“ثروتمندان هر روز ثروتمند تر و ثروتمند تر میشوند و کارگران هر روز فقیر تر و فقیرتر میشوند، ما دیگر هرگز این فقر را تحمل نخواهیم کرد.” اینها بخشی از سخنان مایک لینچ(Mick Lynch) رهبر اتحادیه کارگران راه آهن و حمل و نقل(RMT) در بریتانیا در جریان اعتصاب کارگران راه آهن خطاب به جمعی است که به این مناسبت جمع شده بودند.
اهمیت این اعتراض شورانگیز به وضع موجود در اعلام علنی آن رو به جامعه و شرکت متحدانه ۴۰ تا ۵۰ هزار کارگر اعتصابی راه آهن در حمایت از آن است، آنهم در بریتانیا! یکی از ستون نویسهای گاردین به نام اندی بکت(Andy Becket) در این مورد چنین می نویسد:” در بریتانیا بیش از بسیاری از کشورهای دمکراتیک اقدام به اعتصاب، خطر کردن است. صاحب کار شما، دولت، بیشتر میدیا، بیشتر مردم و اغلب احزاب مخالف، علیه شما هستند – یا در بهترین حالت، حمایت نمی کنند. از دست دادن درآمد شما بعید است با پرداخت اعتصاب جبران شود. (میگویند) به روشهای عمومی، قوانین اقتصاد مدرن را زیر پا میگذارید: امتناع از کار کردن، ایجاد مزاحمت برای مصرفکنندگان، اقدام جمعی به جای فردی، و درخواست پول بیشتر به طور آشکار – به جای خصوصی، همانطور که افراد قدرتمندتر انجام میدهند. اگر شما در قطب چپ هستید، احتمالاً بارها و بارها به شما گفته می شود که اعتصاب شما از نظر سیاسی نتیجه معکوس دارد.” نویسنده فراموش کرده است که به نقش اصلی دادگاهها در خالی کردن صندوق حمایت از اعتصاب کنندگان اشاره کند. این دولت تاچر و پلیس اسب سوار آن نبودند که معدنچیان را(۱۹۸۵-۱۹۸۴) شکست دادند، بلکه دادگاهها بودند که با بستن جریمه های پی در پی، صندوق حمایت از اعتصاب آنان را خالی کردند و کارگران را شکست دادند. درهرحال، نویسنده این مقاله با شروع اعتصاب کارگران راه آهن و دیگر اعتصابات کارگری در بریتانیا می پرسد، آیا این اعتصابات میتوانند این وضعیت را عوض کنند؟
اعتصاب کارگران راه آهن بریتانیا در چنین شرایطی برگذار شد، در یکی دو مورد از جانب رسانه ها با اقدامات ضد کارگری ای روبرو شدند، اما برد چندانی نداشت، نشان داد که اوضاع نسبت به سابق فرق کرده است. گرانی درحال اوج مایحتاج عمومی مردم و گسترش مداوم فقر بویژه در ۱۲ سال حاکمیت دولت محافظه کار نه تنها طبقه کارگر که لایه های پائینی طبقه متوسط را نیز در برگرفته است، طوریکه افکار عمومی را در تقابل با دولت محافظه کار قرار داده است. ۷۵% از مردم بویژه جوانان زیر ۳۰ سال از اعتصاب کارگران راه آهن حمایت کردند.
