سناریوی جدید جمهوری اسلامی دیگر حتا در فرم هم نوآوری ندارد. همان خزعبلات مکررن تکرارشده در نمونههای مشابه، که گویی همهی آنها را همان تیم کارگردانی «گاندو» و «سرجوخه» ساختهاند، با همان فضاحت و همان به هم بستن رطب و یابس. و به روشنی نه مبتنی بر «اطلاع» و «رصد»، بلکه متکی بر بازداشت جمعی، استفاده از تناقضگوییهای احتمالی و صدالبته طبیعی، تلاش برای اعترافگیری اجباری و در نهاییترین شکل ممکن خودش ساختن مستند رسوای دیگری نظیر طراحی سوخته. با این وجود در این بازداشتها و پروندهسازیها نکاتی وجود دارد که باید به آن توجه کرد.
اول: اگر مرعوب آن کلمات امنیتخانهساز جمهوری اسلامی، کلماتی نظیر «رصد» و «اشراف اطلاعاتی» و «اتاق خطدهی» نشویم ماجرا ساده است. سسیل کولر و همسرش ژاک پاری اعضای سندیکای چپ «نیروی کارگری» به ایران سفر کردهاند. سسیل کولر دبیر ادبیات دبیرستان و مسئول بخش روابط بینالملل شاخهی معلمان سندیکای نیروی کارگری است. آنها در چارچوب همبستگیهای ضروری بینالمللی با برخی فعالان صنفی و سندیکایی، بهطور مشخص و بنا بر ادعای پیشدرآمد کثیف تلویزیونی دستگاه امنیتی، با رضا شهابی از سندیکای کارگران شرکت واحد، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه، شعبان محمدی و رسول بداقی از فعالان صنفی معلمان در کرج و مریوان دیدار کردهاند و آنقدر این دیدارها برای همگی عادی بوده است که عکس یادگاری هم گرفتهاند. در ضمن لاجرم در برخی از این دیدارها کسانی از افراد مورد اعتماد فعالان سندیکایی ایران، به عنوان مترجم حضور داشتهاند و گفتوگوهایی در جهت همبستگی و ارتباطات بیشتر صورت گرفته است. حالا گزمههای حقیر امنیتخانه هم دو فعال سندیکایی فرانسوی را بازداشت کردهاند، هم فعالان سندیکایی و صنفی ایرانیای که با آنها دیدار داشتهاند و هم مترجمان آنها را و اینک فتح الفتوح. یا زهرا! یا زهرا! امنیت سرمایه تضمین شد.
دوم: تاکنون نه در ایران، نه در هیچ کجای دیگر جهان شنیده نشده است که یک سرمایهدار، یک سرمایهگذار یا یک تاجر به دلیل ارتباط، دیدار، گفتوگو و معامله با همتایان خارجی خودش بازداشت شده باشد. اتفاق افتاده که در رقابت میان باندهای ثروت و قدرت پروندهی فساد مالی کسی از این قماش را رو کنند و دمار از روزگارش دربیاورند اما هرگز دیدار و ارتباط و معامله در شمار این عناوین مجرمانه نبوده است. نه فقط برای جمهوری اسلامی بلکه برای سرمایهی جهانی، ایندست دیدارها نه تنها حقوق طبیعی و بدیهی صاحبان سرمایه به شمار میرود بلکه اغلب به عنوان کارآفرینی و تلاش جهت جذب سرمایه و گشودن بازارهای داخلی و خارجی مورد تکریم و ستایش هم قرار گرفته است. از قضای روزگار اگر در جایی بتوان از دزدی، غارت، چپاول، فساد، قاچاق، ارتشا و روابط مافیایی سراغ گرفت درست در همین دیدارهای ستایششده است. اگر به واسطهی روابطی زندگی هزاران و بلکه میلیونها انسان نابود میشود درست در همین معاملههای مقدس است. در مقابل، دیدار کسانی که در ایران و فرانسه برای به دست آوردن حقوق طبقهی کارگر و مقاومت در برابر تهاجم سرمایهدارانه و نولیبرالی به زندگی فرودستان و کارگران از زندگی و آسایش خودشان دست کشیدهاند و بدون هیچ نفع شخصی در سنگرهای مقاومت و مبارزهی طبقهی کارگر و فرودستان ایستادهاند تبدیل به فیلم جبمزباندی مفتشهای حقیر جمهوری اسلامی میشود و چه جرمی بالاتر از اینکه در برابر جبههی متحد غارت و چپاول و استثمار خواستهاند جبههای انقلابی بسازند. خوشا کارآگاه گجتهای سفله.
