جنگ و کشمکش سیاسی و نظامی میان گروههای تروریست اسلامی و جمهوری اسلامی از یک طرف و رژیم تروریست اسرائیل از طرف دیگر، از هر طرف بدون پارازیت جریانات، احزاب و اشخاص وابسته و دلبسته به طرفین نیست. از همان روزِ پس از عملیات هفتم اُکتبر و در نتیجه کشتار رژیم کودک کُش اسرائیل، تاکنون مدافعین طرفین منازعه مشغول یارکِشی هستند. پرو غربی ها به گونه ای ، و پرو جمهوری اسلامی ها و حماسی ها هم به گونه ای دیگر.
اگر طرفداران نتانیاهو جنایات رژیم اسلامی و گروه تروریستی حماس را برجسته میکنند و اسم “بی بی” برای نتانیاهو انتخاب کرده اند، پرو جمهوری اسلامی ها و حماسی ها هم “بی بی” خودشان را دارند.
یحیا سِنوار “بی بی” ی اینها است. عده ای چراغ خاموش و سر در برف و عده ای دیگر آشکارا و بی شرمانه پشت طرفین این جنگ و خون ریزی را گرفته اند. یکی دیگر از موارد مصاحبه ها و نامه پراکنی و امضا جمع کردن عده ای است که از جانب بخشی از احزاب که علاقه دارند در دسته کمونیستها به شمار بیایند اسم “چپ” بر آنها نهاده اند. عناصری که پشت ترجمه ها، نویسندگی و چاپلوسی حواریون شان قایم شده اند و طبق معمول وعدهگاه شان تلویزیون “برابری” راه کارگر است.
محمد قراگوزلو در یک مصاحبه با تلویزیون راه کارگر دفاعش از گروه تروریستی اسلامیستی حماس را تکرار کرد و رسما و علنا پیوستنش به صف حماس را نشان داد. ایشان در قسمتی از این مصاحبه میگوید “بعضی ها فکر میکنند این جریانات اسلامی هیچ جنبه ترقی خواهانه ندارند” و در بخشی دیگر از همین مصاحبه از حمله ۷ اکتبر حماس تحت عنوان “اقدام انقلابی ۷ اکتبر” اسم می برد. قراگوزلو در این مصاحبه خسته کننده که به جای پاسخ به سوال مصاحبه کننده یک بحث تاریخی را همراه با بهروز فراهانی هم موضعش پیش کشید وقت کافی برای عقب نشینی از موضع تماما پرو جمهوری اسلامی قبلیش را داشت اما به جای آن تشخیص داد تا کنار “اقدام انقلابی حماس” باقی بماند. قراگوزلو همانطور که در یک پست فیسبوکی دیگر هم به آن اشاره کردم قبلا هم از این نوع مواضع ارتجاعی کم نداشته است و خصوصا در مورد جنگ اوکراین و روسیه رسما پشت پوتین ایستاده بود. در این راستا برای هرکسی باید روشن باشد که برغم ادعاهای قراگوزلو که مصاحبه کننده تلویزیون راه کارگر با ساده دلی از ایشان سوال میکند “آیا شما محور مقاومتی هستید”، جایگاه سیاسی ایشان کاملا عیان است. در حالیکه توجیهات قراگوزلو در دفاع از گروه تروریستی حماس تعجب مصاحبه کننده را برمی انگیزد که به موجب آن ازایشان چنین سوالی میکند، اما بهروز فراهانی مطابق متد قراگوزلو به جای پاسخ به سوال مصاحبه کننده موازی با بحث کسالت آور قراگوزلو با گفتن اینکه “صحبتهای قراگوزلو را قبول دارد و همسنگر ایشان است” چراغ خاموش و خجولانه پشت سر قراگوزلو به راه می افتد. این در حالی است که اگر بهروز فراهانی تنها همین روز مصاحبه با محمد قراگوزلو آشنا می شد میتوانست از روی موضع ایشان تشخیص بدهد که موضع قراگوزلو ایشان را در کنار کدام دستجات اسلامی و رژیمهایی در منطقه قرار می دهد. اما بهروز فراهانی به جای این تمام قد پشت محمد قراگوزلو ایستاد و از ایشان به عنوان “همسنگر” یاد کرد.
