به مناسبت اول ماه مه چگونه حضور مستقل طبقه کارگر در راس تحولات جامعه را تامین کنیم؟ نسرین رمضانعلی

کارگری

یک دنیای بهتر: یک رکن تامین حضور مستقل طبقه کارگر مستلزم شکل گیری تشکلات توده ای کارگران در تحولات جاری است. اما مساله تشکل پایه کارگری کماکان یک مساله گرهی در مبارزات جاری است. بنظر شما اکنون در کجای این مسیر قرار داریم؟ مسائل و موانع مقابل ما کدامند؟ چگونه باید مسائل پیشاروی را حل کرد؟ چگونه تشکلات کارگری – کمونیستی میتوانند در راس اعتراضات جامعه قرار گیرند؟ چه باید کرد؟

نسرین رمضانعلی: روشن است که مهمترین مانع مقابل ایجاد آزادانه سازمانها و تشکلهاى توده اى توسط خود کارگران فضای ارعاب و سرکوب جمهوری اسلامی است. کارگران به مجرد اینکه تلاش کردند تشکلهای واقعی خود را سازمان دهند بلافاصله با تعرض اوباش حراست و شوراى اسلامی و بسیج و اطلاعات روبرو شدند. مسئله دیگر شرایط کار طبقه کارگر است که مسئله سازمانیابى را حادتر کرده است. بسیارى از کارگران قراردادهای موقت دارند و یا کارهای پروژه ای میکنند. یعنى بعد از اتمام هر پروژه کارگران بیکار میشوند و محل مربوطه را ترک میکنند. در واقع روز از نو روزی از نو و کارگران دربدر دنبال کار جدید هستند. عدم ثبات کارگران در یک مرکز صنعتى که نتیجه قراردادى شدن کار و ورود شرکتهاى پیمانى و واسطه به بازار کار است٬ یک نوع ناامنى مزمن شغلى و موقعیتى براى کارگران ایجاد میکند که تاثیر فورى اش بر ایجاد تشکل کارگرى در هر مرکز صنعتى عریان است. کارگران در خیلی از مراکز مجامع عمومی خود را برگزار کردند. مثلا کارگران سیمان کرمانشاه مرتب در ساعات استراحت ظهر مجامع عمومی را برگزار میکردند اما بعد از مدتی تعداد زیادی از این کارگران قراردادی با اتمام قراردادشان از این مرکز بیرون آمدند و همین باعث شد که در این مرکز دیگر مجامع عمومی کارگران تشکیل نشود. به هر حال این یک گره است که در جا انداختن سنت مجمع عمومى – شورائى و بطور کلى ایجاد تشکل کارگرى بعنوان عامل منفى عمل میکند.

بنظر من در خیلی از مراکز کارگری سنت مجمع عمومی و شورا دارد پا میگیرد و اقدامات جدی و سازمان یافته ای را در دستور خود بگذارد. یک معضل جدى امروز موقعیت اقتصادى است. هر روز مراکز کار تعطیل می شوند. قرارداد کارگران تمام شده است. پیمانکار و یا شرکت عوض میشود. با عوض شدن اینها یک جابجائى هائى میان کارگران صورت میگیرد. عمدتا یک سری از کارگران اخراج و یا بیکار میشوند و کارگران دیگری استخدام میکنند. بخاطر فضای ارعاب و تهدید به اخراج٬ کارگران براى تداوم کار به زمانی نیاز دارند که کارگران دیگر را بشناسند و مجددا فضای اعتماد و همسرنوشتی بین کارگران در محیط کار ایجاد شود. چنین معضلاتى باعث میشود که سنت مجمع عمومى – شورائى کارگران به سختی پیش برود. با اینحال مسئله ایجاد تشکلهاى توده اى کارگران در مراکز اصلى کارگرى یک سوال محورى و در جریان است. امروز جنبش کارگری علیرغم تمام موانع و مشکلاتی که دارد٬ در این راستا گام برمیدارد و شاهد انواع تلاش براى متشکل شدن میان کارگران در صنایع بزرگ هستیم. بخصوص در مراکز اصلی که کارگران حرفه ای مشغول بکار هستند. بطور عمومی میتوان گفت امروز در خیلی از پتروشیمها و یا پالایشگهای نفت و گاز و صنایع بزرگ کارگران کم و بیش مجامع عمومى خود را تشکیل میدهند و تلاش دارند خواسته ها و مطالباتشان را از این طریق پیگرى کنند. امروز سنت مجمع عمومى و ایجاد شوراها وسیعتر و شناخته شده تر از هر زمانى براى توده کارگران است و عملا کارگر قدرت خود را در آن میبیند و از آن استفاده میکند. کارگران در این مراکز و طى اعتصابات و اعتراضات٬ علیرغم همه موانع و تهدیدات رژیم٬ به این نکته مهم رسیده اند که بدون اعمال قدرت جمعى نمیتوان به هیچ نتیجه اى رسید. در نتیجه باید متشکل شد. چند وقت پیش با یکی از کارگران در تبریز صحبت می کردم و او با حرارت زیادی از اینکه نه تنها مجمع عمومی بلکه شورای مستقل خود را دارند و به طور روتین مجامع خود را تشکیل میدهند٬ این روش کار آنجا سنت شده است و حتى اداره کار و مدیریت و غیره را مجبور کردند که شورا را به رسمیت بشناسند سخن میگفت. اگر خلاصه کنم موقعیت تشکل یابی کارگران و تلاشها برای ایجاد تشکلهای توده ای یک سیر رشد را داشته است و این جای خوشحالی و امید است و صد البته باید تلاش کنیم این تجارب را بیشتر منعکس کنیم و انتقال بدهیم که حتی در مراکزی کوچکتر و به لحاظ تولیدی هم کم اهمیت تر در اقتصاد کشور میتوانند با ایجاد مجامع عمومی و شوراهای خود و درگیر کردن همه کارگران راحتتر به خواستهایشان برسند. از فرصتهای ایجاد شده برای اعلام حضور و ایجاد و اعلام تشکل واقعى کارگران بهره بجویند و از این طریق مشروعیت این تشکلها را بعنوان تشکلهاى مستقل کارگران به نهادهاى حکومتى تحمیل کنند.