سوم: از لحظهی بازداشت سسیل کولر و ژاک پاری گمانهزنیها در میان کلرشناسان خبرهی رسانههای جریان اصلی و اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی آغاز شد و هر کدام بنا به منافع و دوری و نزدیکیهای کاسبکارانهی خودشان این بازداشت را به قصد معامله و تبادل با اسدالله اسدی یا حمید نوری مربوط دانستند. در خرفتی و دورویی توامان این اپوزیسیون و رسانههای مبلغ آنها همین بس که از یکسو شبانهروز برای مصادرهی صدای قیام گرسنگان خودشان را میدرانند و از سوی دیگر قادر به تشخیص ارتباط این بازداشت و پروندهسازی با اوجگیری مبارزات صنفی معلمان، قیام گرسنگان و گسترش مبارزهی طبقهی کارگر (که یک جلوهی باشکوه آن را همین حالا در اعتصاب رانندگان اتوبوس در تهران شاهدیم) نیستند. هرچند منافع آنان در نفی این روابط نهفته است. بزرگترین هراس آنها، درست مانند برادران حاکمشان در جمهوری اسلامی، از پیوند خوردن این مبارزات با همدیگر است. آنها حتا متوجه نیستند یا بنا بر منافع طبقاتی بلافصل خودشان تجاهلالعارف میکنند که دولت بانکی امانوئل مکرون نه تنها از بازداشت این دو موی دماغ سازمانگر در ایران ککش هم نمیگزد بلکه خوشحال و شادان هم خواهد بود. البته بنا بر عرف دیپلماسی واکنش کلامی نشان خواهد داد، محکوم خواهد کرد، اخطار خواهد داد، ابراز تاسف خواهد نمود اما هرگز اسدالله اسدی و حمید نوری که هیچ، آنها را با پول و خراج هم مبادله نخواهد کرد و اگر اپوزیسیون راست خودش را در این مورد به نفهمی میزند و منافعش در این تظاهر به نفهمی نهفته است، جمهوری اسلامی این را خوب میداند.
چهارم: آنچه که هم جمهوری اسلامی و هم اپوزیسیون راست، به شمول فرقهی ابتذال شر را به یک اندازه به وحشت میاندازد امکاناتی است که برای اعتلای مبارزهی طبقاتی هم در مبارزات صنفی و طبقاتی طبقهی کارگر به شمول معلمان موجود است و هم در خیزشهای تودهای سالهای اخیر، از جمله در قیام گرسنگان. جمهوری اسلامی به خوبی میداند منشا این مبارزات و خیزشها منشایی مادی است که با وعده و نمایش و بازی رسانهای نمیتواند آن را فروکش دهد و تداوم سیاستهای ریاضتی، که بخش لایتجزای حکمرانی جمهوری اسلامی است، این نارضایتی و مبارزاتِ ملازم آن را تعمیق خواهد بخشید و اپوزیسیون راست نیز میداند تداوم این روند میتواند به پیوندهای ارگانیک و سازمانیافته میان بخشهای مختلف فرودستان و طبقهی کارگر منجر شود و امکان مصادرهی آن را توسط رسانهها و سلبریتی-اکتیویستها و نظرسنجیها و نظرسازیها اگر نه ناممکن لااقل بسیار دشوار کند. درست به همین دلیل امروز باید قاطعانه از رضا شهابی، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه، شعبان محمدی، رسول بداقی، آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی دفاع کرد، نه فقط به مثابه زندانیانی که باید از حقوق ابتدایی یک زندانی برخوردار باشند بلکه همچنین از حق آنها برای ارتباط با همطبقهایای مبارزشان در فرانسه و بدون تردید در سرتاسر جهان. اینجاست که شعار استراتژیک زندهباد همبستگی بینالمللی صورت مادی، عینی و عملی خودش را مییابد یا میتواند بیابد.