اما در مورد اعتصاب کارگران راه آهن بریتانیا به اختصار، کارفرمای بخش خصوصی، “ایجاد رفرم و مدرنیزه کردن راه آهن” را بهانه کرده است، تصمیم گرفته است که ۳۰۰۰ کارگر را از کار اخراج کرده و تغییراتی را در شیفتهای کاری کارگران بوجود بیاورد که معنی عملی آن، مطابق معمول، در شرایط رکود اقتصادی فعلی، منجمد نگاهداشتن دستمزدها که بیشتر از دو سال از آن میگذرد، تشدید کار به منظور کشیدن کار بیشتر از بقیه کارگران شاغل و افزایش شیفتهای مورد نظر کار فرما است. مذاکرات مداوم با کارفرما نتیجه نداد، کارگران ناچار از اعلام اعتصاب شدند. خواست کارگران، افزایش ۷ % اضافه دستمزد، دادن تضمین کارفرما مبنی بر خودداری از اخراج کارگران و کاهش سن بازنشستگی است. کارفرما با ۳% اضافه دستمز موافقت کرده است اما گفته اند که هیچ تضمینی در مورد اخراج کارگران نخواهند داد. دولت محافظه کار از دخالت در آن به این بهانه که این مساله مربوط به رابطه بین این کارگران با بخش خصوصی است، خودداری میکند، در حالیکه گراند شاپس(Grand Shapps) ، وزیر کار و امور اجتماعی این دولت، کارگران راه آهن را تهدید کرده است که اگر به اعتصاب خود پایان ندهند و یا آن را ادامه دهند، لایحه ای را به تصویب خواهد رساند که به کارفرماهای بخش خصوصی نیز امکان میدهد که در چنین مواقعی از کارگران دیگر بخشهای خود برای مقابله با اعتصاب استفاده کنند! به نظر میرسد که امروز سه شنبه ۱۲ ژوئیه این قانون را تصویب کرده باشند.
واقعیت این است که هم دولت محافظه کار و هم کارفرمای بخش خصوصی، علیرغم تحمل میلیاردها پوند ضرر، دست به یکی کرده اند تا با توافقی مطابق میل خود با کارگران راه آهن یا با شکست دادن آنان در شرایط رکود اقتصادی فعلی و افزایش اعتراضات عمومی به افزایش هر روزه قیمت مایحتاج عمومی مردم، از شروع اعتصاباتی که در راه است جلوگیری کنند. برای کارگران راه آهن هم پیروزی در این اعتصاب، نه با خط ونشانی که کارفرما میکشد، بلکه با تحمیل خواستهای خود کارگران به کارفرما، تاثیر دامنه داری نه تنها بر مبارزات آنان در آینده که مبارزات درحال گسترش دیگر کارگران و معلمان را نیز تقویت خواهد کرد.
گاردین در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۲ با ۵ نفر از مراکز مختلف کار مصاحبه کرده است، یکی از آنها زن کارگری که بیش از ۱۰ سال است کار میکند، گفته است که فقیرترین بخش مردم بریتانیا کارگرانند. این به تنهائی گویای موقعیت اجتماعی کارگر در بریتانیا است. کارگر در بریتانیا ارزان تر از کارگران در تمام کشورهای اروپائی است. برای مثال شرکتهائی که به (GIG Company ) معروفند وکالاهای مختلفی را که در نت خریداری میشوند به دست خریداران آن میرسانند حدود ۶ میلیون کارگر را دربرمیگیرند که ۴ پوند در ساعت حقوق میگیرند، ظاهرا حداقل دستمزد مصوب هم بالای ۸ پوند است! گاردین ۲۶ ژوئن ۲۰۲۲. یکی از دلایلی که سرمایه داران تمایل کمتری برای سرمایه گذاری در خارج این کشور نشان میدهند، ارزان بودن کارگر در بریتانیا است.
بعد از حاشیه ای شدن تدریجی ویروس کرونا با درنظرگرفتن وزنه سیاسی – اجتماعی طبقه کارگر در تحولات سیاسی آتی جهان، پیش بینی شروع اعتصابات و اعتراضات این طبقه و دیگر اقشار کم درآمد در تقابل با دول بورژوا و سرمایه داران در سراسر جهان چندان مشکل نبود. شکاف عمیق طبقاتی موجود که خود را از یکطرف در افزایش ثروت میلیاردی اقلیتی انگل و از طرفی دیگر محروم کردن میلیاردها انسان از ابتدائی ترین امکانات زندگی در متن پیشرفت صنعتی و انفورماتیک و در عصر فراوانی فعلی نشان میدهد، تناقض رو به گسترش تولید کاپیتالیستی را با نیازهای انسان و برخورداری از زندگی شایسته انسان امروز را نیز هر روز جسته تر میکند.
