( متن ترجمه شده سمینار آلترناتیو شورائی، و پرسش و پاسخ با سلام زیجی- بخش اول)
رفیق آوات، اداره کننده شبکه اجتماعی “شورای هاوپشتی خه لکی کوردستان”:
ضمن خوش آمدگوئی به مهمان این برنامه رفیق سلام زیجی دبیرشورای رهبری حزب سوسیالیست انقلابی، همچنانکه میدانید و پیشتر اعلام کرده بودیم سمینار امشب بحث شورا است. اطلاع دارید که انوع طرح و آلترناتیو مطرح است، از قوم پرستی تا فدرالی و شونیستی و پارلمانی و دیگر بدیل های دست ساز دولتها از جمله امریکا یا طرحهای ملی و مذهبی تا آلترناتیو حکومتی سکولاریستی و نظام شورائی و کارگری. اکنون در ایران هم این مسائل و طرح ها مطرح است که با سرنگونی جمهوری اسلامی این بدیلها و یا کدامیک از آنها میتواند جایگزین گردد. ما طبعا سیستم شورائی را بهتر از همه طرحهای طرح شده میدانیم برای مردم ایران چونکه از این طریق منافع عمومی توده مردم تامین خواهد گردید. در این رابطه از رفیق سلام میخواهیم در ٢٠ تا ٢۵ دقیقه در باره ضرورت نظام شورایی و شرایط ایران بحث های خود را ارائه کنند، در صورت طرح سوال رفقای دیگر شرکت کننده در بخش بعدی رفیق سلام زیجی به آنها پاسخ خواهند داد.
سلام زیجی: ابتدا از شما رفیق ئاوات بخاطر ترتیب دادن این سمینار و همچنین از همه دوستان گرامی شرکت کننده در سمینار تشکر میکنم و امیدوارم با هم بتوانیم تصویر روشنتری از این بحث مهم بدست بدهیم و به انتخاب و روی آوری شهروندان به آلترناتیو شورایی کمک بیشتری کنیم. همچنانکه شما نیز اشاره کردید، در پس تحولات سیاسی ایران انواع راه حل و بدیل سیاسی و اینکه بعداز جمهوری اسلامی چه آلترناتیوی بیاید سر کار بیاید از هم اکنون در همه جا کم و بیش و واقعی یا غیر واقعی مطرح است. تا جائی که به “آلترناتیو” طبقات و احزاب بورژوائی بر میگردد ما در قالب نشریه سوسیالیسم امروز یا گفتگوهای دیگر تقریبا در نقد و رد همه آنها اسناد و مباحث کافی تا این لحظه داشته ایم. در هیچکدام از آنها نه تنها راه رهائی و آزادی و خوشبختی را برای جامعه ایران نمیتوان جستجو کرد و به ارمغان آورد که با پیروزی هر یک از آنها هیچ تغییر پایه در زندگی جامعه صورت نمیگیرد و دوباره دست بدست کردن قدرت زورگویان و سرمایه داران و تداوم جنایت و استثمار را به ما تحمیل میکنند. یعنی تکرار همان رویداد انقلاب ۵٧ و آوردن جریان خمینی بجای شاه مستبد.
وقت نیست اینجا که در باره خونین بودن سناریو فدرالیسم قومی، یا طراح شونیسم فارس و یا طرحهای که امید دارند در سایه سیاست ارتجاعی رژیم چنجی امریکا به نتیجه برسد بیشتر توضیح بدهیم، در هر صورت ما همه آنها را ضد مردمی و ضد آزادیخواهانه میدانیم و فکر میکنیم کسی که برای رهائی از چنگ رژیم فاشیست اسلامی و برای آزادی اش می جنگد نباید به سناریوها و الترناتیوهای امید ببندد که فرق زیادی با همین جمهوری اسلامی ندارند.
ما به مثابه حزب سوسیالیست انقلابی ایران در بخش دوم برنامه خود نظام شورائی را به عنوان مطلوبترین و آزاد ترین نظام حکومتی طرح کرده ایم. در این باره بیشتر توضیح میدهم و ملاحضات و یا نقدهای که در این باره و در برخود به کسانی که از”شورا” هم دفاع میکنند، نیز دارم در اینجا بطور فشرده در جریان بحث بیان میکنم.
نظام شورایی یک آلترناتیو طبقاتی- سوسیالیستی است نه ماورا طبقاتی!
