این روزها فضای شهرهای ایران دیدنی است. از یک طرف حکومتی که از وحشت سرنگونی روز به روز وحشیانه تر دست به سرکوب و دستگیری و شکنجه میزند و از طرفی مردمی که کل این وضعیت را به سخره گرفته و با هر امکانی که دارند مخالفت خود را علیه حکومت و دستگاه سرکوب اعلام میکند. در جامعه ای که زنان در طی سالها با اپارتاید عریان جنسی و تحقیر روبرو بودند و ضدیت با زن جز کاراکتر و وجه مشخصه حکومت اسلامی در کل منطقه و جهان بوده امروز همین زنان علیه حجاب اسلامی یکی از مهمترین نشانه های هویتی این حکومت ایستاده و حاضر به قبول آن نیستند. نه طرح عفاف و حجاب توانسته کاری بکند نه تمهیدات دیگری که این روزها به وفور در مجلس، دولت و سایر ارگانهای حکومتی بررسی میشود. کار به جایی رسیده که بقول عده ای “این تکه پارچه” و دور انداختن آن در مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان باعث اخراج رئیس یکی از مهمترین دانشگاههای ایران میشود. ما بیش از ۴ دهه است میگوییم حجاب یک تکه پارچه بی تقصیر یا پوششی عادی نیست، حجاب مظهر و نماد اسلام سیاسی و بیرق هویتی رژیم اسلامی است که ضدیت با زنان از بارزترین خصوصیات آن است. امروز هم علیرغم فلاکت اقتصادی و گرانی خارج از تصورو هزاران معضل اجتماعی دیگر که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته، مبارزه بر سر حجاب و تحمیل آن هنوز از مهمترین عرصه های حیات جمهوری اسلامی است.
جریمه نقدی و زندان و اخطار کافی نبود، این روزها “تونل وحشت” در مترو و دیگر معابر عمومی برپا کرده و زنان باید از میان یک تونل انسانی متشکل از حجاب بانان و لات و لمپن های بسیج و سپاه رد شوند و در صورت عدم رعایت حجاب به جریمه و زندان محکوم شوند! چندش آور، اما واقعی است. رواج مرد سالاری، ترویج زن ستیزی و اشاعه فرهنگ و قوانین عقبمانده ضدیت با زنان و نگاه تحقیرآمیز به زنان در طول ۴ دهه برای خانه نشینی و محو زنان از فضای عمومی جامعه شکست کامل خود را آنجا نشان میدهد که دختران دانشجو بدون حجاب در جشن پایان تحصیلی خود حضور پیدا میکنند. این درجه از استقلال فکری و فردی، این درجه از باور به حقوق زن این سطح از شجاعت و ایستادگی در مقابل یک حکومت مذهبی و ضد زن تحسین برانگیز است. زنان پیشرو در خیزش انقلابی یکسال گذشته علیرغم هر درجه از سرکوب، علیه سلطه مذهب، علیه افکار پوسیده ضد زن به این شکل آشکارا ایستادهاند و برای اثبات موجودیت اجتماعی خود هر روز در عرصهای حضور پیدا میکنند. روزانه در همه عرصه ها هزار باره جمهوری اسلامی با صحنه هایی روبرو میشود که حاوی یک پیام مهم است دوره انکار زن، دوره تحقیر و فرودستی زن رو به پایان است. بحنگ تا بجنگیم به یک عرصه واقعی نبرد مابین زنان و حکومت بدل شده. سرکوب از سر درماندگی هر روز شکل تازه ای بخود میگیرد و در طرف مقابل هم مبارزه روشن تر و صریح تر به اشکال مختلف و در سطوح مختلف در جریان است.
کار به جایی رسیده که رئیس دانشگاه به جرم اینکه نتوانسته مانع حضور بی حجاب دختران دانشجو شود مورد غضب قرار میگیرد و اخراج میشود و تازه تنها رئیس دانشگاه پردیس نیست که شامل این عقوبت است! رئیس دانشگاه شریف تهران هم از این سرنوشت بی نصیب نمیماند و او هم اخراج میشود!
حکومتی که زمانی نه چندان دور بازمانده جنازه های کشته شدگان جنگ ارتجاعی ایران و عراق را در محوطه دانشگاه های کشور دفن میکرد و دانشگاه را عرصه تاخت و تاز فرهنگی حوزه جهلیه و خیل آخوند مفتخور میدانست، امروز در مقابل یک نسل جوان و آگاه، با درماندگی قافیه را باخته و از سر استیصال به اخراج روسای دانشگاه دست میزند. بعد از ۴ دهه ادعا در رابطه با موفقیت در امر آموزش و پرورش اسلامی امروز با نسلی روبرو هستند که نه تنها حجاب که مذهب و قوانینش را هم به سطل زباله میندازند.