پیشتر گفتیم که دهه پیش رو به دلیل اوضاع کنونی جهان و روندهائی که تولید کاپیتالیستی در این دوره وارد آن شده است، دهه متحولی در کشمکش طبقه کارگر و دول بورژوازی و سرمایه داران در اکثر کشورهای سرمایه داری خواهد بود. پیشروی طبقه کارگر در این دوره به این بستگی دارد که این طبقه و رهبران و فعالین و کارگران رادیکال – کمونیست آن چگونه در آن ظاهر خواهند شد.
در دوره کرونا در بریتانیا رهبران اتحادیه های کارگری و حزب کارگر تمام اعتصابات اعلام شده را با این توجیه که شرایط کرونائی است و نباید دولت محافظه کار را تحت فشار قرار داد، خواباندند. در هند ۲۰۰ میلیون کارگرو مردم محروم که میگفتند این وضع دیگر قابل تحمل نیست به میدان آمدند، رهبران اتحادیه های کارگری در همکاری با دولت هند به آن پایان دادند. در جریان اعتصاب اخیر کارگران ره آهن، رهبری حزب لیبر به اعضاء دولت در سایه و نمایندگان خود در پارلمان تاکید کرده بود که نباید در پیکت اعتصابی این کارگران شرکت کنند، ۳ نفر آن را رعایت نکردند، تهدید به اخراج شدند. اتحادیه کارگران بخش زمینی شرکت هواپیمائی بریتانیا(British Air line ) که برای افزایش دستمزدها اعتصاب کرده بودند، خطاب به رهبری حزب لیبر گفتند که این حزب بجای اینکه از اعتصاب کارگران حمایت کند از آنان میخواهد به اعتصاب خود پایان دهند! در هند تقریبا تمام احزاب و سازمانهای مختلف که خود را کمونیست و مارکسیست و چپ میخوانند اعلام کرده بودند که از ۲۵ ماه مه به مدت ۶ روز کارگران و مردم معترض را به اعتصاب عمومی فرامیخوانند، چند ساعت بعد بی سروصدا حرف خود را پس گرفتند.
در کل، تجارب این مدت هم یک بار دیگر نشان داد که از احزاب و سازمانهای چپ بورژوائی و غیر کارگری از لیبر و سوسیال دمکرات گرفته تا چپ خارج از آنان نه تنها خیری به طبقه کارگر نرسیده و نمیرسد، بلکه در مواقع رکود و بحران اقتصادی نیز به کمک راست بورژوای خود میایند تا آن را با افزایش فشار بیشتر بر طبقه کارگر از سر بگذرانند.
آنچه که مشخصه اعتصابات و اعتراضات کارگری این دوره است، یکی نقش مستقیم خود کارگران است از پائین برای دخالت در اعتصاباتی که دول بورژوا و سرمایه داران آنان را ناچار از آن میکنند، دیگری خواست افزایش دستمزدها است که در صدر تمام خواستها و مطالبات همه اعتصابات و اعتراضات کارگری در تمام کشورهای سرمایه داری قرار دارد.
بحث دستمزد و افزایش دستمزدها بویژه در شرایط گرانی شدید مایحتاج عمومی طبقه کارگر، از یک طرف بیانگر تلاش طبقه کارگر است در تن ندادن به فقری که دول بورژوا و سرمایه داران به این طبقه تحمیل کرده اند، از طرفی دیگر حاکی از افزایش کشمکش طبقه کارگر و طبقه حاکمه بورژواست بر سر سهم بری از محصول نهائی، کشمکشی که به وسعت جهان بطور شبانه روزی در جریان است. به این جهت بویژه در شرایط رکود یا بحران اقتصادی، با مقاومت شدید دول بورژوا و سرمایه داران روبرو میشود. این استدلال که افزایش دستمزدها باعث تورم بیشتر میشود، ترفند دول بورژوا و سرمایه داران است برای خودداری و امتناع از افزایش دستمزد کارگران.