ضروری است بدوا تاکید کنم که نظام شورائی که مورد نظر ما است الزاما با همه کسانی که از”شورا” صحبت میکنند یکی نیست! همانگونه که متاسفانه شاهد هستیم چگونه مفاهیم و ماهیت “آزادی”، “برابری”، و محتوای “کمونیسم و سوسیالیسم” و غیره نیز از جانب طبقات و افکار دارا و روشنفکران بورژوا و چپ ملی و پوپولیست دست کاری شده، وارونه معرفی و نمایندگی شده، از مسیر واقعی جنبشی خود خارج گردیده، در شکل و محتوای نظام شورائی نیز به همان ترتیب لباس بورژوائی و پوپولیستی و راست تنش کرده اند و مورد سو استفاده قرار گرفته و تبدیل شده به یک سیستمی که گویا در آن “گرگ و میش” با همدیگر در یک جزیره مشترک آرام به حیاط خود ادامه می دهند؟ من این تصویر را رد میکنم،اصلا چنین نیست!
برای ما نظام شورایی و یا تشکل های شورائی اولا ماورا طبقاتی نیستند، بلکه شکل نظام حکومتی و نوعی از اداره سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه است که اساسا به طبقه کارگر و زحمتکش جامعه و محرومان و سرکوب شدگان تا کنونی تعلق دارد، به آنهای که همه عمرشان نظام و طبقه دیگری بر آنها حکومت کرده و میکند ربط دارد نه به همه “مردم”!، سیستم شورایی ما برای حراست از جامعه و طبقه و مناسبات و استثمار کنونی به شکل “برادرانه” و “همه با هم” نیست!، برعکس برای از سر راه بردن آنها و در نهایت به هدف استقرار یک نظام بری از تبعیضات طبقاتی،جنسی، ملئ ، مذهبی ، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و به منظور لغو مالکیت خصوصی، لغو کار مزدی، و سرآنجام لغو طبقات گام بر خواهد داشت، و از این رو به نظام شورائی( نظام اکثریت جامعه، نظامی که با شور و مشورت جمعی سر نوشتش از یک محله تا کل کشور و با اتکا به رای اکثریت همه اعضای شورا، یعنی همه شهروندان متشکل در چنین نظامی، تعین تکلیف خواهد شد و برای همه مسائل زندگی شهروندان تصمیم خواهد گرفت).
چنین سیستمی از آنجا که طرح و آلترناتیو یک طبقه معین، طبقه کارگر، و یک جنبش پیشرو، جنبش سوسیالیستی کارگران و زحمتکشان است بدون روی آوری جامعه و حداقل اکثریت شهروندان به این طبقه و جنبش و کلا قطب چپ امکان استقرار نظام شورائی که عملا یک نظام سوسیالیستی یا پیش درامد استقرار کامل یک نظام سوسیالیستی نیز هست، نیست. از این زاویه وقتی ما ازتشکل و یا نظام شورائی صحبت میکنم منظورمان همان نمونه های تاریخی تاکنونی، با همه کم و کاستی که داشته، از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر روسیه، و همچنین رویداد انقلاب ۵٧ ایران و شکل گرفتن شورهای کارگری یا در جوامع کرد نشین همچنین شوراهای زحمتکشان و محلات که در کردستان عراق نیز تجربه شد و یا شوراهای زحمتکشان که در دوره ای که خود ما در کردستان ایران جامعه را بدون حضور جمهوری اسلامی اداره میکردیم میباشد. به این اعتبار تحقق نظام شورائی در گام نخست در هر جائی محصول مبارزه طبقاتی و به میزان رشد و عروج طبقه و جنبشی گره خورده است که در تحقق چنین سیستمی ذینفع است و خودش را به قدرت می رساند، ستم دیدگان تا کنونی را به حاکمیت می برد و اقلیت استثمارگر را پائین میکشد، پس برای پیروزی و قدرت گیری خود تلاش میکند نه برای “همه مردم” و نه برای هر جنبش و جریان و فرقه راست و ارتجاعی و بورژوائی را که هرگز چنین نظام شورائی را آزادانه نمی پذیرند!
