کشتن “اسماعیل هنیه” یکی از سرکردگان تروریست اسلامی، زیر پرو بال خودی ترین خودی های رژیم اسلامی در تهران، با موجی از هارت و پورت عوامل رژیم در فضای مجازی همراه شد. از زبان خامنه ای به عنوان سر ببر کاغذی رژیم نوشتند “خون خواهی میهمان به عهده میزبان است”. طی یک هفته پس از کشتن هنیه در تهران، رژیم اسلامی آنقدر از درخت “خون خواهی” بالا رفت که اکنون پایین آمدن از آن برای خامنه ای به یک معضل لاینحل تبدیل شده است.
حفره های امنیتی در بیت خامنه ای توسط هارت و پورت “خون خواهی” کاملا پنهان نشده بود، که فرمول ترس رژیم از زبان خامنه ای جاری شد. اوباش آتش به اختیار رژیم که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به سرو صورت جوانان معترض شلیک میکردند، “هنوز” که سه هفته از “ترور” یکی از تروریستهای هم مسلک شان در قلب تهران میگذرد، فاقد اختیار و آتش، تحت لوای فرمولاسیون های رهبر بزدلشان هاج و واج مانده اند.
اگر این بار نیز دولت آمریکا و غرب در کمک به رژیم اسلامی فرجه ترقه هوا کردن ندهند، رژیم اسلامی لااقل فعلا، مجالی برای انتخاب میان حقارت یا ترس نخواهد یافت و در این راستا صف درهم ریخته آنچه که به جمهوری اسلامی موسوم است آشفته تر از قبل خواهد شد. اما ترس جمهوری اسلامی از چیست. ترس جمهوری اسلامی تا این لحظه نه از اسرائیل است، نه امریکا و غرب چون جمهوری اسلامی میتواند با غرب و امریکا چانه زنی کند اما جامعه ایران برای به زیر کشیدن رژیم در کمین نشسته است و سر باز ایستادن ندارد. “دادستانی کل کشور” در پی کشتن اسماعیل هنیه ترس رژیم را برملا کرد و به مردم هشدار داد که به قول خودشان “امنیت روانی جامعه مخدوش” نشود. رژیم اسرائیل و امریکا، جمهوری اسلامی را میشناسند و می دانند که رژیم اسلامی همان رژیمی است که سرکرده تروریست سپاه “قاسم سلیمانی” و همچنین “فخری زاده” را کشتند و واکنش نظامی رژیم اسباب تمسخر قرار گرفت. اما جمهوری اسلامی صرفا به هشدارها علیه جامعه بسنده نکرد و پس از حذف سرکرده تروریستهای اسلامی حماس به روند اعدام و کشتار زندانیان سیاسی سرعت بخشید . جمهوری اسلامی چند دهه قبل و در شرایط مشابه که فراخوان تظاهرات به قول خودشان میلیونی می دادند، پس از ترور هنیه عاجز از یک تظاهرات حتی در تهران، به چند “تجمع خود جوش” چند ده نفری با شرکت جیره خواران بسنده کرده و پرونده حفره های بیت خامنه ای را با لاک و مهر ترس و حقارت بایگانی کردند.
با این اوصاف و از یکطرف، رژیمی که اکثریت قریب به اتفاق جامعه هر روز در کف خیابان و با دست خالی در کمینش نشسته اند توان یک هفته جنگ با هیچ کشوری را ندارد. از طرفی دیگر کشتن اسماعیل هنیه که نتیجه گسیختگی صفوف رژیم بود، خود به عاملی اساسی درتعمیق آشفتگی بیشتر در صفوف رژیم تبدیل شده، به گونه ای که مسئله اتکاء رژیم به این صف آشفته در صورت وقوع درگیری و جنگ برای رژیم، مظافا به یک بحران جدی دیگر تبدیل شده است. جنگ تنها ترقه بازی و موشک پراکنی نیست، این را رژیم هم به خوبی می داند. ترقه بازی و آهن پاره هوا کردن تنها یک لحظه و در واقع میتواند پیش درامد جنگ باشد. جمهوری اسلامی نه توان نظامی و اقتصادی چنین جنگی را دارد، نه نیروی قابل اتکاء برای آن، و از این هم مهمتر، نه مردمی که در یک جنگ به آن اتکاء کند. در نتیجه و تا این لحظه جمهوری اسلامی، “بقاء” خودش را در قبول ترس و حقارت اما با زبان هذیان گویی های خامنه ای، حقارت قهرمانانه و عقب نشینی تاکتیکی اسلامی و کمتر بزدلانه می بیند.
اما قبول ترس و حقارت هم برای رژیم بدون هزینه نخواهد بود و رژیم اسلامی هم این را به خوبی می داند، به این خاطر در یک مخمصه جدید گیر افتاده اند. اینکه ضلع سوم این مخمصه رژیم اسلامی، یعنی حماقت به اضلاع دیگر اضافه میشود و تحریک رژیم فاشیست اسرائیل را برای حمله گسترده به رژیم را فراهم خواهد کرد فعلا بر کسی آشکار نیست. اما مختصات رژیم اسلامی در این توازن قوا به لحاظ نظامی، متحدان منطقه ای و نیروی نظامی قابل اتکاء از یک طرف و اظهارات سران سیاسی و نظامی رژیم اسرائیل تا این لحظه و در خصوص حرکات نمایشی رژیم برای قدرت نمایی در منطقه که گفته اند حرکات نمایشی هم با واکنش “شدیدتر” مواجه خواهد شد، کفه ترازوی هزینه های سکوت و همچنین پیامدهای واکنش نمایشی برای رژیم را بهم نزدیک کرده است. رژیم اسلامی بیشتر از هر زمانی زیر فشار است. در این راستا می توان فهمید چرا خامنه ای به هذیان گویی افتاده است.