قصد پرداختن به کل این مصاحبه را ندارم. چون نه بهروز فراهانی تحت نام چپ پشت موضع قراگوزلو ایستاده است و نه محمد قراگوزلو تحت نام چپ پشت حماس و جمهوری اسلامی. اینها طیف های مختلفی از یک جنبش هستند. اگر اکبر معصوم بیگی درست در بحبوحه قطع شدن دست و پای گروههای تروریستی موسوم به محور مقاومت در منطقه، زیر پرچم جمهوری اسلامی مصاحبه میکند و خاطره تعریف میکند، حسن مرتضوی و بقیه یارانش با طیفهایی از رژیمی ها بیانیه پرو جمهوری اسلامی امضا میکنند، اگر رضا مقدم مانند بهروز فراهانی برای یک محور مقاومتی سینه چاک میکنند و اگر تعدادی از فعالین کارگری پرو “یحیی سنوار” از آب در می آیند اینها خلع الساعه نیستند. اینها قبلا هم بودند، این همگرایی شان قبلا هم به وضوح قابل مشاهده بود. وقتی کارگر اعتراض میکرد و حقوق ۶ میلیون تومانی درخواست میکرد مصاحبه فریبرز رئیس دانا را ایجا و آنجا پخش میکردند که جلوتر از رژیم میگفت طبق “تحقیقات اقتصادی” ایشان کارگر نباید حقوق ۶ میلیون تومانی بخواهد چون با حساب و کتاب ایشان جور در نمی آید، وقتی کارگر علیه سرمایه داری اعتراض میکرد اینها می گفتند “نئولیبرالیسم”. الان همه میگویند. میخواهم بگویم اینها طیف هایی رنگا رنگ جمهوری اسلامی هستند. مسئله برای من وابستگی یا عدم وابستگی نیست، بلکه اینها در همان سطح سیاسی و نظری جمهوری اسلامی را در مغز استخوان سیاست و نظر خودشان قبول دارند. نه اکبر معصوم بیگی آنقدر بی عقل است که این را نداند در چنین اوضاعی که محورمقاومتی های رژیم در منطقه “زیر ضرب” است لذا آوردن ایشان و خاطراتش برای چیست، نه بهروز فراهانی آنقدر نادان است که نداند مصاحبه با چنین کسی با این کارنامه سیاسی “درخشان” در دفاع از حماس و پوتین ایشان را در چه دسته بندی قرار داده است، نه حسن مرتضوی که مترجم برخی از آثار مارکس است و نه رضا مقدم که “اتحاد سوسیالیستی کارگری” را یدک میکشد هم. اینها خودشان را از هر فیلسوفی در این عصر برتر می دانند. در نتیجه باید این همگرایی شان با جمهوری اسلامی و حماس را نه به حساب ناآگاهی و نه حتی چپ به معنی کمونیسم گذاشت. اینها جناح چپ تر محور مقاومت هستند. اگر اصلاح طلبان از کانال لابی گری با غرب در پی تغییرات جزئی در رفتار رژیم بودند و به تاریخ پیوستند، اینها خودشان را به گاری رژیم وصل کردند که در صورت هر تغییری رژیم اسلامی به سلامت جان سالم به در ببرد.
فراخوان جمعی علیه نظم «نوین» تحمیلی بر غرب آسیا (محور مقاومتی های رژیم ترور و آدمکشیب اسلامی )
چه کسانی تحت عنوان محور مقاومت کنار رژیم ترور و ادمکشی اسلامی قرار گرفته اند؟