بنابر این برای همه باید روشن باشد هر پدیده و سیاست و تشکلی که اسمش را گذاشتند “شورا” به معنی مثبت بودنش نیست. باید اهداف و عملکرد پشت چنین شوراهای را با دقت مورد توجه قرار داد. ما در ایران وقتی شوراهای واقعی مان سرکوب شدند، جمهوری اسلامی آمد “شورای اسلامی” ایجاد کرد تا با این اسم آخرین بازمانده گرایش شورائی درون طبقه کارگر را به بیراهه ببرد و سرکوب کند، و چنین هم کردند، تا به دولت و سرمایه داران و خرافه دینی کمک کند. یادتان باشد فکر کنم صدام حسین هم انجمن، به نوعی در همین شکل شورا بودند، درست کرده بود، در دوره دهه شصت شمسی حزب دمکرات کردستان ایران هم رفت شورا درست می کرد نه برای آزادی و منفعت مردم زحمتکش بلکه به نفع حزبش و پیشمرگانش و اربابان و زمین داران بزرگ و سرمایه داران. همین امروز ما چند اپوزسیون ضد کارگری و راست داریم به اسم “شورای ملی” که یا طرفدار نظام پادشاهی هستند یا یک نوع نظام اسلامی دیگر و غیره فعالیت میکنند. بنابر این نفس واژه “شورا” با هر اعتباری که در تاریخ برای چپ و آزادیخواهی داشته بنظرم امروز با تکرار کلیشه ای آن نمی تواند واقعیت انقلابی و کارگری و طبقاتی بودن نظام شورائی را نمایندگی کند و به سر آنجام برساند.
نظام شورائی یعنی اعمال اراده و کسب قدرت از پائین
همچنانکه گفتیم شورا یعنی شور جمعی، تصمیم گیری جمعی و این جمع هم اساسا توده کارگر و زحمتکشانی هستند که به وسیله دولتها و سرمایه داران سرکوب و بی حقوق شده اند و راه هر نوع تصمیم جمعی شان را سد کرده اند. شورا به این بخش بزرگ از جامعه اختیار و قدرت اجتماعی و قانونی می دهد و اراده جمعی و انسانی اش را به او به عنوان صاحب اصلی جامعه باز می گرداند. از این جهت نظامهای مبتنی به شوراهای واقعی باب طبع هیچ دولت و جنبش و حزب و فردی که به سرمایه داران و زورگویان نیست!
نظام و جنبش شورائی به هر کسی که به برتر طلبی دینی و ملی و جنسیتی تعدادی بر تعدادی دیگری اعتقاد داشته باشد تعلقی نمیتواند باشد، چرا که شورا قرار است آزادی و عدالت و برابری شهروندی را در همه سطوح زندگی بر قرار کند،نظام شورائی وقتی شورائی است که اقلیت حاکم را از اریکه قدرت پائین بکشد و خود که نماینده اکثریت است رهبری و اداره همه وجوه سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی جامعه را در اختیار داشته باشد. دولت شورائی به واسطه کنگره سراسری شوراها که شامل شوراهی کارگری و نمایندگان دیگر بخشهای جامعه از محلات و روستا تا شهرها و شوراهای صنف و بخشهای متفاوت جامعه را در بر میگیرد. و هر گاه اکثریت آن بخش بخواهند هر کسی را میتوانند اذل کنند یا برای هر نوع تصمیمی به نفع جامعه(اکثریت شهروندان) بدون نیاز به قواعد و قوانین دست و پاگیر بورژوایی کنونی بر اساس قوان مدون خود فورا برای ایده و تصمیمش اقدام نماید و اعضا شورای مربوطه را برای تصمیم گیری فرابخوانند.
نظام شورائی حکومت اکثریت شهروندان سرکوب شده است!،
نه نظامهای پارلمانی، دمکراسی، پادشاهی، اسلامی و …
تا حال به ما گفته اند این و آن دولت مال شما است، پارلمان نماینده اکثریت مردم است، مگر نمی بینید “انتخابات” شده؟. این حقه بازی ها به قدمت تاریخ نظام سرمایه داری وجود داشته است. در حالی که کسی که “انتخاب” هم میشود با قدرت پول و قدرت پروپاگند فریب مردم به این مقام می رسد تازه اکثریت نزدیک به نصف شهروندان هم در آن شرکت نمی کنند. حتما خبر دارید کمپین مجدد مالی ترامپ قلدر در امریکا سر به دها میلیارد دلار زده است، معلوم است همچون سرمایه داران گردن کلفتی در نظام دمکراسی و پارلمانی یا اسلامی و پادشاهی و دیگر سیستمهای بورژوائی میتوانند به قدرت برسند نه انسانهای شرافتمند و زحمت کشیده و ذیصلاح در جامعه، به علاوه این نظامهای نامبرده بورژوائی تا امروز نه تنها هیچ دردی از مشکلات بیشمار شهروندان درمان نکرده اند که خودشان عامل و مرکز سم و درد و جنایت و جنگ و استثمارند!