در ادامه سوال شما آمده است چطوری باید رهبران کمونیست در راس اعتراضات جاری قرار بگیرند. من باید اینجا کوتاه اشاره کنم که طبقه کارگر در دوره شاه هم تحت خفقان بود اما کارگران مبارزات زیادی کردند که در انقلاب ۵٧ با ایجاد شوراها که دربرگیرنده توده هاى وسیع کارگران بودند٬ تلاش کردند در راس اعتراضات قرار بگیرند و با ایفاى نقش درخورشان نهایتا سرنگونى حکومت قبلى را ممکن کردند. در دوران انقلاب شاهد بودیم چه سریع شوراهای کارگری در بیشتر مراکز کارگری ایجاد شدند. بنابراین این تجربه آنهم سه دهه پیش٬ تنها میتواند یک معنی داشته باشد و آن اینست که سنت شورائى کارگرى اگر چه سرکوب شده بود و کمتر می توانست در حکومت شاه ابراز وجود بکند اما با تغییر در اوضاع شوراها عین قارچ سبز شدند. با سرکار آمدن جمهوری اسلامی و صدور حکم بنی صدر که “شورا پورا مالیده”٬ تعرض وسیعی آغاز شد و با اعلام انحلال شوراهاى کارگران و دستگیرى رهبران کارگرى کمونیست و پیشرو بخش زیادی را به جوخه های اعدام سپردند و تعداد بیشترى را زندانى یا اخراج و فرارى دادند.

امروز که تقریبا بیش از ۳ دهه از آن تجربه شوراها در انقلاب ۵٧ ایران میگذرد. نسلی از فعالین کمونیست و سوسیالیست مشغول به سازماندهی هستند که اولا تجاربشان با تجارب نسل کارگران دوران انقلاب متفاوت تر است. دیدشان به سازماندهی کمونیستی طبقه خیلی روشنتر است و بنظرم این نقطه امید بزرگی است. به این همه اعتصابات و اعتراضات در پتروشیمى ها از تبریز و ماهشهر و عسلویه نگاه کنید. به مبارزان در ذوب آهن و پالایشگاههاى نفت٬ ماشین سازیها و بسیارى مراکز بزرگ و کوچک دیگر. اینها دیمى نیست و کارگران خودجوش به خیابان نمی آیند و در مواردى بیش از ۲ هفته اعتراض و اعتصاب کنند تا به خواستهایش برسند؟ اینها همه با تلاش فعالین کارگرى و هوشیارى و توانائى آنها در شرایط بسیار نابرابر میسر شده است. بنابراین تصویر واقعی این هست که همین امروز کارگران در فاز و مرحله اى هستند که تشکلهای خود را بدرجاتى سازمان دادند و یا جنب و جوش براى ایجاد و گسترش تشکل کارگرى وسیع تر است. این فى النفسه یعنى تلاش و اعلام حضور کارگران پیشرو و سوسیالیست و کمونیست و قد علم کردن جنبش کارگرى. بنظرم پله بعدی اعلام رسمی این تشکلهای توده ای است. این تشکلهاى ایجاد شده باید تجارب خود را در شرایط خفقان و سرکوب جمهوری اسلامی با دیگر بخشهاى طبقه کارگر شریک شوند و آنها را انتقال دهند. همانطور که تشکل شان را به اداره کار و مدیریت و پیمانکار تحمیل کردند و مجبورشان کردند آنها را برسمیت بشناسند٬ گام بعدی اینست که بطور علنی و رو به جامعه و رو به هم طبقه های خود صحبت کنند. تلاش کنیم این تشکلها محلی باقی نماند و سراسری بشود. خواست فرضا ۲ میلیون افزایش دستمزد در آبادان باید خواست کارگر پالایشگاه بندر عباس و نفت شهر و کرمانشاه و اصفهان و تهران باشد.