلیف شود بلکه این تحولات در کم مشقت ترین شکلی به نظامی آزاد٬ برابر٬ مرفه٬ یک جامعه آزاد کمونیستی دگرگون شود. مسلما ما برای چنین چشم انداز و هدفی مبارزه میکنیم. در عین حال عمیقا واقفیم که این تنها آلترناتیو آینده نیست. اپوزیسیون بورژوایی٬ جریانات راست و محافظه کار پرو غربی نیز یک پای جدال بر سر آینده اند. از این رو تلاش برای خنثی کردن آینده ای که در آن بار دیگر طبقات استثمارگر ماحصل تلاش و فداکاری جامعه را از آن خود کنند٬ یک وظیفه دائمی حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. کنار زدن موانع و ایستگاههایی که این جریانات در مقابل تحولات جامعه قرار میدهند یک امر همیشگی ماست.
از نقطه نظر ما مساله محوری این است که چگونه طبقه کارگر و کمونیسم میتوانند در شرایطی که جامعه دستخوش یک تحول عظیم اجتماعی است در راس این اعتراضات قرار گرفته٬ آن را رهبری و هدایت کنند٬ توده عظیم مردم را به اردوی آلترناتیو رهایبخش و سوسیالیستی خود جلب کنند تا بتوانند یک جامعه آزاد و برابر و مرفه را پایه گذاری کنند. در حل این معادله به چند فاکتور باید اشاره کرد :
١ – در درجه اول باید تاکید کرد که “همه با همی” در کار نیست. جامعه به دو اردوی چپ و راست تقسیم خواهد شد. جریانات ملی – اسلامی مفلوک تر از آنند که آلترناتیوی برای آینده سیاسی در ایران باشند. در یک طرف کارگر و کمونیسم٬ جنبش کمونیسم کارگری٬ جنبش آزادی زن و جنبش خلاصی فرهنگی جوانان قرار دارد و در طرف دیگر معادله جریانات راست و محافظه کار پرو غربی. هرگونه تلاش برای ایجاد “اتحاد” میان این دو اردو تلاشی برای به مسلخ بردن کارگر و کمونیسم است. در این چهارچوب همانطور که منصور حکمت در سمینار “آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود” تاکید کرده است٬ دو پروسه برای به قدرت رسیدن اردوی ما قابل تصور است. یکی انقلاب و دیگری انتخابات آزاد در فردای سرنگونی رژیم اسلامی است. و مساله انقلاب کارگری به این امر گره خورده است که آیا کارگر و کمونیسم توان آن را دارند که رهبری این اعتراضات را در دست بگیرند؟ آیا آن نیرویی میتوانند بشوند که در پس تحولات جامعه به راس اعتراضات عروج کنند و جامعه را پیرامون اردوی خود قطبی و پلاریزه کنند.
۲ – اما انتخاب جامعه یک انتخاب سیاسی و مادی است. مقبولیت و مطلوبیت سیاسی یک پایه آن است اما تمام آن نیست. فاکتورهای دیگری از جمله قادر بودن٬ قابل اتکاء بودن٬ مورد اعتماد واقع شدن و مجموعه ای از فاکتورهایی این چنینی در این چهارچوب تعیین کننده است. از این رو تلاش ما علاوه بر طرح همیشگی سیاست ها و جلب نیرو به اردوی خود در عین حال باید متوجه ایجاد امکانات و توانی باشد که قدرت جاذبه عمیقی در جامعه ایجاد کند. تلاشی که اعتماد توده کارگر و مردم زحمتکش را به قابل تحقق بودن چنین پروژه ای جلب کند. نمیتوان از توده مردم انتظار فداکاری و قرار گرفتن در این اردو را داشت بدون آنکه به درجه ای قابلیت تحقق این آلترناتیو اثبات شده باشد. در این راستا چنانچه طبقه کارگر با جنبش خود بطور متشکل و با پرچم سوسیالیستی وارد میدان جدال بر سر قدرت سیاسی شود٬ بخش مهم این معمای عظیم حل خواهد شد. آن زمان خاطره ها یاد آور روزهایی خواهد شد که جامعه فریاد میزد٬ “کارگر نفت ما٬ رهبر سرسخت ما”! و این بار اگر کارگر با حزب متشکل و کمونیستی خود٬ حزبی مانند حزب اتحاد کمونیسم کارگری٬ پا به این عرصه بگذارد آن زمان شمارش معکوس عمر رژیم اسلامی آغاز خواهد شد٬ شانس آلترناتیوهای راست و مرتجع به شدت افت خواهد کرد. از این رو طبقه کارگر باید متشکل شود٬ باید متحزب شود. آیا باز هم باید تاکید کرد که طبقه کارگر بدون حزبش به پیروزی نمیرسد؟
۳ – فاکتور مهم دیگر این است که جامعه ای که در حال طغیان و تحول است٬ در هر حال دارد به وضع موجود “نه” میگوید. سئوال این است که کدام “نه” در راس اعتراضات قرار میگیرد. “نه” به گوشه از وضعیت موجود یا “نه” به کلیت نظام اسلامی و سرمایه داری؟ “نه” به ذره ای از نابرابری و تبعیض یا “نه” به تمامی اشکال و همچنین مبانی نابرابری سیاسی و طبقاتی در جامعه؟ “نه” به گوشه ای از استبداد و خفقان و بی حقوقی یا “نه” به هر آنچه که نافی حقوق آزاد و برابر شهروندان جامعه است؟ “نه” به بخشی از زن ستیزی یا “نه” به هر آنچه که باعت تحقیر و فرودستی و ستم بر زن است؟ “نه” به گوشه از حاکمیت مذهب در حکومت و شئونات زندگی اجتماعی یا “نه” به تمامیت آن؟ “نه” به ذره ای استثمار یا “نه” به کلیت مبانی و پایه های استثمار و کار مزدی در جامعه؟ مساله این است. تبلیغات و پراتیک روزمره ما باید چنین جهت و چهارچوبی داشته باشد .
۴ – تاکید آخر من بر کارها و مشغله های این کمونیسم است. ما مدتی است که از کمونیسم سازمانده و رهبر صحبت میکنیم. این یک ویژگی متمایز کننده ما از سایر جریانات مدعی کمونیسم است. این تلاش تاکنون نتایج مهم و تعیین کننده ای برای جریان کمونیسم کارگری داشته است. این یک حلقه گرهی است. متحقق کردن شرایط ذکر شده در بالا تماما در گرو پیشبرد دائمی این امر است.
خلاصه کنم٬ واقعیت شیرین این است که ما شانس پیروزی داریم. میتوانیم پیروز شویم. اما مسیری که باید طی شود الزاما سرازیری نیست. دریچه ای به روی ما باز است. از این دریچه میتوان چشم انداز یک دنیای زیبا و انسانی و شاد و مرفه و خوشبخت را مشاهده کرد. مساله این که آیا میتوانیم این پلکان را طی کنیم؟ مساله این است که انتخاب دیگری در مقابلمان نیست. باید تمام آزادی را خواست٬ تمام رهایی را خواست. تمام خوشبختی و سعادت را خواست. ما مخیر نیستیم. باید برای تمام پیروزی تلاش کنیم .