اولین گام در راه کسب آزادی انسان به گور سپردن این نوع نظامهای بورژوازی چه در قالب اسلام چه مهین و ملت و چه دمکراسی و پارلمانی است. نظام شورایی که یک پیکره تفکیک ناپذیر از نظام سوسیالیستی است و شرط اول به پیروزی رسیدنش سرنگونی این نوع نظامها در کشوری است که در آن به تحرک در آمده است. سیستم انتخاباتی مورد نظر ما در نظام شورائی کاملا برعکس بدون پول بدون زور و فریب و کاملا آزادانه و برابر برای همه میتواند به نتیجه برسد. به معنای دقیق کلمه انتخابات آزاد و برابر اجرائی میشود و بدین ترتیب حاکمیت واقعی برآمده از اراده شهروندان و اکثریت جامعه تامین میگردد.
درنظام شورائی تصمیمات درست تر و عاقلانه تر و به نفع اکثریت شهروندان تشنه آزادی و برابری و رفاه و امنیت است. از اینرو رای به سرکوب زنان نمی دهد، رای به ازدواج دختران خورد سال نمی دهد، رای به تداوم اختلاف و تبعیضات بر حسب ملیت و مذهب و جنسیت نمی دهد، رای به تداوم فقر و تبعیضات طبقاتی نمیدهد،و…در نتیجه معمولان این کارگران و زحمتکشان و جنبش سوسیالیستی و کمونیستها هستند که پرچمدار و حامی نظام شورائی خواهند بود. نیروهای که به اعدام و به سرکوب، به قوانین ارتجاعی مذهبی، به راه انداختن تفرقه و جنگ قومی به شونیسم و ناسیونالیسم وتداوم تبعیض بین شهروندان باور دارند روشن است نمیتوانند در نظام شورائی. که اتفاقا برای از بین بردن همه این ستمها و خرافات و نابرابریهای ضد انسانی تشکیل میشود، همراه شوند. حتما سنگ اندازی میکنند و در نهایت با قدرت اکثریت متشکل در همین شوراها این اقلیت منفی را باید سر جایشان نشاند تا به مرور زمان آموزش ببینند و اصلاح شوند و به دنیای انسانی برشان گردانیم!
پوپولیستها سرویس دهنده به جنبش بورژواها،
نظام شورائی را نیز پوپولیستی میکنند!
هم اکنون بخشی از نیروهای چپ در ایران شعار شوراها را سر داده اند که بیشترشان بنظرم نگاه بسیار راست و پوپولیستی به نظام شورائی دارند. درست مانند ” جنبش سرنگونی” شان و درست مانند “همه با هم بودن” های که همواره طرح می کنند. اولا باید دید شکل دادن به شورها، آنهم در زیرحاکمیت یک نظام فاشیست اسلامی، در چه دورانی ممکن تر و واقعیتر است. دوما باید از همین امروز روشن باشد شوراها گر چه محمل گرد آوری ” مردم” میتواند باشد اما به هیچ وجه آلترناتیو مطلوب همه مردم و جنبشهای سیاسی نبوده و نخواهد بود. بعلاوه قاطی کردن نام “شوراهای کارگران و زحمتکشان” با “شوراهای مردمی” اگاهانه یا نا اگاهانه تلاش یک جنبش سیاسی راست و پوپولیستی است که تحت این نام مانع شکل گرفتن ستون فقرات و اولیه جنبش شورائی، یعنی شوراهای کارگری در مراکز کار و کارگری، و مانع پیشروی مستقلانه آن جنبش هستند که در پوشش “چپ مردمی”به این تئوریهای مضحک خود رنگ “کمونیسم” “حکمتیست” و کمونیسم کارگری” و “خلقی” و غیره میزنند. ما مخالف این سیاست و رویگرد راستروانه و پوپولیستی در برخورد به پدیده شوراهستیم. من فکر میکنم این سیاستها خود سد راه و مانع شکل گرفتن جنبش واقعی و رادیکال جنبش شورائی از جمله شوراهای کارگری بوده و خواهند بود!
