رژیم بشار اسد پس از گسیختگی از هم پاشید و سقوط کرد. بشار اسد رفت اما در صحنه سیاسی سوریه هیچ نیرویی وجود ندارد که نظام سیاسی بشار اسد را نابود کند. بلکه نیروهای سیاسی حاضر در سوریه میخواهند سوار همان نظام شوند و همان نظام را با چهره های بعضا جدید ادامه دهند. رژیمی که از سال ۲۰۱۱ وارد جنگ داخلی شد بلاخره، نه با انقلاب و از پایین، بلکه تحت فشار عوامل خارجی و داخلی از پای درآمد. رژیم اسلامی ایران قبلتر و خصوصا از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ یکی از مهمترین حامیان بشار اسد بود و با حمایتهای نظامی، مالی و سیاسی خود تلاش کرد که حکومت او را حفظ کند. جمهوری اسلامی در این راه میلیونها دلار از قبل گرسنگی دادن و محرومیت به مردم ایران به بشار اسد و حکومتش تزریق کرد، اما اکنون محورپوشالی و سنگر کارتونیش جلوی چشمانش فروریخت. اوباش موسوم به “مدافعان حرم”، بخوان فراریان حرم که از قبل تحمیل محرومیت و اختناق به مردم ایران در سوریه حضور داشتند قبل از بشار اسد پا به فرار گذاشتند.
رژیم بشار اسد قبل از جنگ داخلی و حمله داعش از سال ۲۰۱۱ نیز از داخل پوسیده بود. سرکوب، اختناق پلیسی، فقر و فلاکت و بحران سیاسی و اقتصادی سرتاپایش را گرفته بود. پس از حمله داعش و شروع جنگ و نزاع داخلی و وارد شدن بازیگران منطقه ای و جهانی به صحنه سیاسی سوریه، این کشور تکه پاره شد. پیشروی سریع داعش از عراق به سمت سوریه، ارتش فاسد، خسته، کهنه و ناراضی بشار اسد را به راحتی کنار زد و “خلاء قدرت” رژیم بشار اسد را موجب شد. جمهوری اسلامی و روسیه زیر بغل حکومت آش و لاش بشار اسد را گرفتند، اما شمال سوریه همچنان خارج از کنترل بشار اسد باقی ماند. بشار اسد شمال سوریه را به نیروهای “سوریه دمکراتیک” واگذار کرد و از آنجا به سمت مرکز و جنوب سوریه نقل مکان کردند تا به مقابله با داعش بپردازند.
شکست حماس و حزب الله در غزه و لبنان از یکطرف و گیر کردن روسیه در باتلاق اوکراین از طرفی دیگر، بشار اسد را با بحرانهایش تنها گذاشت. سوریه عملا به صحنه کشمکش قدرتهای منطقه ای و جهانی برای سهم بری و تعیین حوزه نفوذ تبدیل شد. جمهوری اسلامی که پروبالش بواسطه گروههای تروریست اسلامی قیچی شده بود و روسیه که دیگر تمایلی به پشتیبانی از بشار اسد نداشت، دست ترکیه را با چراغ سبز امریکا و اسرائیل بازگذاشت تا جریانات تروریست اسلامی را، اینبار تحت نام ” تحریرالشام” وارد میدان کند.
میخواهم بگویم آنچه که روی زمین اتفاق افتاده است نه نتیجه دخالت گری جنبشهای اجتماعی، جریانات سیاسی که دارای پیشینه سیاسی و مقبولیت اجتماعی مشخصی باشند، یعنی نه در نتیجه دخالت جامعه، بلکه صرفا به خاطر تغییراتی در دیپلوماسی، معاملات و بده و بستان قدرتها و از بالای سر جامعه است نه چیز دیگر. این به چه معنی است؟ این دقیقا به این معنی است که صرفا بشار اسد از سوریه رفته است، اما نظام سیاسی که بشار اسد در راس آن بود باقی خواهد ماند. اما تنها این هم نیست. بلکه آینده سوریه پیچیده تر از قبل شده و به دست احتمالات و سناریوی صحنه گردانان پشت پرده گره خورده است. نیروهایی که در میدان کشمکش ها در سوریه درگیر هستند نه نیرویی برخواسته از دل جامعه بلکه گروههای نیابتی وابسته به قدرتهای منطقه ای و جهانی هستند.