نکته مهم در این رابطه این است که طبقه کارگر اگر بخواهد رکود و یا بحران اقتصادی سرمایه داری را بر این طبقه سرشکن نکنند، هرجا که ممکن شود، باید آن را به بحران سیاسی و بی ثبات کردن دول بورژوازی تبدل کند حتی اگر بخواهد خواست دستمزدها و دیگر خواستها و مطالبات رفاهی خود را نیز به آنان تحمیل کند. برای مثال، بریتانیا اکنون با رکورد اقتصادی روبرو است. نارضایتی عمومی از افزایش فقر و گرانی هر روزه مایحتاج عمومی بسیار بالا است طوریکه نخست وزیر دولت محافظه کار را ناچار از قبول استعفا کرده و دولت آن را نیز در وضعیت بحرانی ای قرار داده است. بهره برداری کارگران از این وضعیت به نفع خود با افزایش فشار بر دولت و سرمایه داران، بدون تردید کارگران را در تناسب قوای بهتری در مقابل آنان قرار خواهد داد.
مثال زنده دیگر و مورد نظر، سرمایه داری ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی نه تنها بحران اقتصادی که بحران سیاسی همراه آن را هم همزمان داشته است و اکنون نیز هردوی آن را با خود حمل میکند. پوزه خونین و چنگ و دندان نشان دادن و سرکوب و بگیر و به بند و تلاش فعلی سران جمهوری اسلامی در سفت و سخت کردن قوانین اسلامی و فشار بر زنان و غیره، یعنی تکرار نمایشی توحشی که این حکومت ۴۳ سال است بطور شبانه روزی به آن مشغول بوده است و مقاومت زنان برابری طلب و کارگران و دیگر مردم آزادیخواه و متنفر و منزجز از حکومت اسلامی این رژیم را به اینجا رسانده است، برای مقابله با این بحران و جلوگیری از تشدید و خارج شدن کنترل آن از دست سران این حکومت است.
فعلا ضرورت وجود حزب طبقه کارگر در تحولات سیاسی آتی ایران، حزبی که گرایش کمونیسم کارگری درون طبقه کارگر را نمایندگی کرده و از نظر بخشهائی از کارگران و جامعه نیز غیر قابل انکار باشد به کنار چرا که باید در نوشته دیگری به آن پرداخت و در اینجا مد نظر من نیست. آنچه که کارگران در ایران اکنون و در رویاروئی با جمهوری اسلامی و سرمایه داران کارفرما کم دارند، اعتصاب و اعتراض مداوم نیست، بلکه بی سازمانی طبقه کارگر است، بی سازمانی به معنی تشکل کارگری. طبقه کارگر در ایران با یکی از هارترین و ضد کارگری ترین دول بورژوازی جهان روبرو است که عمدا این طبقه و دیگر اقشار کم درآمد را گرسنه نگاه داشته و نگاه میدارد تا سلطه خود را بر آنان حفظ کند. بدون تشکل به جنگ این رژیم رفتن، کارگر با همه تلاش و فداکاریش حتی برای تامین مطالبات رفاهی و افزایش دستمزدها و ایجاد بهبودی در شرایط کاری خود نیز، همچنان در مقابل رژیم اسلامی پراکنده می ماند. کارگر اگر بخواهد به نیرویی متحد و تاثیر گذار در تحولات سیاسی آتی ایران تبدیل نیز شود باید بسازد و متحد شود.
لااقل در ۷ – ۸ سال گذشته اعتصاب و اعتراض کارگران در جدال با حکومت اسلامی و سرمایه داران بر سر خواستها و مطالبات رفاهی و حق تشکل و اعتصاب و غیره بی وقفه ادامه داشته است که نقش مهمی در رادیکالیزه کردن فضای جامعه ایران و خواستها و شعارهای رادیکال دیگر اعتراضات به جمهوری اسلامی داشته است. این مدت فرصت بسیار خوبی برای ساختن و متحد شدن بود، فرصت هنوز باقی است، یعنی راهی جز متحدشدن و متشکل شدن کارگران وجود ندارد، باید آن را متحقق کرد.
بحث و استدلال بیشتر در این مورد و راه حل آن را، در وضعیتی که جمهوری اسلامی اجازه ایجاد سندیکا و اتحادیه مستقل کارگران را نمیدهد، بخاطر اجتناب از طول مطلب، به نوشته دیگری موکول میکنم، چرا که باید در مورد دست به کارشدن وعملی کردن آن بیشتر توضیح داد.
۱۲ ژوئیه ۲۰۲۲