جنبش شورائی را نمیتوان از جنبشهای سیاسی و احزاب جدا کرد
ملاحظه جدی دیگری که دارم و در مباحث شما هم چند بار در سمینارهای قبلی تان شنیده ام این است که گویا جنبش شورائی از حزاب جدا است، به نوعی حتی از جنبشهای سیاسی جدا است، انگار باید همه منحل شوند و به این نوع شورای فرضی باید ملحق شد تا بتوان “متحد” شد و شورا به قدرت برسد. من با این دید موافق نیستم، واقعی نیست.
برعکس، همچنانکه گفتیم شوراها محصول جدال و مبارزه طبقاتی در جامعه ای است که در آن احزاب و جنبشهای سیاسی متفاوت و متضاد معنی زمینی و واقعی دارند. ما حزب سوسیالیست انقلابی ایران هستیم، برنامه مان موافق نظام شورائی هم هست اما خود را در شورا و در پروسه شکل گیری نظام شورای منحل نمی کنیم. نظام شورای و پیروزی آن در گروه وجود احزاب از نوع ما است که جنبش شورائی و نظام شورائی و سوسیالیستی پرچم و بدیل نظام حکومتی اش است. اگر احزب و اعضایش شهروند جامعه اند چگونه میتوانند در مکانیزم قدرت گیری در همان جامعه و انهم وقتی طرح خودش هم است و برایش مبارزه میکند بی نقش و منحل گردد. وقتی که ما یک نظام کامل سوسیالیستی و یک نظام بی طبقه را به سر آنجام رساندیم انزمان همانطوری که طبقات و تضاد طبقاتی باقی نخواهد ماند احزاب سیاسی هم ضرورت وجودیشان را از دست میدهند.
اما کاملا روشن است در هر جایی که شورا شکل گرفت این تصمیمات و سوخت و ساز درون آن ارگان است و از هر نظر تصمیم گیرنده است و مستقل عمل میکند! احزاب هم البته میتواند از کانال اعضایشان که عضو شورا هم هستند یا از طریق تاثیر گذاری سیاسی و معنوی و دادن افق روشن سیاسی نقش ایفا نمایند و تاثیر مثبت یا حتی تاثیر منفی بگذارند. هر چه احزاب سوسیالیست و کارگری و مترقی بیشتر باشند جنبش شورائی که گفتیم بهتر و درستر جلو می رود، هر چه طبقه کارگر داری تشکل های کارگری پیشرو و مستقل تری باشد، بر کل روند نظام شورائی تاثیر بهتر و مثبت تری خواهند داشت. اما به هر میزان جنبش طبقه کارگر و سوسیالیسم ضعیفتر باشد چنین جنبشی شورائی نیز هم شکل گرفتنش مشکلتر است و هم بدون تردید به سرآنجامی که مورد نظر است نمی رسد، و اگر هم برسد از جنس دیگری خواهد که قبلا نمونه هایش را ذکر کردیم. در هر صورت وجود احزاب، از جمله احزاب سوسیالیست و کارگری و جنبش شورائی لازم و ملزم همدیگرند، حداقل از نگاه ما کارگران و سوسیالیستها.
ویژه گیهای تاکتیکی جنبش شورای در کشورهای تحت حاکمیت استبداد خشن بورژوائی
محتوا و ماهیت جنبش شورائی و نظام حاکمیت شورائی در همه جای دنیا یکسان است اما چگونگی تحقق آن بنظرم یکسان نیست. تاکتیکها و موانعهای که هست یکی نیستند، همانطوری که برای مبارزه جنبش طبقاتی و سوسیالیستی ما هم اگر چه ماهیتا یک ترند است اما معمولا در اروپا و غرب و ایران و عراق و خاورمیانه فکر میکنیم چگونگی مقابله بورژوازی با ما و و ما با آنها در همه این مناطق نه یک مسیررا طی میکند و نه دارای یک شکل و یک تاکتیک مشترک میتواند باشد، چنانچه این ویژگیها را نادیده بگیریم و همه جا یک ساز بزنیم، ناکام خواهیم بود، و اشتباه میکنیم.
