موج تبریک و تهنیت برای اهدای جایزه “صلح” نوبل به خانم نرگس محمدی، ابداً شوکه کننده نیست. نه جایزه دهندگان و انتخاب شان و نه طیف بزرگ راست و چپی که از خود بیخود شدند، بیهوده جشن و سرور راه نیانداخته اند. نوبل بهانه ای و وسیله ای دیگر برای تلاقی آرمانهای سیاسی و اجتماعی کل طیف هائی است که در این سرور و شور نوبلی شریک اند. تفاوت اینست که بار قبل و در مورد خانم شیرین عبادی لباس “پیروزی اصلاح طلبی” بر تن آن کردند و اینبار ردای “انقلابی” بر آن می پوشانند.
از رضا پهلوی و سلطنت طلبان و جمهوریخواه و ناسیونالیست و اصلاح طلب تا توده ای و راه کارگری و حزب “کمونیست کارگری”، همه در نوبل و خانم محمدی معنای “انقلاب زن زندگی آزادی” را جستجو میکنند. همه و هر کدام با زبانی و چه بسا زبان اساسا مشترکی این جایزه را نتیجه “فشار انقلاب” بر جایزه دهندگان می بینند. همه این واقعه را یک پیشروی انقلاب بر ضد جمهوری اسلامی تبئین می کنند.
برای ما و جنبش آزادیخواهانه و سوسیالیستی طبقه کارگر، این جوائز و مراکز اهدا کننده اش هیچوقت موضوعیت نداشته و زمین بازی ما نبوده است. این نهادها چرخ زاپاس و اهرمهای فشار ترجیح سیاست خارجی دولتها هستند. جایزه صلح نوبل یک اکت سیاسی است و اهداف مشخص سیاسی را در هر دوره دنبال می کند. لذا بحث برسر انتخاب این و آن فرد و یا اینکه جایزه نوبل “حق چه کسی است” نیست، بحث اینست که خود این بازی جانبدار و ضد اهداف و روندهای انقلابی و آزادیخواهانه است. بزرگترهای مرکز نوبل فعلا زیر بغل طالبان و خامنه ای ها را گرفته اند و به زور دلار و بند و بست چماق شان را برسر زنان و مردم انقلابی می کوبند و همزمان هویج اصلاح طلبی و حقوق بشری را نشانمان میدهند. این سیاست قبل از اینکه “حمایت” از روند انقلابی یا “انعکاس فشار انقلابی” در محافل و نهادهای دول غربی باشد، شطرنج سیاست دول غربی و رقص تانگو با رژیم اسلامی است.
اگر در شادی و شور حسینی – نوبلی این صف شریک نمیشوید، لااقل بگذارید خوش باشند. بگذارید یکبار دیگر اشتراک افق های اجتماعی شان را در تقاطع نوبل جشن بگیرند. اهداکنندگان خودشان هم میدانند که ایران آنگ سان سوچی نمیخواهد و چنین پروژه هائی در ایران محلی از اعراب ندارد. نه خانم نرگس محمدی، که امیدواریم بزودی همراه با همه زندانیان سیاسی آزاد شود، ربطی به روند انقلابی دارد و نه جامعه ایران و نسل جدید و زنان شورشی الگوی خود را در وی می بینند.
آنچه در این میان برای صدمین بار قابل مشاهده است، این واقعیت است که طیف متنوع کسانی که از اهدای نوبل به خانم محمدی از فرط شادی عنان از کف داده اند، در برخورد به روند انقلابی در ایران کمابیش یک سیاست داشتند و امروز نیز در این تلاقی همان سیاست را دنبال می کنند.