این جانوران ضد شادی و ضد انسان سالها موسیقی زنان حرام و ممنوع اعلام کردند، امروز در خیابانهای شهرهای بزرگ نه تنها زنان هنرمند و خوش ذوق به نواختن موزیک و خواندن آواز میپردازند که با رقصیدن در خیابان هم فضای شهرها را چند صباحی است تغییر داده اند.
تقابل با قوانین حکومتی تنها محدود به مسئله حجاب وعدم رعایت آن نیست، اعتراض علیه فقر و نابرابری اقتصادی و اجتماعی هم همزمان در جریان است. پرستاران زن در بیشتر شهرهای ایران در اعتراض به حقوق معوقه کار را تعطیل کردند، خبرنگاران زن در مقابل سانسور و سرکوب آزادی بیان بی پروا به صدا درآمده اند، زنان بازنشسته حتی یک روز از عرصه مبارزه برای معیشت شایسته انسان امروزی غایب نبودند. معلمان زن علیرغم اخراج و ممنوعیت کاری عقب ننشسته اند. در هر عرصه ای که جمهوری اسلامی تصور میکند بر آن کنترل دارد صدای اعتراض بلند است! گرچه همه این عرصه ها بازتاب خیابانی و حضور فیزیکی در خیابان را ندارد اما در همه جا خواب از چشم سرکوبگران حکومتی ربوده و آنان را مستاصل کرده. بهمین دلیل است که هر روزبا ترفندی به جنگ صفی از انسانهای آزادیخواه و برابری طلب میرود که خود هم میداند عزم جزم کرده اند که آنان از قدرت ساقط کنند.
تونل وحشت جمهوری اسلامی مربوط به دالان های طولانی مترو در این روزها نیست. در دهه ۶۰ در اعدامهای دسته جمعی در تابوت و زیر هشت و در ترورهای هر روزه در خانه و خیابان، با اسید پاشی و تیغ کشیدن بر صورت زنان هم تونل مرگ و وحشت برقرار کردند و نسلی از شریفترین کمونیستها و ازادیخواهان را به صلابه کشیدند، اما نتیجه و حاصل این وحشیگری نه تنها سکون و خاموشی نبود بلکه امروز با صفی از زنان و مردانی روبرو هستند که دیگر نه از دیدن چهره کریه ماموران سرکوب واهمه دارند نه در مقابل اعمال وحشیانه پاسداران سرمایه ساکت هستند ونه هیچ ابایی از شکستن قوانین و مقررارت ارتجاعی حکومت دارند.
قمه بدستان دهه ۶۰ شیوه ایجاد رعب و وحشت و تروریزه کردن جامعه را از تیزبر و اسید در تونل های “وحشت” به قبض جریمه تغییر داده و فکر میکنند با این شیوه میتوانند جامعه را بعد از خیزش های آبان و دی و شهریور به عقب نشینی وادارند، سیر و روند تحولات اما خلاف این را نشان میدهد. هیچ نشانی از مرعوب شدن جامعه، کوتاه آمدن زنان، سکوت کارگران و بازنشستگان وجود ندارد. اعتصابات کارگران نفت و پتروشیمی و فولاد یکی از نشانه های بارز این واقعیت است. خیال خام شکستن سنگر مقاومتی که از شهریور۱۴۰۱ در برابر شما بسته شد را باید به گور ببرید! مردم رنجدیده ای که در مقابل سلاح های سنگین شما با دست خالی ایستادند و نیروی سرکوب شما را به عقب راندند دیگر ازاین ترفندهای احمقانه ترسی ندارند. رنج دیدن سفره های خالی و بغض فروخورده سالها تحقیرو بیحقوقی برای همیشه مابین حکومت و مردم متنفر از این سیستم حفره ای ایجاد کرده که هیچ راهی جز سرنگونی متصور نیست.
هر چقدر که میخواهید “تونل و فضای وحشت” ایجاد کنید در این واقعیت اما نمیتوانید تغییری ایجاد کنید که جامعه و مردم معترض و آگاه دیگر مرعوب فشار و سرکوب نخواهد شد، دیگر نمیتوانید حتی یک سنگر فروریخته حکومت را پس بگیرید و به روزهای قبل از خیزش انقلابی شهریور برگردید.
ملکه عزتی
۲۳ نوامبر ۲۰۲۳