بنظر من خیلی از چپها در مناطقی مانند ایران و عراق و مناطق کرد نشین و غیره سیاست اشتباه آمیز و اساسا روشهای به اصطلاح “کلاسیک” “مبارزه طبقاتی” را پیشه کرده اند و همین مانع توده ای شدن و پیروزی همین کمونیزم و صف آزادیخواهی و حتی رشد زمینهای اجتماعی شکل دادن به نظام حکومتی شورائی شده است. یا بخشا هم به حزب باد تبدیل شده اند و برای “توده ای” شدنشان به جای پاسخگوی سوسیالیستی به روند مبارزه و ضرورتهای آنجا یا موج سواری میکنند و یا شغلشان شده زنده باد “مردم” و “زنده باد جنبش مردم” و غیره که عملا به جای کمونیسم پوپولیسسم و ناسیونالیسم را باد زده و تقویت کرده اند. ما امروز در باره جنبش شورائی در کشورها و مناطقی داریم صحبت میکنیم که هم دولت و هم اپوزسیون دست راستیش بوی از واژه آزادی و عدالت و رفاه و انسانیت نبرده و و نخواهند برد، زبان انها در مقابل هر مطالبه ای ازدیخواهانه و کارگری زبان زور و مرگ و اسلحه است. بنابر این یک کودک هم می فهمد که حکومت مثل جمهوری اسلامی اکنون به دلخواه خود راه را برای شکل گیری شوراهای نه کارگری و نه “شوراهای مردم” هموار نمیکند، حداقل باید از تجربه اخیر هفت تپه این واقعیت ساده را فهمید!. جنبش شورائی را باید با قدرت جنبش خود به چنین دولتی تحمیل کرد! و کسی هم که میخواهد آنرا تحمیل کند خود باید جای در جدال قدرت داشته باشد! با شعار دادن نمیشود کاری کرد.
همین دیروز جمهوری اسلامی کارگران که برای روز کارگر تجمع کرده بودند با وحشیانه ترین شکل مورد یورش و سرکوب قرار داد و دها نفرشان را روانه زندان کرده اند. در سال ۵٧ وقتی شوراهای کارگری داشتیم اولین حمله را به این شوراها کردند، در کردستان عراق به همین ترتیب در اوایل دهه ٩٠ میلادی وقتی شوراها شکل گرفت مورد سرکوب و ترور قرار گرفتند. برای اینکه چنین اتفاقاتی تکرار نگردد باید آز ان رویدادها درس گرفت، به تکرار مکرر شعار دادنهای بی عمل اکتفا نباید کرد. در این کشورها باید تشکل کارگری و تشکیلات و حزب و نیروی مسلح و یک نسل عظیم از رهبران و انسانهای رزمنده( نه فسیل شده و ترسو و شکم سیر وغیر قابل اعتماد و یا قهرمانان صرف فیس بوکی) و فداکار و اماده مبارزه قهرمانانه را در زمین صفت مبارزه طبقاتی داشت، و آنراسازمان داد تا بتوان روزنه امید و پیروزی را جلو همه گذاشت. در این حالت و تامین این حداقل تناسب قوای مناسب است که میتوان اطمینان و امید بیشتری به پیشروی جنبش شورائی به عنوان ارکان قدرت توده ای بدست آورد و دریچه روی آوری عمومی به آن را ممکن تر کرد.