سوریه دموکراتیک یا (SDF) (ائتلافی از احزاب ناسیونالیست کرد و گروههای عربی در شمال سوریه) ارتش آزاد سوریه (FSA) (گروههای مخالف حکومت سوریه) و گروه اسلامیستی و تروریستی جبهه النصره یا (القاعده سابق در سوریه، که فعلا به هیئت تحریر شام تغییر نام داده است) در جهت منافع بعضا متضاد قدرتهای منطقه ای و جهانی وارد نزاع و کشمکش در سوریه شده اند و ربطی به منافعی مردم سوریه ندارند. تضاد منافع حامیان این گروهها میتواند محرک وارد کردن سوریه به پیچ بعدی بحرانی دیگر و تداوم کشمکشهای داخلی باشد.
از این نگاه یکی از محتمل ترین سناریو در روند تحولات پیچیده سوریه میتواند جنگ داخلی باشد. با سقوط رژیم اسد، رقابت میان گروههای مسلح برای کنترل مناطق تحت نفوذ تشدید خواهد شد. این امر میتواند به افزایش خشونت و ناامنی در کشور منجر شود.
یکی دیگر از احتمالات، قدرت گیری گروه های تروریست اسلامی است. با توجه به حمایت غرب و خصوصا آمریکا از گروه تروریست اسلامی طالبان در افغانستان و بازگرداندن آنها به قدرت، کمک به این گروهها و هموار کردن مسیر قدرت گیری جریانات اسلامی در سوریه از جانب غرب و خصوصا آمریکا یکی از احتمالات جدی میتواند باشد.
تکرار سناریوی عراق یا افغانستان یا ترکیبی از هردو، یعنی کمک به قدرت گیری اسلامیستهای تروریست و تقسیم قدرت سیاسی میان نیروهای نیابتی، از احزاب ناسیونالیست کرد و برخی از عرب زبانها در شمال و نیروهای وابسته به ترکیه و بقایای نیروهای وابسته به بشار اسد در مرکز. آنچه که مسلم است دست جمهوری اسلامی از سوریه قطع شده است. جمهوری اسلامی به اندازه اهمیت سوریه، حماس و حزب الله که چندین دهه است میلیاردها دلار به حلقوم آنها سرازیر میکند، ضربه خورده است. جمهوری اسلامی که در داخل و در مقابل جامعه شکست خورده بود سیاستهای خارجی اش هم به گل نشسته است. نه حسنی مانده است و نه حسینی که هیچ میلیاردها دلار هم دود و شد به هوا رفت.
درسی که تحولات سوریه برای ما در ایران که در مقابل رژیم مبارزه میکنیم در پی داشت بسیار صریح و شفاف است. اگر جامعه خود در میدان نباشد قدرتهای منطقه ای و جهانی از بالای سر ما برای ما تعیین تکلیف میکنند. در صحنه سیاست در ایران هم کپی همین بازیگران وجود دارند که هرکدام سیاست ها و مطامع خود ودولتهای غربی و منطقه ای را پیش می برند و ربطی به منافع اکثریت استثمار شده ایران ندارند. از رضا پهلوی گرفته تا دستجات قومی و اسلامی منتظر دریافت نقشی همچون دستجات قومی و اسلامی در سوریه، اما اینجا در ایران هستند. آینده سیاسی در ایران پس از جمهوری اسلامی وقتی توسط کمونیسم و طبقه کارگر رقم نخورد قطعا و بی تعارف به دست نیروهای ضد جامعه مثل نیروهای حاضر در صحنه سیاسی در سوریه خواهد افتاد.