گفته اند که تاریخ را همواره فاتحین مى نویسند. اما باید افزود که تاریخى که شکست خوردگان مى نویسند به مراتب دروغین تر و مسموم تر است. چرا که این دومى جز همان اولى در لباس تعزیه و نوحه و تسلیم و خودفریبى نیست. اگر تاریخ داستان تغییر است، آنگاه تاریخ واقعى تاریخ شکست نخوردگان است. تاریخ جنبش و مردمى است که همچنان تغییر میخواهند و براى تغییر تلاش میکنند. تاریخ کسانى است که حاضر نیستند ایده آلها و امیدهاى خود براى جامعه بشرى را دفن کنند. تاریخ مردم و جنبشهایى است که در انتخاب اصول و اهداف خویش مخیر نیستند و ناگزیرند براى بهبود آنچه هست تلاش کنند. انقلاب ۵٧ در تاریخ فاتحین و شکست خوردگان هر دو، پله اى در عروج اسلام و اسلامیت و مسبب شرایطى است که امروز در ایران حاکم است. در تاریخ واقعى، اما، انقلاب ۵٧ جنبشى براى آزادى و رفاه بود که در هم کوبیده شد.
مصائب دوران پس از انقلاب در ایران را باید بپاى مسببین آن نوشت. مردم حق داشتند رژیم سلطنت و تبعیض و نابرابرى و سرکوب و تحقیرى را که شالوده آن را تشکیل میداد نخواهند و به اعتراض برخیزند. مردم حق داشتند که آخر قرن بیستم شاه نخواهند، ساواک نخواهند، شکنجه گر و شکنجه گاه نخواهند. مردم حق داشتند در برابر ارتشى که با اولین جلوه هاى اعتراض کشتارشان کرد دست به اسلحه ببرند. انقلاب ۵٧ حرکتى براى آزادى و عدالت و حرمت انسانى بود. جنبش اسلامى و دولت اسلامى نه فقط محصول این انقلاب نبود، بلکه سلاحى بود که آگاهانه براى سرکوب این انقلاب، هنگامى که ناتوانى و زوال رژیم شاه دیگر مسجل شده بود، به میدان آورده شد.
منصور حکمت
تاریخ شکست نخوردگان
چند کلمه به یاد انقلاب پنجاه و هفت