جنبش شورائی در ایران و ضرورت مسلح شدن شوراها
با توجه به نکاتی که پیشتر اشاره کردم حداقل در ایران من معتقدم نمیتوان به روال که برخی ادعا دارند شوراهای سازمانیافته جدی و ادامه دار را شکل داد. و من فکر میکنم برعکس تخیلات غالب پوپولیستی بر چپ، نمیتوان از این راه رفت کم کم قدرت را از جمهوری جنون اسلامی گرفت. نه اینطوری ممکن نیست، پیش از واقعی بودنش تخیلی و گریز از تلاش واقعی برای ایجاد شوراهای واقعی در همه تار وپوت آن جامعه است. بیشتر بر بستر یک “جنبش سرنگونی طلبی” همه با هم( که آنها به انداز طول تاریخ حزب و سازمانشان معتقد هستند این جنبش “در میدان” است و روز فینالش را هم هر چه تعین میکنند باز سرآنجام این صف انتظارشان درست از آب در نمی آید. حال یکبار اسم همین هیولای”جنبش سرنگونی” سبز است، یکبار اسمش ال اهواز میشوود، یکبار در نماز جمعه رفسنجانی و حتی رژه “مردمی” در مرگ او خودنمائی میکند و این آخری هم که همه شان یکجا توافق دارند در دیماه دو سال پیش این “انقلاب” و “جنبش سرنگونی” به میدان آمده و هنوز هم ادامه دارد، و فشار امریکا و تحریم اقتصادی هم حال این جنبش را خوش و حال رژیم را برایشان ناخوش کرده است!) دارند این طرحها را طرح میکنند نه بر متن به میدان آمدن یک جنبش مستقل رادیکال و خودآگاه انقلابی کارگری/توده ای و ذینفع در ایجاد فوری شورهای کارگری تا بر این بستر ایجا شوراهای توده ای( یا بقول آنها “شوراهای مردمی”) در محلات و دیگر رشته و صنفها نیز امکان شکل گرفتن پیدا کنند.
علاو به ویژگیهای مهم مبارزه جنبش ما با آن دولتهای استبدادی و ارتجاعی و آدمکش های مسلح که بدون در نظر گرفتن آن نمیتوان بطور “کلاسیک” هیچ مبارزه جدی کارگری و سوسیالیستی را به پیروزی رساند، و فکر کنم چهل سال تجربه برای هر آدم فکر کرده ای در این باره کافی است!، باید اضافه کنم و ضروری است در چنین کشوری، اگر نه در گام نخست،اما در ادامه باید هر طرفدار جنبش شورای در ایران این را بداند که همانطوری که جمهوری اسلامی را هرگز با زبان خوش و با چند راهپیمائی و اعتراض نمی توان سرنگون کرد و نتوانسته ایم در این چهل سال سرنگونش کنیم، با شکل دادن به جنبش شورائی نیز مادام چنین جنبش و سیاستی متکی به یک سیاست روشن و همزمان آماده برای مسلح شدن نباشد شکستش حتمی است.
هم ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی، که طبعا به ابزار مبارزه و اعتراض و اعتصابات هم متکی باید باشد و هستیم، اما باید بدانیم آن جنبشی که قرار است چنین نظام وحشی را ساقط کند، و آن جنبش شورائی که قرار است فردا همه ارگانهای سرکوب و مسلح را ملغا اعلام کند، برای این امر از بدو شروع خیزش برای سرنگونی کلیت نظام حاکم باید در بعد میلیونی به عنوان میلیس مسلح سازمانیافته توده ای نیز خود را سازمان بدهد.
نه تنها جمهوری اسلامی، که همه امکانات کشور را در اختیار ابزارهای متعدد سرکوب و ترور قرار داده است، حتی اپوزسیونهای را نیز داریم که از همین امروز بخاطر یک وجب خاک بی ارزش خط و نشان شروع جنگ ارتجاعی قومی میکشند و سیاست بیشتر اپوزسیون راست حتی در قبال کارگر و شورا و آزادیهای سیاسی هیچ فرقی با جمهوری اسلامی ندارند. ما در این کشور و شرایط داریم از شکل دادن به جنبش شورائی حرف میزنیم و باید جنبش شورائی ما برای آن هم خود را آماده کند!.
این مخاطرات واقعی را تنها و تنها با برخورداری از یک جنبش قدرتمند کارگری و توده ای شورائی متحد و مسلح به همراه احزاب مسئول و متعهد به چنین جنبشی قادر به خنثی کردنشان خواهد بود. این جنبش باید با پرچم سوسیالیستی روشن فراخوان حقانیت خود را برای کل شهروندان هر روز ارائه کند تا با کسب حمایت اکثریت جامعه از خود راه پیروزیش و شکست جمهوری اسلامی و بقیه کانگسترهای مسلح و نیروهای ضد جنبش شورائی و ضد سوسیالیستی را از سر راه جامعه هموارتر کند.
در اینجا من بحث را به پایان میبرم و در بخش دوم میتوانیم به پرسشهای احتمالی حول خطوط کلی بحث شورا که عرض کردم بیشتر بحث را باز کنیم.
ادامه دارد…..
https://www.facebook.com/637057660045472/videos/410390839511228/
منبع: شماره ١٠۶ نشریه سوسیالیسم امروز
(بازپخش)