اثر انگشت اسماعیل بخشی در جنبش کارگری معلوم است.
بارقه ای برای یک سلسله تحرکات کارگری شد که میرفت منسجم تر شود. رژیم دستگیرش کرد، تحت فشارش گذاشت، شکنجه اش کرد، از کار اخراجش کرد و جای اسماعیل بخشی را در هفت تپه با مزدورهایش پر کرد تا مبارازات هفت تپه را به انحراف کشاندند. موضع اخیر اسماعیل بخشی در مورد “یحیی سنوار” به هیچ وجه به جایگاه اسماعیل بخشی در جنبش کارگری مربوط نیست، به شدت غلط و غیرقابل دفاع است. باید صراحت داشت و بدون اگر و اما این را نقد کرد. طرف دیگر دیوار این است که عده ای برچسپ سیاسی به ایشان زدند. برچسپ سیاسی صرفا برای خالی کردن عقده است. استدلالی در آن نیست، راهی را نشان نمی دهد. باید توان و صراحت آن را داشت اسماعیل بخشی را در جایگاه خودش گذاشت و توضیح داد چرا از آنجا به اینجا. انسانها گرچه خود در جنبشها تاثیر میگذارند اما از جنبشها، از شکست و پیروزی، از پیشروی و پسروی آن نیز تاثیر می پذیرند. هفت تپه با تمام جانفشانیها، مبارزات و ایستادگی ها و قهرمانیهای کسانی چون اسماعیل بخشی به اهدافش نرسید. عقب نشست، از متن به حاشیه رفت و فعلا نتوانسته است مثل قبل ظاهر شود. کسانیکه تحلیل شان این است که هفت تپه پیروز شد قاعدتا با دیدن این مواضع از فعالان و رهبران کارگری نمی توانند این عقبگرد در موضع این رهبران را به آن “پیروزی” مربوط کنند، چون نامربوط را نمیشود مربوط جلوه داد. برخورد نامتناسب و برچسپ سیاسی غیرقابل قبول است اما باید بی رحمانه موضع ایشان را نقد کرد. مضرات آن را باید گفت و استدلال و تحلیل کرد.
« سمکو نوری »