رژیم ناسیونال تروریست و کودک کش اسرائیل به یک جنگ نیاز دارد، به شرطی که بتواند آمریکا را نیز وارد این جنگ کند. این جنگ از نظر نتانیاهو، هم باید ده ها هزار کشته در غزه را از متن به حاشیه ببرد، هم درز حفاظتی و امنیتی که تحت دولت ایشان نمایان شد و به موجب آن صدها کشته و زخمی و گروگان از مردم اسرائیل به بار آورد را بگیرد و هم از فشارهای داخلی رهایی یابد و هم اینکه نزدیک یکسال بمباران غزه که هیچ “دستاوردی” برای آنها نداشته را حاشیه ای کنند. اما چرا رژیم تروریست اسرائیل که حامیانش در میان جریانات دست راستی در اپوزسیون ایران به این “توانایی” آنها در تروریسم دولتی می بالند، وقتی که می توانند سرکرده یک گروه تروریستی از جنس خودشان در اتاق خوابش در یک کشور دیگر را به راحتی از بین ببرند، اما به جای آن چندین ماه ده ها هزار نفر را در غزه به خاک و خون بکشند. چه اشتهایی جز شروع یک جنگ دیگر در منطقه، پشت چنین تمایلی وجود دارد؟ پاسخ به سادگی آغاز یک درگیری منطقه ای دیگر است که شکستها و ناکامی های رژیم نتانیاهو را پوشش دهد.
از منظر مبارزات طبقه کارگر علیه رژیم اسلامی، اگر صورت ظاهر شاخ و شانه کشیدنهای تروریسم دولتی و اسلامی در مقابل هم را در نظر بگیریم، مبارزات جامعه برای سرنگون کردن رژیم اسلامی پس از این نزاع ها، وارد شرایط جدیدی خواهد شد. از این منظر گزینه برخورد نظامی سرکرده های تروریسم در منطقه به نفع مبارازت طبقه کارگر نیست و نخواهد بود. گزینه ای که جریانات دست راستی و فاشیست در اپوزسیون ایران به عنوان تنها وسیله برای دست به دست شدن قدرت مانند آنچه که در افغانستان و عراق صورت گرفت به آن می نگرند. جنگ، حتی محدود، میتواند گسترش پیدا کند و خرابی ناشی از آن جامعه را وارد شرایط بسیار سخت تر از قبل خواهد کرد. تحمیل شرایط اقتصادی فلاکت بار از سوی رژیم آدمکشان اسلامی و مضافا شرایط جنگی جامعه را به عقب نشینی وادار میکند. گزینه ای که جریانات پروغرب به قیمت نابودی جامعه و برای قاپیدن قدرت به آن نظر دارند.
کشمکش فرقه ای میان رژیم آدمکشان اسلامی وهمچنین تروریسم دولتی رژیم اسرائیل در مقابل مبارزات طبقه کارگر ایران است. این، کشمکش بالایی ها است که هر کدام به گونه ای علیه طبقه کارگر همان کشور عمل میکند. کارکرد عینی این کشمکش به حاشیه بردن نزاع طبقاتی است. یونیفورمیزه کردن طبقه کارگر تحت عنوان “ملیت و مذهب” از جانب دستجات تروریست اسلامی و همچنین دول سرمایه داری برای به جان هم اندختن مردمان منتسب به هویت های ساختگی و جعلی است. تا زمانیکه مردم فلسطین و اسرائیل از این سیاست کثیف دولتها و دستجات تروریست دست نکشند، دست این دولتها و همچنین فرقه های ترویست برای به کار گرفتن آنها و به جان هم انداختن شان باز خواهد ماند.
رژیم کودک کش اسرائیل باید بلافاصله به کشتار دسته جمعی و هالاکاست مردم بی دفاع فلسطین پایان دهد. اما صرفا با گفتن “پایان دهید” نتانیاهوی جانی دست از کشتار برنمی دارد. مردم اسرائیل که با کشتار رژیم اسرائیل همراه نیستند میتوانند و باید در کنار سایر مردم جهان علیه این کشتار به میدان بیایند.
سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی از پایین و توسط طبقه کارگر تنها راه رهایی از فقر و فلاکت و استثمار است. جامعه ای که تحت حکومت اسلامی سرمایه داری علاوه بر گرانی و فقر و فلاکتی که هر روزه اوج تازه ای میگرد، به آب و برق و نان جیره بندی شده هم رسیده است. جایگاه کش دادن نزاع لفظی و نمایش حماقت و بزدلی خامنه ای برای اسرائیل و امریکا نمی تواند معنی جز به حاشیه بردن اعتراضات جامعه ای با یک طبقه چند ده میلیونی معترض به فلاکت اسلامی و سرمایه داری باشد. اینها علیه این صف میلیونی که پراکنده به میدان می آیند بسیج شده اند. گروه تروریستی حماس و رژیم آدمکشان اسلامی در ایران و همچنین رژیم فاشیست اسرائیل از یک جنس هستند. هیچکدام از اینها در امیال، آرزوها و آرمانهای مردمان این منطقه نه تنها ذینفع نیستند بلکه در مقابل آنها هستند. شعله ور ماندن کانونهای بحران، خصوصا در خاورمیانه وظیفه لاینقطع همه آنهاست. صلح، آرامش، آسایش و رفاه در اردویی دیگر است. اردوی کمونیسم و طبقه کارگر.