گفتگو با توده کارگر و زحمتکش و پاسخ به یک پرسش ✍️بیانیه مشترک تشکل های مستقل

کارگری

پرسیده می شود که چرا به رغم اینکه جمهوری اسلامی با بحران های عمیق روبرو است و فقر و سیه روزی در گستره ای وسیع بر جامعه حاکم است ولی روی آوری مردم به سوی یک تغییر بنیادی در جامعه از روندی کُند برخوردار است؟
آیا فقط سرکوب های خشن و محدودیت های سیاسی، اجتماعی و مدنی است که مانع شکل گیری جنبش های وسیع مردمی به ویژه جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان می شود؟
هر کسی که در ایران زندگی می کند به نوعی از فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و سرکوب ها و محدودیت ایجاد شده از سوی جمهوری اسلامی و نهادهای سرکوبگر آن بی بهره نبوده است. به همین دلیل از خود و از دیگران سئوال های مشابه را پرسیده است. ما قصد داریم در این بیانیه، در پوشش گفتگویی کوتاه به این پرسش پاسخ دهیم و در آخر راهکار خود را نیز بیان کنیم.
اعتصاب ها، اعتراض ها و تجمع هایی که به کرات در مراکز مختلف کارگری، از کارگران مراکز صنعتی گرفته تا پرستاران، معلمان به ویژه بازنشستگان شاهد آن هستیم و نیز اعتراضات زنان، دانشجویان، روشنفکران و غیره همگی  بر امر نارضایتی وسیع توده ها دلالت دارند. این نارضایتی ها واکنش هایی هستند که که عموما ریشه در تنگناهای اقتصادی و تبعیض ها و نابرابری هایی دارد که به صورت اعتراض به پایین بودن سطح مزد و مستمری ها، تعویق پرداخت مزدها، افزایش ساعات کار، همسان سازی حقوق ها، طرح طبقه بندی مشاغل، گرانی و کاهش قدرت خرید، تورم و فقر گسترده در جامعه تجلی پیدا می کند. یک عامل دیگر این اعتراضات، ستم ها، حق کشی ها و زورگوئی هائی است که در زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر توده های مردم وارد می شود. آری اعتراضات متاثر از این عوامل اند که گهگاهی در تند پیچ ها و بزنگاه های تاریخی انباشت می شوند و نارضایتی ها خود را در شکل انفجاری نشان می دهند. جنبش های اعتراضی در سال ها ۹۶،  ۹۸ و ۱۴۰۱ نمونه های روشنی از این نوع اعتراضات هستند که بر بستر بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود تبلور پیدا کردند.  آنچه مسلم است ریشه همه این بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که شرایط مشقت بار بر زندگی توده های کارگر و زحمتکش حاکم کرده است در نظام اقتصادی و سیاسی حاکم بر کشور و سیاست های ضد مردمی حاکمیتی است که در ۴۵ سال عمر خویش در خدمت منافع سرمایه داران و زمین داران و برخلاف منافع کارگران و زحمتکشان بوده است. در واقع فقر، بیکاری، گرانی، تورم و همه مشکلات اقتصادی که در جامعه وجود دارد و زندگی و معیشت توده ها را به این مصیبت ها گرفتار کرده است و نیز شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تحمل ناپذیر همگی برخاسته از نظام سرمایه داری و رژیم سیاسی حامی آن است. اگر این واقعیت را نبینیم یا نسبت به آن غافل یا بی توجه باشیم و ریشه این گرفتاری ها و معضلات را نشناسیم و بجای شناخت از عامل اصلی درد ها و رنج ها، راه های درمان آن را در معلول ها و فرعیات جستجو کنیم هرگز به راه حل قطعی نخواهیم رسید.
کارگران، بازنشستگان و همۀ توده هائی که برای خواست های خود در خیابان تجمع و اعتراض می کنند و خواهان تغییر در سرنوشت خود می باشند اگر به این شناخت از واقعیات و محدودیت ها و مظالمی که بر آن ها روا داشته می شود رسیده باشند، قطعا به پرسشی که در آغاز این گفتار بیان کردیم خواهند اندیشید و در صدد ارائۀ پاسخ درست به آن بر خواهند آمد.
در راستای این شناخت است که می توانیم تاکتیک ها و اهداف خود را متناسب با شرایط خاصی که در آن قرار داریم به درستی اتخاذ نماییم و  مبارزه برای تحقق خواسته هایمان را پیگری کنیم. استراتژی راه اصلی وصول به تغییر بنیادی در جامعه را نشان می دهد که از طریق انجام تاکتیک های مشخص و مناسب می توان به آن دست پیدا کرد. هر عمل استراتژیک خود مبتنی بر سیاستی است که هدف مبارزه را مشخص می سازد. این سیاست هنگامی که در روند مبارزه با شناخت علمی از جامعه و سیر تحول آن تئوریزه گردد به برنامه عمل تبدیل می شود. برنامه، استراتژی و تاکتیک برای آنکه  مادیت یابند و زمینه یک تغییر بنیادی را در جامعه مهیا سازند به عمل جمعی و متحدانۀ توده ها و بالاتر از همه به عمل اجتماعی و سیاسی طبقۀ کارگر نیازمندند.  بدون مشارکت مسئولانه و جمعی کسانی که در این عمل اجتماعی ذینفع هستند و بدون در اختیار داشتن تشکیلات مناسب که ابزار عملی نمودن آنهاست ، تحقق اهداف درازمدت و اهداف فوری کارگران و زحمتکشان امری محال است. بنابراین پاسخ ما به کسانی که اعتراضات و تجمع های بازنشستگان را عملی فرسایشی می دانند این است که: در این مقطع از مبارزه راهی جز ثابت قدم بودن در عرصه اعتراضات خیابانی باقی نمانده است.
اما مسلم است که مبارزات خیابانی باید با تغییر و اعتلای شعارها همراه باشند و تجمع ها و اعتصاب هایی که تاکنون بیشتر به صورت واکنش به ستم حاکمیت سرمایه داری هستند، باید تحت هدایت تشکل های مستقل کارگری و بازنشستگان و به شکل کنش ها و مبارزات سیاسی عرض اندام کنند. به این معنی که دولت و حاکمیتی که توده های مردم را مورد ستم و سرکوب قرار می دهد باید مخاطب قرار گیرد و در مقابل عمل ضد مردمی  و شانه خالی کردن از وظایف خود پاسخگو باشد و مورد اعتراض قرار گیرد. در شرایط ویژه ای که ما در آن قرار داریم. تغییر در اشکال مبارزات به منظور تحکیم آنها و ارتقایشان امری اجتناب ناپذیر است. این تغییر در درجۀ اول مستلزم روی آوردن به مبارزۀ سیاسی است.
ضرورت جنبش سیاسی طبقۀ کارگر صرفا به خاطر سیاست ارتجاعی حاکم و مخالفت رژیم با هرگونه حرکت پیشرو درجامعه و یا بهبود وضع اقتصادی و سیاسی نیست. صرفاً یا اساساً به این علت نیست که چون در سرمایه‌داری استبدادی ایران پاسخ به کوچکترین صدای اعتراض سرکوب است و تحقق ابتدایی‌ترین مطالبات اقتصادی هم اجباراً از مسیر مبارزۀ سیاسی می‌گذرد. بلکه حتی اگر حکومتی دموکراتیک در ایران برقرار می بود باز هم می بایست مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر یکی از اساسی ترین مبارزات جامعه و طبقۀ کارگر را تشکیل دهد. مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر، مبارزه ای واکنشی نیست و نباید صرفاً در واکنش به ستم ها و پایمال شدن حقوق کارگران و دیگر توده ها به راه افتد، بلکه باید به این مبارزه همچون روندی کنشی، مبارزه ای برای تغییر بنیادی جامعه و پی ریزی جامعه ای نو و جهانی نو نگریست.
با چنین شناختی از سوی طبقۀ کارگر و اینکه تنها این طبقه می تواند دگر گونی واقعی و مطلوب در جامعه ایجاد کند، چشم اندازی تازه در برابر کارگران و توده های ستمدیده خواهد گشود که با روی آوردن به شیوه های تازه، نیرومند و پایدار مبارزۀ طبقاتی به سوی تحقق اهداف بزرگ خود خواهند شتافت.

۹فروردین ۱۴۰۳

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه

گروه اتحاد بازنشستگان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کارگران بازنشسته خوزستان